سیدجواد میری

جامعه‌شناسی، فلسفه و دین‌پژوهشی

سیدجواد میری

جامعه‌شناسی، فلسفه و دین‌پژوهشی

سیدجواد میری

سیدجواد میری مینق
دانشیار گروه جامعه‌شناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
دکترای تخصصی (Ph.D): جامعه‌شناسی، (دانشگاه بریستول/ انگلستان)، 2003.
کارشناس و کارشناسی ارشد: مطالعات ادیان و فلسفه علم، (دانشگاه گوتنبرگ / سوئد)، 1997.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

۲۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «از دیگران» ثبت شده است



✅مثل همه فرودگاهها برای چک و بازدید ، کیف دستی و کت و پالتو و کیف دوشی ام را  در جای مخصوص مینهم و از گیت مخصوص عبور میکنم. منتظرم بعد از دریافت کت و کیف دوشی ،کیف دستی همراه من هم بیاید. ماموری که آنجاست بعد از صحبت با آن دیگری که پشت مانیتور نشسته است ،کیفم را از مسیر برمیدارد و نگاهی نه از روی تردید که از روی انجام وظیفه به من میاندازد و به من با لبخند میرساند که باید به سمتش بروم.

✅زود تر به رسم اسلامی به او سلام  و صبح به خیر میگویم و  او متوجه میشود باید انگلیسی صحبت کند نه آلمانی. میگوید :
 
سلام آقا . صبحتان بخیر. با پوزش! اینجا در تصویر نگاه کنید و ببینید که دو شی مایع در کیف شما هست و باید بازدید بشه و قانونش اینه که از قبل این نوع مواد را از کیف خارج و در پلاستیک مخصوص بذارید.

گفتم بله درسته.

گفت میشه کیفتان را باز کنید.

گفتم بله حتما. در حال باز کردن بودم که پرسید :

أهل کجایید و آیا برای گردشگری آمدید.

گفتم ایرانی ام و استاد مدعو دانشگاهم.

✅گویی با یک عنوان خیلی محترم برخورد کرده باشد عذر خواهی کرد و رفت سمت اون کسی که پشت مانیتور بود و ظاهرا بهش گفت استاد دانشگاست و او دستی تکان داد و احترام کرد. مامور برگشت گفت :
استاد لازم نیست وسایل را باز کنی. فقط بگو این دو چیز چیست.
ادکلن را در آوردم و نشانش دادم و با لبخند گرم گفت:
 به به چه ادکلنی . و بعد عسل کوچکی که خریده بودم را نشانش دادم  گفت :
خیلی معذرت این عسل را نمیشه برد به داخل هواپیما. اگر فامیلی یا  کسی آن سوی گیت هست بدهیم بهش.
گفتم نه کسی نیست و  مهم هم نیست.  میذارمش در جای مخصوص. انداختم در سطلی که در آنجا تعبیه شده بود.

در حالی زیپ کیف را میبستم چند بار گفت پروفسور ای ام ساری . استاد من عذر میخوام .  منم گفتم مشکلی نیست . خیلی هم ممنون.

✅احساس استاد دانشگاه بودن در فرودگاه چه لذتی داشت و احترامی که در این دیار برای علم و عناوین آکادمیک قایلند،را این مدت خیلی دیدم . حقوق و جایگاه و عزت و احترام برای اساتید دانشگاه عالی است.

✅ بهترین خاطره سفر دو روزه ام به هامبورگ  در کنار همه اوقات خوش و خاطرات قشنگش، همین خاطره وقت خروج از هامبورگ به بازل  است.

نتیجه اخلاقی و مدیریتی

✅✅✅حس احترام در وجود آدمها چه نقش روانی خوبی دارد. احترام نهیم.

✅اینها نیز فرهنگ غرب است و چه مثبت و خوب! اینها را ببینیم و بیان کنیم ولو متهم به غربزدگی یا خود گم کردگی بشیم. سفر اولم نیست که بخوام یک جورایی متعجب بشوم.

✅سیروا فی الارض را حکمتی است و آن اینکه  بدانیم احترام و بی احترامی یعنی چه!

باقر طالبی دارابی
فرودگاه هامبورگ،آلمان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۷ ، ۱۳:۱۸
سیدجواد

دانش آموزان باید دوستی، همدلی و همبستگی انسانی را در کنار رقابت، جدال و مبارزۀ مدنی بیاموزند. مدرسه باید یاد بدهد که بچه ها بتوانند برای پذیرش تفاوت آدم هایی با فرهنگ، زبان، دین و چارچوب های جغرافیایی مختلف  آماده شوند. جامعه پذیری یعنی بچه ها هم بتوانند زندگی دوستانه و محبت آمیز را یاد بگیرند و هم مواجهه و رقابت انسانی در زمینه های اقتصادی و سیاسی را. دانش آموزان باید یاد بگیرند از برنامه ها و دیدگاه هایشان دفاع کنند. کودکان و نوجوانان ما باید برای زندگی در جهانی آماده شوند که در آن هم می توانند با دیگری شباهت داشته باشند و هم تفاوت. هم دوستی و همدلی داشته باشند و هم وارد رقابت و مخالفت بشوند.


دکتر محمد امین قانعی راد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۷ ، ۱۳:۱۶
سیدجواد

 تقی آزاد ارمکی

❇️ اتفاقات مهمی در ایران امروز رخ داده است. ما به نوعی دچار فروپاشی اقتصادی هستیم.  اینکه حوزه اقتصاد اعلام فروپاشی کرده، اتفاق مهمی است. اعلام این وضعیت مهم است وگرنه ما پیشتر دچار مشکلاتی بوده‌ایم. به دلیل اینکه هیچ عنصری که سازوکار اقتصاد در ایران مدرن را استقرار دهد، وجود نداشته است. اگر ساحتِ اقتصادی را حوزه تولید، مصرف،‌ سازمان‌های اقتصادی، نظام بانکداری و مالی و مبادلاتی و... در نظر بگیریم و ساختار نظام حقوقی مالی نیز داشته باشیم، مساله طور دیگری تعریف می‌شود اما در ایران مدرن عملاً از این فضا فاصله گرفته‌ایم.

❇️ حالا همه جامعه به عرصه اقتصاد سرازیر شده‌اند و ما شاهد بلبشوی بازار هستیم. این اتفاق مهمی است که یک خوبی ناخواسته جدی دارد؛ ظهور این وضعیت نشان داد اقتصاد در ایران نهاد و ساحت بی‌بنیاد است! نشان داد اقتصاد عرصه و سازمانی بی‌صاحب است! اینجا باید اقتصاددانان ایرانی شروع کنند به مفهوم‌پردازی! اما آنها کجا هستند؟

❇️ نقدهایی به مدیریت اقتصادی کشور وارد است که چرا اقتصاددانان نقشی در مدیریت اقتصاد ندارند و حتی اجازه حضور ندارند. اخیراً هم اقتصاددانان خواستار اصلاحات در ساحت و ساخت نظام اقتصادی شدند اما پاسخی از سوی دولت و حاکمیت دریافت نکردند.
-مشکل اینجاست که کنش و رفتار اقتصادی دست دولت است. رفتار اقتصادی دولت با اینکه کسانی وجود داشته باشند که مستقل از نهاد دولت یا در ارتباط با دولت بیایند اساس اقتصاد را سروسامان دهند، فرق دارد. جالب است در شرایط فعلی دولتی داریم که وزیر اقتصادش استیضاح شده و وزیر اقتصاد ندارد و دولت دارد کار می‌کند! نظام بانکی دچار فساد بوده و هیچ تغییر بنیادینی در نحوه ساختار نظام بانکی رخ نمی‌دهد! شرایط فعلی اقتصادی نشان می‌دهد اساساً آدمی در عرصه اقتصاد کشور وجود ندارد! نشان می‌دهد اقتصاد ضعیف‌ترین عرصه نظام علمی و دانشی کشور است. اقتصاددانان دچار ضعف مفهومی و نظری هستند.

❇️ فهم ابتدایی این است که ما بپذیریم شکست خورده‌ایم. دولت به عنوان متولی اقتصادی اعلام رسمی کند که شکست ‌خورده است اما شما می‌بینید هنوز دولت سعی دارد با سیاست‌های حمایتی شکست خود را لاپوشانی کند و می‌خواهد با توزیع دو بسته تخم‌مرغ و مرغ و... مشکل را حل کند. مگر آمریکا که قبل از اوباما اعلام می‌کند ما دچار فروپاشی اقتصادی و بحران بنیادی هستیم، منجر به فروپاشی کلی شده است؟ شکل نظام‌های سیاسی هیچ فرقی با هم ندارد. ما هستیم که این دو را همسان قلمداد می‌کنیم و با اعلام شکست سیاست‌های اقتصادی، مفهوم فروپاشی را از درون آن استخراج می‌کنیم. حاکمیت نباید نگران باشد.

❇️ کسانی هستند که هر تغییری را به منزله فروپاشی تلقی می‌کنند. از قدیم چنین بدبینی‌ای نسبت به جامعه‌شناسی ایران وجود داشته است. هر بار تحلیل یا پژوهشی درباره امر اجتماعی ارائه شده است، مهر محرمانه خورده و بایگانی شده است. اما واقعیت این است که جامعه ایران تغییر کرده و اکنون در درخشان‌ترین دوره تاریخی است. از نظر شکل‌گیری نظام سیاسی و مردم در بهترین دوران است. نظام سیاسی باید بیاید با متفکران خود در حوزه‌های مختلف روی زمین گفت‌وگو کند و خود را از بحران نجات دهد نه اینکه هر تحلیلی را به منزله زمزمه فروپاشی تلقی کند. ادبیات مسوولان ما و طرفداران آنها با ادبیات بی‌بی‌سی و صدای آمریکا فرقی نمی‌کند. آنها از فروپاشی می‌گویند. ما هم از فروپاشی می‌گوییم. یک ماشین وقتی یک چرخش پنچر می‌شود به منزله اسقاط ماشین نیست! اقتصاد، لاستیک این خودرو است. جامعه بر اساس ساحت اقتصادی شکل می‌گیرد. وقتی اقتصاد دچار میرایی می‌شود حوزه اجتماع نیز دچار آسیب می‌شود.
👈 تجارت فردا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۷ ، ۱۸:۴۵
سیدجواد

✍️ دکتر پویا ناظران

ژنرال هِیدِن ۹ سال پیش بازنشسته شد و سال گذشته کتابی منتشر کرد. وجه تمایز ژنرال هیدن در ساختار سیاسی آمریکا اینه که در تاریخ آمریکا تنها کسیه که
هم رییس CIA بوده و هم رییس NSA.

سازمان CIA یا سیا، معرف حضور همگی هست. سازمان اطلاعاتی و امنیتی آمریکاست که به جاسوسی، ضدجاسوسی، و انجام عملیات مخفی فراسرزمینی مشغوله. یکی از دسته گلهای معروفش کودتا علیه دولت مصدق بوده.
سازمان NSA وظیفه شنود داره. انواع مکالمات تلفنی، رادیویی، و اینترنتی رو شنود می‌کنه، رمز شکنی می‌کنه، دسته بندی می‌کنه و در اختیار سازمانهای اطلاعاتی آمریکا قرار می‌ده.

طبعا تجربه ریاست بر هر دو این سازمانها، تجربه آموزنده‌ایه.


فروردین سال گذشته، وقتی ژنرال هیدن بازنشسته در حال معرفی کتابش بود، در یکی از برنامه‌های تلویزیونی آمریکا نکته ۲۰ ثانیه‌ای قابل تاملی گفت.

در اشاره به انتخاب شدن ترامپ، مجری برنامه از ژنرال هیدن می‌پرسه که آیا فکر می‌کنید روسیه موفق شده در دموکراسی آمریکا مداخله کنه؟
 
ژنرال هیدن دخالت روسیه رو تصدیق می‌کنه اما بعد تاکید می‌کنه که: «بعنوان سازمانی که شاید در گذشته مداخلات مخفیانه در امور داخلی کشورها داشته * خنده حضار در واکنش به گفتن «شاید» * [تجربه به ما آموخته که] شما نمی‌تونید تو یه جامعه تَرَک ایجاد کنید. مداخله مخفیانه زمانی اثر گذاره که توی جامعه هدف، تَرَک وجود داشته باشه و بعد شما دیلم رو در ترکهای موجود فرو کنید تا تبدیل به شکاف‌های اجتماعی عمیق بشن. از این جهت باید به روسها دست مریزاد گفت که ترکهای جامعه ما رو بهتر از خودمون شناسایی کردن.»


نکته ژنرال هیدن برای ایران امروز قابل تامله. بر هیچکس مخفی نیست که چند کشور دشمن داریم که از هر فرصتی برای صدمه به ایران استفاده می‌کنند. اما کسی که چندین سال کارش هدایت مداخلات مخفی آمریکا در کشورها بوده، داره میگه جامعه‌ای که تَرَک نداشته باشه رو نمی‌شه از هم پاشوند.

ترکهای هر کشور توسط عوامل داخلی ایجاد می‌شن:
- وقتی اقتصاد کشور رانت توزیع کنه ولی رشد نکنه، بین فقرا و اغنیای جامعه یک تَرَک شکل می‌گیره.
- وقتی زنان جامعه صداشون شنیده نشه و مزایای اجتماعی متناسب با مردان نگیرند، بین زنان و مردان جامعه ترک ایجاد می‌شه.
- وقتی منابع بودجه بیشتر در مرکز کشور و مراکز استانهای بزرگ توزیع بشه و پیرامون کشور از مزایای توسعه برخوردار نشه، بین مرکز و پیرامون کشور تَرَک ایجاد می‌شه.
- وقتی یک اقتصاددان مطرح جامعه بخاطر سُنی بودن فرصت معاونت بانک مرکزی رو از دست بده، یا وقتی یک پیروز انتخابات شورای شهر، بخاطر زرتشتی بودن عضویتش رو از دست بده، بین مذاهب و ادیان کشور تَرَک ایجاد می‌شه.
- وقتی آب کارون به کرمان برده بشه تا نخلستانها از شوری آب بسوزند، و یا وقتی پالایشگاهها محیط‌زیست محلی رو آلوده کنند، تو جامعه تَرَک ایجاد میشه.

همونطور که از این مثالها برمیاد، خودمون با بی‌تدبیری در سیاستگذاری و ناکارآیی در حکمرانی، جامعه رو تَرَک تَرَک کردیم.

بعدا تک تک این ترکها برای یک عده معاند و متخاصم موقعیتی فراهم می‌کنند تا دیلمهاشون رو فرو کنند، اهرم کنند، و جامعه ایران رو تکه تکه کنند.

بقول حضرت حافظ:
 من از بیگانگان هرگز ننالم، که با من هر چه کرد آن آشنا کرد.


در جهت حفظ تمامیت کشور، راحتتر و کم هزینه‌تر از مبارزه با دشمنان خارجی، تَرَک تَرَک نکردن جامعه‌ست.

  تدبیری کنیم تا ترکهای موجود دوباره بسته بشن.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۷ ، ۱۶:۵۹
سیدجواد

علی زمانیان


نوشته‌ی حاضر، به پروسه‌ی جاری در آموزش و پرورش و به نتیجه و برون داد ساختار آموزش و پرورش می‌پردازد. تلاش می‌کند کاستی‌ها و ضعف‌هایی را در ناحیه‌ی فرایند و محصول آموزش و پرورش برجسته کند. البته مدعی نیست که می‌تواند حق مطلب را ادا کند، بلکه برخی از نکات را برجسته می‌نماید.

🔻به نحو اجمال برخی از ضعف‌ها، سستی‌ها و اشکالات وارده بر آموزش و پرورش به قرار زیر است:

❗️1- آموزش حفظیات
به جای تفکر به حفظیات و انباشت اطلاعات (که بعضا بی‌فایده و بلااستفاده است)، تاکید می‌گردد. دانش آموزان را به از بر کردن ماشین‌وار محتوای نقل وامی‌دارد. از این بدتر، آنان را به ظرف‌ها و مخزن‌هایی مبدل می‌کند که باید به وسیله‌ی معلم پر شود. هر قدر این ظرف‌ها با فروتنی بیشتری اجازه دهند که پرشان کنند، دانش آموزان بهتری خواهند بود."

❗️ 2- آموزش سکوت
نقش دانش آموز ایرانی در فرایند آموزش و پرورش، صرفا آموختن و فرا گرفتن و سکوت در برابر معلم است. جایگاه و موقعیت معلم، چنان رفیع و دست نایافتنی می‌شود و چنان قدسیتی به آن داده می‌شود، و از سوی دیگر، رعب‌انگیز و ترس‌آلود می‌شود که دانش‌آموز چاره‌ای جز سکوت در برابر آن نمی‌یابد. نظام آموزش و پروش غیردموکراتیک، میوه‌ی ترس و سکوت را در دهان فرهنگ می‌نهد.

❗️ 3- آموزش تقلید و پیروی
در آموزش مبتنی بر سلطه، معلم می‌گوید و دانش آموز صرفا مجاز است که سخنان مربی‌اش را تکرار و تصدیق کند. در این شیوه‌ی آموزش، معلم، تماما زبان است و دانش آموز، تماما گوش. معلم، کارساز است و دانش آموز، کارپذیر. معلم، به منزله‌ی مراد است و دانش آموز به منزله‌ی مرید. در آموزش تقلیدی، پرسش و نقد ممنوع است. روحیه‌ی پرسشگری از آن آموزش آزاد مبتنی بر تعامل است. در حالی که در پیروی، انفعال و خمودگی رشد می کند.

❗️ 4- آموزش عدم مدارا
یکی دیگر از کارکردهای اساسی آموزش و پرورش توسعه یافته، پرورش شخصیت‌های مداراگر است.
اما نتیجه‌ی آموزش و پرورش در ایران، دامن زدن به کم تحملی و عدم مدارا با کسانی است که اندیشه‌ی دگر دارند. هر صبحگاه، مدارس چونان پادگان‌های نظامی، از جلو نظام می‌دهند و مرگ بر این و بر آن بر زبان دانش آموزانش جاری شده و کینه توزی‌های تاریخی دامن زده می‌شود، چگونه می‌تواند شهروندانی مداراجو و صبور تربیت کند؟

❗️ 5- جای خالی هنر
هنر، صرفا گذران وقت و سپری کردن ساعاتی از روز نیست. هنر، بیهوده زیستن نیست. هنر، شیوه ای موثر در تربیت احساسات و توسعه ی زیبایی‌های درون و پرورش حس زیبا دیدن و زیبا زندگی کردن است. تفسیر معنا بخش به جهان و هستی است. هنر، آدمی را به خویشتن نزدیک می کند و راه‌هایی برای تحمل رنج‌ها در اختیار آدمی می‌نهد.
جای خالی هنر در روند آموزش و پروش، عمیقا احساس می‌شود. از میان هنرهای مختلف، جای خالی موسیقی، دل آزار است. روح‌های زمخت، نشان می‌دهد که از ظرافت‌های هنر و زیبایی موسیقی، بی‌بهره‌اند و در سرزمین رازآلود هنر گام نزده‌اند.

❗️  6-  تربیت، نه برای اکنون
نظام آموزش و پرورش، شاگردانش را برای زندگی در جهان کنونی پرورش نمی‌دهد. زندگی "اکنونی و این جایی".  شاگردانش را برای بنا نهادن ساختار دموکراتیک پرورش نمی‌دهد. ساختار غیر دموکراتیک آموزش و پررورش در ایران، ماحصلی جز شخصیت های غیر دموکراتیک نیست. رابطه ی دانش آموز با معلم غیر دموکراتیک است. گفت و گو به منزله ی فضیلتی انسانی و اخلاقی ، چندان مجال بروز و ظهور نمی یابد.

❗️ 7- جای خالی شادکامی
تلخ زیستن و تلخ کامی بر آموزش و پرورش ایران سایه گسترده است و لذت زیستن را از شاگردان مضایقه می کند. شادابی و شادخواری، به نحو ضمنی و نانوشته جایی در مدارس ندارد. مناسک و شعایر تاریخی سوگ و برخی برنامه های حزین، به آسانی و در طول سال، در تمامی مقاطع و به انحا مختلف به اجرا در می آید، اما چندان خبری از جشن های شادی بخش در میان نیست.


❗️ 8- ناکارآمدی
ناکارآمدی آموزش و پرروش، سبب شده است که اهداف آموزشی که برای وصول به آن برنامه ریزی می شود، نافرجام باقی بماند. از این رو است که حدود شش سال (در مقطع راهنمایی و دبیرستان)، زبان انگلیسی تدریس می شود، اما فارغ التحصیلان این نظام آموزشی حتی از بیان جمله ی ساده انگلیسی عاجز اند. همین گونه است ریاضیات، فیزیک، شیمی و دیگر دروس. ناکارآمدی آموزش و پرورش سبب شده است که جریان غیر رسمی آموزش در آموزشگاه ها و تجارت خانه هایی دیگر رشد کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۷ ، ۱۱:۰۵
سیدجواد


میثم قهوه‌چیان

دیروز دوم مهر در نشست رونمایی کتاب «بنیادهای فلسفی علم فرهنگ» آخرین اثر مرحوم آقای محمدعلی مرادی بودم. نعمت‌الله فاضلی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی مطالب مهمی در خصوص ایشان گفت اما برای بنده که ارتباط بسیار کمی با مرادی داشتم، این حرف معنادار و محسوس بود. محمدعلی مرادی را اولین بار در یکی از نشست‌هایی که برای پوشش رفته بودم دیدم و بعد مصاحبه‌ای در محل ایکنا با او داشتم. علی مرادی انسانی صمیمی بود. دانسته‌هایش را در اختیار هر که از او می‌پرسید می‌گذاشت، سوار اتوبوس می‌شد، زندگی در حد متوسط به پائین داشت؛ اتوبوس سوار شدنش را گفتم چون یادم می‌آید یک روز در خیابان 64 یوسف‌آباد با چند دانشجوی خیابانی‌اش در حالی که فلسفه می‌گفت سوار اتوبوس خط واحد شد. مرادی شجاع بود و از مافیاهای رسانه‌ای قدرت و ثروت نمی‌ترسید. یک بار در یک نشست که در خصوص صلح بود، بحث را به ندا آقاسلطان کشاند و گفت نمی‌توان در خصوص صلح بحث کرد و تنها انتزاعی ورود کرد و ما باید بستر خود را در این زمینه به یاد داشته باشیم و سپس نقد را کشید به اساتید هیئت علمی که چرا حرف‌های کلی می‌زنید و از بیان مطالب مرتبط با ایران ابا دارید. بعید می‌دانم ما خبرنگارها و رسانه‌ها چنین چیزی از او را منتشر کرده باشیم. در چند نشست بعدی که مرا به واسطه همراهی اندکم با آقای میری شناخته بود، تنظیم مطلبم را می‌دید و اصلاحاتی انجام می‌داد. چند باری هم در معیت آقای میری باز او را دیدم و هر بار چنان با من صمیمی بود که گویی سال‌هاست مرا می‌شناسد. اما یکی از مطالبی که در نشست دیروز آقای فاضلی خوب گفت این بود که مرادی هنر زیستن داشت و از این این رو بود که دنیای ما را بهتر کرد. مرادی مرد خرد و فلسفه بود، فلسفه را خوب می‌شناخت و ایران را. می‌گفت موضع و زندگی من مشخص است اما امروز می‌خواهم هر کسی که هر فکری می‌کند، آن فکر را درست بکند و در هر موضعی که هست ضوابط جایگاه فکری‌اش را رعایت کند. رفتنش را هر بار که به او فکر می‌کنم حس می‌کنم؛ ایران گویی منبعی از اندیشه و طرفی منصف برای گفت‌وگو را از دست داده است. شاید او نیز مانند بسیاری از کسانی که می‌شناسم رفت، تا روزهای آینده را نبیند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۷ ، ۱۱:۰۴
سیدجواد



راستی چرا ما به این همه خدمت که دکتر فرهت به جامعه ما کرده است، هنوز تابعیت ایرانی به او نداده ایم؟ فکر می‌کنم علتش این است که ما گمان می‌کنیم نژاد برتریم و نژ‌ادهای دیگر از کشورهای دیگر حق این که شهروندی ما را بگیرند ندارند. چون ما ملت برتریم و ملت های دیگر را نسزد که عضو ما شوند. دقیقا مثل یهودی‌ها که هیچ کس نمی تواند وارد دینشان شود و یهودی بودن فقط با خون منتقل می شود، تابعیت ایران هم اینگونه است حتی اگر از مردم هرات باشی که تا ۱۶۰ سال پیش جزء ایران بوده است و بخشی از تمدن ایرانی را نمایندگی می کرده است و ۳۶ سال هم ایران ساکن باشی و ۲۵ سال هم به کودکان این دیار خدمت کنی باز حق نداری عضوی از این ملت شوی. هیتلر درست می گفت که ایرانی‌ها و نازی‌ها هم خون هستند. نازی ها نژاد پرستی‌شان در اوایل قرن بیستم گل کرد و هزینه‌اش را یک بار تمام ملت آلمان داد و از پسِ آن تجربه، بالغ شدند و نژاد پرستی شان تمام شد؛ ولی نژاد پرستی ما هنوز تمام نشده است؛ آه که خدا می داند ما کی بالغ خواهیم شد.
 محسن رنانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۷ ، ۱۰:۵۹
سیدجواد


حسن محدثی

حج تا آنجایی که من می‌دانم و شناخته‌ام، یکی از معنوی‌ترین مناسک دینی دنیا است و در حج تمتع تجربه کرده‌ام که آنچه ذاتی حج است، هجوم معانی گوناگون است. حاجی در لحظه‌لحظه حج تحت هجوم معنوی قرار دارد. من نیز پیشاپیش گمان می‌کردم که حج چنین باشد و به همین خاطر مشتاق این تجربه بودم. اگر حاجی اندکی تربیت اسلامی داشته باشد و از اسلام چیزی بفهمد، هر قسمت حج و هر مفهوم و عملی از حج، نمادین است و به حاجی پیام می‌دهد و درگیرش می‌کند. برآنم که انسان مسلمان در حج اسلام را بهتر می‌فهمد، زیرا طی قرون متمادی‌چنان به اسلام افزوده‌اند و چنان بدان «برگ‌وساز» بسته‌اند و چنان مسلمان بودن را دشوار کرده‌اند و از ابعاد انسانی‌اش دور ساخته‌اند که درون‌مایه‌های اسلام در زیر آنها گم شده است. به بیانی که منسوب به نظامی است:

دین تو را در پی آرایشند / در پی آرایش و ویرایشند

بس که ببستند بر او برگ و ساز / گر تو ببینی نشناسیش باز

در حج انبوهی از معانی بر حاجی هجوم می‌آورند و گریبان او را سخت می‌گیرند. نخستین موردش پرهیز از خشونت با انسان‌ها و طبیعت و حیوانات است. حاجی، مهربانی و عدم خشونت را بارها و بارها تمرین می‌کند. درس دیگر حج، صبوری در دشواری و سختی و استقامت است. این مهم‌ترین معنایی است که در سعی صفا و مروه به تو منتقل می‌شود. همه اینها قرار است از تو انسانی حلیم بسازد و انسان حلیم، انسان مطلوب اسلام است و چقدر دشوار است حلیم بودن و چقدر بزرگ است انسان حلیم؛ حلم در برابر جهل. در حج تمتع باید صبورانه استقامت کنی و پایدار باشی و مجاهدت نمایی. در حج تمتع درمی‌یابی که امتیازات اجتماعی و مالی که به خود بسته‌ای عاریتی‌اند. با خود زمزمه می‌کنی:

کاریز درون جان تو می‌باید / کز عاریه‌ها تو را دری نگشاید

یک چشمه آب از درون خانه / به زان جویی کز برون می‌آید

درس بزرگ دیگر حج به درآمدن از خویشتن و توجه به دیگری و گشودگی به دیگر انسان‌هاست. در حج می‌آموزی که جهان از طایفه و قبیله و قوم و نژاد و جامعه تو بس فراخ‌تر است و تو ذره‌ای کوچک در این دریای عظیم انسانی هستی. حج فرصت ارتباط تو و فرصت گشودن چشم و دل تو روی دیگران و به سوی دیگران است؛ مجالی برای بزرگ‌تر شدن و وسیع‌تر شدن. حج به حاجی می‌آموزد که نگاه خاص‌گرایانه را رها کند؛ همچنان که خدای تو الله به همه یکسان می‌نگرد. به قول انجیل، خدا همچون آفتابی است که بر همه می‌تابد و همچون بارانی است که بر همه می‌بارد. حج همچنین می‌آموزد جنسیت نباید تو را از هم‌نوع دیگرگونه‌ات جدا کند؛ زن را از مرد و مرد را از زن. حج می‌گوید عینک جنسیتی را که جامعه بر چشمت زده است بردار. نگاهت معیوب است. بعد از طواف باید به جایی پشت مقام ابراهیم بروی و در اولین جای خالی نماز کنی. من چنین کردم. در اولین جای خالی ایستادم و نماز گزاردم. وقتی نمازم تمام شد، دیدم که در جلو، چپ، راست و پشت من زنانی به نماز ایستاده‌اند. حج تمتع، عینک جنسیتی را که جامعه طی ده‌ها سال- از کودکی تا بزرگسالی- بر چشمم زده بود و خواهی نخواهی، بخشی از نگاهم شده بود، درآورد و نگاه معیوبم را اصلاح کرد. در نزد خدا زن و مرد تفاوتی ندارند. عند اکرمکم عندالله اتقیکم. نه اینکه این را نمی‌دانستم. در حج دگرباره آموختم و این تذکری بنیادی بود. اما در همین حال دیدم که چطور پیرمرد مسلمان می‌کوشد زانوی مرد و زنی را که معلوم نبود چه نسبتی با هم دارند جدا کند تا خدایی ناکرده زانوها به هم نسایند!


این مطلب را می‌توانید به‌صورت کامل در لینک روزنامه‌ی "اعتماد" امروز پیدا کنید:
http://etemadnewspaper.ir/Default.aspx?NPN_Id=1071&pageno=7
http://etemadnewspaper.ir/Default.aspx?NPN_Id=1071&pageno=7

حسن محدثی گیلوایی / 30 مرداد 1397

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۷ ، ۰۸:۵۰
سیدجواد