سیدجواد میری

جامعه‌شناسی، فلسفه و دین‌پژوهشی

سیدجواد میری

جامعه‌شناسی، فلسفه و دین‌پژوهشی

سیدجواد میری

سیدجواد میری مینق
دانشیار گروه جامعه‌شناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
دکترای تخصصی (Ph.D): جامعه‌شناسی، (دانشگاه بریستول/ انگلستان)، 2003.
کارشناس و کارشناسی ارشد: مطالعات ادیان و فلسفه علم، (دانشگاه گوتنبرگ / سوئد)، 1997.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

۱۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نقد میری» ثبت شده است

سید جوادمیری دو دشمن برای خود دست و پا کرده است. اول ،ملی گرایان ایرانشهری دوم ملی گرایان سیاسی. با هردو در یک حوزه دچار چالش شده است.
حوزه زبان وقومیت.
میری بدون  تردید در این حوزه بدنبال نوعی باز آفرینی تئوریک یک اندیشه نو نیست بلکه قصد دارد با باز آفرینی یک تجربه تاریخی تفسیر نوینی ارائه دهد که در برگیرنده تلفیق میان دین بعنوان محور اتحاد یک جامعه در برابر عناصر فرهنگی وجغرافیایی است در این باز آفرینی میری متاثر از شریعتی ،امت را جایگزین ملت وهویت قومی را ذیل آن تبین می کند اما بنظر می رسد در بیان این هدف توفیق زیادی نیافته است و احتمالا نخواهد یافت چون قبل از ساخت مبانی تئوریک وبیان ایجابی دیدگاه خود ، به تخریب نظرگاههایی پر داخته است که ریشه های عمیقی در تاریخ معاصر ایران دارد.ورویارویی با آن نه تنها به این راحتی امکان پذیر نیست بلکه معقول هم بنظر نمی رسد.
✍️در جامعه جهانی ما با دو نوع متفاوت از جامعه روبرو هستیم.
نوع اول جوامعی هستند که در قالب تعاریف کلاسیک از جامعه قرار دارند،جوامعی که مردمانش از اشتراک در تاریخ،فرهنگ وسابقه تمدنی برخوردارند،مرزهای ثبت شده جغرافیایی مشخص دارند ودگرگونی های آنها اغلب درونی است والزامات سیاست جهانی نقش زیادی در تحولات آنها ندارد به اینها می توان جوامعی عام اطلاق کرد.
✍️گروه دوم جوامعی هستند که تمامی مشخصه های گروه اول را دارند اما یک ویژگی دیگر آنها را برجسته می کند وان متاثر شدن از الزامات سیاست جهانی است،جامعه چون ایران از معدود جوامع در جهان است که جامعه ای خاص به حساب می اید،چند دلیل برای خاص بودن این نوع جوامع از جمله ایران وجود دارد.
اول سابقه تمدن سازی مستمر،
از میان جوامع معدود تمدن ساز از ابتدای تاریخ تا کنون، ایران وچین تنها واحد‌های جغرافیایی و فرهنگی هستند که با سیر تحولی پیش رونده امکان بقای فرهنگی  داشته آند.از این لحاظ تمدن ایرانی در تلفیق با اسلام ،مدعی به حساب می آید این نوعی پتانسیل دگرگون ساز درونی وپیش رونده است.
✍️دوم موقعیت جغرافیایی ایران از گذشته تا کنون هرروز به اهمیت آن افزوده شده واکنون در قلب ارتباطی جهان قرار گرفته که هیچ قدرت جهانی قادر به نادیده گرفتن آن نیست.
دوعامل دیگر، یعنی نوع تفسیر از اسلام بعنوان یک ایدئولوژی درگیر وتاثیر گذار در جهان معاصر ومنابع انرژی ،به خاص بودن ایران کمک کرده است لذا این خاص بودن ایران را خواه ناخواه با الزامات سیاست جهانی پیوند داده است.
✍️در جوامع خاص هر تحولی که از نظر راهبردی پارادایم اصلی نظام هژمون تلقی می شود بازخوردی دوگانه دارد.یا جذب می شود ویا در برابر آن مقاومت صورت می گیرد .در حال حاضر ایران در تقابل با پارادایم نظم هژمون مسلط جهانی است که برخی آن را به رویارویی تمدن اسلامی،ایرانی با تمدن غرب قیاس کرده آند که البته قیاسی نادرست است اما آنچه محرز است رویارویی سیاسی است میان دوقدرت یکی قدرت هژمون ومسلط آمریکا در عرصه جهان ویکی قدرت ایران بعنوان نظامی که نه در جستجوی رویارویی کامل است و نه نظامی است که بخواهد جذب واستحاله یابد.
این منازعه که در حوزه سیاست وروابط بین المللی پر رنگ وواقعی است قطعا مبتنی بر ظرفیت هایی استمرار می یابد .ظرفیت هایی که همسان نیست.
✍️بیژن عبدالکریمی در جایی می گوید«مرجع تفکر واقعیت است»
اما این واقعیت چگونه وبا چه عناصری شکل می گیرد.
بنظر من این واقعیت با فهم«مساله»امکان پذیر است.مساله ما چیست؟عبدالکریمی می گوید ما مسأله نداریم،بلکه بحران داریم ،راه نجات از بحران را «خود آگاهی می داند»ومی گوید«ما تصویری که از خود داریم غیر واقع بینانه‌ای است»
اینکه این فقدان خودآگاهی بحران است یا مسأله مهم نیست مهم محوریت این موضوع است ،ما بحران داریم،مساله داریم ودر مقابل آمریکا با ما مسأله دارد ،مساله ای بنام نفت،مساله ای بنام موقعیت جغرافیایی ودر مقابل ما در درون مسأله ای داریم بنام توسعه نیافتگی،واین ها همه مسأله های ماست اما این ما مای امروز است نه تاریخ،نه تمدن،امریکا اکنون ود واقعیت با نفی ومعارضه با مای کنونی در مسیر نفی تاریخی وتمدنی است با تخریب دووجه برجسته از این مای تاریخی،
اول در قالب تئوری نزاع تمدنی وخونین جلوه دادن مرزهای تمدن اسلامی که هانتیگتون بیان کرد.
دوم در قالب نظریه جدید فوکویاما،هویت جویی وبرگشت به ناسیونالیسم.
نظریه هانتینگتون در سیاست جهانی به چند فاجعه بزرگ از جمله ظهور القاعده،طالبان وداعش منجر شد که پیامدهای آن هنوز وتا سالهای متمادی استمرار می یابد و آنچه موجب شد در تسری آن به داخل ایران شد پیوند تاریخی ملیت گرایی ایرانی است که از تلفیق دین وناسیونالیسم بوجود آمده است .
نظریه فوکویاما که نوعی تغییر پارادایم سیاسی در راهبرد آمریکاست اکنون در حال تبدیل شدن به یک الزام در سیاست بین الملل است که پیامد آن تقویت جنبش های هویت جویانه در سه عرصه،سیاسی،قومی وزبانی است.
این نظریه در قالب بازگشت از جهانی شدن،رشد ناسیونالیسم قوم گرا،تقویت خیزش های راست وپوپولیستی، بستری برای ظهور کانتون ها ی قدرت خواهد بود .لذا اکنون بعد از نظریه مرزهای خونین در تمدن اسلامی،تجزیه جغرافیایی جزیی از پیامدهای پارادایم جدید آمریکاست.
اگر این ها را امور واقعی بدانیم که باید این چنین باشد آنچه در آینده در کنار نفت وموقعیت جغرافیایی مسأله ماست، تمامیت ارضی ،تمامیت تمدنی،تمامیت فرهنگی وتمامیت زبانی ماست،
✍️همانگونه که بیژن عبدالکریمی با طرح «امکان امر دینی »نه تنها در جامعه ایدئولوژی زده ما بلکه در کل جهان ان را راه حلی برای تقابل با افراط گرایی دینی می داند وامکان واقع نگری به مقوله دین در جامعه ما را تقویت می کند ،سید جواد طباطبایی هم به همین منوال با طرح فلسفه ایرانشهر در جستجوی احیای گفتمانی تمدنی،فلسفی است برای جامعه ای که بحران ها آن را در مرز فرسایش فرهنگی قرار داده است .ناسیونالیسم مدنی وسیاسی که وجه غالبی از رویکرد پارادایمی امثال دکتر جلایی پور است نوعی واقع گرایی سیاسی است،واکنشی مسولانه به یک فرایند نهفته در الزامات سیاست جهانی که قصد دارد فرسایش اقتدار ومشروعیت سیاسی حکومت را به مرز سقوط نه صرفا نظام سیاسی مستقر بلکه به تجزیه ایران بکشاند.
براین مبنا من امر دینی عبدالکریمی،امر فرهنگی وتمدنی طباطبایی وامر ناسیونالیسم مدنی جلایی پور را سه وجه متفاوت از یک مقاومت در برابر فروریزش درونی ونوعی مقاومت  تلقی می کنم وهرانچه به این سه آسیب می رساند نه از وجه چالش در اندیشه ورزی بلکه از بعد الزام در سیاست واقعی نادرست تلقی می کنم اما واقعیت این است که ظهور و بروز چالش در حوزه اندیشه ورزی نوعی فرصت برای  پر کردن خلأهایی  است که سالیان متمادی حوزه تفکر در ایران را بی انگیزه کرده است حال در این بزنگاه، تاسف بار است که چالش اندیشه به مجادله در قضاوت و داوری میان رویکردها وسوابق شخصی وبدتر از آن به خشونت های کلامی متعفن کشیده شده است ای کاش کنش‌گران حوزه اندیشه با صبوری ومتانت وادب که جزیی از دین،فرهنگ،تمدن وانسانیت است این فرصت را تبدیل به کوره های خشم ونفرت نکنند.


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۷ ، ۱۱:۲۰
سیدجواد

مصطفی نصیری

مدت مدیدی است که میری مینق، عضو همه‌جا حاضر گروه «مناظره‌‌گران دوره‌گرد» که برگزاری مناظره در هر موضوعی را در کمترین زمان ـ و البته با استفاده از امکانات دولتی ـ به «مقاطعه» می‌گیرند، کاری جز این ندارد که نظریه ایرانشهری را ـ که عجالتا در غرض وی نامی برای همه آثار دکتر جواد طباطبایی است ـ همانند پیل مولانا در یک خانه تاریک قرار داده و کورکورانه هر بار دست بر جایی می‌ساید و چیزی را در پرده اوهام خود ترسیم می‌کند. بد نیست همین‌جا بپرسیم که هزینه‌های نقد و بررسی کتاب یک عضو گروه که اخیرا مصادف با نابسامانی معیشتی اهالی ایرانشهر، با تبلیغات گسترده و دعوت‌های ویژه در پژوهشگاه علوم انسانی در دو روز متوالی برگزار شد، از کدامین محل تامین شده است؟
این شخص که درواقع «سردار رزومه‌سازان» است و برگزاری انواع سمینار و سمپوزیوم و مناظره و از این‌جور «دورهمی‌ها» با عناوین دهان پر کن و البته با امکانات دولتی را وسیله «تکسب» قرار داده است، یکبار ایرانشهری را نظریه‌ای بنیادگرا و سَلَفی می‌نامد، بار دیگر باستان‌گرا و ساسانی، بار سوم فاشیستی، بار چهارم یورو سنتریک، بار پنجم مرکزگرا و شوونیستی، بار ششم بدیل فلان‌ اَبَر روایت سیاسی‌فقهی و بار هفتم رقیب بهمان ابرروایت مقبول روحانیت تشیّع و بار هشتم ملی‌گرایی، و .....، و اخیرا نمی‌دانیم دست به‌کجای پیل ایرانشهری ساییده است که در مناقشه با آقای جلائی‌پور، آن را مطمح نظر «بخشی از حاکمیت» ـ احتمالا اصلاح‌طلبان موجود در دولت ـ دانسته «که جایزه هم ..... در بالاترین سطوح رد و بدل شده است».
اصلا به‌قاعده مشهور «فرض محال که محال نیست»، فرض می‌کنیم اصلاح‌طلبان یا حتی اصول‌گرایان تصمیم گرفته‌اند که از نظریه ایرانشهری برای جناح‌ سیاسی‌شان، ایده‌ئولوژی دست‌وپا کنند. خب، گناه نظریه ایرانشهری چیست؟ اولا هر ایران ایران گفتنی ایرانشهری نیست، وانگهی هر حزبی و جناحی می‌تواند فهمی از نظریه ایرانشهری داشته باشد، بی‌آن‌که صاحب نظریه ایرانشهری بتواند کاری بکند. مثل احمدی‌نژاد و مشایی که دم از «مکتب ایرانی» می‌زدند و دکل نفتی ایرانی جابه‌جا می‌کردند. این‌که اصلاح‌طلبان به‌عنوان بخشی از حاکمیت، یا بخشی از حاکمیت فارغ از چپی و راستی آن، خواسته باشند به اندیشه ایرانشهری ـ با هر سطحی از فهم ـ رجوع کنند، نشانه‌ای از فهم درست اما بیگاه شدۀ آن‌ها به‌حساب می‌آید که در جایی مثل ایران که وحدت ملی آن همواره مبتنی بر شالوده‌ای فرهنگی بوده است، تنها بر مبنای «ایرانشهری» می‌توان «مصالح و منافع ملی» تعریف کرد. اگر خبری را که سردار رزومه‌داران در باره گرایش اصلاح‌طلبان به ایرانشهری ادعا می‌کند درست باشد ـ لابد سیم‌اش به جاهایی وصل است ـ در این‌صورت باید گفت؛ تقریبا چهار دهه طول کشید تا اصلاح‌طلبان این نکته اساسی را درک کنند که با ایده‌ئولوژی‌های مبتنی بر تمایز مثل زبان‌های محلی و مذهب و قوم و ...، تنها می‌توانند رأی باورمندان به یک ایده‌ئولوژی متمایز را جمع کنند، و برای گرفتن رأی از کل ملت ایران، نیازمند ایده‌ئولوژی‌ای هستند که مبتنی بر امر یک کلی مشترک میان همه اجزاء متنوع این ملت باشد. اما اگر آن‌چه این دورگه روسی‌ایرانی می‌گوید درست نباشد، در این‌صورت نیز دانه‌ای «لاطائلی» بر تسبیح «لاطائلات» او افزوده شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۷ ، ۱۵:۴۴
سیدجواد

گویا اصلاح طلبان، این بار از خود خروج می‌کنند. دفاع از اصلاحات با تکیه بر حفظ تمامیت کشور، حفظ حیات ملی، و ممانعت از فروپاشی و تجزیه، به معنای چرخش در کانون گفتار سیاسی اصلاح طلبان است. اصلاح طلبان دانسته یا نادانسته به نیروهای ناسیونالیست تغییر منزل داده‌اند. به گمانم، توجه به این تغییر که خواسته یا ناخواسته درآن افتاده‌اند، نکته بسیار مهمی است.


محمد جواد کاشی


پ.ن. بسیار خرسندم که دکتر کاشی به این رهیافت رسیده اند و جناب جلایی پور و دوستانشان الان دیگر از مدرک تحصیلی دکتر کاشی و تجزیه طلبی و ارتباط با "میت" و "مسکو-سنتریسم" و "تعداد مقالات" و "خط دهی به دولت پنهان" سوال نخواهند کرد و به مبحث "از خود-خروج کردن" و "ناسیونالیست شدن اصلاح طلبان" به جد تامل خواهند کرد. به قول مولانا بحث دکتر کاشی نمونه اعلی در باب شاهد از غیب رسید، است:

یا شاهد جان باشد روبند گشاده

یا یوسف مصری است ز بازار رسیده

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۷ ، ۱۱:۳۱
سیدجواد

رای روشن شدن ابعاد بحث یادداشت فرستاده شده توسط دکتر پیری استاد دانشگاه زنجان تقدیم به شما میگردد
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇


"پارادوکس ناسیونالیسم مدنی" .

مدنیت/گفتگو و عدم مدنیت / خشونت، دوگانه های مهم و دال و مدلول های ساختاری هستند که نشانه های آن را در هر جامعه و نظام اجتماعی می توان دید. در جایی که مدنیت وجود دارد گفتگو خط و مرزی ندارد و از سیر پیاز تا جان آدم به گفتگو می آید از هویت ملی، زبان، فرهنگ و ارزش های ملی و محلی و .... تا سیاست خارجی و آموزش و پرورش.
 در برساخت دیگر یعنی فقدان مدنیت اما گفتگو صورت نمی گیرد بلکه آنچه که هست مرزهای قرمز، تقسیم های طبقاتی خودی/ غیر خودی، فوران جهل و نادانی ، خشونت های طبقاتی و کلامی و زبانی و ... همه باهم حضور دارند و از قضا تکثیر می شوند. فضا هم خشونت زده می شود. دیوارهای شهر از خشونت فرو می ریزد چرا که هیچ کس برای هیچ کس پاسخگو نیست و تنها مالکیت گرایی فردی هست که یگانه کنشگر معنوی و روح جمعی ناظر بر کنشگران است.
توسعه هم به یک معنی نامرز هست. اروپا زمانی توسعه پیدا کرد که مرزها در افق محو شدند و شینگن متولد شد.

جغرافیای ملی ایران در  درون جغرافیای منطقه ای خاورمیانه در صیرورت تاریخی خود نیازمند برساخت متفاوت است. برساختی بر اساس گفتگو.
اغلب اندیشمندان کشور از دکتر رنانی تا محمد فاضلی و نعمت اله فاضلی، مرحوم قانعی راد، سید جواد میری، تا مصطفی تاج زاده و خیل زیادی از حوزوی ها هم به گفتگوی موثر و مداوم بین همه کنشگران سیاسی و اجتماعی ایمان آورده اند. برجام هم اگر به نتیجه رسید به خاطر گفتگوهای مداوم و پر تکرار بود که می خواست در سپهر مدنیت سیاسی بین المللی موضوع های بی شمار موجود را حل کند.

اما این گفتگوهای فراگیر ملی بهتر است از آسیب های عظیم اجتماعی در امان بماند. اجتماع ملی از نظر فقر و بیکاری، حاشیه نشینی، طلاق، فقدان اعتماد و سرمایه اجتماعی و ... آسیب دیده است بنابراین ممکن است مشارکت در گفتگوهای ملی هم از این آسیب ها به دور نباشد .
به نظرم چاره کار در آکادمی و آکادمیسین های اصیل است که از گوشه اتاق پژوهش محافظه کار و ارتدوکسی به متن جامعه مدنی بیایند و با گروه های مختلف جلسات متعدد فکری و اندیشگی برقرار کنند.
اینگونه دولت هابرماسی‌ ( مبتنی بر برساخت مدنیت / گفتگو) جایگزین دولت هابزی ( فقدان مدنیت/ خشونت) می شود. در اینجا حتی نیاز هست تا از عقلانیت مارکسی به سمت عقلانیت ارزشی وبری حرکت کنیم به این معنی که مالکیت گرایی فردی که متناظر واقعی و ابژکتیو برساخت نامدنیت/ خشونت ( سرمایه) هست در جغرافیای ملی ایران به تکثیر خشونت های دیگر می انجامد. خشونت کلامی، خشونت جنسی، خشونت سیاسی، خشونت زبانی و ....
توسعه نهایتا و در عمق باید فرم و محتوای اجتماعی به خود بگیرد و آزادی گفتگو و ارتباطات هدف نهایی و آمال توسعه است .

دکتر میری به فراخوان گفتگو در فحوای ناسیونالیسم مدنی که از طرف دکتر جلایی پور مطرح شده است و یا گفتگوی تمدن های آقای خاتمی پیوسته است . تهمت زدن و القاب زشت دادن به شخصی که اولا آکادمیسین هست و ثانیا به گفتگو پیوسته است از طرف هر کسی هم که باشد نباید از طرف صاحبان ایده ناسیونالیسم مدنی و گفتگوی تمدن ها صورت بگیرد. حتی اگر این شخص دارای اهداف دیگری باشد نباید با تهمت و افترا به گوشه برده شده و از صحنه کنار گذاشته شود.
من در این چند روز گفتگوهای دکتر میری و جلایی پور را دنبال می کردم اما دکتر جلایی پور خبط بزرگی کردند . اتهام پان ترکیسمی به یک استاد اندیشه اجتماعی خاطره اروپای قرن پانزدهم و خاورمیانه داعشی و مجله فرهنگ امروز است که مخالف را می زند، می کشد و تحمل نمی کند و در آخر خود بازنده است. این پارادوکس بزرگی است که در اولین فراخوان به مدنیت و ناسیونالیسم مدنی که در اروپای قرن بیست و یکم در سوئیس،  سوئد و ..... ساری و جاری است، اینگونه آشفته حال و تهمت زن و عصبی و با خشونت کلامی ظاهر می شود.
ناسیونالیسم مدنی یعنی پذیرش گفتگو درباره  جهان های موازی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۷ ، ۱۱:۲۹
سیدجواد




در این روزها که اساتید روشنفکری که عنوان با ارزش و ستبری همچون «جامعه شناس» را بر دوش می کشند، سرگرم بحث و گفتگو (گفتگوی رسانه¬ای در ورای شبکه های مجازی) پیرامون موضوعات بسیار حساس و مهمی چون زبان، هویت، فرهنگ، ملیت و ... هستند و بحث های آنها نقل هر محفل روشنفکری شده است، با نکته بسیار مهم و حساسی مواجه شدم: مدارک دانشگاهی و رزومه علمی.
ای کاش هابرماس و میشل فوکو شاهد این شاهکار نوین اساتید ایرانی بودند که شرایط ورود به بحث تخصصی (آن هم نه در قالب گفتگوی رودررو بلکه مجازی) داشتن مدارک دانشگاهی هست. بی شک هابرماس با این رویکرد نوین ایرانی دیگر دنباله گفتگو بر مبنای مفاهمه را پی نمیگرفت. استادی که لقب جامعه شناس بودن آن در دانشگاه تهران را حتی کامیون 10 چرخ نیز نمی تواند حمل کند به مثابه آن کارمند شهرداری می ماند که که گفتگو با رفتگر خیابان را در شأن خود نمی داند.
ویژگی کشورهای جهان سومی همین است که در گفتگو دور یک میز آن هم به صورت مناظره همیشه یک لای چرخ می لنگد. نگاه تیز بین هر پژوهشگری بی شک متوجه این موضوع خواهد بود که اگر دیدگاه یک استاد جامعه شناس بدون هیچ غرض ورزی و مبتنی بر درک و آگاهی دانشگاهی باشد، بدون هیچ تاملی برای بحث و گفتگوی رودررو آماده خواهد بود. ولی ما شاهد این نوع بحث و گفتگو میان اساتید نبودیم.
و اما ما همیشه برای فرار از گفتگوی تخصصی و رودررو حربه ای در آستین خود داریم: زیر سوال بردن شخصی که موضوع حساسی همچون زبان را پیش کشیده است با جملاتی همچون رزومه علمی واهی، مدارک دانشگاهی خیالی، انتساب به پان بودن و تجزیه طلب.
در این 25 سال آثار و افکار بسیاری از جامعه شناسان و روشنفکران ایرانی را دنبال کرده و به جرات می توانم بگویم جناب دکتر سیدجواد میری مینق با آگاهی و دانشی که نشان از درک عمیق ایشان از مقوله هویت، زبان و فرهنگ است،  مباحثی بسیار عمیق و حساسی را مطرح کرده اند که روشنفکران و جامعه شناسان را به واکاوی آن فرا می خواند. این فراخوان برای بحث و گفتگو با رعایت شأن و منزلت متقابل (همچنان که در ادبیات ایشان در گفتگو از آن سراغ دارم) انجام گرفته است. اما هیهات از این بیغوله بازار که روشنفکران دیگر به جای بحث و گفتگو، با توهین و زیرسوال بردن و بی سواد دانستن ایشان به خیال خود به دنبال راهی برای گذر از این گفتگو هستند.
به قول دکتر شریعتی: «بیش از آنچه تو به من بیاموزی من از تو آموختم.»

رامین رضایی. پژوهشگر شهرسازی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۷ ، ۱۲:۴۴
سیدجواد



تحصیلات دانشگاهی

من در سوئد به کومووکس (معادل کالج یا دبیرستان برای بزرگسالان) رفتم و دروس عمومی خواندم و سپس در دانشگاه یوتبوری مطالعات ادیان و تاریخ عمومی علم (Ide och lärdomshistoria) و زبان عربی خواندم و سپس با داشتن فوق لیسانس برای رشته جامعه شناسی ثبت نام کردم و پس از یکسال و نیم بورس یکساله گرفتم و به دانشگاه بریستول آمدم و دروس فلسفه و فلسفه علوم اجتماعی را گذراندم و در رشته جامعه شناسی زیر نظر پروفسور گرگور مکلننون دکتری خود را از دانشگاه بریستول دریافت کردم. مطالعات اسلامی آزاد خود را زیر نظر دو استاد به نامهای علی انجمی پور و شیخ حسین جمال الحق گذراندم. تقدیم به جناب جلایی پور که سخنان فرهنگ امروز را تّکرار میکند.

من نام دانشگاه خود را نوشته بودم "دانشگاه یوتبوری" (Göteborg Universitet) است. اگر کمی دقت میکردی و با تعجیل نمینوشتی نام دانشگاه را میدیدی. برایت تندرستی آرزو میکنم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۷ ، ۱۲:۴۳
سیدجواد



سهراب اهرابی

آقای جواد میری اخیرا با انتشار شعری ناشناخته از محمود افشار که منبع آن مشخص نیست، ادعای عجیب و گزافی را نه فقط در خصوص محمود افشار بلکه در خصوص بسیاری از روشنفکران و نویسندگان این مرز و بوم که دل در گرو هویت ملی ایران دارند مطرح کرده است.
ابتدا لازم است به شیوه بحث میری که از رویکرد سخیف سایر پان ترکیست‌ها پیروی می کند انتقاد کرد. او « ادعا» دارد که پژوهشگر و آکادمیسین است اما هر جا که در استدلال باز می ماند به شیوه پان‌ترکها طرف مقابل را به سلطنت طلبی متهم می‌کند! محمود افشار نیز در این یادداشت از اتهام مضحک سلطنت طلبی برکنار نمانده است. آقای میری فراموش کرده است که مثلا باید نقش یک دانشگاهی را بازی کند نه کمیته‌ها را در اوایل انقلاب. بماند که در ایفای نقش دانشگاهی نیز گاف های زیادی داده است.
جناب میری در رویارویی با حریف سواد و جایگاه افراد را نشانه می رود و به چالش می کشد. خواه طرف مقابل دانشجوی دانشگاه تبریز باشد خواه استاد دانشگاه تهران. اما با توجه به گزارش های تکذیب نشده پایگاه علوم انسانی فرهنگ امروز، جناب میری آخرین فرد در دانشگاه است که قابلیت این چالش را داشته باشد.

مثلا ادعای انتشار 14 مقاله علمی- پژوهشی انگلیسی فقط در یک ماه (نوامبر 2006) و 36 مقاله در کل همان سال، ادعایی است که حتی اگر وجود خارجی آنها اثبات شود، نسبتی با فعالیت های اصیل دانشگاهی ندارد. اکنون گل بود و به سبزه نیز آراسته شد. پس از جعل و تقلب در مدرک تحصیلی ( آن گونه که در سایت فرهنگ امروز افشاء شد) این بار نوبت به انحراف مسیر مطالعات آکادمیک رسیده است. البته میری در آخرین دفاع خود فراموش کرده است نام دانشگاه گوتنبرگ را که قبلا بر تحصیل کارشناسی ارشد (پیوسته) در آن اصرار داشت بیاورد. آیا انسان نام دانشگاهی را که در آن تحصیل کرده فراموش میکند؟ رزومه ای که ایشان اخیرا در پاسخ به آقای جلایی پور داده است زمین تا آسمان با رزومه ادعایی در سایت پژوهشگاه متفاوت است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۷ ، ۱۲:۴۰
سیدجواد

تنها سخن من به آقای طایفی این است که من ۲۰ سال نیست که به ایران آمده ام بل ۱۰ سال است. حال الباقی بحث های ایشان را به مخاطبان واگذار می کنم.


سید جواد میری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۷ ، ۱۲:۳۲
سیدجواد


علی طایفی

⁉️اگرچه بارها درباره شیوع لمپنیزم حکومتی بویژه با بازیابی رگه های آن در‌ جامعه شناسی در ایران نگاشته ام، در کنار رشد روزافزون این مسیله در علوم اجتماعی، پرداختن بدان را همچنان ضرری می دانم. نگاهی به برخی آثار کسانی که بنام جامعه شناس، موعظه روز عاشورا کرده و صحرای کربلا می روند و در ذهن مشوش خود و ساختار ناهمگون و بیسامان علم جامعه شناسی همچنان در رسانه های ملی جولان می دهند یکی از عمده تلاش هایی است که بدان اهتمام داشته ام تا پرده از رخ پلشتی این علم و‌ جامعه شناسی دروغین برکشم.

👁اگر گفتگوی اخیر سید جواد میری در خصوص یک شخصیت دینی که در زیر آمده را بدون توجه به گوینده نظرات مطالعه کنید تفاوتی میان آن با نظرات یک طلبه یا ملای رده چندم در حوزه علمیه نمی یابید!! رویکرد و باور دینی افراد اگرچه امری خصوصی است و قابل احترام، ولی ورود به مباحث دینی از منظر یک جامعه شناس که محل رفرنس و مرجع مخاطبان عام است، بشدت محل نقد و نقب است.
@alitayefi1
🔍میری که گویا در طی ۲۰ سال تلاش خود در نهادهای آکادمیک ایرانی قریب ۵۰ کتاب! با هر کیفتی نوشته است، چنان در حوزه دین و بنام جامعه شناسی دین وارد نگارش و ‌تحلیل در این حوزه می شود که بسختی می توان محصول آثار او‌ را از آثار شیوخ مراکز دینی تمییز داد. گفتگوی کوتاه وی درباب یکی از امامان شیعه در زیر و تحلیل های درازگویانه و بی اساس او در معرفی محمدتقی جعفری، شریعتی، مطهری و‌ طباطبایی بعنوان جامعه شناس و‌ تلاش برای استخراج نظریه اجتماعی از مبهمات این افراد! در قالب چندین کتاب چنان است که نمی توان بعنوان یک اثر علمی جامعه شناختی از آن نام برد. از همین روست که کتب او‌ در این زمینه به زبان انگلیسی نیز مرجع منابع دیگر علمی نبوده و نیست.

👽در مصاحبه دیگری که همراه با حضرت شیخ ابراهیم فیاض به سخیف کردن امر اجتماعی و تحلیل اجتماعی اهتمام کرده اند، جامعه شناسی خوانده های حکومتی چنان عرصه کم دانشی و‌ عدم تعهد علمی و عملی را در می نوردند که نقطه نظرات آنان در مصاحبه هایی از این دست اساسا محلی برای نقد جامعه شناختی نیز باقی نمی گذارد. بنظر می رسد با فربه شدن و میدانداری افرادی از این دست در مراکز دانشگاهی و پژوهشگاهی، علم و جامعه شناسی دروغین و دروغ های جامعه شناختی روزیروز گسترش یافته و جامعه شناس متعهد و جامعه شناسی واقع گرا-علمی بیشتر به حاشیه رانده می شود. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۷ ، ۱۲:۳۱
سیدجواد




نقد ادبی فرهنگی در ایران جایگاه بی قدری دارد تا جایی که به دلیل این فقر مطلق، سخن گفتن از متفکران تاریخ یکصدساله ما، نقد ایده‌های گاها عجیب و غریب و گاه نژادپرستانه و شوونیستی آنها برای استادان دانشگاه و فرهیختگان شوک آور ظاهر می شود.
این مقدمه برای آن بود که چند روزی است بحثی میان دکتر جواد میری مینق جامعه شناس و عضو هیات علمی پژوهشکده علوم انسانی از یک سو و دکتر حمید رضا جلایی پور استاد جامعه شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران بر سر هویت ملی و زبان فارسی در گرفته است. گذشته از اتهاماتی که جلایی پور به میری می زند و او را پان تورک معرفی می کند اما عدم شناخت جلایی پور از برخی تفکرات شوونیست معاصر در ایران شوکه کننده است. یکی از بحث ها درباره جایگاه محمود افشار است که جلایی پور او را از خادمان فرهنگ ایرانی می شناساند. او محمود افشار را می شناسد و رویکرد سرکوبگرانه او را به زبانهای غیر فارسی خصوصا تورکی می شناسد اما رویکردش با رویکرد شووینیستی محمود افشار یکی است برای همین حاضر به نقد او نیست.
محمود افشار از کسانی است که تمام تلاشش را کرد تا زبانهای دیگر در ایران تا حد ممکن نابود شوند. او حتی برای این منظور شعر هم گفته است و تورک ها و تورکمن ها را نژاد کینه توز و تنگ چشم و زرد پوست و سست عهد و بی وفا و ظالم و پیمان شکن و فتنه و مار دو سر و غیره لقب داده است.
اینجا بحث ما درباره محمود افشار یا رویکرد شوونیستی جلایی پور نیست که آنچنان امر آشکاری است که تنها باید منفعت سیاسی کسی در چیزی دیگر باشد یا  اساسا باور کرده باشد که چیزی به نام نژاد هنوز اعتبار دارد و از آن بدتر نژاد آریایی  که رویکردش را اصلاح نکند.
بحث بر سر این است که شما کمتر نویسنده و روشنفکری را در صد سال تاریخ گذشته ما پیدا می کنید که رویکرد نژادپرستانه و شوونیستی نداشته باشد، از صادق هدایت تا اخوان ثالث.
حتی علی شریعتی از این بیماری در امان نبوده است با اینکه بیشتر از دیگران علایق مذهبی داشته است تا ملی با این حال او هم به این دام افتاد. در چند تصویری که از مجموعه آثار شماره ۲۷ با عنوان «بازشناسی هویت ایرانی اسلامی » او در ادامه منتشر می کنیم به روشنی می توانید ببینید که بی اطلاعی عمیق علی شریعتی تا چه اندازه برخی از نوشته های او را مضحک کرده است.
با این حال موضوع باز هم این نیست. هر متفکری می تواند دیدگاههای مضحکی داشته باشد، می تواند در بخش هایی نژادپرست بوده باشد، اما اصرار بازماندگان این متفکران و یا متفکران و محققان امروزی بر اینکه نه آنها اشتباه نکردند و یا تلاش برای جمع و جور کردن اشتباهات آنهاست که موضوع  به غایت عجیب و قابل مطالعه ایست.

دانشجوی دکتری از فرانسه

@GoftandNO


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۷ ، ۱۴:۰۵
سیدجواد