سیدجواد میری

جامعه‌شناسی، فلسفه و دین‌پژوهشی

سیدجواد میری

جامعه‌شناسی، فلسفه و دین‌پژوهشی

سیدجواد میری

سیدجواد میری مینق
دانشیار گروه جامعه‌شناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
دکترای تخصصی (Ph.D): جامعه‌شناسی، (دانشگاه بریستول/ انگلستان)، 2003.
کارشناس و کارشناسی ارشد: مطالعات ادیان و فلسفه علم، (دانشگاه گوتنبرگ / سوئد)، 1997.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «محمدعلی مرادی» ثبت شده است


میثم قهوه‌چیان

دیروز دوم مهر در نشست رونمایی کتاب «بنیادهای فلسفی علم فرهنگ» آخرین اثر مرحوم آقای محمدعلی مرادی بودم. نعمت‌الله فاضلی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی مطالب مهمی در خصوص ایشان گفت اما برای بنده که ارتباط بسیار کمی با مرادی داشتم، این حرف معنادار و محسوس بود. محمدعلی مرادی را اولین بار در یکی از نشست‌هایی که برای پوشش رفته بودم دیدم و بعد مصاحبه‌ای در محل ایکنا با او داشتم. علی مرادی انسانی صمیمی بود. دانسته‌هایش را در اختیار هر که از او می‌پرسید می‌گذاشت، سوار اتوبوس می‌شد، زندگی در حد متوسط به پائین داشت؛ اتوبوس سوار شدنش را گفتم چون یادم می‌آید یک روز در خیابان 64 یوسف‌آباد با چند دانشجوی خیابانی‌اش در حالی که فلسفه می‌گفت سوار اتوبوس خط واحد شد. مرادی شجاع بود و از مافیاهای رسانه‌ای قدرت و ثروت نمی‌ترسید. یک بار در یک نشست که در خصوص صلح بود، بحث را به ندا آقاسلطان کشاند و گفت نمی‌توان در خصوص صلح بحث کرد و تنها انتزاعی ورود کرد و ما باید بستر خود را در این زمینه به یاد داشته باشیم و سپس نقد را کشید به اساتید هیئت علمی که چرا حرف‌های کلی می‌زنید و از بیان مطالب مرتبط با ایران ابا دارید. بعید می‌دانم ما خبرنگارها و رسانه‌ها چنین چیزی از او را منتشر کرده باشیم. در چند نشست بعدی که مرا به واسطه همراهی اندکم با آقای میری شناخته بود، تنظیم مطلبم را می‌دید و اصلاحاتی انجام می‌داد. چند باری هم در معیت آقای میری باز او را دیدم و هر بار چنان با من صمیمی بود که گویی سال‌هاست مرا می‌شناسد. اما یکی از مطالبی که در نشست دیروز آقای فاضلی خوب گفت این بود که مرادی هنر زیستن داشت و از این این رو بود که دنیای ما را بهتر کرد. مرادی مرد خرد و فلسفه بود، فلسفه را خوب می‌شناخت و ایران را. می‌گفت موضع و زندگی من مشخص است اما امروز می‌خواهم هر کسی که هر فکری می‌کند، آن فکر را درست بکند و در هر موضعی که هست ضوابط جایگاه فکری‌اش را رعایت کند. رفتنش را هر بار که به او فکر می‌کنم حس می‌کنم؛ ایران گویی منبعی از اندیشه و طرفی منصف برای گفت‌وگو را از دست داده است. شاید او نیز مانند بسیاری از کسانی که می‌شناسم رفت، تا روزهای آینده را نبیند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۷ ، ۱۱:۰۴
سیدجواد

گروه اندیشه ــ محمدعلی مرادی با اشاره به فلسفه اسلامی بیان کرد: حدود ۴۰۰ سال است که فلسفه اسلامی در خواب گران به سر می‌برد و مباحث تکراری را مطرح می‌کند و سؤال جدیدی نیز ندارد، لذا برای اصلاح این روند نیازمند بازسازی آن هستیم و باید از فلسفه غرب نیز کمک بگیریم.

به گزارش ایکنا؛ زنده‌یاد محمدعلی مرادی، پژوهشگر فلسفه ۳۱ تیرماه به دلیل بیماری به دیار باقی شتافت، اما قبل از این اتفاق با حضور در استودیو مبین خبرگزاری ایکنا به گفت‌وگو در زمینه فلسفه و کارکردهای آن پرداخته بود که بخش اول این گفت‌وگوی تفصیلی با تیتر «تکنولوژی بدون فلسفه توسعه و سازماندهی نمی‌یابد» منتشر شد.

http://iqna.ir/fa/news/3740541

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۷ ، ۱۶:۰۱
سیدجواد

در اسفند ماه ۱۳۹۶ میزگردی در مجمع فلاسفه ایران با حضور دکتر محمد علی مرادی در باب نیهیلیسم داشتیم. وسعت نگاه دکتر مرادی و نوع فهمش از مرگ و معنا و رهایی و وضعیت انسان ایرانی قابل تامل است و شاهکاری است در نوع خودش. متن آن را به اشتراک میگذارم:


ریشه نیهیلیسم در عقل‌گرایی

 در ادامه این نشست، مرادی به بیان سخنانی پرداخت و اظهار کرد: من با موضوع نیهیلیسم و راسیونالیته سخن خواهم کرد. برای اولین بار هامان و بعد یاکوبی این مفهوم را استفاده کرده‎اند و نیچه مهم‌ترین کسی است که نیهیلیسم را به کار می‌برد. وی افزود: نیهیلیسم مفهومی است که نیچه آن را ذیل «دیوانگی عقلانی» پرورانده است. آقای عطاس نقد را به دوران روشنگری می‌برند، اما نیچه منشا نیهیلیسم را به یونان می‌برد. اساس نقد کانت «ماکسیم‌»‌های خرد است. نقد اصلی نیچه به اخلاق و سقراط است. به نظر او اخلاق باعث می‌شود که نیهیلیسم به وجود بیاید. این پژوهشگر فلسفه تصریح کرد: بزرگ‌ترین تجسم نیهیلیسم جنگ‌های جهانی اول و دوم است که در فیلم «روبان سفید» اثر میشل هاینکه می‌توان تجسم اخلاق پروتستانی را به عریانی دید، این فیلم نشان می‌دهد که چگونه زمینه‌های جنگ جهانی اول در روستایی در حال شکل گیری است و نسلی که بعدها در جنگ جهانی دوم شکل گرفتند را می‌بینیم. از نظر نیچه مهم‌ترین وجه ارتباط اخلاق با منطق است، در منطق گونه‌ای سیستم دوگانه شکل می‌گیرد. در منطق «حقیقت و ناحقیقت» و در اخلاق خیر و شر صورتبندی می‌شود. مرادی با بیان اینکه به قول دیالکتیک روشنگری آدورنو، دو سوی غرب را می‌توان مارکی‌ دو ساد و کانت دانست، گفت: مارکی ‌دو ساد در پی آن بود که چگونه می‌توان شر بود و کانت در مقابل در پی رسیدن به خیر است، اما نیچه بیان کرده بود چگونه می‌توان فراسوی خیر و شر ایستاد. وقتی شما متافیزیک مبتنی به استدلال درست می‌کنید، خدا از زندگی دور می‌شود. نیهیلیسم جایی شکل می‌گیرد که همه چیز را با نگاه خردگرایانه و حساب‌گر می‌بینید. وی افزود: نیچه کتابی نوشت با عنوان فراسوی نیک و بد و در آن به نقد اخلاق و خرد پرداخت. خرد خیال و تخیل را سرکوب می‌کند. منطق سرکوب تخیل است. هایدگر معتقد بود که کانت به تخیل بی‌توجه است. در تمدن مسیحی کتاب‌های ریتوریکا و بوطیقای ارسطو حذف شده است. این دو کتاب شامل مباحث احساسی، ادبی و ... است که در قرون وسطی سرکوب می‌شد. فیلم «نام گل سرخ» ساخته امبرتو اکو این موضوع را به بهترین شکل نشان داده است. مرادی تصریح کرد: آیا ما ظرفیت‌های عبور از نیهیلیسم را در سنت خود داشته‌ایم؟ ابن سینا نیروی تخیل را در کنار فهم حفظ می‌کند. در کتاب‌های تاریخ تخیل، ابن‌سینا وجود دارد و نمی‌خواهد همه چیز را راسیونال کند. ارنست بلوخ ابن‌سینا را گرایش چپ ارسطوئی می‌داند. رنسانس جایی شکل گرفت که هنر و تخیل وجود داشت و بعدها به سمت عقلانیت گرایش یافت، برای همین ابن‌سینا ظرفیت‌هایی دارد که می‌تواند گونه‌ای دیگر از تخیل را در مقابل عقل سامان‌دهی کند. داستان «شهرزاد» نیز یکی از مثال‌هایی است که در مقابل نیهیلیسم است که با هر شب یک قصه، مرگ را به تاخیر می‌اندازد. آیا نیهیلیسم پشت دروازه‌های ما ایستاده است؟ در فقه ظرفیت زیادی برای نیهیلیسم داریم که سعی دارد همه چیز را با ضوابط منطقی توضیح دهد. مسئله دیگر افرادی هستند که می‌خواهند همه چیز را با حساب مهندسی توجیه کنند. باید به این سوال فکر کرد که چرا جنبش چریک‌های فدایی ایجاد شد که از مصادیق نیهیلیسم بودند و دست به تپانچه برده و دیگری را می‌کشتند یا صادق هدایت وجه دیگری از نیهیلیسم بود که به خودکشی منجر شد، اما امیرپرویز پویان و مصطفی شعاعیان که از چریک‌ها بودند می‌خواستند کار هنری کنند، ولی امکان آن نبود و هدایت هم دیگر امکانی برای کار هنری نداشت، به قولی هیچ کس نمی‌تواند با دیوی که در درون دارد به سر برد یا دست به جنایت می‌زند و یا هنر خلق می‌کند. وی در پایان گفت: کتاب «الهیات فلسفی در عهد نیهیلیسم» نوشته وایشندل که رییس سابق دانشگاه برلین بود، تلاش می‌کند الهیات را در عهد نیهیلیسم بازسازی کند که الهیات فلسفی است. هایدگر تلاش کرد با بازسازی هم-بودی به مقابله نیهیلیسم برود. ما باید این روش‌ها را یاد بگیریم و در مقابل نیهیلیسم فعالیت کنیم. یکی از مصادیق بارز نیهیلیسم در جامعه ما این است که هر فرد خود را محور و «طاووس علیین» دانسته و بی‌نیاز از دیگران می‌داند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۷ ، ۰۸:۱۱
سیدجواد

یادداشت مبتنی بر دو ادعا است که هر دوی آنها کذب است؛ ادعای نخست مربوط به ناتمام ماندن تحصیلات دکتر مرادی است و نکته دوم درباره عدم پذیرش مجامع آکادمیک. پیش از آنکه کذب این دو ادعا را پاسخ دهم یک نکته را باید به صراحت بنویسم و آن این است که سنجش پذیرش مرادی در محافل آکادمیک را چه کسی تعیین می کند؟ "بروبچه های" روزنامه یا اجتماع علمی؟ دکتر مرادی در آلمان تحصیل کرد و دکتری خود را در فلسفه و تز دکترایش درباره خودآگاهی در اندیشه فیخته بود. پس این نخستین دروغ نویسنده دبیر گروه اندیشه روزنامه سازندگی. نکته دوم درباره پذیرفته نشدن مرادی توسط آکادمی در ایران؛ اولا مرادی از پایه گذاران گروه فلسفه علوم اجتماعی در انجمن جامعه شناسی ایران بود و انجمن از پیشروترین نهادهای علمی در ایران و منطقه می باشد و سردبیر سازندگی بی اطلاع سخن گفته است و ثانیا دکتر مرادی در بیش از ۴۰ سمینار و نشست و کنفرانس و میزگرد و مباحثه و مناظره و سمپوزیوم ملی و بین المللی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به عنوان یک فیلسوف و صاحب کرسی شرکت کرده بود و آثارش در حوزه آکادمی موجود است و این هم یک دلیل بر سوگیری ناشیانه دبیر سازندگی و عدم صداقت و ثالثا دکتر مرادی بیش از ۱۰۰ پایان نامه فوق لیسانس و دکتری را راهنمایی کرد و دانشجویانش الان در دانشگاههای کشور مشغول به تدریس هستند و یکی از آن بیشمار دانشجو که استاد شده است دکتر مرشدی در دانشگاه یزد یا دکتر شجاعی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی (که خوشه چین خوان فلسفی او بودند) هستند و این باز دلیلی بر بی اطلاعی روزنامه نگار سازندگی که بر موج شایعات در عرصه عمومی قلم می زند و به جای نقد آثار یا حداقل گرفتن مصاحبه از اهل فن دست به دروغپردازی در این حد می زند و به قول حافظ


تو به تقصیر خود افتادی از این در محروم

از که می‌نالی و فریاد چرا می‌داری


سید جواد میری


پ.ن.


مدارک تحصیلی دکتر مرادی در اختیار من است؛ لیسانس فلسفه،  لیسانس جامعه شناسی و اسلام شناسی با امضای پروفسور زیبیله کره مر، و تاییدیه دکترا با امضای پروفسور کریستین آسموت. در دوران حیاتش دکتر اجازه نداد این مدارک را منتشر کنم؛ کسی که زیر ضربات کابل تسلیم نشده و اعتراف نکرده بود، طبیعتا تسلیم کامنتهای فرهنگ نیوز (به تعبیر دکتر، سرهنگ نیوز) و کینه توزی های سازندگی هم نمی شد و به اراده آنها تن نمی داد.
اینک اگر کسی قصد مشاهده دارد می شود رونمایی کرد به شرط آنکه سواد ترجمه داشته باشد و شجاعت عذرخواهی و جبران جسارتها را.
ولی واقعیت اینست که جسارتهای اینان را نباید جدی گرفت:
 «شغالی گَر ماهِ بلند را دشنام گفت. پیرانِشان مگر نجات از بیماری را تجویزی اینچنین فرموده بودند.» (الف. بامداد)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۷ ، ۰۸:۰۲
سیدجواد


دوستان و آشنایان بیشماری امروز در مراسم دکتر مرادی شرکت کردند. سالن پر بود و بیرون سالن هم شلوغ و واقعا جا برای نشستن نبود. این همه شور و این همه حضور در مجلس فیلسوفی که نه کرسی داشت و نه دفتری در دانشگاه و پژوهشگاه های این مرز و بوم ولی تو گویی دلها را تسخیر کرده بود و همه در فقدانش اشک می ریختند و به زندگی پربارش غبطه می خوردند. در گوشه ای ایستاده بودم و ۱۰ سال دوستیمان را که بانی اش دکتر سید محمد امین قانعی راد در انجمن جامعه شناسی ایران بود را مرور می کردم و این چهار سال اخیر را که مثل دو چریک در سنگر علوم انسانی طرح بحث می کردیم و در کنار دیگر همسنگران فضای رخوت انگیز آکادمی ایرانی را می تکاندیم تا بلکه استادان دمی از خود برون آیند و به جامعه بیاندیشند. غروب امشب به این فکر میکردم که با رفتن علی چقدر تنها شده ام و در دل به او میگفتم من شنیده بودم که در فارسی می گویند "علی ماند و حوضش" ولی این بار علی رفت و من ماندم در این برهوت. یادم میآید هر بار که به او موضوعی پیشنهاد میدادم تمام قد حمایت می کرد و وقتی هجمه ها بر سر ما میبارید او می ایستاد و ما را به ایستادگی فرامیخواند و می گفت یا وارد حوزه عمومی نباید شد و یا وارد شدی باید مقاوم بود. اما امشب در مراسم چند نکته برای خود من آشکار شد؛ یکی امکان تداوم منهج دکتر مرادی برخلاف سخنان سخیف روزنامه "نا-سازندگی"؛ زیرا او دانشجویان و نسلی را تربیت کرد که یقیننا بینش او را تبدیل به موجی در جامعه خواهند کرد. نکته دوم حضور دکتر هادی خانیکی در این مجلس بود. من او را ۱۰ سال است که میشناسم و شاید مانند او در ایران به اندازه انگشتان دست نباشد. حضورش برایم نمادین بود؛ زیرا حضور هادی در مجلس علی یعنی هنوز در این سرزمین امکان گفتگو بین جریانهای اصیل ایرانی وجود دارد و در فراسوی تقابل های فکری و سیاسی، تعامل های انسانی و فکری وجود دارد. من حضور دکتر هادی خانیکی را در مجلس یادبود محمد علی مرادی را به این معنا گرفتم که علی توانسته بود با گشودگی خویش افقی در دل هادی ایجاد کند و این هم افقی همان چیزیست که آینده ایران به آن بس نیازمند است. و اما نکته سوم، حضور دکتر حمید پارسانیا در این جلسه بود که با  موسیقی همراه بود و مجلسی غیر سنتی محسوب می شد ولی پارسانیا از قم تا تهران رانده بود تا در مجلس علی شرکت کند و تا پایان مجلس نشست. این که بسیاری از دوستان و همرزمان علی از دور و نزدیک آمده بودند در عین اهمیت به نظرم هنری نبود که رسم رفاقت حرمت نگه داشتن تا پایان است ولی من حضور پارسانیا را به صورت سمبولیک خوانش می کنم. علی توانسته بود با روحانیت تشیع ارتباط عمیق و جدی برقرار کند و حضور پارسانیا را من از این منظر بسیار با اهمیت تلقی می کنم و امید در دلم زنده می شود که اگر چه دکتر مرادی در دهه شصت به دلیل آرمان های چپگرایانه اش در برابر نظام تعریف شده بود و زجرها کشیده بود ولی امروز فضایی ایجاد شده که چپ و سنتی و مذهبی و راست و تمام سلایق ایرانی در افقی انسانی به هم نزدیک شوند و علی به نظر من چنین هنری داشت که افق ها را به هم پیوند دهد. البته دکتر پارسانیا را من سالهاست میشناسم و او نیز گوهریست که نوع اندیشه اش در هموار کردن آینده ایران بسیار محوری خواهد بود. علی درباره دکتر پارسانیا به نیکی یاد می کرد و میگفت او مجموعه آثار ملاصدرا را به من هدیه داده است و الان مشغول خوانش این آثار هستم. البته اجل مهلت نداد که نتیجه خوانش قاره ای خویش از حکمت متعالیه را با ما در میان بگذارد ولی همین نشان می داد که علی گشودگی جبلی (ذاتی) با جهانهای گوناگون داشت .... امشب با این اندیشه ها مراسم را ترک گفتم و به فردا میاندیشم که چگونه "دورهمی های آکادمیک" را بی علی برگزار کنیم .... به قول سعدی


صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را

تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید

این لطافت که تو داری همه دل‌ها بفریبد

وین بشاشت که تو داری همه غم‌ها بزداید


سید جواد میری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۷ ، ۰۹:۱۸
سیدجواد

محمدعلی مرادی متولد سال ١٣٣٨ و از فعالان پرجنب و جوش جنبش چپ بود. او در دهه شصت و با این اعتقاد که فعالیت سیاسی بدون بنیاد و چشم‌انداز فکری راه به جایی نمی‌برد، به آلمان مهاجرت کرد. از نگاه او تا زمانی که پژوهشگر، فلسفه و زبان آلمانی را نیاموخته باشد نمی‌تواند فلسفه غرب را بشناسد.

مرادی معتقد بود فلسفه آلمانی برای ما بسیار مفید است، زیرا شباهت‌هایی میان این فلسفه با سنت عرفانی ایران وجود دارد. در آلمان این پژوهشگر از پایه شروع به آموختن فلسفه از لیسانس تا دکتری کرد و در رساله خود موضوع آگاهی و خودآگاهی نزد فیخته (فیلسوف آلمانی) را مورد بررسی قرار داد. نگاه مرادی به فلسفه انضمامی بود؛ یعنی به موسیقی، انسان‌شناسی، ‌فیلم، ‌تئاتر، ‌جامعه‌شناسی و فرهنگ نیز نظر و توجه داشت و اساسا نوع نگاه خود را آنتروپلوژیکال می‌دانست. از او پرسیده بودند هجرت از اصفهان به آلمان چه تاثیری بر زندگی او داشته است و مرادی همواره پاسخ می‌داد که این هجرت شخصیت و اندیشه او را تغییر داده است. مانند بسیاری از انسان‌های بزرگ که معمولا هجرتی در حوزه‌های آفاقی یا انفسی دارند، ‌مرادی هجرتی در هر دو زمینه داشت و به تعبیر خودش متدویک اندیشیدن را با این هجرت آموخت.

مرادی برخلاف بسیاری از هم نسلان خود همسر، ‌خانه یا ثروتی نداشت اما دلی پرسودا همواره با او بود و تمام زندگی خود را صرف عشق، آرمان و شور انقلابی خود کرد. به اعتقاد این پژوهشگر، ‌فلسفه آنجا آغاز می‌شود که انقلاب و پیکار و کنش‌های سیاسی پایان می‌گیرد. از این رو باید گفت‌وگوی مفهومی را معیار قرار داده و اندیشه‌های خود را بفلسفیم و به دنبال این نباشیم که نگاه‌های دیگران نسبت به خود را تبیین کنیم. بلکه باید دست به خوانشی از منظر ایرانی بزنیم. او در همین زمینه جمله معروفی داشت که می‌گفت «ما نیز مردمانی هستیم».

در همین رابطه زمانی که به آلمان رفت از قضا به سنت فکری و فلسفی و عرفانی ایران و جهان اسلام بیشتر متمایل شد و می‌گفت که در آنجا سنتی‌تر شده است.

او از این دوره تا زمان حاضر به متون اصلی بسیار مراجعه می‌کرد و درباره ابن رشد، ابن سینا، فارابی و ملاصدرا بسیار مطالعه و سخنرانی کرد و در این اواخر در حال بازخوانی ملاصدرا بود.

اما مرادی که من فراتر از اندیشه و فلسفه می‌شناختم، مردی رئوف و مهربان در حوزه شخصی بود. در مقابل زمانی که مساله به حوزه عمومی و منافع ملی بازمی گشت بسیار جنگنده می‌شد، با کسی رودربایستی نداشت و نقدهای خود را مطرح می‌کرد.

او در نقدهای خود بسیار دقیق بود و فلسفه را به مثابه مجموعه‌ای از محفوظات نمی‌دید. او فلسفه را زندگی می‌کرد. به این معنا، زمانی که از هایدگر، ‌نیچه، ‌کانت، ‌هگل، ‌چرخش کپرنیکی سخن می‌گفت قصد نداشت آنها را به عنوان مجموعه‌ای از محفوظات به جامعه روشنفکری و دانشجویان خود منتقل کند. بلکه تلاش می‌کرد نوع نگاه خود را به عنوان یک ایرانی به این مباحث گره بزند و باور داشت برای فهم جامعه ایرانی امروز نیاز داریم نگاه خود را به کانت یا هگل به عنوان متفکران غربی تغییر دهیم. از نظر او نوشته‌های این فیلسوفان آثار کلاسیکی هستند که متعلق به جامعه بشری است. با این تفاوت که مواجهه سو‍ژه ایرانی با کانت باید متفاوت از سوژه فرانسوی یا آلمانی باشد. او صاحب علم و حلم بود؛ به زبان علامه اقبال لاهوری متفکران یا صاحب قلمند یا صاحب قدم و مرادی هم صاحب قدم و هم صاحب قلم بود.


منبع روزنامه اعتماد
23 جولای 2018

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۷ ، ۰۹:۰۸
سیدجواد

دوستداران و شاگردان دکتر سید محمد امین قانعی راد مستندی برای او تهیه کرده اند و مرا هم شریک در این کار فرهنگی با ارزش نمودند و من متنی کوتاه در باب اهمیت مستند سازی به مثابه "قصه" نوشتم و تلاش کردم متنی دلی باشد. البته می دانم تحفه درویشی است در رثای دوستی مهربان:



دوستان شرح پریشانی من گوش کنید

داستان غم پنهانی من گوش کنید

قصه بی سر و سامانی من گوش کنید

گفت وگوی من و حیرانی من گوش کنید



زندگی یک قصه است ولی قصه گویی هنری نیست که هر کس آن را بداند. زیباترین رویدادها در تاریخ بشر به صورت قصه ها و داستان ها به دست ما رسیده است و از خلال این داستان ها، انسان می تواند به مرزهای امکان نزدیک شود. یکی از راه های قصه گویی در دوران معاصر سینما و فیلم است که جای نقاله گویان قدیم را گرفته است و از طریق این هنر است که ما می توانیم با میراث خویش ارتباط برقرار کنیم و در این میان یکی از قویترین فرم های ارتباط سینماتیک ژانر فیلم مستند است. اما پرسش اینجاست که راوی چه شرایطی باید داشته باشد تا این ژانر هم مانا باشد و هم تاثیرگذار و هم با سوژه ربط وجودی و نه فقط ثبت و ضبط صوری داشته باشد؟ راوی بابد قوه ی خیال قویی داشته باشد و با افق های باز در تماس باشد و اصلا خودش افق جدید باشد تا بتواند روایت گشودگی کند. به سخن دیگر، اگر ما بخواهیم روایتی از زندگی جامعه شناسی داشته باشیم که هم مستند باشد یعنی قابل اِستناد باشد و هم سندی باشد که دارای روح و سرزندگی و نوید دهنده افق های روشن، باید فهمی همدلانه از حیات فرد داشته باشیم تا بتوانیم زوایای حیات او را ترسیم کنیم. حال اگر روایت مبتنی بر قصه ای باشد که خودِ فرد راوی آن است به نظرم واجد جذابیت هایی است که ممکن است در حالات دیگر ممکن نباشد. البته هیچگاه نباید فراموش کنیم که هر مستندی هر چند مستند باشد مبتنی بر چشم اندازی است که هم راوی و هم کارگردان دست در دست هم آن را برمیسازند و این مخاطب است که این مستند را از چشم انداز خویش باز-سازی می کند و سندی برای زیست خویش در جهان پرتلاطم برمیسازد و تفسیری که او از این "واقعه" می تافد با خود واقعه و مستند سازی از واقعه فاصله ها دارد. اما نکته اینجاست که "من" دائما در تلاشم تا "تو" را بیابم و این کشش و کوشش است که "ما" را میسازد و از خاکستر ما نغمه ای میسراید تا نسل های پس از ما خاطره ای از خویشتنِ تاریخی خود داشته باشند. جهان برهوتی است که به برکت انسان های مهربان و کنجکاو تبدیل به پردیسی می گردد که قابل تحمل می گردد. شاید مستند کردن دردهای بزرگان رنج های ما را تحمل پذیرتر کند و ما را به این خودآگاهی برساند که هرگاه برای دیگران و در خدمت دیگران قدم برداریم، آنگاه امکان سعادتمندی برایمان فراهم خواهد شد. سید محمد امین قانعی راد یکی از آن روح های مهربان بود که برای التیام دردهای دیگران دائما قدم برمی داشت و حتی زمانیکه دردهایش عمیق بود و جان را به ستوه آورده بود از پای ننشست. او زیبا زیست و ایستاده مرد. خدا نگه دار رفیق!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۷ ، ۰۸:۵۶
سیدجواد