سیدجواد میری

جامعه‌شناسی، فلسفه و دین‌پژوهشی

سیدجواد میری

جامعه‌شناسی، فلسفه و دین‌پژوهشی

سیدجواد میری

سیدجواد میری مینق
دانشیار گروه جامعه‌شناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
دکترای تخصصی (Ph.D): جامعه‌شناسی، (دانشگاه بریستول/ انگلستان)، 2003.
کارشناس و کارشناسی ارشد: مطالعات ادیان و فلسفه علم، (دانشگاه گوتنبرگ / سوئد)، 1997.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

مردی که فلسفه را زندگی کرد

يكشنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۷، ۰۹:۰۸ ق.ظ

محمدعلی مرادی متولد سال ١٣٣٨ و از فعالان پرجنب و جوش جنبش چپ بود. او در دهه شصت و با این اعتقاد که فعالیت سیاسی بدون بنیاد و چشم‌انداز فکری راه به جایی نمی‌برد، به آلمان مهاجرت کرد. از نگاه او تا زمانی که پژوهشگر، فلسفه و زبان آلمانی را نیاموخته باشد نمی‌تواند فلسفه غرب را بشناسد.

مرادی معتقد بود فلسفه آلمانی برای ما بسیار مفید است، زیرا شباهت‌هایی میان این فلسفه با سنت عرفانی ایران وجود دارد. در آلمان این پژوهشگر از پایه شروع به آموختن فلسفه از لیسانس تا دکتری کرد و در رساله خود موضوع آگاهی و خودآگاهی نزد فیخته (فیلسوف آلمانی) را مورد بررسی قرار داد. نگاه مرادی به فلسفه انضمامی بود؛ یعنی به موسیقی، انسان‌شناسی، ‌فیلم، ‌تئاتر، ‌جامعه‌شناسی و فرهنگ نیز نظر و توجه داشت و اساسا نوع نگاه خود را آنتروپلوژیکال می‌دانست. از او پرسیده بودند هجرت از اصفهان به آلمان چه تاثیری بر زندگی او داشته است و مرادی همواره پاسخ می‌داد که این هجرت شخصیت و اندیشه او را تغییر داده است. مانند بسیاری از انسان‌های بزرگ که معمولا هجرتی در حوزه‌های آفاقی یا انفسی دارند، ‌مرادی هجرتی در هر دو زمینه داشت و به تعبیر خودش متدویک اندیشیدن را با این هجرت آموخت.

مرادی برخلاف بسیاری از هم نسلان خود همسر، ‌خانه یا ثروتی نداشت اما دلی پرسودا همواره با او بود و تمام زندگی خود را صرف عشق، آرمان و شور انقلابی خود کرد. به اعتقاد این پژوهشگر، ‌فلسفه آنجا آغاز می‌شود که انقلاب و پیکار و کنش‌های سیاسی پایان می‌گیرد. از این رو باید گفت‌وگوی مفهومی را معیار قرار داده و اندیشه‌های خود را بفلسفیم و به دنبال این نباشیم که نگاه‌های دیگران نسبت به خود را تبیین کنیم. بلکه باید دست به خوانشی از منظر ایرانی بزنیم. او در همین زمینه جمله معروفی داشت که می‌گفت «ما نیز مردمانی هستیم».

در همین رابطه زمانی که به آلمان رفت از قضا به سنت فکری و فلسفی و عرفانی ایران و جهان اسلام بیشتر متمایل شد و می‌گفت که در آنجا سنتی‌تر شده است.

او از این دوره تا زمان حاضر به متون اصلی بسیار مراجعه می‌کرد و درباره ابن رشد، ابن سینا، فارابی و ملاصدرا بسیار مطالعه و سخنرانی کرد و در این اواخر در حال بازخوانی ملاصدرا بود.

اما مرادی که من فراتر از اندیشه و فلسفه می‌شناختم، مردی رئوف و مهربان در حوزه شخصی بود. در مقابل زمانی که مساله به حوزه عمومی و منافع ملی بازمی گشت بسیار جنگنده می‌شد، با کسی رودربایستی نداشت و نقدهای خود را مطرح می‌کرد.

او در نقدهای خود بسیار دقیق بود و فلسفه را به مثابه مجموعه‌ای از محفوظات نمی‌دید. او فلسفه را زندگی می‌کرد. به این معنا، زمانی که از هایدگر، ‌نیچه، ‌کانت، ‌هگل، ‌چرخش کپرنیکی سخن می‌گفت قصد نداشت آنها را به عنوان مجموعه‌ای از محفوظات به جامعه روشنفکری و دانشجویان خود منتقل کند. بلکه تلاش می‌کرد نوع نگاه خود را به عنوان یک ایرانی به این مباحث گره بزند و باور داشت برای فهم جامعه ایرانی امروز نیاز داریم نگاه خود را به کانت یا هگل به عنوان متفکران غربی تغییر دهیم. از نظر او نوشته‌های این فیلسوفان آثار کلاسیکی هستند که متعلق به جامعه بشری است. با این تفاوت که مواجهه سو‍ژه ایرانی با کانت باید متفاوت از سوژه فرانسوی یا آلمانی باشد. او صاحب علم و حلم بود؛ به زبان علامه اقبال لاهوری متفکران یا صاحب قلمند یا صاحب قدم و مرادی هم صاحب قدم و هم صاحب قلم بود.


منبع روزنامه اعتماد
23 جولای 2018

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۸/۲۷
سیدجواد

محمدعلی مرادی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی