انتخابات پدیده بسیار مهمی در هر نظام دموکراتیکی است و هیچ نظم دموکراتیکی بی انتخابات نمیتواند به حیات خود ادامه دهد ولی در ایران سیاست به انحاء مختلف نافش به تقدس گره خورده است و برخی این را عین دیانت تفسیر میکنند و برخی آنرا عین بی سیاستی تعبیر میکنند. اینکه کدامین شیوه نیکوست بحثی است که در جای دیگر به آن پرداخته ام ولی مناظرات امسال یک نکته را پیش چشم افکار عمومی ایران ترسیم کرد که "امر کاریزماتیک" مرده است و زنده باد سیاست. بعنی چه؟ بسیاری از تحلیلگران اینجا و آنجا میگفتند که این انتخابات تنها از منظر انتخابات ریاست جمهوری اهمیت ندارد بلکه اهمیتش برای ایران قرن ۱۵ خورشیدی و مسئله رهبری نظام نیز هست و هر کسی در این انتخابات پیروز گردد در معادلات آینده نیز نقش بسزایی خواهد داشت. اما امشب فارغ از نگاه های جناحی امری دیگر از پرده برون افتاد و آن جنس سیاست در ایران بود که به نظرم پایان امر کاریزماتیک در سپهر سیاست ایران بود زیرا هر دو جناح نشان دادند که به دنبال تکنیک سیاسی هستند و از کاریزما بهره ای ندارند که البته این نکته منفی نباید تلقی گردد. زیرا تحویل امر کاریزماتیک به امر تکنیکال فی نفسه منفی نیست بل امکان ورود کارشناسی به عرصه مدیریت را هموار میکند و مسئولان به زمین نزدیکتر و مردم بر آنها مسلطتر خواهند شد و شاید بکی از معانی جمهوریت نیز همین باشد و من بر خلاف نگاه دوستم آقای دکتر محمد فاضلی که میگوید " مردم هر چهار سال یکبار میفهمند در چه جامعه نابهسامانی زندگی میکنند و گویی هیچ چیز پیش نمیرود" ( محمد فاضلی http://baharnews.ir/article/129973/ )
معتقدم این مناظرات آینده سیاست ایران را در فضای قرن بیست و یکم ترسیم کرده است و مردم را آگاهتر نموده است و آنها امروز دریافته اند که عرصه سیاست پهنه ی کارشناسی است و اگر ایرانی میخواهیم که تاب تحولات آینده جهان را داشته باشد باید تکنیک سیاست را به خوبی دریابیم و شهروندانی نیز داشته باشیم که بدلهای این تکنیکها را در جامعه مدنی فرا گرفته باشند و مطمئنا مدیریت آینده مبتنی بر امر کاریزماتیک نخواهد بود زیرا نه روحانی و نه رئیسی و جبهه هایی که پشت سر آنان صف آرایی نموده بودند دارای کاریزما نیستند و این چرخش پارادایمی قابل اعتناء و مطالعه است.