سیدجواد میری

جامعه‌شناسی، فلسفه و دین‌پژوهشی

سیدجواد میری

جامعه‌شناسی، فلسفه و دین‌پژوهشی

سیدجواد میری

سیدجواد میری مینق
دانشیار گروه جامعه‌شناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
دکترای تخصصی (Ph.D): جامعه‌شناسی، (دانشگاه بریستول/ انگلستان)، 2003.
کارشناس و کارشناسی ارشد: مطالعات ادیان و فلسفه علم، (دانشگاه گوتنبرگ / سوئد)، 1997.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

۲۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «از دیگران» ثبت شده است

سامان سامی

خبرگزاری ایرنا مدتی پیش مصاحبه‌ای با جناب استاد دکتر سیدجواد میری با موضوع «سوگ و سرور» انجام دادند (در لینک روبه‌رو متن کامل این مصاحبه را می‌توانید مطالعه بفرمایید: http://www.irna.ir/fa/News/83164962). یکی از مسائل مهمی که جناب استاد در این مصاحبه مطرح کردند نسبت دین با شادی منطبق بر خوانش‌های سیاسی از اسلام در دو دوره صفوی و جمهوری اسلامی بود.

تصور بنده این است که شادی را در دو بُعد دینداری عاقلانه و دینداری عاشقانه باید تعریف کرد، بدین منظور برای نمونه روایت‌های دکتر علی شریعتی و مولوی در مورد واقعه کربلا را ارائه خواهم داد.

شهادت امام حسین (ع) در کربلا، به عنوان تأثیرگذارترین رخداد سیاسی شیعه، اگر با خوانش عاقلانه تفسیر شود منطبق بر دیدگاه دکتر شریعتی در کتاب «حسین وارث آدم» است که قیام کربلا را نه تنها محدود به مبارزه سیاسی نمی‌کند بلکه یک رسالت الهی برای شهادت امام حسین قائل است: «... شهادت حسین (ع) و همه عزیزانش و همه هستی‌اش با بهترین امکانی که در اختیار جز خدا هست، رسالت عظیم الهی‌اش را انجام داده است...». در این نگرش سوژه از نظر دکتر شریعتی هویت خود را هم از طریق بازنمایی در گفتمانی با مفصل‌بندی دو دال‌ «شهادت» و «جانبازی» و هم با انتساب به موقعیت گفتمانی شکل می‌دهد، به بیان دیگر هویت سوژه در درون گفتمان اسلام سیاسی ایجاد می‌شود. در خوانش عاقلانه دکتر شریعتی از قیام کربلا اندوه فراوانی نشأت گرفته از مظلومیت سیدالشهدا و یارانش وجود دارد. 

اما مولوی در خوانشی عاشقانه از واقعه کربلا شهادت امام حسین (ع) را آزادی روحی آسمانی از کالبد زمینی می‌بیند و از این جهت «سوگواری» انسان‌هایی که اسیر مخدومان خودساخته زندگی مادی هستند را شایسته چنین مقامی نمی‌داند، چنانکه خود در ابیاتی می‌گوید:

         روح سلطانی ز زندانی بجست
         جامه چه درانیم و چون خاییم دست

           چونک ایشان خسرو دین بوده‌اند
            وقت شادی شد چو بشکستند بند

مولوی حتی مرگ انسان را هم موجب سرور می‌داند چرا که بازگشت از غربت به وطن و وصال را موجب می‌شود:

        جنازه‌ام چو ببینی مگو فراق فراق
        مرا وصال و ملاقات آن زمان باشد


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۷ ، ۰۱:۰۴
سیدجواد

سید جوادمیری دو دشمن برای خود دست و پا کرده است. اول ،ملی گرایان ایرانشهری دوم ملی گرایان سیاسی. با هردو در یک حوزه دچار چالش شده است.
حوزه زبان وقومیت.
میری بدون  تردید در این حوزه بدنبال نوعی باز آفرینی تئوریک یک اندیشه نو نیست بلکه قصد دارد با باز آفرینی یک تجربه تاریخی تفسیر نوینی ارائه دهد که در برگیرنده تلفیق میان دین بعنوان محور اتحاد یک جامعه در برابر عناصر فرهنگی وجغرافیایی است در این باز آفرینی میری متاثر از شریعتی ،امت را جایگزین ملت وهویت قومی را ذیل آن تبین می کند اما بنظر می رسد در بیان این هدف توفیق زیادی نیافته است و احتمالا نخواهد یافت چون قبل از ساخت مبانی تئوریک وبیان ایجابی دیدگاه خود ، به تخریب نظرگاههایی پر داخته است که ریشه های عمیقی در تاریخ معاصر ایران دارد.ورویارویی با آن نه تنها به این راحتی امکان پذیر نیست بلکه معقول هم بنظر نمی رسد.
✍️در جامعه جهانی ما با دو نوع متفاوت از جامعه روبرو هستیم.
نوع اول جوامعی هستند که در قالب تعاریف کلاسیک از جامعه قرار دارند،جوامعی که مردمانش از اشتراک در تاریخ،فرهنگ وسابقه تمدنی برخوردارند،مرزهای ثبت شده جغرافیایی مشخص دارند ودگرگونی های آنها اغلب درونی است والزامات سیاست جهانی نقش زیادی در تحولات آنها ندارد به اینها می توان جوامعی عام اطلاق کرد.
✍️گروه دوم جوامعی هستند که تمامی مشخصه های گروه اول را دارند اما یک ویژگی دیگر آنها را برجسته می کند وان متاثر شدن از الزامات سیاست جهانی است،جامعه چون ایران از معدود جوامع در جهان است که جامعه ای خاص به حساب می اید،چند دلیل برای خاص بودن این نوع جوامع از جمله ایران وجود دارد.
اول سابقه تمدن سازی مستمر،
از میان جوامع معدود تمدن ساز از ابتدای تاریخ تا کنون، ایران وچین تنها واحد‌های جغرافیایی و فرهنگی هستند که با سیر تحولی پیش رونده امکان بقای فرهنگی  داشته آند.از این لحاظ تمدن ایرانی در تلفیق با اسلام ،مدعی به حساب می آید این نوعی پتانسیل دگرگون ساز درونی وپیش رونده است.
✍️دوم موقعیت جغرافیایی ایران از گذشته تا کنون هرروز به اهمیت آن افزوده شده واکنون در قلب ارتباطی جهان قرار گرفته که هیچ قدرت جهانی قادر به نادیده گرفتن آن نیست.
دوعامل دیگر، یعنی نوع تفسیر از اسلام بعنوان یک ایدئولوژی درگیر وتاثیر گذار در جهان معاصر ومنابع انرژی ،به خاص بودن ایران کمک کرده است لذا این خاص بودن ایران را خواه ناخواه با الزامات سیاست جهانی پیوند داده است.
✍️در جوامع خاص هر تحولی که از نظر راهبردی پارادایم اصلی نظام هژمون تلقی می شود بازخوردی دوگانه دارد.یا جذب می شود ویا در برابر آن مقاومت صورت می گیرد .در حال حاضر ایران در تقابل با پارادایم نظم هژمون مسلط جهانی است که برخی آن را به رویارویی تمدن اسلامی،ایرانی با تمدن غرب قیاس کرده آند که البته قیاسی نادرست است اما آنچه محرز است رویارویی سیاسی است میان دوقدرت یکی قدرت هژمون ومسلط آمریکا در عرصه جهان ویکی قدرت ایران بعنوان نظامی که نه در جستجوی رویارویی کامل است و نه نظامی است که بخواهد جذب واستحاله یابد.
این منازعه که در حوزه سیاست وروابط بین المللی پر رنگ وواقعی است قطعا مبتنی بر ظرفیت هایی استمرار می یابد .ظرفیت هایی که همسان نیست.
✍️بیژن عبدالکریمی در جایی می گوید«مرجع تفکر واقعیت است»
اما این واقعیت چگونه وبا چه عناصری شکل می گیرد.
بنظر من این واقعیت با فهم«مساله»امکان پذیر است.مساله ما چیست؟عبدالکریمی می گوید ما مسأله نداریم،بلکه بحران داریم ،راه نجات از بحران را «خود آگاهی می داند»ومی گوید«ما تصویری که از خود داریم غیر واقع بینانه‌ای است»
اینکه این فقدان خودآگاهی بحران است یا مسأله مهم نیست مهم محوریت این موضوع است ،ما بحران داریم،مساله داریم ودر مقابل آمریکا با ما مسأله دارد ،مساله ای بنام نفت،مساله ای بنام موقعیت جغرافیایی ودر مقابل ما در درون مسأله ای داریم بنام توسعه نیافتگی،واین ها همه مسأله های ماست اما این ما مای امروز است نه تاریخ،نه تمدن،امریکا اکنون ود واقعیت با نفی ومعارضه با مای کنونی در مسیر نفی تاریخی وتمدنی است با تخریب دووجه برجسته از این مای تاریخی،
اول در قالب تئوری نزاع تمدنی وخونین جلوه دادن مرزهای تمدن اسلامی که هانتیگتون بیان کرد.
دوم در قالب نظریه جدید فوکویاما،هویت جویی وبرگشت به ناسیونالیسم.
نظریه هانتینگتون در سیاست جهانی به چند فاجعه بزرگ از جمله ظهور القاعده،طالبان وداعش منجر شد که پیامدهای آن هنوز وتا سالهای متمادی استمرار می یابد و آنچه موجب شد در تسری آن به داخل ایران شد پیوند تاریخی ملیت گرایی ایرانی است که از تلفیق دین وناسیونالیسم بوجود آمده است .
نظریه فوکویاما که نوعی تغییر پارادایم سیاسی در راهبرد آمریکاست اکنون در حال تبدیل شدن به یک الزام در سیاست بین الملل است که پیامد آن تقویت جنبش های هویت جویانه در سه عرصه،سیاسی،قومی وزبانی است.
این نظریه در قالب بازگشت از جهانی شدن،رشد ناسیونالیسم قوم گرا،تقویت خیزش های راست وپوپولیستی، بستری برای ظهور کانتون ها ی قدرت خواهد بود .لذا اکنون بعد از نظریه مرزهای خونین در تمدن اسلامی،تجزیه جغرافیایی جزیی از پیامدهای پارادایم جدید آمریکاست.
اگر این ها را امور واقعی بدانیم که باید این چنین باشد آنچه در آینده در کنار نفت وموقعیت جغرافیایی مسأله ماست، تمامیت ارضی ،تمامیت تمدنی،تمامیت فرهنگی وتمامیت زبانی ماست،
✍️همانگونه که بیژن عبدالکریمی با طرح «امکان امر دینی »نه تنها در جامعه ایدئولوژی زده ما بلکه در کل جهان ان را راه حلی برای تقابل با افراط گرایی دینی می داند وامکان واقع نگری به مقوله دین در جامعه ما را تقویت می کند ،سید جواد طباطبایی هم به همین منوال با طرح فلسفه ایرانشهر در جستجوی احیای گفتمانی تمدنی،فلسفی است برای جامعه ای که بحران ها آن را در مرز فرسایش فرهنگی قرار داده است .ناسیونالیسم مدنی وسیاسی که وجه غالبی از رویکرد پارادایمی امثال دکتر جلایی پور است نوعی واقع گرایی سیاسی است،واکنشی مسولانه به یک فرایند نهفته در الزامات سیاست جهانی که قصد دارد فرسایش اقتدار ومشروعیت سیاسی حکومت را به مرز سقوط نه صرفا نظام سیاسی مستقر بلکه به تجزیه ایران بکشاند.
براین مبنا من امر دینی عبدالکریمی،امر فرهنگی وتمدنی طباطبایی وامر ناسیونالیسم مدنی جلایی پور را سه وجه متفاوت از یک مقاومت در برابر فروریزش درونی ونوعی مقاومت  تلقی می کنم وهرانچه به این سه آسیب می رساند نه از وجه چالش در اندیشه ورزی بلکه از بعد الزام در سیاست واقعی نادرست تلقی می کنم اما واقعیت این است که ظهور و بروز چالش در حوزه اندیشه ورزی نوعی فرصت برای  پر کردن خلأهایی  است که سالیان متمادی حوزه تفکر در ایران را بی انگیزه کرده است حال در این بزنگاه، تاسف بار است که چالش اندیشه به مجادله در قضاوت و داوری میان رویکردها وسوابق شخصی وبدتر از آن به خشونت های کلامی متعفن کشیده شده است ای کاش کنش‌گران حوزه اندیشه با صبوری ومتانت وادب که جزیی از دین،فرهنگ،تمدن وانسانیت است این فرصت را تبدیل به کوره های خشم ونفرت نکنند.


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۷ ، ۱۱:۲۰
سیدجواد

یادداشتهایی از سوی مخاطبان درباره "ناسزا گویی" در ورزشگاه ها و ... نسبت به تیم های مختلف ایرانی فرستادند که به اشتراک می گذارم:


با سلام خدمت استاد گرامی

در رابطه با فحاشی باید گفت  ک چند وقته  با بارگذاری صوت هایی رو تصویر و شعارهای هوادارن قرمز پوش و گاهی به اسم فحاشی به اعراب و گاهی با اسم فحاشی به ترکان ترویج و رد و بدل می شود. هدف عمق بخشیدن ب کینه ها و ایجاد خشم مصنوعی هست.
اینکه ترویج دهندگان چه  محاسبه ای از این التهابات می کنند مشخص نیست. کثیری از این فیلم ها توسط گروه های هواداری تیم رقیب ایجاد می شود به طور مثال رد و بدل کردن فیلمی با اسم فحاشی هواداران پرسپولیس ب اعراب ک  بازی هفته ی بعدی تیم در خوزستان تحت تاثیر خشونت های هوادارن عرب زبان در سکوها قرار گرفت و این درحالی بود در هفته ی قبل از آن بازی ب اذعان خود لیدر خوزستانی فحاشی ای شکل نگرفته بود.

حمید اسکندری

-----------------------------------------

Sajjad H.:
با سلام خدمت استاد محترم
در رابطه با یادداشت آقای حمید اسکندری سوالی که مطرح است این است که آیا ویدئوهای دست نوشته ی "آرتساخ" یا سایر ویدئوها نیز ساختگی هستند؟
آیا مشکل اصلی ما در عدم توانایی حل مسئله "تنش قومیتی" از این اصل برنمی خیزد که حقیقت وجود چنین تنشی را به رسمیت نمی شناسیم؟
با تشکر

------------------------------------------

M.vatanpour:

با عرض سلام خدمت استاد گرانقدر
این مطالب کذب محض می باشد بنده در تمامی بازیهای تراکتور در استادیوم آزادی حضور داشته ام انواع اقسام شعارها و فحشهای رکیک داده میشود و همیشه شروع کننده تیم میزبان یا استقلای یا پرسپولیس بوده اند.

با تشکر از مطالب زیبای شما

--------------------------------------------


Behzad:

در رابطه با فحاشیهای طرفداران تیم پیروزی که تو کانالتون گذاشتین
اینا واقعیته من خودم ورزشگاه ازاذی بودم به عینه دیدم فحش میدادن.

---------------------------------------------

Mehdi Darbandi:
سلام اقای دکتر
با تشکر از فضای بحث در مورد فحاشی در ورزشگاه
بعضی از پیام های دوستان همرا با تعصب است چون وقتی در فضای ورزشگاه قرار می گیرید متوجه می شوید که در ورزشگاه و فضای فوتبال از هر وسیله استفاده می شود که طرف مقابل را تحقیر کنند
و همانطور که متاسفانه طرفداران استقلال و پرسپولیس شعار قومیت می دهند طرفدارهای تراکتور هم این حرکت را انجام می دهند (شعار افغانی که به تیم تهرانی می دهند که استفاده واژه افغانی به عنوان تحقیر مایه تاسف و فحشی به اقای نوروزی و پورحیدری که فوت شدن حیرت انگیز از فرهنگ اذربایجان که به فوت شدگان احترام بسیارگذاشته می شود).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۷ ، ۱۳:۴۹
سیدجواد


  مجله «خیمه» در جدیدترین شماره خود مناظره‌ای را میان معاون فرهنگی مرکز امور مساجد و یک جامعه‌شناس ترتیب داده است که محتوای آن نشان می‌دهد نقد عملکرد مساجد و سیاست‌گذاری‌ها برای توسعه آن نیازمند گفت‌وگوهای علمی و تحقیقات جامعه‌شناسی است.

به گزارش ایکنا؛ آن‌ها که دهه ۶۰ و دوران دفاع مقدس را تجربه کرده‌اند حضور پرشور مردم در مساجد را یکی از ویژگی‌های آن روزگار معرفی می‌کنند و گاه به آن ایام که عبادت جمعی و فعالیت اجتماعی در مسجد محله با بالاترین کمیت و کیفیت انجام می‌شد حسرت می‌خورند. عموم مردم که باورهای دینی با زندگی آنان پیوند خورده است امروز از خلوت‌تر شدن مساجد دلخورند و انتظار دارند مسجد در جایگاه محیطی آرامش‌بخش و سالم پررونق باشد و از حاشیه‌ها دور بماند تا بتوانند در آن به عبادت و فعالیت بپردازند.

مرکز رسیدگی به امور مساجد در شش یا هفت سال گذشته رویکرد جدیدی را در قبال مدیریت مسجد اتخاذ کرده است که نمایشگاه تخصصی مدیریت مسجد نمونه‌ای از آن است. این رویکرد سعی دارد با کارآمد کردن مدیریت مسجد با استفاده از الگوهای مختلف فرهنگی، اقتصادی و ... کارکردهای اصیل مسجد را احیا کند و از نظر جمعیت به این مکان رونق بیشتری ببخشد. اما به راستی آیا مساجد واقعاً کم‌رونق شده‌اند؟ رونق مسجد چه تعریفی دارد؟ کمیت حضور مردم در مسجد مهم است یا کیفیت آن؟ باید به دنبال ایجاد کارکردهای اجتماعی و مؤثر در مساجد باشیم یا افزایش حضور مردم؟ این‌ها سؤالاتی است که فعالان و سیاستگذاران این حوزه باید پاسخی علمی به آن بدهند و برای این پاسخ از همه ظرفیت‌های نخبگانی کشور استفاده کنند.

دقیقاً مشخص نیست که الگوهای مدیریتی مرکز رسیدگی به امور مساجد که در نمایشگاه تخصصی آن به نمایش گذاشته شد و از این پس نیز دائماً نمایش داده می‌شود چه میزان از نظرات جامعه‌شناسان و آسیب‌شناسان اجتماعی با سلایق گوناگون بهره برده است. در حالی که به نظر می‌رسد دغدغه تحول‌آفرینی در مدیریت مسجد با حمایت جدی از پایان‌نامه‌های دانشجویی مرتبط با مسجد و به کارگیری همه ظرفیت‌های دین‌پژوهی در کشور به نتیجه مؤثر می‌رسد. از سوی دیگر جامعه‌شناسان دین و دین‌پژوهان معاصر در این حوزه فعالیت بسیار کمی دارند، به گونه‌ای که جامعه‌شناسی مسجد و آسیب‌شناسی آن از مهجورترین مطالعات جامعه‌شناسی دینی در کشور است!

با این مقدمه می‌توان گفت اقدام مجله «خیمه» در جدیدترین شماره خود (۱۲۷) در برگزاری مناظره میان حجت‌الاسلام مجتبی صداقت، معاون فرهنگی مرکز امور مساجد و سیدجواد میری، جامعه‌شناس و پژوهشگر برجسته دینی، قابل تحسین است.

میری در این مناظره می‌گوید که در جوامع مسیحی تعداد حضور مؤمنان در کلیسا نشانی از کیفیت دینداری آنان و شاخصی برای سنجش میزان دینداری در جامعه است، اما در اسلام تعداد حضور مؤمنان در مسجد نشان‌دهنده چنین شاخصی نیست؛ به خصوص در دوره  معاصر که زندگی دوران کشاورزی به زندگی مدرن شهری تغییر کرده است و بنا به دلایل متعدد افراد مجبورند در خانه خود و کارمندان در اداراتشان نماز بخوانند. البته این جامعه‌شناس دینی تأکید می‌کند که وجود مکان‌هایی مقدس در دوران مدرن حائز اهمیت است، چراکه تشدید ازخودبیگانگی در انسان و اضطراب درونی را کنترل می‌کند و همچنین اگر وجه مردم‌نهاد بودن آن تقویت شود، فواید اجتماعی قابل توجهی به جامعه می‌رساند.

در مقابل این نظر، صداقت اعتقاد دارد که بنا به حدیث نبوی و سیره بزرگان اسلام، حضور مؤمنان در مسجد شاخصی از میزان دینداری آن‌هاست و اگر امروز افراد مسجد را نمازخانه می‌بینند، حاصل کم‌کاری سیاست‌گذاران است. صداقت همچنین از سیاست‌های فرهنگی در ۷۰ انتقاد کرده و ایجاد فرهنگسراها در آن زمان را موازی‌کاری با مسجد دانسته است. او جمهوری اسلامی را از دولت‌هایش متمایز می‌داند و می‌گوید که دولت‌ها سیاستگذاری درستی در قبال مساجد نداشته‌اند، حتی صدا و سیما نیز در طول ۲۰ سال گذشته به کار جدی و تولید برنامه‌های تأثیرگذار درباره مسجد نپرداخته است.

در ادامه این مناظره میری به مواضع سیاسی ائمه جماعات می‌پردازد و می‌گوید در شرایطی که ائمه جماعات عموماً به یک طیف سیاسی تعلق دارند و مواضع خود را در مسجد تبلیغ می‌کنند، نمی‌توان انتظار داشت که همه اقشار مردم و جوانان در این مکان فعالیت کنند. او همچنین کارکرد پایگاه‌های بسیج مساجد را صرفاً در اوایل انقلاب مثبت ارزیابی می‌کند که مساجد در خطر کمین منافقین و افراد ضدانقلاب بودند. عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی یادآوری می‌کند که در جوامع توسعه‌یافته همه مراکز نظامی باید از شهرها خارج شوند و آرام‌آرام تحول نهادی و سازمانی درباره مساجد را بپذیریم.

معاون فرهنگی امور مساجد در قبال این موضع میری می‌گوید که در هیچ مسجدی کار سیاسی به معنای جناحی انجام نمی‌شود و فقط ائمه جماعات با گرایش‌های مختلف سیاسی در مساجد فعالیت می‌کنند، اما اگر نظر خود را تبلیغ کنند به آن‌ها تذکر داده می‌شود. او همچنین درباره پایگاه‌های بسیج معتقد است که این پایگاه‌ها در مساجد جنبه نظامی ندارند و به کار فرهنگی می‌پردازند که نیاز جوانان است.

این خلاصه‌ای از میزگرد بررسی کارکرد مساجد در چهل سالگی انقلاب با عنوان «مسجد، قربانی سیاست‌گذاری یا سیاسی‌کاری؟» است که در جدیدترین شماره مجله «خیمه» به مدیرمسئولی حجت‌الاسلام محمدرضا زائری منتشر شده است و مطالعه آن به دغدغه‌مندان این حوزه توصیه می‌شود.

گفتنی است ایکنا نیز مدتی قبل بنا به رسالت قرآنی خود در ترویج فرهنگ مسجد به برپایی گفت‌وگویی آسیب‌شناسانه درباره مسجد با مجید ابهری اقدام کرد؛ متن آن گفت‌وگو را اینجا بخوانید.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۷ ، ۲۱:۴۱
سیدجواد



بسیاری از اساتید در حوزه علوم اجتماعی بدون توجه به لوازم پژوهش در حوزه شریعتی پژوهی، در باب شریعتی کلیشه هایی را مطرح می کنند. در نوشته زیر دکتر حسن محدثی به دو نمونه از این رویکردها در نگاه دکتر سروش و دکتر جلایی پور اشاره کرده است:


لزوم شکل‌گیری شریعتی‌شناسی دانش‌پژوهانه
نقدی به آرای حمیدرضا جلایی‌پور (و نیز عبدالکریم سروش) بر علی شریعتی
حسن محدّثی گیلوائی

مقدّمه
در دوره‌ای به‌سر می‌بریم که کشورمان از نظر علمی –دست‌کم در برخی حوزه‌ها- پیش‌رفتی نسبی داشته است. دانش‌گاه‌های ما بسط و گسترش یافته‌اند و بر تعداد افراد باسواد و تحصیل‌کرده به‌نحو قابل توجّهی افزوده شده است. تکثّر فرهنگی و اجتماعی بیش از پیش افزایش یافته است و با ورود رسانه‌های ارتباطی جدید، تفکّر انتقادی بستر مناسبی برای رشد پیدا کرده است. در چنین وضعیتی کنترل آگاهی و دانایی مردمان تا حدِّ زیادی از انحصار نظام سیاسی و برخی گروه‌های فرهنگی نظیر روحانیت، خارج شده است. مردم از طُرُق مختلف می‌توانند کسب آگاهی کنند. در چنین شرایطی دوام مقدّس بودن امور مقدّس کوتاه‌تر است و دیگر امور مقدّس برای همه‌ی ملّت مقدّس نیست. بت‌سازی از شخصیت‌ها در ایران –خواه شخصیت‌های دینی و سیاسی و فکری- بُرد و تأثیر کم‌تری دارد و در هر گوشه و کنار کشور، کسی مشغول نقد یکی از این بت‌ها و مقدّسات گوناگون است. دیگر کسی به خاطر داشتن مدرک یا تحصیل در فرنگ به قطب فرهنگی کشور بدل نمی‌شود. دست‌کم تعداد قابل توجهی از محقّقان و دانش‌جویان جوان در کشورمان داریم که سخنان را می‌سنجند و ارزیابی می‌کنند. در چنین شرایطی، شایسته است که اهل علم و دانش‌گاه وقتی از موضوعات مختلف سخن می‌گویند، ‌مستند و مستدل و مبتنی بر تحقیق سخن بگویند. آنان دیگر با مُشتی عوام ناآشنا سر و کار ندارند. جهان ما از این لحاظ دست‌کم به‌نحو معناداری عوض شده است؛ اگرچه شاید معیار دقیقی برای سنجش میزان دقیق این‌گونه تغییرات وجود ندارد. لذا در سخن گفتن از آرا و اندیشه‌ها و کنش‌ها و زنده‌گی شخصیت‌ها نیز نیازمند بررسی عالمانه و محقّقانه هستیم.

طرح مسأله
وقتی از متفکّری مثل شریعتی یا هر شخصیّت دیگری سخن می‌گوییم، می‌بایست مسیری دانش‌پژوهانه را طی کنیم. به‌گمان من بسیاری از اهل نظر در ایران وقتی درباره‌ی شریعتی یا برخی متفکّران دیگر اظهار نظر می‌کنند، سخنی دانش‌پژوهانه عرضه نمی‌کنند. به‌عبارت دیگر، سخن آنان محصول مطالعه و پژوهشی معتبر نیست. هر ساله انبوهی از این‌گونه سخنان در نشریات مختلف کشور تولید و عرضه می‌شود. در این‌جا دو نمونه از این‌گونه مطالب درباره‌ی شریعتی موضوع بحثی مفصّل درباره‌ی بخشی از آرا و افکار دو روشن‌فکر دینی و دو معلّم عمومیِ برجسته‌ی معاصر ما یعنی علی شریعتی و عبدالکریم سروش شده است. از مجرای بحث در باب دو متن کوتاه، انواعی از شریعتی‌شناسی مورد بحث قرار گرفته شده است. روشن است که آن‌چه در این‌جا درباره‌ی شریعتی مطرح شده است، ‌در مورد هر شخصیّت دیگری نیز قابل طرح است.

مدّعای مشخّص‌ام این است که دکتر حمیدرضا جلایی‌پور در سخن گفتن از شریعتی لوازم کار را رعایت نکرده است. من در این‌جا نخست می‌کوشم در فرازهای مختلف، این مدّعا را مستدل و مستند سازم و سپس به برخی دیگر از مطالب ایشان در باب همین موضوع بپردازم.

متن کامل در زیتون:
http://zeitoons.com/32540

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۷ ، ۱۲:۲۶
سیدجواد

کتاب "زبان مادری در گفتمان علوم اجتماعی" به کوشش استاد ارجمند جناب دکتر سیدجواد میری مینق منتشر شد.

اثر حاضر از معدود پژوهش‌های میدانی محققان داخل کشور در حوزه مطالعات زبان مادری است که زبان مادری را از جنبه‌های مختلف زبانشناختی و جامعه شناختی در ارتباط با هویت در علوم اجتماعی مورد بررسی قرار داده اند. خواننده با مطالعه این اثر ضمن آشنایی و آگاهی از جنبه‌ها و ابعاد گوناگون زبان مادری و هویت، می‌تواند به عنوان پیشینه نظری و تجربی تحقیق، از آن بهره ببرد. موضوعات مرتبط به حوزه زبان مادری، هویت و مسائلی از این قبیل، باید نه به عنوان امری سیاسی و براساس نگرشی عامیانه، بلکه ذیل خرد آکادمیک مورد بحث قرار گیرد. این امر می‌تواند نقش مهمی در جلوگیری از لغزش‌های  اجتماعی، سیاسی، روان‌شناختی و فرهنگی پیرامون مسئله زبان مادری و هویت داشته باشد. به سخن دیگر، به جای این که به پیکارهای سیاسی دامن بزنیم، باید مقولاتی چون زبان، زبان مادری، هویت و ملیت را مورد «محاصره مفهومی» قرار دهیم تا بتوان در باب شیوه‌های تحقق وحدت در کثرت و کثرت در وحدت در جامعه‌مان به صورت آکادمیک اندیشید. متاسفانه بحث و پژوهش در مورد مقولاتی نظیر زبان مادری در کشور ما همواره مناقشه برانگیز بوده است و عده‌ای با ایجاد جنجال و هیایو و تبدیل موضوعات آکادمیک به پیکار سیاسی، اجازه طرح علمی و مفهومی مسائل مهم کشور را نمی‌دهند.
مقاله اینجانب با عنوان "بررسی توانایی افراد تک زبانه و دوزبانه در پردازش واژگانی" در این مجموعه به چاپ رسیده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۷ ، ۱۲:۱۷
سیدجواد



🍂برداشت استاد بزرگوار سیدجواد طباطبایی در مورد خواجه نظام الملک جای تامل دارد. خواجه را نمی شود از فقه اهل تسنن جدا کرد. فلذا اندیشه خواجه نظام الملک، اندیشه ایران شهری نیست.

🍂در منازعه سلطنت و شریعت، در ایران معاصر، شریعت پیروز شد. سلطنت ایران شهری حتی پیش از قاجار مرده است. ناصرالدین شاه می گفت: «من فراش باشی شرع هستم».

🍂اگر چه مرحوم میرزا آقا خان کرمانی، پیرنیا، و محمدعلی فروغی به باستان گرایی پرداختند اما این ایدئولوژی دولت پهلوی که ایدئولوژی باستان گرایانه بود، یک ایدئولوژی مدرن است که با اندیشه ایران شهری متفاوت و چیزی شبیه عثمانی گرایی اردوغان است.

🍂سلطنت و نهاد آن و فکرش در ایران مرده، حال، باید از فقه و فقیهان پرسید؛ شما که ایران را به اینجا رسانده اید چه پاسخی برای بسیاری از مسائل و چالش ها دارید؟

🔹"در کجا ایستاده ایم"، مرکز مطالعات خاورمیانه، 27 آبان 97

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۷ ، ۱۲:۱۵
سیدجواد

گویا اصلاح طلبان، این بار از خود خروج می‌کنند. دفاع از اصلاحات با تکیه بر حفظ تمامیت کشور، حفظ حیات ملی، و ممانعت از فروپاشی و تجزیه، به معنای چرخش در کانون گفتار سیاسی اصلاح طلبان است. اصلاح طلبان دانسته یا نادانسته به نیروهای ناسیونالیست تغییر منزل داده‌اند. به گمانم، توجه به این تغییر که خواسته یا ناخواسته درآن افتاده‌اند، نکته بسیار مهمی است.


محمد جواد کاشی


پ.ن. بسیار خرسندم که دکتر کاشی به این رهیافت رسیده اند و جناب جلایی پور و دوستانشان الان دیگر از مدرک تحصیلی دکتر کاشی و تجزیه طلبی و ارتباط با "میت" و "مسکو-سنتریسم" و "تعداد مقالات" و "خط دهی به دولت پنهان" سوال نخواهند کرد و به مبحث "از خود-خروج کردن" و "ناسیونالیست شدن اصلاح طلبان" به جد تامل خواهند کرد. به قول مولانا بحث دکتر کاشی نمونه اعلی در باب شاهد از غیب رسید، است:

یا شاهد جان باشد روبند گشاده

یا یوسف مصری است ز بازار رسیده

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۷ ، ۱۱:۳۱
سیدجواد

رای روشن شدن ابعاد بحث یادداشت فرستاده شده توسط دکتر پیری استاد دانشگاه زنجان تقدیم به شما میگردد
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇


"پارادوکس ناسیونالیسم مدنی" .

مدنیت/گفتگو و عدم مدنیت / خشونت، دوگانه های مهم و دال و مدلول های ساختاری هستند که نشانه های آن را در هر جامعه و نظام اجتماعی می توان دید. در جایی که مدنیت وجود دارد گفتگو خط و مرزی ندارد و از سیر پیاز تا جان آدم به گفتگو می آید از هویت ملی، زبان، فرهنگ و ارزش های ملی و محلی و .... تا سیاست خارجی و آموزش و پرورش.
 در برساخت دیگر یعنی فقدان مدنیت اما گفتگو صورت نمی گیرد بلکه آنچه که هست مرزهای قرمز، تقسیم های طبقاتی خودی/ غیر خودی، فوران جهل و نادانی ، خشونت های طبقاتی و کلامی و زبانی و ... همه باهم حضور دارند و از قضا تکثیر می شوند. فضا هم خشونت زده می شود. دیوارهای شهر از خشونت فرو می ریزد چرا که هیچ کس برای هیچ کس پاسخگو نیست و تنها مالکیت گرایی فردی هست که یگانه کنشگر معنوی و روح جمعی ناظر بر کنشگران است.
توسعه هم به یک معنی نامرز هست. اروپا زمانی توسعه پیدا کرد که مرزها در افق محو شدند و شینگن متولد شد.

جغرافیای ملی ایران در  درون جغرافیای منطقه ای خاورمیانه در صیرورت تاریخی خود نیازمند برساخت متفاوت است. برساختی بر اساس گفتگو.
اغلب اندیشمندان کشور از دکتر رنانی تا محمد فاضلی و نعمت اله فاضلی، مرحوم قانعی راد، سید جواد میری، تا مصطفی تاج زاده و خیل زیادی از حوزوی ها هم به گفتگوی موثر و مداوم بین همه کنشگران سیاسی و اجتماعی ایمان آورده اند. برجام هم اگر به نتیجه رسید به خاطر گفتگوهای مداوم و پر تکرار بود که می خواست در سپهر مدنیت سیاسی بین المللی موضوع های بی شمار موجود را حل کند.

اما این گفتگوهای فراگیر ملی بهتر است از آسیب های عظیم اجتماعی در امان بماند. اجتماع ملی از نظر فقر و بیکاری، حاشیه نشینی، طلاق، فقدان اعتماد و سرمایه اجتماعی و ... آسیب دیده است بنابراین ممکن است مشارکت در گفتگوهای ملی هم از این آسیب ها به دور نباشد .
به نظرم چاره کار در آکادمی و آکادمیسین های اصیل است که از گوشه اتاق پژوهش محافظه کار و ارتدوکسی به متن جامعه مدنی بیایند و با گروه های مختلف جلسات متعدد فکری و اندیشگی برقرار کنند.
اینگونه دولت هابرماسی‌ ( مبتنی بر برساخت مدنیت / گفتگو) جایگزین دولت هابزی ( فقدان مدنیت/ خشونت) می شود. در اینجا حتی نیاز هست تا از عقلانیت مارکسی به سمت عقلانیت ارزشی وبری حرکت کنیم به این معنی که مالکیت گرایی فردی که متناظر واقعی و ابژکتیو برساخت نامدنیت/ خشونت ( سرمایه) هست در جغرافیای ملی ایران به تکثیر خشونت های دیگر می انجامد. خشونت کلامی، خشونت جنسی، خشونت سیاسی، خشونت زبانی و ....
توسعه نهایتا و در عمق باید فرم و محتوای اجتماعی به خود بگیرد و آزادی گفتگو و ارتباطات هدف نهایی و آمال توسعه است .

دکتر میری به فراخوان گفتگو در فحوای ناسیونالیسم مدنی که از طرف دکتر جلایی پور مطرح شده است و یا گفتگوی تمدن های آقای خاتمی پیوسته است . تهمت زدن و القاب زشت دادن به شخصی که اولا آکادمیسین هست و ثانیا به گفتگو پیوسته است از طرف هر کسی هم که باشد نباید از طرف صاحبان ایده ناسیونالیسم مدنی و گفتگوی تمدن ها صورت بگیرد. حتی اگر این شخص دارای اهداف دیگری باشد نباید با تهمت و افترا به گوشه برده شده و از صحنه کنار گذاشته شود.
من در این چند روز گفتگوهای دکتر میری و جلایی پور را دنبال می کردم اما دکتر جلایی پور خبط بزرگی کردند . اتهام پان ترکیسمی به یک استاد اندیشه اجتماعی خاطره اروپای قرن پانزدهم و خاورمیانه داعشی و مجله فرهنگ امروز است که مخالف را می زند، می کشد و تحمل نمی کند و در آخر خود بازنده است. این پارادوکس بزرگی است که در اولین فراخوان به مدنیت و ناسیونالیسم مدنی که در اروپای قرن بیست و یکم در سوئیس،  سوئد و ..... ساری و جاری است، اینگونه آشفته حال و تهمت زن و عصبی و با خشونت کلامی ظاهر می شود.
ناسیونالیسم مدنی یعنی پذیرش گفتگو درباره  جهان های موازی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۷ ، ۱۱:۲۹
سیدجواد

نوشته ی دوست عزیز،جناب امیر عباس سلطان پور در مناقشات قلمی جناب دکتر میری و جناب دکتر جلایی پور از حیث حقوق و مسولیت های فردی درست است.
هیچ کس حق ندارد در مقام بحث طوری مباحثه نماید که گمان آن رود،افراد حقیقی و حقوقی منتسب به طیف خاص سیاسی همان تفکر را دارند که گوینده و پردازنده ی این مباحث دارد.
البته در مباحث دکتر جلایی پور صریحا  گزاره ای که دلالت بر تعمیم و قبول مباحث از سوی طیف اصلاح طلبان باشد برخورد نکرده ام.
بنابراین در نقد نظرات ایشان استقرایی برخورد کردن به دلیل  این که طیف و حزب متبوع آقای جلایی پور در مباحث مورد بحث ورودی نکرده اند  درست نیست.
اما از زاویه ای دیگر ،به اصلاح طلبان و حزب اتحاد این نقد قابل طرح است که‌ هیچگاه در مقام ایفای نقش در خصوص این مباحث مهم بر نیامده اند.
و این سکوت رسمی در حالی صورت می گیرد که برخی افراد  و رسانه های اصلاح طلب بیرق مخالفت و گاها تحقیر و توهین را هم از سال های گذشته و هم در زمان کنونی در دست داشته اند.
اصلاح طلبان و در راس آنها حزب اتحاد که با پشتوانه شعار  قدیمی "ایران برای همه ایرانیان" می تواند در تببین حقوق اقوام حضوری فعال داشته باشد،خواسته و ناخواسته در مقامی قرار گرفته است که  مواضع افراد منتسب به آنها به عنوان مشی و مانیفست آنها برداشت می شود.
قابل درک نیست در میان این همه مباحث و مشکلات کشور ،چرا افراد و اطراف اصلاح طلبان بدون لحاظ خواسته های مناطق شخصا و یک جانبه متکفل طرح این مباحث شده اند و هزینه های گزاف آن را یک تنه پرداخت می کنند؟
قابل قبول نیست طیف و حزبی که در اغلب مناطق کشور دارای نمایندگی است در خصوص یکی از اصلی ترین مباحث کشور سکوت پیشه کرده است.
البته با توجه به سکوت تشکیلاتی  اصلاح طلبان و فعالیت فردی افراد منتسب به اصلاحات و همچنین شناخت های شخصی می شود این فرضیه را با مسامحه مطرح کرد که قایلین به تفکرات دکتر جلایی پور در طیف اصلاح طلبان از کثرت برخوردار باشند.
در نقیصه ی موجود قصور دفاتر منطقه ای احزاب قابل چشم پوشی نیست.
آنها تا کنون به دلایل مختلف در بررسی و ایفای نقش در مباحث منطقه ای و قومی ناتوان بوده اند و عموما گوش و چشم به مواضع مرکز نشینان دارند.
همچنین به تشکیلات اصلاح طلبان و برخی از احزاب هم ایراد وارد است که که چرا اجازه می دهند مواضع احتمالا شخصی افراد در جامعه به عنوان مواضع تشکیلاتی دریافت شود.


محمد پورحسن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۷ ، ۱۲:۳۴
سیدجواد