سیدجواد میری

جامعه‌شناسی، فلسفه و دین‌پژوهشی

سیدجواد میری

جامعه‌شناسی، فلسفه و دین‌پژوهشی

سیدجواد میری

سیدجواد میری مینق
دانشیار گروه جامعه‌شناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
دکترای تخصصی (Ph.D): جامعه‌شناسی، (دانشگاه بریستول/ انگلستان)، 2003.
کارشناس و کارشناسی ارشد: مطالعات ادیان و فلسفه علم، (دانشگاه گوتنبرگ / سوئد)، 1997.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

۱۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حمیدرضا جلایی پور» ثبت شده است

دکتر جلایی پور درباره سخنان دکتر پزشکیان گفته است "همراهی با احساسات قومی وسوسه انگیز است". اما نکته اینجاست که پرسش درست صورتبندی نشده است. ما در ایران احساسات قومی نداریم بل احساس اجحاف نسبت به زبان ترکی و کردی و عربی ... در بین ملت ایران داریم. چرا مسئله را غلط صورتبندی می کنید جناب دکتر جلایی پور؟؟؟!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۷ ، ۱۱:۳۲
سیدجواد



بسیاری از اساتید در حوزه علوم اجتماعی بدون توجه به لوازم پژوهش در حوزه شریعتی پژوهی، در باب شریعتی کلیشه هایی را مطرح می کنند. در نوشته زیر دکتر حسن محدثی به دو نمونه از این رویکردها در نگاه دکتر سروش و دکتر جلایی پور اشاره کرده است:


لزوم شکل‌گیری شریعتی‌شناسی دانش‌پژوهانه
نقدی به آرای حمیدرضا جلایی‌پور (و نیز عبدالکریم سروش) بر علی شریعتی
حسن محدّثی گیلوائی

مقدّمه
در دوره‌ای به‌سر می‌بریم که کشورمان از نظر علمی –دست‌کم در برخی حوزه‌ها- پیش‌رفتی نسبی داشته است. دانش‌گاه‌های ما بسط و گسترش یافته‌اند و بر تعداد افراد باسواد و تحصیل‌کرده به‌نحو قابل توجّهی افزوده شده است. تکثّر فرهنگی و اجتماعی بیش از پیش افزایش یافته است و با ورود رسانه‌های ارتباطی جدید، تفکّر انتقادی بستر مناسبی برای رشد پیدا کرده است. در چنین وضعیتی کنترل آگاهی و دانایی مردمان تا حدِّ زیادی از انحصار نظام سیاسی و برخی گروه‌های فرهنگی نظیر روحانیت، خارج شده است. مردم از طُرُق مختلف می‌توانند کسب آگاهی کنند. در چنین شرایطی دوام مقدّس بودن امور مقدّس کوتاه‌تر است و دیگر امور مقدّس برای همه‌ی ملّت مقدّس نیست. بت‌سازی از شخصیت‌ها در ایران –خواه شخصیت‌های دینی و سیاسی و فکری- بُرد و تأثیر کم‌تری دارد و در هر گوشه و کنار کشور، کسی مشغول نقد یکی از این بت‌ها و مقدّسات گوناگون است. دیگر کسی به خاطر داشتن مدرک یا تحصیل در فرنگ به قطب فرهنگی کشور بدل نمی‌شود. دست‌کم تعداد قابل توجهی از محقّقان و دانش‌جویان جوان در کشورمان داریم که سخنان را می‌سنجند و ارزیابی می‌کنند. در چنین شرایطی، شایسته است که اهل علم و دانش‌گاه وقتی از موضوعات مختلف سخن می‌گویند، ‌مستند و مستدل و مبتنی بر تحقیق سخن بگویند. آنان دیگر با مُشتی عوام ناآشنا سر و کار ندارند. جهان ما از این لحاظ دست‌کم به‌نحو معناداری عوض شده است؛ اگرچه شاید معیار دقیقی برای سنجش میزان دقیق این‌گونه تغییرات وجود ندارد. لذا در سخن گفتن از آرا و اندیشه‌ها و کنش‌ها و زنده‌گی شخصیت‌ها نیز نیازمند بررسی عالمانه و محقّقانه هستیم.

طرح مسأله
وقتی از متفکّری مثل شریعتی یا هر شخصیّت دیگری سخن می‌گوییم، می‌بایست مسیری دانش‌پژوهانه را طی کنیم. به‌گمان من بسیاری از اهل نظر در ایران وقتی درباره‌ی شریعتی یا برخی متفکّران دیگر اظهار نظر می‌کنند، سخنی دانش‌پژوهانه عرضه نمی‌کنند. به‌عبارت دیگر، سخن آنان محصول مطالعه و پژوهشی معتبر نیست. هر ساله انبوهی از این‌گونه سخنان در نشریات مختلف کشور تولید و عرضه می‌شود. در این‌جا دو نمونه از این‌گونه مطالب درباره‌ی شریعتی موضوع بحثی مفصّل درباره‌ی بخشی از آرا و افکار دو روشن‌فکر دینی و دو معلّم عمومیِ برجسته‌ی معاصر ما یعنی علی شریعتی و عبدالکریم سروش شده است. از مجرای بحث در باب دو متن کوتاه، انواعی از شریعتی‌شناسی مورد بحث قرار گرفته شده است. روشن است که آن‌چه در این‌جا درباره‌ی شریعتی مطرح شده است، ‌در مورد هر شخصیّت دیگری نیز قابل طرح است.

مدّعای مشخّص‌ام این است که دکتر حمیدرضا جلایی‌پور در سخن گفتن از شریعتی لوازم کار را رعایت نکرده است. من در این‌جا نخست می‌کوشم در فرازهای مختلف، این مدّعا را مستدل و مستند سازم و سپس به برخی دیگر از مطالب ایشان در باب همین موضوع بپردازم.

متن کامل در زیتون:
http://zeitoons.com/32540

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۷ ، ۱۲:۲۶
سیدجواد

گویا اصلاح طلبان، این بار از خود خروج می‌کنند. دفاع از اصلاحات با تکیه بر حفظ تمامیت کشور، حفظ حیات ملی، و ممانعت از فروپاشی و تجزیه، به معنای چرخش در کانون گفتار سیاسی اصلاح طلبان است. اصلاح طلبان دانسته یا نادانسته به نیروهای ناسیونالیست تغییر منزل داده‌اند. به گمانم، توجه به این تغییر که خواسته یا ناخواسته درآن افتاده‌اند، نکته بسیار مهمی است.


محمد جواد کاشی


پ.ن. بسیار خرسندم که دکتر کاشی به این رهیافت رسیده اند و جناب جلایی پور و دوستانشان الان دیگر از مدرک تحصیلی دکتر کاشی و تجزیه طلبی و ارتباط با "میت" و "مسکو-سنتریسم" و "تعداد مقالات" و "خط دهی به دولت پنهان" سوال نخواهند کرد و به مبحث "از خود-خروج کردن" و "ناسیونالیست شدن اصلاح طلبان" به جد تامل خواهند کرد. به قول مولانا بحث دکتر کاشی نمونه اعلی در باب شاهد از غیب رسید، است:

یا شاهد جان باشد روبند گشاده

یا یوسف مصری است ز بازار رسیده

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۷ ، ۱۱:۳۱
سیدجواد

رای روشن شدن ابعاد بحث یادداشت فرستاده شده توسط دکتر پیری استاد دانشگاه زنجان تقدیم به شما میگردد
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇


"پارادوکس ناسیونالیسم مدنی" .

مدنیت/گفتگو و عدم مدنیت / خشونت، دوگانه های مهم و دال و مدلول های ساختاری هستند که نشانه های آن را در هر جامعه و نظام اجتماعی می توان دید. در جایی که مدنیت وجود دارد گفتگو خط و مرزی ندارد و از سیر پیاز تا جان آدم به گفتگو می آید از هویت ملی، زبان، فرهنگ و ارزش های ملی و محلی و .... تا سیاست خارجی و آموزش و پرورش.
 در برساخت دیگر یعنی فقدان مدنیت اما گفتگو صورت نمی گیرد بلکه آنچه که هست مرزهای قرمز، تقسیم های طبقاتی خودی/ غیر خودی، فوران جهل و نادانی ، خشونت های طبقاتی و کلامی و زبانی و ... همه باهم حضور دارند و از قضا تکثیر می شوند. فضا هم خشونت زده می شود. دیوارهای شهر از خشونت فرو می ریزد چرا که هیچ کس برای هیچ کس پاسخگو نیست و تنها مالکیت گرایی فردی هست که یگانه کنشگر معنوی و روح جمعی ناظر بر کنشگران است.
توسعه هم به یک معنی نامرز هست. اروپا زمانی توسعه پیدا کرد که مرزها در افق محو شدند و شینگن متولد شد.

جغرافیای ملی ایران در  درون جغرافیای منطقه ای خاورمیانه در صیرورت تاریخی خود نیازمند برساخت متفاوت است. برساختی بر اساس گفتگو.
اغلب اندیشمندان کشور از دکتر رنانی تا محمد فاضلی و نعمت اله فاضلی، مرحوم قانعی راد، سید جواد میری، تا مصطفی تاج زاده و خیل زیادی از حوزوی ها هم به گفتگوی موثر و مداوم بین همه کنشگران سیاسی و اجتماعی ایمان آورده اند. برجام هم اگر به نتیجه رسید به خاطر گفتگوهای مداوم و پر تکرار بود که می خواست در سپهر مدنیت سیاسی بین المللی موضوع های بی شمار موجود را حل کند.

اما این گفتگوهای فراگیر ملی بهتر است از آسیب های عظیم اجتماعی در امان بماند. اجتماع ملی از نظر فقر و بیکاری، حاشیه نشینی، طلاق، فقدان اعتماد و سرمایه اجتماعی و ... آسیب دیده است بنابراین ممکن است مشارکت در گفتگوهای ملی هم از این آسیب ها به دور نباشد .
به نظرم چاره کار در آکادمی و آکادمیسین های اصیل است که از گوشه اتاق پژوهش محافظه کار و ارتدوکسی به متن جامعه مدنی بیایند و با گروه های مختلف جلسات متعدد فکری و اندیشگی برقرار کنند.
اینگونه دولت هابرماسی‌ ( مبتنی بر برساخت مدنیت / گفتگو) جایگزین دولت هابزی ( فقدان مدنیت/ خشونت) می شود. در اینجا حتی نیاز هست تا از عقلانیت مارکسی به سمت عقلانیت ارزشی وبری حرکت کنیم به این معنی که مالکیت گرایی فردی که متناظر واقعی و ابژکتیو برساخت نامدنیت/ خشونت ( سرمایه) هست در جغرافیای ملی ایران به تکثیر خشونت های دیگر می انجامد. خشونت کلامی، خشونت جنسی، خشونت سیاسی، خشونت زبانی و ....
توسعه نهایتا و در عمق باید فرم و محتوای اجتماعی به خود بگیرد و آزادی گفتگو و ارتباطات هدف نهایی و آمال توسعه است .

دکتر میری به فراخوان گفتگو در فحوای ناسیونالیسم مدنی که از طرف دکتر جلایی پور مطرح شده است و یا گفتگوی تمدن های آقای خاتمی پیوسته است . تهمت زدن و القاب زشت دادن به شخصی که اولا آکادمیسین هست و ثانیا به گفتگو پیوسته است از طرف هر کسی هم که باشد نباید از طرف صاحبان ایده ناسیونالیسم مدنی و گفتگوی تمدن ها صورت بگیرد. حتی اگر این شخص دارای اهداف دیگری باشد نباید با تهمت و افترا به گوشه برده شده و از صحنه کنار گذاشته شود.
من در این چند روز گفتگوهای دکتر میری و جلایی پور را دنبال می کردم اما دکتر جلایی پور خبط بزرگی کردند . اتهام پان ترکیسمی به یک استاد اندیشه اجتماعی خاطره اروپای قرن پانزدهم و خاورمیانه داعشی و مجله فرهنگ امروز است که مخالف را می زند، می کشد و تحمل نمی کند و در آخر خود بازنده است. این پارادوکس بزرگی است که در اولین فراخوان به مدنیت و ناسیونالیسم مدنی که در اروپای قرن بیست و یکم در سوئیس،  سوئد و ..... ساری و جاری است، اینگونه آشفته حال و تهمت زن و عصبی و با خشونت کلامی ظاهر می شود.
ناسیونالیسم مدنی یعنی پذیرش گفتگو درباره  جهان های موازی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۷ ، ۱۱:۲۹
سیدجواد




گفت و گوهای دکتر میری و دکتر جلایی پور  را می خواندم. به عنوان یک عاشق جامعه شناسی (از مباحث دلالت طبعی است و می تواند برای فرد بدیهی باشد.)فارغ از جبهه گیری های سیاسی، به جست و جوی نحوه گفت و گو و هم چنین وفاداری به قواعد جامعه شناسی در استدلال های این دو استاد بزرگوار پرداختم.
زیرا معتقدم، موضع گیری سیاسی اگر روش مندانه نباشد، به افت مصلحت جویی و منفعت طلبی دچار خواهد شد و به هیچ وجه گره گشا نیست. به نظر بنده رعایت پای بندی به قواعد روش شناسی و داشتن نگاهی انتقادی (در معنای اعم ان) در تفکر، بسیار بنیانی تر و مهم تر از مباحث سیاسی و جناحی است. برای حفظ نگاه انتقادی است که به هیچ حزب و گروهی وابستگی ندارم.
جناب اقای دکتر جلایی پور در نوشته اولشان به این موضوع پرداختند که به سه دلیل جواب میری را نمی دهد.
دلیل اول را عدم اطلاع از رشته و مدرک دکتر میری ذکر کردند.
در ادامه همان نوشته به عدم درک هابرماس و گیدنز  نیز اشاره نموده اند.
 در حالی که هابرماس و گیدنز  در نظراتشان  به گفت و گو و شرایط ان به طور جدی پرداخته اند. و صحبت های اقای دکتر جلایی پور مانع شکل گیری گفت و گوست.
و تعجب اور این که ایشان از رشته تحصیلی سیوال کرده اند، در حالی که نوشته ها و موضع گیری اقای دکتر میری مشخص است. باید بر اساس ان نوشته ها، افکار و مواضیع دکتر میری را نقد نمود نه رشته تحصیلی.
 
ایا این است تفکر انتقادی؟ ( دکتر جلایی پور خودش را معتقد به تفکر انتقادی می داند)
پوپر و هابرماس و گیدنز از این نحوه گفت و گو بسیار متعجب خواهند شد.
ایا پوپر و ویتگنشتاین، در گفت و گو هایشان، از مدرک تحصیلی یکدیگر سیوال کردند؟ یا  مکتوبات و گفته های یکدیگر را مبنای بحث قرار دادند؟

حال جناب اقای دکتر جلائی پور تا چه حد تفکر انتقادی را در این استدلال لحاظ کرده است؟
حسین حجت پناه

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۷ ، ۱۲:۲۷
سیدجواد




نقد ادبی فرهنگی در ایران جایگاه بی قدری دارد تا جایی که به دلیل این فقر مطلق، سخن گفتن از متفکران تاریخ یکصدساله ما، نقد ایده‌های گاها عجیب و غریب و گاه نژادپرستانه و شوونیستی آنها برای استادان دانشگاه و فرهیختگان شوک آور ظاهر می شود.
این مقدمه برای آن بود که چند روزی است بحثی میان دکتر جواد میری مینق جامعه شناس و عضو هیات علمی پژوهشکده علوم انسانی از یک سو و دکتر حمید رضا جلایی پور استاد جامعه شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران بر سر هویت ملی و زبان فارسی در گرفته است. گذشته از اتهاماتی که جلایی پور به میری می زند و او را پان تورک معرفی می کند اما عدم شناخت جلایی پور از برخی تفکرات شوونیست معاصر در ایران شوکه کننده است. یکی از بحث ها درباره جایگاه محمود افشار است که جلایی پور او را از خادمان فرهنگ ایرانی می شناساند. او محمود افشار را می شناسد و رویکرد سرکوبگرانه او را به زبانهای غیر فارسی خصوصا تورکی می شناسد اما رویکردش با رویکرد شووینیستی محمود افشار یکی است برای همین حاضر به نقد او نیست.
محمود افشار از کسانی است که تمام تلاشش را کرد تا زبانهای دیگر در ایران تا حد ممکن نابود شوند. او حتی برای این منظور شعر هم گفته است و تورک ها و تورکمن ها را نژاد کینه توز و تنگ چشم و زرد پوست و سست عهد و بی وفا و ظالم و پیمان شکن و فتنه و مار دو سر و غیره لقب داده است.
اینجا بحث ما درباره محمود افشار یا رویکرد شوونیستی جلایی پور نیست که آنچنان امر آشکاری است که تنها باید منفعت سیاسی کسی در چیزی دیگر باشد یا  اساسا باور کرده باشد که چیزی به نام نژاد هنوز اعتبار دارد و از آن بدتر نژاد آریایی  که رویکردش را اصلاح نکند.
بحث بر سر این است که شما کمتر نویسنده و روشنفکری را در صد سال تاریخ گذشته ما پیدا می کنید که رویکرد نژادپرستانه و شوونیستی نداشته باشد، از صادق هدایت تا اخوان ثالث.
حتی علی شریعتی از این بیماری در امان نبوده است با اینکه بیشتر از دیگران علایق مذهبی داشته است تا ملی با این حال او هم به این دام افتاد. در چند تصویری که از مجموعه آثار شماره ۲۷ با عنوان «بازشناسی هویت ایرانی اسلامی » او در ادامه منتشر می کنیم به روشنی می توانید ببینید که بی اطلاعی عمیق علی شریعتی تا چه اندازه برخی از نوشته های او را مضحک کرده است.
با این حال موضوع باز هم این نیست. هر متفکری می تواند دیدگاههای مضحکی داشته باشد، می تواند در بخش هایی نژادپرست بوده باشد، اما اصرار بازماندگان این متفکران و یا متفکران و محققان امروزی بر اینکه نه آنها اشتباه نکردند و یا تلاش برای جمع و جور کردن اشتباهات آنهاست که موضوع  به غایت عجیب و قابل مطالعه ایست.

دانشجوی دکتری از فرانسه

@GoftandNO


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۷ ، ۱۴:۰۵
سیدجواد


👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
سلام دکتر جان.ممنون از پیگیری های دلسوزانه شما.بنده در این مناقشات فرمایشات آقای دکتر میری عزیز را که خدمتشان ارادت دارم ناشی از دغدغه مندی و نکته سنجی می دانم وبه شخصه با توجه به شناختی که از ایام سابق شخصا از دکترجلایی پور داشتم حدس می زدم که زود از کوره در خواهند رفت و روحیات ایدئولوژی زده دهه شصت ایشان با کمترین فشار وتکانه ای از پوسته و لفافه ظریف و فریبنده دموکراسی خواهی ایشان بیرون خواهد زد وکار را به برچسب زنی واتهام پراکنی وتهدید وارعاب وجو سازی خواهند کشاند.
نگرانی بنده همان است که عرض کردم که متاسفانه پیش آمد.یعنی آقای جلایی پور نتواند تفکیکی که لازم است مابین جایگاه ایشان بعنوان چهره شناخته شده حزب اتحاد ملت وجریان اصلاحات دارند و نقشی که بعنوان یک آکادمسین میخواهند ایفا کنند به درستی لحاظ کنند و مابین اجتهادات نظری وتتبعات فکری خود در حوزه جامعه شناختی و رویکردشان بعنوان کنشگری سیاسی برجسته خلط کنند.حاصل این خلط نقش ها وکارکردها باعث می شود که دکتر میری عزیز خواسته یا ناخواسته نقد خود را از دیدگاه های شخص جلایی پور متوجه جریان اصلاحات کنند و اصلاحاتی که اینهمه برایش هزینه شده در مقابل هویت گرایی های قومی قرار دهند که بطور حتم نتیجه این چنین مناقشه ای هر چه باشد متضرر اصلی آن اصلاحاتی است که جایگاه ومنزلت وخاستگاهش به مراتب فربه تر از تفکرات و ظرفیت امثال دکتر جلایی پور است.
بنده پیشنهادم این بود که دکتر میری عزیز حداقل این پناه گرفتن موذیانه دکترجلایی پور را پشت مفاهیم ارزشمندی چون ملیت وایرانیت ودموکراسی خواهی در نظر بگیرند وایشان را وادار کنند شجاعت به خرج داده ونظرات خود را بعنوان مانیفست اصلاحات خرج نکند.

امیر عباس سلطانپور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۷ ، ۱۴:۰۴
سیدجواد

چه جالب تمامی سخنانی که حزب پان-ایرانیست و راویان باستانگرایی در این سه سال علیه من زدند این بار بصورت سفارشی تقدیم کردند به جناب جلایی پور تا از زبان اصلاح طلبان رفوزه در سپهر سیاست زده شود. البته من سال گذشته در نقد جناب طباطبایی گفته بودم که بخشهایی از حاکمیت به سوی ایرانشهری چرخش کرده اند و جایزه هم به عنوان سمبلیک در بالاترین سطوح رد و بدل شد. جناب جلایی پور پیوندتان مبارک و حالا اصلاح طلبی را باید از امروز  شعبه فرعی پان-ایرانیسم قلمداد کنیم. در این باب بیشتر خواهم نوشت.


صورت مسئله را درست طرح کنیم

جناب جلایی پور در یادداشت اخیر خود درباره "ننه جون" من از طریق دوستان پرس و جو کرده است ولی واقعا این اگر شعبده بازی نیست چیست! جناب جلایی پور بحث را دقیق صورتبندی کنید و بگویید چرا پول ملی اینچنین تنزل پیدا کرده است و مردم ایران چنین در این گنداب گرفتار شدند و دولت و "اصحاب تّکرار" هیچ توجیهی برای اقناع رای دهندگان ندارند. پرسش این است والا مادربزرگ من روس است و من چچنی و پانترک مسئله مردمانی که برای امرار معاش سر در زباله ها می کنند تا قوت لایموتی بدست آورند نگران "ننه جون" میری نیستند.


روایت های موازی در علوم انسانی

من برخلاف جناب جلایی پور که گفتگو را تبدیل به جنگ می کند معتقدم او در ذیل یک روایت از بیشمار روایت های موجود در حوزه علوم اجتماعی سخن می گوید اما پرسش اینجاست که آیا رویکرد جامعه شناسی جلایی پور خلاق هست یا نه؟ دال ها و نشانه های در همین چند متن ایشان وجود دارد که نشان میدهد او درک درستی از "بینش جامعه شناختی" و تخیل نظری در حوزه جامعه شناسی ندارد. او میگوید میری نمیداند که در تاریخ ایران قبیله وجود ندارد و میری اصلاح طلبان را یک قبیله نامیده است. "ذهنیت قبیله ای" Tribal Mentality یک مفهوم کلیدی در روانشناسی اجتماعی و جامعه شناسی گروه ها است و نیازی نیست که در تاریخ ایران قبیله وجود داشته باشد یا خیر بل این نوعی ذهنیت است که در آن فرد خود را ذیل یک گروه و حزب و اجتماعی تحدید میکند و از آن منظر "دیگری" را تهدید میکند. پس جناب جلایی پور من نسنجیده واژه ها را بکار نمیبرم و یادمان نرود افکار عمومی ما را رصد میکند و ما نباید به شعور جامعه توهین کنیم.
 بنابراین سنجیده سخن بگوییم. اما چرا فکر میکنم نوع جامعه شناسی ی که جلایی پور تدریس میکند گذشته است و جزیی از تاریخ اندیشه ایده های علوم اجتماعی است؟ زیرا او مفهوم "روایت" را درک نمیکند. او میگوید "این علاقه شفاف بیان شود و در پشت سخنان شریعتی و آل احمد سنگر گرفته نشود" (جلایی پور). من روایت شریعتی و آل احمد و مطهری و زرین کوب و مسکوب را بازخوانی کرده ام ولی جلایی پور این بازخوانی روایت را "پشت کسی سنگر گرفتن" می بیند. چرا؟ من برخلاف جلایی پور فکر نمیکنم مدرکش اشکال دارد یا با رانت رفته انگلستان درس خوانده بل معتقدم او جامعه شناسی خوانده ولی با پارادایم های جدید آشنا نیست و بازخوانی روایت را "سنگر" میبیند.


در باب پیشه وری

جناب جلایی پور مانند معلم اکابر مینویسد "کسی که در راه جدایی آذربایجان ... با کشور متخاصم روس فعالیت کرده به فعلش چه باید گفت؟!" (جلایی پور)

البته من میدانم ایشان در تاریخ سر رشته ندارند والا اینچنین آماتور با بحثهای علمی برخورد نمیکردند. چون گفتگوی من ۱ ساعت بود و من در این گفتگو بحثی را مطرح کردم مبنی بر اینکه برای فهم تاریخ معاصر ایران در پایان جنگ جهانی دوم و آستانه "جنگ سرد" نیازمند رجوع به آرشیوها به زبان روسی است که در مسکو و سنت پیترزبورگ هستند و گفتم مورخین ایرانی در بهترین حالت مسلط به انگلیسی هستند و این نقص بزرگی در روایت های موجود درباره این برهه حساس در تاریخ ایران است. اما جناب جلایی پور "گوش" خود را در اختیار چند مرکز و سایت (که گرایشهای ضد اسلامی و ضد ایرانی دارند) گذاشته است و دچار مغالطه شده است. توصیه برادرانه من به ایشان این است که فایل را کامل گوش کنند چون این روش در معرفی من همان روش چپ زدگی ایشان در دوران اویل انقلاب است که وقتی دیدند در نامه ای به امیر انتظام خطاب
Dear Amir Entezam
نگاشته شده است او را متهم به جاسوسی کردند! غافل از آنکه هر "عزیزمی" عزیز انگاشتن نیست.


Self-fullfilling Prophecy

در جامعه شناسی یک واژه ای است با این مضمون که یک خبر دروغ را اشاعه می دهیم و بعد به دنبال مستندات میگردیم تا ثابتش کنیم. رابرت کی مرتن در مقاله ای که با همین عنوان در نشریه "آنتیوک" در سال ۱۹۴۸ نوشت این مفهوم را اینگونه تعریف کرده است:


The self-fulfilling prophecy is, in the beginning, a false definition of the situation evoking a new behavior which makes the original false conception come true. This specious validity of the self-fulfilling prophecy perpetuates a reign of error. For the prophet will cite the actual course of events as proof that he was right from the very beginning.


گفتگوی اهل علم هم باید با گفتگوی عوام متفاوت باشد چون ما برای خودمان که نمینویسیم بل در عرصه عمومی مینگاریم. پس جناب جلایی پور باید کمی تعقل کنند و سخن مرتون را بخوانند و از خود بپرسند سید جواد میری کجا گفته است در "صد کشور جهان تجربه تحقیقات آکادمیک دارد"؟ حالا این نمونه نادرست را ایشان اِخبار میکنند و بعد به دنبال مستندات اِبطال آن میگردند و سپس نتیجه میگیرند میری شعبده بازی میکند! به سخن دیگر، توصیه میکنم جناب جلایی پور یکبار دیگر به رابرت کی مرتون رجوع کنند. من آدرس مقاله را هم در پانوشت گذاشتم.


تحصیلات دانشگاهی

من در سوئد به کومووکس (معادل کالج یا دبیرستان برای بزرگسالان) رفتم و دروس عمومی خواندم و سپس در دانشگاه یوتبوری مطالعات ادیان و تاریخ عمومی علم (Ide och lärdomshistoria) و زبان عربی خواندم و سپس با داشتن فوق لیسانس برای رشته جامعه شناسی ثبت نام کردم و پس از یکسال و نیم بورس یکساله گرفتم و به دانشگاه بریستول آمدم و دروس فلسفه و فلسفه علوم اجتماعی را گذراندم و در رشته جامعه شناسی زیر نظر پروفسور گرگور مکلننون دکتری خود را از دانشگاه بریستول دریافت کردم. مطالعات اسلامی آزاد خود را زیر نظر دو استاد به نامهای علی انجمی پور و شیخ حسین جمال الحق گذراندم. تقدیم به جناب جلایی پور که سخنان فرهنگ امروز را تّکرار میکند.


چرا دیالوگ شکل نمیگیرد؟

کاوه بیات در باب پیشه وری نکته ای میگوید که اگر اصلاح طلبان -روزگاری خط امام و پیشتر انقلابیون اسلامگرا که تمام قدرت را در این کشور به دست داشتند- کمی به آن می اندیشیدند ایران و جامعه ایرانی به چنین وضعی گرفتار نمیشد. کاوه بیات می نویسد:

"پیشه‌وری در انتخابات دوره چهاردهم مجلس شورای ملی به عنوان نماینده اوّل تبریز انتخاب شد ولی در ۲۳ تیرماه ۱۳۲۳ اعتبارنامه وی علی‌رغم حمایت دکتر مصدق از وی به علت مخالفت نمایندگان محافظه کار به رهبری سیدضیاءالدین طباطبائی و حمایت بعضی از نمایندگان حزب توده از آن‌ها تصویب نشد" (بیات در دانشنامه جهان اسلام).

به نظر من این یکی از کلیدی ترین نقاط مهم تاریخ سیاسی معاصر ایران است که باعث انشقاق در جامعه ایران گردیده است و دائما هم تکرار میشود و قدرتهای جهانی نیز از آن علیه ایران استفاده میکنند. به سخن دیگر، سید ضباء طباطبایی و محافظه کاران در مجلس بر اساس کدام مصلحت وکالتنامه پیشه وری را باطل کردند و دکتر مصدق آیا اشتباه کرد از پیشه وری و ورودش به مجلس دفاع کرد؟ سخن گفتن درباره تاریخ و رویدادهای تاریخی با دوگانه خائن و خادم قابل تبیین نیست و اصلاح طلبانی همچون جناب جلایی پور امروز همین خطای استراتژیک را با مسئله تدریس زبانهای ایرانی در مدارس ایرانی مرتکب میشوند. به سخن دیگر، آیا سید ضیاء و سید جعفر پیشه وری و دکتر مصدق خائن بودند یا خادم؟ آیا در چارچوب تحقیقات تاریخی در بستر آکادمیک ما با این مبانی مفهومی به سراغ سوژه های مطالعاتی میرویم؟‌خیر! این رویکر خادم و خائن یک رویکرد ایدیولوژیک هست که برآمده از دگماتیسمی است که تاروپود به اصطلاح اصلاح طلبی را فرا گرفته و با این منطق نمیتوان جامعه متکثر ایران را مدیریت کرد. حال، جناب جلایی پور التفات ندارد ولی برای تنویر افکار عمومی مینویسم که چرخش از اصلاح طلبی ذیل بینش تجدید نظر طلبی از مبانی اسلامگرایی به سوی گرایش پان ایرانیسم باستانگرایی نمیتواند سبد رای ایجاد کند. زیرا جامعه ایرانی از گفتمان اصلاحطلبی و اصولگرایی عبور کرده است و اکنون باید به فکر این بود که چگونه تحول خواهی افکار عمومی را در سپهر آینده مدیریت کرد. البته نه تنها جناب جلایی پور نمی تواند در این راستا کاری کند بل رئیس حزب اصلاحات آقای خاتمی هم جز تّکرار گفتمان چپ حزب جمهوری اسلامی افقی برای عرصه سیاست ندارد.



پ.ن. درباره اسناد مدارک هم که اصل و فرعش در هنگام استخدام به وزارت علوم ارائه دادم. قابل استعلام هست.


زنده باد دیالوگ

بسیار خرسندم که جناب جلایی پور واقع بینی را جایگزین شعار کردند. البته توصیه میکنم ایشان مقدمه کتاب "زبان مادری در گفتمان علوم اجتماعی" به کوشش اینجانب که نظرات ۱۸ نفر از صاحبنظران ایرانی در حوزه های گوناگون علوم انسانی هستند را مطالعه کنند. زیرا در همان مقدمه تمایزی که من بین آموزش زبان مادری و آموزش به زبان مادری و ارجاع به مدل تدریس زبان مادری در نظام آموزشی ایران که سابقه ۱۱۰ ساله دارد-اشاره مبسوط کرده ام و پانترک خواندن سید جواد میری بدون خواندن آثارش کاری به دور از اخلاق علمی است و مضاف بر این باید مفاهیم را تعریف کرد؛ مثلا تمایز بین پانترکیسم و پانتورانیسم و تمایز این هر دو با پان-آذربایجانیسم و تفاوتهایی که هر کدام از این مفاهیم در ادوار تاریخی حدیث داشته اند که این تمایز در آثار و اقوال جناب جلایی پور مفقود است.


در باب نقدها و گفتگوهای اخیرم با دوست و همکار گرامی ام جناب جلایی پور یک نکته را باید برای افکار عمومی روشن کنم. من در دو سطح ایشان را قابل نقد می دانم: یکی در سطح تعریف ایشان از اصلاح طلبی که در این ۲ دهه آسیب های جدیی به پروسه اصلاحات در ایران وارد کرده است و به نوعی در زمین بازی اصولگرایی بازی کرده است ولی افکار عمومی را فریب داده است که بازیگری مستقل است ولی واقعا نبوده است؛ اما من نقد دیگری به جناب جلایی پور داشته ام که مربوط به چرخش ایشان به سمت ناسیونالیسم اقتدارگرا -برای جذب سبد رای در ۱۴۰۰- داشته اند. این بعد از افکار چرخشی جناب جلایی پور بسیار قابل نقد است و من در یادداشتهای پیش روی بیشتر بر این جنبه تمرکز خواهم کرد. به عنوان مثال، سلطنت طلبی محمود افشار و ضدیت افشار با تنوع زبانی (بویژه ترکی و عربی* در ایران را نماد ایراندوستی دانستن هیچ مبنایی در اصلاح طلبیِ جمهوری اسلامی با گرایش اسلامگرایی (با خوانش فقاهتی) ندارد. به سخن دیگر، این چرخشها نیاز به مبانی دارد و جناب جلایی پور در هیچکدام از آثار مکتوبشان این چرخشها را مفهومینه نکرده اند.


دری و فارسی: چرا جناب جلایی پور مطالعه نمی کند!

در یادداشتی که جناب جلایی پور در ۶ بند نوشته بودند در بند پنجم آن، او میگوید


"۵-در پست شماره چهار در بالا 👆جناب میری به طرز عجیبی «میراث سعدی» را هم از زبان فارسی می‌گیرد! و به داریوش آشوری، خرمشاهی و دولت آبادی متذکر می‌شود که زبان فارسی را زبان دری بنامید. جناب میری به کسانی این آموزش را می‌دهد که فعالیت فرهنگی و علمی آنها تاثیرگذار و قلابی نیست" (جلایی پور).

سپس در یادداشتی دیگر خود را در قامت مدافع محمود افشار جا میزند بی آنکه نوشته های دکتر محمود افشار را بخواند و سپس دوگانه "آشوری-خرمشاهی-دولت آبادی علمی" و "میری قلابی" را میسازد. اما حال ببینیم دری خواندن زبان فارسی آیا میری را به سازمان جاسوسی ترکیه وصل می کند و برآمده از ذهن میری است یا ریشه در مطالعات زبانی در ایران و از جمله آثار گرانسنگ محمود افشار دارد؟ محمود افشار در مقاله "آذربایجان و وحدت ملی ایران" مینویسد

"اما چرا ... پیشنهاد ایشان را که عنوان (زبان ایرانی) باشد نمیپذیرم، بسبب اینست که در افغانستان و تاجیکستان ... دری لفظ بیطرفی میباشد. با وجود این در افغانستان و تاجیکستان هر سه عنوان (فارسی، دری و تاجیکی) بجای هم استعمال میشود. در ایران هم باید آزادانه کلمات دری و فارسی بجای هم استعمال شود ... کم کم استعمال کلمه دری جای کلمه فارسی را بگیرد" (افشار، ۱۳۵۹. ۴۸۷ مجله آینده).

بنابراین جناب جلایی پور بدون اینکه سابقه بحث درباره مفهوم دری را بداند پای در عرصه گذاشته و دوگانه سازی و پرونده سازی کرده است در حالیکه این بحث علمی ربطی به "سازمان جاسوسی ترکیه" ندارد بل در نوشته دکتر محمود افشار به آن اشاره شده است و شاید آشوری و خرمشاهی و دولت آبادی هم از آن بی خبر بوده اند. به سخن دیگر، حال مخاطبان خود قضاوت کنند میری با کلمات شعبده بازی می کند یا جناب جلایی پور بدون مطالعه منظومه فکری محمود افشار دست به مغلطه زده است؟


جامعه شناسی تجربی و دکتر جلایی پور (زید عزه)

به نظرم بحث با جناب جلایی پور به مرحله خوبی رسیده است. زیرا ایشان در ابتدای بحث تن به گفتگو نمیداد و بقول علماء "میری را قابل بحث نمیدانست" اما الان به اینجا رسیده ایم بدیل بن بست اصلاحات را از میری میطلبد و جایگاه میری را چنان رفیع میبیند که به "دولت پنهان" خط میدهد! بنابراین اگر میری در مقام خط دهنده به دولت پنهان ایران قرار دارد نمیتواند "سرباز" باشد و نمیتواند "ستون پنجم" و "طرفدار براندازی" در آنِ واحد باشد. به سخن دیگر، جدای از تناقضات بیشمار بین مفهوم سرباز و مفهوم خط دهنده، نکته حائز اهمیت این است که جناب جلایی پور به این آگاهی رسیده است که راهی جز گفتگو با میری ندارد ولی کماکان در این راه "شلتاق هایی" میاندازد که من بواسطه تنویر افکار عمومی با جان میپذیرم. البته من مانند جناب جلایی پور "خشونت کلامی" (برانداز، نویسنده دو نبش ...) بکار نمیبرم و او را به گفتگو دعوت میکنم و باور دارم که جامعه شناس حزبی ما به درستی هابرماس را نخوانده همانگونه که محمود افشار را نخوانده بل مواجهه او با متون "توریستی" است. اما مقصود من از "جامعه شناسی تجربی" چیست؟‌ جناب جلایی پور دائما خود را جامعه شناس تجربی معرفی میکند ولی همگی میدانیم که مفهوم تجربی در بستر جامعه شناسی ربطی به آزمایشگاه ندارد بل "بین الاذهانی" بودن مفهوم کلیدی در صورتبندی مفهوم تجربی در علوم اجتماعی است. نکته جالب توجه این است که در چرخش پارادایمی که در جامعه شناسی بعد از نقدهای لاکاتوش و فایربند رخ داد بحث تجربی بودن دیگر ذیل مفاهیم علوم طبیعی تحدید نمیگردد. به عبارت دیگر، جناب جلایی پور برای رد سخنان من در باب محمود افشار بدون رجوع به متون افشار ادله مرا "یک لقمه چرب کرد" و سپس برای تایید سخنان نادرست و غیرتجربی خود در باب مفهوم "دری" از نام بررگان ادبی زبان فارسی (خرمشاهی و آشوری و دولت آبادی) استفاده کرد و اینان را مرجع و میری را "قلابی" معرفی کرد. این به سادگی نشان میدهد که جناب جلایی پور مفهوم "جامعه شناسی تجربی" را درک نکرده و مفهوم "برهان" در فلسفه علوم اجتماعی را نمی داند بل از واژه جامعه شناسی تجربی به مثابه یک ابزار برای منکوب کردن بهره می برد. البته برای اهل فن آشکار و مبرهن است که ارجاع به بزرگان -به زبان فرانسیس بیکن بت های ذهنی- بدیل برهان نیست. اما در باب "گند اصلاح طلبان- بعدا خواهم نوشت.

دکتر جلایی پور و مفهوم "مسکو سنتریک"

یکی از ایراداتی که جناب جلایی پور به من میگیرد این است که "شعبده بازی با کلمات" می کنم. البته این مفهوم در جامعه شناسی به کار نمی رود و بیشتر جنبه تحقیرآمیز دارد که جناب جلایی پور درباره همکار خویش بکار می برد. شاید زیبنده تر بود از مفهوم "پردازش مفهومی" یا "عدم مفهومپردلزی" جناب جلایی پور استفاده میکرد. باری بهر جهت، مقصود جلایی پور این است که میری مفاهیم را مفهومینه نمی کند. من تلاش میکنم این نقیصه را جبران کنم. اما جناب جلایی پور از واژه "مسکو-سنتریک" برای توصیف من استفاده کرده است. در قاموس علوم اجتماعی اروپایی چنین مفهومی نداریم. به عنوان مثال، ما مفهوم "یوروسنتریک" داریم که در باب نگاهی است که تجربه تاریخی اروپای غربی را معیار فهم تحولات اجتماعی کل جوامع انسانی می داند. اما "مسکو-سنتریک" واژه نامانوسی است. البته در ادبیات فلسفی روسی ما دو مفهوم "اسلاوفیل" و "زاپادنییک" را داریم که اولی معتقد به راه اسلاوی برای خروج از بحرانهای روسیه بود و دومی نگاه به غرب را تنها راه معقول برای نجات روسیه می دانست. اما در ایران ما بحث اسلاوفیل و زاپادنیکها را نداریم بل مشروطه خواه و مشروعه خواه یا غربگرا و اسلامگرا ها را داریم. البته شاید یک دلیل دیگر نیز وجود دارد که جناب جلایی پور مرا منتسب به "مسکو-سنتریک" بودن کرده است و آن این است که همسر من روس است و این از دیدگاه ایشان ذنب لایغفر است. زیرا من در هیچ اثری و مصاحبه ای حتی یک خط در طرفداری از دولت روسیه چیزی ننوشتم ولی در عوض تک نگاری هایی در استراتژی نگاری از منظر ایرانی در برابر روسیه بسیار نوشته ام. حال "مسکو سنتریک" بودن من را ایشان توضیح دهند که چگونه از طریق جامعه شناسی تجربی شان به آن رسیده اند؟


واگرایی و همگرایی

برخی واژه ها و مفاهیم اگر مفهومینه نشوند غلط انداز خواهند بود و به صورت ابزاری برای منکوب و سرکوب "دیگری" بکار خواهند رفت. زیرا مفاهیم ابزاری هستند برای ترسیم صورتبندی انسان از واقعیات و حقایق هستی و وجود و پدیدارها. اما پرسش اینجاست که این "صورتبندی مفهومی" همواره در پسِ خویش یک "صورتگر" یا به زبان فلسفی "سوژه" دارد و این سوژه در خلاء شکل نگرفته است بل نتیجه یک فرآیند پیچیده تاریخی و فرهنگی و تمدنی و اجتماعی و دینی و سیاسی است که ایجاد یک روایت میکند و "من" و "تو" میشویم راوی آن. به سخن دیگر، هنگامیکه می خواهیم واگرایی و همگرایی را بسنجیم از نقطه ای آن را ارزیابی می کنیم و از منظری آن را اندازه گیری می کنیم و این "نقطه" مقدس نیست بل محصول پروسه های تاریخی و کمپلکس است که نقطه انطلاق "صورتگر" را میسازد. به سخن ساده، چه کسی و از کجا "واگرایی" و "همگرایی" را میسنجد؟ این پرسشی است که باید پرسید در باب واگرا بودن یا همگرا بودن. نکته من این است که برخی از طیف های اصلاحات (بخوان اصلاح طلبان و اعتدالیون) و برخی لایه های اصولگرایان (مثلا در فرهنگ امروز وجوهی از آن قابل رصد است) در تهران به وادی ناسیونالیست افراطی درغلتیده اند (اشارات جلایی پور به افشار و نزدیکی او به طیف های ضد آذربایجان و ضد تنوع فرهنگی و زبانی و سرکوب ترکیت ایرانیان حتی در لفظ با خطاب قرار دادن آنها به آذری که همان خط استحاله افشار و رفقا است)- و آنها این نقطه که بر آن ایستاده اند را "ایران" می دانند و بقیه نقاطی را که اصحاب تنوع فرهنگی و مذهبی و زبانی ایستاده اند را "انیران" میخوانند و واگرایی. البته درست است من از نقطه انطلاق آنها واگرا هستم ولی همگرایی من ایران است با تنوعاتش ولی نه آنگونه که این طیف بخصوصِ مرکز نشین اصلاحات و اصولگرایان مطرح می کنند. نکته دیگر این است که جلایی پور بحث جدیی درباره ایران مطرح نکرده است بل روایت جناب سید جواد طباطبایی را به صورت نازلتر و بدون پشتوانه مفهومی آن صورتبندی کرده است که من پیشتر آن روایت را مفصل نقد کرده بودم.


تبریک به جناب جلایی پور به مناسبت نشر اکاذیب در کانال وزین شان. البته بحث ما بر روی مبانی اصلاح طلبی و جامعه شناسی تجربی بود ولی هنوز پاسخی نگرفتم.


پ.ن. شعر "مار دو سر" در گفتار ادبی جلد ۲ ص ۱۱۵ انتشارات موقوفات افشار سال ۱۳۵۳ است.

سید جواد میری


ادب مرد بِه ز دولت اوست

در این لحظات که دست به قلم برده‌ام، از شدت عصبانیت برافروخته ام و به «ادب»، این گوهر گم‌شده در تعاملات امروز جامعه ایرانی فکر می‌کنم. ما بلد نیستیم چگونه با یکدیگر صحبت کنیم و به قول هابرماس، به گفتاردرمانی نیاز داریم. استادی پیشکسوت، انتقادات منتقدِ جوان‌تر نسبت به خود را پاسخ می‌گوید و با محبتی کم‌نظیر، او را فرزند خود خطاب می‌کند تا نشان دهد محبت و ادب چگونه می‌تواند چاشنی نقد و نقادی باشد اما دانش‌جو(یا دانش‌آموخته‌ای همچو من) می‌نویسد: لطفاً با هم فامیل نشویم!، آیا قرار است با چنین نفرت‌پراکنی‌ها که دانشجویی را نسبت به استاد، به توهین وا می‌دارد  و با ترویج چنین ادبیاتی، ایرانِ متکثر را حفظ کنید؟! ایران بزرگ، مردمانی با سلایق گوناگون را در خود جای داده و یکی از الزامات حفظ این همبستگی، بسط محبت و ادب نسبت به یکدیگر است؛ بخصوص نسبت به اساتید و بزرگترها.
ضمن اینکه نگارنده متن «خدمت جناب آقای میری، لطفا فامیل نشویم!» خود باید به سه نکته حتماً توجه کنند:
1-   من، یک جوان معمولی، مقاله «سیدجعفر جوادزاده»(پیشه‌وری) را در دانش‌نامه جهان اسلام خود به چشم خویشتن دیدم!، همین حالا به لینک http://rch.ac.ir بروید، مقاله را بخوانید و ببینید که جناب کاوه بیات، ماجرای عدم تصویب اعتبارنامه پیشه‌وری را قید کرده است!. حال سوال این است که جناب میری چه تحریفی کرده و چه انتساب ناروایی به مقاله بیات داده که نگارنده متن مذکور از میری طلب عذرخواهی می‌کند؟!
2-    نگارنده متن مذکور، خود بابت اشتباه درباره دانشگاه محل تحصیل دکتر میری، معذرت‌خواهی نکرده است!، او دقت نکرده بود که دانشگاه یوتبوری، عنوان دیگری هم دارد! میری در توضیح این موضوع گفت: من نام دانشگاه خود را نوشته بودم «دانشگاه یوتبوری (Göteborg Universitet)» ...
3-    نگارنده متن مذکور در متن دیگری گفته است میری به تحصیلات و جایگاه آکادمیک طرف مقابل حمله می‌کند، از قضا منش میری در سال‌های اخیر، بر خلاف بسیاری از مدعیان نشان می‌دهد که او از گفت‌وگو با هیچ قشری در محیط‌های گوناگون ابایی ندارد و این، اتفاقاً ویژگی منحصر به فرد اوست که فارغ از تحصیلات طرف مقابل، دیالوگ برقرار می‌کند و در هر سطحی که بحث میسر است، گفت‌وگو را بسط می‌دهد.  

از خداوند متعال، سلامت برای همه اساتید به خصوص استاد میری و استاد جلایی‌پور خواستارم.
یک جوان معمولی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۷ ، ۱۳:۳۶
سیدجواد



حمیدرضا جلائی‌پور
متاسفانه جناب میری همچنان با کلمات شعبده‌بازی می‌کند و روی هوا سخن می‌گوید. بعنوان مثال ایشان جبهه سیال و متنوع اصلاحات را با حزب آهنین و توتالیتر اتحاد جماهیر شوروی مقایسه کرد و برای ایشان توضیح دادم که چرا مستند سخن نمی‌گویید؟ و یا به دو دلیل اشاره کردم که چرا جناب میری یک پان‌ترک است. ولی ایشان بجای پاسخ موضوع را عوض کردند و نوشتند من «اصلاح‌طلب نمی‌بینم» و اصلاح‌طلبان را یک «قبیله» نامیدند. (در صورتیکه یک آشنای مبتدی با اصطلاحات علوم اجتماعی و یک آشنای مبتدی با جامعه و تاریخ ایران می‌داند که ما اساسا در ایران واقعیتی بنام «قبیله» نداشتیم و نداریم و در دوران پیشامدرن هم حتی عشایر ما قبیله نبودند ولی جناب میری همینطور نسنجیده واژه‌ها را مصرف می‌کند.)

اما من برخلاف ایشان موضوع را عوض نمی‌کنم و در راستای روشنگری درباره خطر واگرایی باز نشان می‌دهم چرا جناب میری یک پان‌ترک و یک «سرباز گفتمانی نیروهای واگرا» است-در زیر فقط به شش نشانه اشاره می‌کنم.

۱-ایشان همچنان برای اینکه روشن کند که پان‌ترک نیست زبانش می‌لرزد و بجای اینکه از کشور ایران یا همین دولت-ملت ایران سخن بگوید از «قاره فرهنگی ایران» سخن می‌گوید تا بر «ایران فعلی» تاکید نکرده باشد (به نوشته جناب میری تحت عنوان «اصلاحاتی نمی‌بینم» در کانالش مراجعه کنید).

۲-در پست شماره یک در بالا 👆پست فیسبوکی جناب میری را با پرچم ترکیه نشان می‌دهد، که آشکارا حاکی از علائق پانترکیستی بودن ایشان دارد. البته این حق هرکسی است که هر علاقه‌ای داشته باشد اما خوب است این علاقه شفاف بیان شود و در پشت سخنان شریعتی و آل‌احمد سنگر گرفته نشود.

۳-در پست شماره دو در بالا 👆 تبادل  پست و همکاری جناب میری با محمدرضا لوایی رهبر پانترک‌های ساکن ترکیه و همکار سازمان میت ترکیه را نشان می‌دهد. جناب لوایی صاحب و ادمین کانال واگرای "40میلیون تورک" نیز هست.

۴-در پست شماره سه در بالا 👆فایل صوتی مصاحبه جناب میری در تجلیل از پیشه وری واگرا (رئیس جمهور خودخوانده آذربایجان در دهه بیست) به اشتراک گذاشته شده است. فرقه پیشه وروی عامل بلا اراده استالین در روسیه شوروی شد. ولی خود جناب میری می‌فرمایند: «امروز چهارشنبه اول آذر ۱۳۹۶ از صدا و سیما برنامه ای ضبط کردند [...] به این موضوع پرداختم و رویکردهایی را که پیشه وری را "شریر بالفطره" از آغاز تا پایان معرفی میکردند نقد کردم».  خوب است جناب میری توضیح دهند به کسی که در راه جدایی آذربایجان ایران  تا انتها با کشور متخاصم (روس) فعالیت کرده به فعلش چه باید گفت؟!

۵-در پست شماره چهار در بالا 👆جناب میری به طرز عجیبی «میراث سعدی» را هم از زبان فارسی می‌گیرد! و به داریوش آشوری، خرمشاهی و دولت آبادی متذکر می‌شود که زبان فارسی را زبان دری بنامید. جناب میری به کسانی این آموزش را می‌دهد که فعالیت فرهنگی و علمی آنها تاثیرگذار و قلابی نیست.

۶-در پست شماره پنج در بالا 👆جناب میری در بیوگرافی اش خانواده خود را ترکی-روسی (Turkish-Russian)معرفی ‌می‌کند. در حالیکه جناب میری در ایران بدنیا آمده و آذربایجانی است.


جناب میری و تبرئه پیشه‌وری

حمیدرضا جلائی‌پور
۱-من در نوشته خود (تحت عنوان: نشانه‌های پان‌ترک بودن) از جناب میری این سوال را کردم: «کسی که در راه جدایی آذربایجان ... با کشور متخاصم روس فعالیت کرده به فعلش چه باید گفت؟! "ایشان بجای اینکه پاسخ سوال را بدهد فرمودند، که جلائی‌پور معلم اکابر و آماتور است و تاریخ نمی‌داند! من تا اینجا با ایشان مشکلی ندارم زیرا من خیلی چیزها از جمله تاریخ هم نمی‌دانم.

حالا شما ببینید جناب میری چگونه با کلمات نمایش علمی می‌دهد و با کلمات شعبده‌بازی می‌کند. به نظر من ایشان مقدمات اولیه یک تحقیق معمولی را هم رعایت نمی‌کند. بعنوان نمونه ایشان در ارزیابی همین اقدام بارز «واگرایانه» پیشه‌وری نمی داند که برای مسائل بغرنج و نامعلوم ما به تحقیقات بیشتر و به چند منبع و به چند زبان نیاز داریم، نه درباره مسائل روشن. مثلا تا چهار دهه پیش به روشنی معلوم نبود در کودتای بیست‌وهشت مرداد ۱۳۳۲ نقش انگلیس و آمریکا هرکدام چگونه بوده، عده‌ای آنرا بیشتر انگلیسی می‌دانستند؟ در پاسخ به این سوال ما هم به آرشیوهای انگلیس و هم آمریکا و حتی روسیه نیاز داریم. ولی جناب میری نمی‌داند که ما برای آگاهی از «خطای پیشه‌وری» در جدایی آذربایجان از ایران به منابع روسی احتیاج نداریم. همان آگاهی تاریخی ما از اقدام واگرایانه و جدایی‌طلبانه پیشه‌وری در سال ۱۳۲۵ در آذربایجان برای ما کافی است. ولی جناب میری از پاسخ به این سوال با یک نمایش علمی فرار می‌کند و می‌گوید: (نقل به مضمون) جلائی‌پور آماتور که هیچ، مورخین ایرانی هم اگر خیلی بدانند فقط به منابع انگلیسی دسترسی دارند در صورتیکه جناب میری ما در ارزیابی عمل پیشه‌وری به منابع روسی و زبان روسی دسترسی داشته است!! خب جناب میری بعدش چی؟ بالاخره شما جواب سوال را ندادید و نگفتید فعل واگرایانه و تجزیه‌طلبانه جناب پیشه‌وری را محکوم می‌کنید یا نه؟ و یا بنام زبان روسی پاسخ به این سوال را ماسمالی می‌کنید؟ من به این شیوه بحث جناب میری می‌گویم شعبده‌بازی با کلمات و انجام سربازی گفتمانی برای «واگرایان».

۲-در همین نوشته کوتاه جناب میری در کنار یک نمایش علمی یک دروغ بزرگ هم گفته است. و من را وصل کرده به قصه مرحوم امیر انتظام و بدین سان معجزه با کلمات را تکمیل کرده است. در صورتیکه اولا من نه در جریان اشغال سفارت آمریکا بودم و ثانیا اصلن اشغال سفارت یک کشور را قبول نداشتم و می‌گفتم اگر دیپلماتهای آمریکایی جاسوس‌اند دولت آنها را از ایران اخراج کند و نیاز به اشغال سفارت نیست و ثالثا من اصلن در جریان پرونده و محاکمه امیر‌انتظام نیستم.

۳-در اینجا بد نیست در نقض سخنان بی‌پایه جناب میری به یک خاطره از مرحوم امیر انتظام اشاره کنم. اولین بار که با دوستان توانستیم روزنامه جامعه را تاسیس کنیم کوشش داشتیم با تمام کسانی که حقوقشان در دهه شصت نقض شده در روزنامه مصاحبه کنیم. اتفاقا ابراهیم نبوی یک مصاحبه هشت ساعته اولین بار با امیر انتظام انجام داد و در روزنامه چاپ شد و بعد هم ما را دست‌گیر کردند و من نمی‌دانم آن موقع جناب میری در کدام مرکز تحقیقات جهانی مشغول تحقیق بودند! ولی حالا که در قافیه بحث پیشه‌وری گیر کرده‌اند از یک طرف من را ربط می‌دهد به قصه پر غصه‌ی مرحوم امیرانتظام و از طرف دیگر برای اینکه دولت پنهان را ناراضی نکند من را متهم می‌کند که به سایت‌های ضد اسلام و ضد ایران گوش می‌دهم! در حالی که جناب میری این واقعیت ساده را درک نمی‌کند که اگر من می‌خواستم از سایت‌های ضد ایران خط بگیرم که با نیروهای واگرا و تطهیر کننده پیشه‌وری وارد بحث نمی‌شدم.

بعد از اینکه مستندا (نه با ادعای لفظی و من عندی) آگاهی پیدا کردم که جناب میری در چه رشته‌ای و در چه دانشگاهی درس خواند‌ه‌اند، بحث‌ها درباره واگرایی را ادامه می‌دهم.


اصل مطلب فراموش نشود

حمیدرضا جلائی‌پور
متاسفانه واگرایان با اتهامات تکراری غیرمستند، شخصی، فکری و برچسب‌های پرشمار ناروا به من و سایر اصلاح‌طلبان بحث را به حاشیه بردند. برای گل‌آلود نشدن گفتگو یک بار به طور خلاصه مواضعی که بارها آشکارا بر آن تاکید کرده‌ام و امثال جناب میری خلاف آن را به من و اصلاح‌طلبان نسبت می‌دهند ذکر می‌کنم:

▪️طرفدار آموزش «زبان مادری»‌ در مدارس مناطقی از ایرانم که زبان مادری‌شان فارسی نیست‌‌، ولی نه به عنوان جایگزین آموزش زبان رسمی فارسی به همه‌ی ایرانیان، بلکه در کنار آن. به تعبیر دیگر طرفدار آموزش زبان مادری‌ام، ولی مخالف آموزش «به» زبان مادری‌ام.

▪️حامی ملی‌گرایی باستان‌گرا و نژادگرایانه نیستم ولی از ملی‌گراییِ مدنی، عادلانه، فراگیر و مبتنی بر اصول که در آن بر حقوق برابر همه‌ی ایرانیان تاکید می‌شود دفاع می‌کنم. دموکراسی مشارکتی را برای ایران اساسی و همبستگی‌زا می‌دانم. بدون تقویت دموکراسی، میهن‌دوستی مسولانه جامه عمل نمی‌پوشد. در توضیح میراث فرهنگی ایران سه مولفه آن را (اسلامیت، ایرانیت و مدرنیت) در برابر هم قرار نمی‌دهم.

▪️جریان‌های قوم‌گرای واگرا را که به جای تاکید بر لزوم توسعه‌یافتگیِ متوازن بیشتر و بسط دموکراسی و عدالت و آزادی در ایران و استیفای حقوق همه‌ی شهروندان و اقوام ایران، بر گرایش‌های هویتی واگرا که به آتش تجزیه‌طلبان و خشونت‌گرایان و اقتدارگرایان و نفرت‌پراکنان می‌دمند، تضعیف‌کننده‌ی همبستگی ملی، صلح، امنیت و دموکراسی در ایران می‌دانم.


گرایش سیاسی نویسنده «گند» اصلاحات؟
 

۱-جناب میری نوشته‌اند من به اصلاح‌طلبی جلائی‌پور نقد دارم و می‌‌گوید او:

«در این ۲ دهه آسیب های جدیی به پروسه اصلاحات در ایران وارد کرده است و به نوعی در زمین بازی اصولگرایی بازی کرده است ولی افکار عمومی را فریب داده است که بازیگری مستقل است ولی واقعا نبوده است»

چرا این سخن میری بی‌پایه است؟ به دو دلیل اشاره می‌کنم. دلیل اول اینکه چگونه فردی مثل جلائی‌پور می‌تواند بعنوان بازیگری مستقل افکار عمومی را فریب بدهد؟ میری توجه ندارد شتر‌سواری دولا دولا ممکن نیست. من بیست سال است بعنوان یک علاقمند به تحقیقات سیاسی-اجتماعی و یک عضو جبهه وسیع سیاسی اصلاح‌طلبان (عضو شورای مرکزی حزب مشارکت و حزب اتحاد) در رسانه‌ها نوشته‌ام و در صد‌ها محافل دانشجویی و مدنی از موضع اصلاح‌جویی سخنرانی کرده یا در گفت‌گو‌ها شرکت کرد‌ه‌ام (و در این زمینه‌ها هم پنج کتاب نوشته‌ام). من در هیچ‌ سخنرانی و در هیچ نوشته‌ای هویت سیاسی خود را پنهان نکرده‌ام، و حتی هیچ‌کدام از دعوت‌کنندگان من ناآگاه از هویت سیاسی من نبوده‌اند. دلیل دوم اینکه جناب میری چرا در این بیست سال به فریب‌کاری جلائی‌پور اشاره نکرده است و ناگهان بعد از فشار ائتلاف ترامپ، نتانیاهو و بن‌سلمان به تمامیت ایران (با سلاح تحریم) میری یاد اصلاح‌طلبان فریبکار افتاده است؟ بدین‌ترتیب نویسنده جلائی‌پور را بدون ارائه دلیلی به فریب‌افکار عمومی در ایفای «نقش بازیگری مستقل» متهم می‌کند. این نوع برچسب‌زنی به نظر می‌رسد از خصیصه‌های نیروهای‌ واگرا است.

۲-من در پستی از کاربران کانالم به نوشته‌ای از محمود افشار اشاره کردم 👆که چرا به راحتی میری به او «سرکوبگر» می‌گوید؟ بعد جناب میری بجای پاسخ به اتهامی که به افشار زده است چنین فرموده‌اند، که چرخش جلائی‌پور:
 
«به سمت ناسیونالیسم اقتدارگرا -برای جذب سبد رای در ۱۴۰۰- داشته اند.» «به عنوان مثال، سلطنت طلبی محمود افشار و ضدیت افشار با تنوع زبانی (بویژه ترکی و عربی* در ایران را نماد ایراندوستی دانستن هیچ مبنایی در اصلاح طلبیِ جمهوری اسلامی با گرایش اسلامگرایی (با خوانش فقاهتی) ندارد.»

در اینجا جناب میری حداقل دو خطای آشکار دارد. خطای اول اینکه گرایش سیاسی محققان دوره رضا‌شاه یا سلطنت طلبی‌ یا مشروطه‌خواهی یا چپ یا اسلام‌گرا بود‌ه است. اما میری به این نکته ساده توجه ندارد که بخاطر گرایش سیاسی یک محقق نمی‌توان او را «سرکوبگر» نامید! خطای دوم اینکه میری در ادعای فوق دارد به دولت پنهان خط می‌دهد که چه نشسته‌اید که جلائی‌پور در طراز «اصلاح‌طلبی جمهوری اسلامی با گرایش اسلام فقاهتی» نیست! یا جناب میری می‌خواهد آدرس بدهد کسی که می‌گوید به یک محقق بی‌دلیل سرکوبگر نگویید، سلطنت طلب یا اصول‌گرا است!

با این همه این خطای دوم میری نشان می‌دهد که او اصلن واقعیت جریان اصلاحات در بیست‌ساله اخیر را تشخیص نداده است. او نمی‌داند (یا قرار است که نداند) که خواستگاه این جریان اصلاح‌طلبی، در انقلاب اسلامی و در جریان دفاع از کشور در جنگ تحمیلی هشت‌ساله بوده است. او متوجه نیست این حاملان اصلاح‌جو برای تغییر ابعاد نامطلوب جامعه دنبال انقلاب دیگری نیستند بلکه در چارچوب همین سازوکارهای جمهوری اسلامی دنبال تغییرند. میری نمی‌داند اگر نیرویی ضد‌جمهوری اسلامی و برانداز باشد آن نیرو دیگر انقلابی است و نمی‌تواند اصلاح‌طلب باشد. او ظاهرا نمی‌داند که اصلاح‌طلب یعنی کسی که تغییرات در جامعه را از طریق سازو‌کارهای موجود و قانونی در چارچوب تمامیت ایران و نظام‌سیاسی آن پیگیری می‌کند. (البته یک تعارض دیگر در همین نوشته کوتاه میری هست که از یک طرف جلائی‌پور را بیرون اصلاح‌طلبی در جمهوری اسلامی می‌داند و  از طرفی دیگر جلائی‌پور را در زمین اصول‌گرایی می‌‌بیند!! چنین مواضع متعارضی بیشتر با شعبد‌ه‌بازی با کلمات ممکن می‌شود).

با این همه جالب است جناب میری توضیح‌ دهد که: وقتی ایشان بعنوان یک روس‌شناس، نگران ابعاد فقهی جمهوری اسلامی و اصلاح‌طلبان است! خود ایشان روشن کند که چه گرایش سیاسی دارد؟ تاکنون محقق مسکو سنتریک ما مواضع سیاسی خود را آشکارا ابراز نکرده است و فقط خود را محقق چندزبانه مستقل و جهانی می‌داند. بنابراین مفید است که نویسنده نوشته «گند» اصلاحات روشن کند آیا خود ایشان جمهوری اسلامی را قبول دارد یا نه؟ یا دنبال ایران چند پارچه است؟ او برای تحقق ایران چند‌پارچه دنبال چه راهبردی است؟ فعلا تا توضیح خود نویسنده، فرضیه من این‌است که از گفتار جناب میری می‌توان فهمید که او یک نویسنده دو نبش است. در نبش اول او گفتار واگرایی را تحت عنوان محقق چند‌زبانه و روسیه‌شناس فربه می‌کند. در نبش دوم به تخطئه اصلاحات (نه نقد اصلاحات) مشغول است. در این نبش دوم او هم می‌تواند طرفداران براندازی دو مرحله‌ای جمهوری اسلامی و هم طرفداران دولت پنهان را راضی کند.


سد ستبر آذربایجان

"با عرض سلام خدمت جناب جلایی پور گرامی
رضا نیک جوی تبریزی هستم . شاغل در شرکت پتروشیمی جم واقع در عسلویه. کارشناسی ارشدم با گسست از کارشناسی ام ، مهندسی الکترونیک ، علم سیاست است.
تبریزی هستم و ساکن شهر تبریز.
از سال 77 با اصلاح طلبی و اصلاح طلبانی چون شما استاد گرامی آشنا شدم.
اخیرا مواضع اصولی شما را در مقابل افرادی چون سیدجوادمیری در کانال تلگرامی تان مطالعه کردم و جائز ندانستم که مزاحمتان نشوم تا عرض تشکری داشته باشم
درود بی پایان بر شما که به مقابله با افرادی که خواسته یا ناخواسته در پی نظریه سازی برای نیروهای واگرا هستند ، همت گماشته اید
با آرزوی موفقیت های روزافزون برای شما."


من معتقدم مهمترین مانع در برابر نیروهای واگرا در آذربایجان خود مردم آذربایجان هستند. همه می‌دانیم فرقه پیشه‌وری در ۱۳۲۵ را خود مردم تبریز شکست دادند. و این قصه ادامه داشته و دارد.

بطور مثال همین روزها من وقتی نویسندگانی را که عمل تجزیه‌طلبانه پیشه‌وری را در جدایی آذربایجان از ایران توجیه می‌کردند، نقد کردم، ده‌ها پست تلگرامی تشکر آمیز از جوانان آذربایجان دریافت کردم و همینجا از همه آنها متقابلا تشکر می‌کنم. بخاطر اینکه حمل برخودستایی نشود فقط در بالا 👆برای نمونه یکی از آن پست‌ها را به اشتراک می‌گذارم.


بد نیست قبل از زدن حرف‌های بزرگ (ناسیونالیسم باستانگرا)  و چسباندن این حرف‌ها به این و آن (به روش چسب و قیچی) خوب است اول مسائل اولیه اخلاق پژوهشگری روشن شود.👇
...............................


خدمت جناب آقای میری،لطفا فامیل نشویم!

نوشته: سهراب اهرابی
ظاهرا علاوه بر تحریف و مقاله سازی یکی دیگر از تکنیک‌های جنگ روانی آقای میری سکوت در میانه بحث  و ندیده گرفتن ایرادها است.

من در یادداشتی از آقای میری خواستم:
1.  دلیل تحریف مقاله کاوه بیات در ذیل مدخل پیشه وری در دانشنامه جهان اسلام را به ما بگویند تا ما هم بدانیم چطور موفق شده اند چیزی که در مرجع اصلی وجود ندارد را به صورت نقل قول مستقیم و مقدمه یک بحث آورده و سپس از آن نتیجه بگیرند! تصور میکنم حداقل وظیفه جناب میری در این جا عذرخواهی باشد والا به بقیه ارجاعات و نقل قول ها نیز اطمینانی نیست و زین پس باید همه آنها یک به یک کنترل شوند.

2. اینکه ایشان عجالتا پاسخ دهند که چگونه در نوامبر 2006 مجله London Academy of Iranian Studies, بیش از ده مقاله از ایشان را در یک شماره چاپ کرده است؟ مگر نه اینکه هر فصلنامه علمی فقط یک مقاله از هر فرد را منتشر میکند؟ پس چطور ایشان ادعا میکند که London Academy of Iranian Studies, در هر شماره 14 مقاله  از او منتشر کرده است؟ و اگر کرده است، چرا حتی یک مورد از این مقالات در فهرست مقالات علمی ایندکس نشده است؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۷ ، ۱۳:۳۵
سیدجواد



از اینکه جناب جلایی پور از موضع خود عدول کرده اند و تن به دیالوگ داده اند خرسندم. به نظر من این یک گام به جلو است. اما در باب حزب اصلاحات باید بگویم من اصلاحاتی نمیبینم که بخواهم درباره اش شفاف موضعگیری کنم. من دوستان نیک و انسانهای فرهیخته ای را میبینم که قلبا دوستشان دارم ولی واقع امر این است که من اراده ای برای رفورم در بین احزاب چپ و راست جمهوری اسلامی نمیبینم. قبیله اصلاح طلبان را به وضوح میبینم که در میان خویش پستها و بانکها را تقسیم کرده اند ولی اراده معطوف به اصلاح نمیبینم. جناب جلایی پور زمین و آسمان و بن سلمان و ترامپ را بهم دوخته بود و دفاع از ایران را به چماقی بر سر تبدیل کرده بودند در یادداشت خویش و این را جزیی از دغدغه های جامعه شناسی سیاسی به خورد افکار عمومی می دهند ولی غافل از اینکه اینها همه معلول هستند و نه علت یا علل دوست گرامی. اگر ائتلافی هست به دلیل نبود اجماع ملی و احترام به اراده ملی در کشور است که اصلاح طلبان به مدت ۲۲ سال اجماع ملی را به نام اجماع نظام با اصلاح طلبان تفسیر کرد و به افکار عمومی خوراند و به انحاء گوناگون امر متنوع را سرکوب کرد. به تاریخ رجوع کنید همه امور را شفاف میبیند. و اما درباره پانترک بودن اینجانب؛ من یک جمله در تایید واگرایی در کشور نه گفته ام و نه نوشته ام بل تمامیت ارضی ایران و اهمیت قاره فرهنگی ایران را بارها در سخنرانی هایم و با دانشجویان و در عرصه عمومی گوشزد کرده ام ولی شما "منبع اخبار" خود را اگر تصحیح کنید آنگاه روشن تر خواهید دید که زبان فارسی طبق قانون جمهوری اسلامی زبان رسمی کشور است و در کنار آن زبانهای دیگر هم وجود دارد. البته به نظرم شما "التزام قلبی" و "قدسیت بخشیدن" به زبان فارسی را از من میخواهید که این خود نشانه "چرخش باستانگرایانه" شما است و من بیشتر از ملازمت برخی لایه های اصلاح طلبان و اعتدالیون به سمت این پروژه هشدار داده بودم. البته چرا این چرخش رخ داده است خود داستان مطولی است که ریشه در چرخش خط امام به اصلاح طلبی با خوانش سوبژکتیویستی سروش از دین که منتج به رها شدن از ایدیولوژی اسلام سیاسی و جایگزینی آن با به اصطلاح "سکولاریسم سیاسی" گردید که کانون اصلی این نیروهای انقلابی الان بی بی سی فارسی و وی او اِی در آمریکا است. اما آن دسته از اصلاح طلبی که در ایران باقی مانده است متوجه کاهش و از میان رفتن گفتمان اسلامگرایی در بین مردم شده است و درک کرده است که وطن تنها پایگاه قابل اتکاء است اما قادر به درونی کردن ناسیونالیسم ایرانی نیست ولی امکان ائتلاف با نیروهای پراکنده در سطح جامعه را دور از دسترس نمی داند. بحث من اتحاد ترکان جهان نیست که شما مرا به آن متهم می کنید بل نقد من این است که حال که از لاک خود بیرون آمدید صرفا جامعه ایرانی را تقلیل به یک روایت ناسیونالیستی و آن هم از نوع استبدادی و هتاکش نکنید بل چشمان خود را باز کنید و تنوع جامعه ایرانی را ببینید و مطالبات حقوق شهروندی را با انگ سرکوب نکنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۷ ، ۱۳:۳۴
سیدجواد