اگر کسی با ادبیات علوم اجتماعی اندکی آشنایی داشته باشد به سادگی درمی یابد که جلایی پور دست به یک مغالطه زده است تا مطالبات مدنی جامعه ایرانی در باب "زبان مادری" را به پان ها نسبت دهد تا از این طریق بتواند راهی به سوی چرخشی که در جامعه ایرانی از کلان گفتمان اسلامیسم به سمت ناسیونالیسم می رود را ذیل گفتمان سیاسی اصلاح طلبی سوق دهد و از این طریق برای انتخابات ۱۴۰۰ سهم خواهی نماید. البته جلایی پور و گفتمان اصلاح طلبی در ایران می تواند چنین چرخشهایی بنماید (مثلا از استکبار ستیزی و آمریکا ستیزی و بازار تعاونی تا لیبرالیسم و بازار کاپیتالیسمی) و دال های خود را دائما با منطق قدرت تنظیم کند ولی بسیار خطا خواهد بود اگر نام این چرخش ها را با مفهوم "جامعه شناسی تجربی" تحدید کنیم. نکته بعدی که دال مرکزی نقد من بر یادداشت جلایی پور است، این موضوع است که ما باید بین دو مفهوم وطن دوستی و ناسیونالیسم
Patriotism و Nationalism
تمایز قائل گردیم و هرگونه نقد بر گفتمان ناسیونالیسم را "ضدیت با وطن" و دشمنی با میهن معرفی نکنیم. آنچه که مورد نقد است خوانشی از وطن است که مبتنی بر ایدیولوژی های قرن نوزدهمی اروپایی است که در ایران با عنوان ناسیونالیسم باستانگرایانه برساخت شده است و از قضا انقلاب ۱۳۵۷ پایانی بر گفتمان ناسیونالیستی باستانگرایانه بود و ظهور مفهوم "زبان فارسی" به مثابه "زبان رسمی" در قانون اساسی یکی از نمودهای آن بود. گفتمان میهن دوستی در بین تمامی اقوام و مردم و ملت ایران ذیل مفهوم "حب وطن" قدمتی طولانی تر از گفتمان ناسیونالیستی سرکوبگر و یکپارچه گرایِ تمامیت خواهِ ضد امر متنوع داشت و از قضا بر مولفه "زبان" با "نژاد" مبتنی نبود- بلکه بر روی ایده وطن به مثابه خانه و کاشانه مبتنی است. به سخن دیگر، ظهور پان ها در ایران را باید دوقلوی گفتمان پانیستی حاکمیت تلقی نمود که با حذف ایده "حب وطن" به مثابه الفت-دهنده ایرانیان، تلاش نمود یک برساخت یوروسنتریکی را بر جامعه ایران تحمیل نماید و جامعه متکثر هم در برابر آن مقاومت کرد و ۱۳۵۷ پایان آن گفتمان پان-ناسیونالیستی بود. حال جلایی پور بدون توجه به این چرخش و در تقابل آشکار با "گفتمان انقلابی" به اصلاح طلبان می گوید که از "ملیت ایرانی" باید دفاع کنیم و ارکان آن را ایرانیت و اسلامیت و مدرنیت برمیشمارد ولی غافل از آنکه این ارکان نیازمند واکاوی دارند: کدام خوانش از ایران؟ کدام خوانش از اسلام؟ کدام خوانش از مدرنیته؟ البته او یک سرنخی می دهد و می گوید "زبان فارسی" به عنوان زبان ملی ولی مشکل اینجاست که اگر کسی با خوانش او از ربط زبان فارسی و مفهوم "ملی" مخالف بود به صورت اتوماتیک میشود "پان" و اگر کسی با خوانش او از " اسلامیت" مخالف بود میشود "مرتجع" و اگر کسی با خوانش او از مدرنیته مخالف بود میشود "ضد توسعه"!!! نکته اینجاست که با برشمردن سه رکن فرهنگ کنونی ایران، ما سخنی رهگشا نگفته ایم بل ایده ای گنگ را مطرح کرده ایم که نیاز به مفهومپردازی دارد. من در کتاب "تاملی درباره ایران" به تفصیل به مفهوم "ملی" پرداخته ام و استدلال کردم که ملی و رسمی دو مفهوم متمایز هستند و بی توجهی به این تمایز ما را دچار همین ذهنیت سلبی می کند که استاد جلایی پور گرفتارش شده اند یعنی هر تقابل با تعریف ایشان مترادف با پانگرایی است. این بحث اگر صرف آکادمیک بود زیاد اهمیت نداشت چون بی بنیانی مفهومی آن آشکار است ولی خطر این یادداشت از آنجا آشکار میشود که او این بحث را به دامنه سیاستگذاری کشانده است و اصلاح طلبان را ترغیب می کند که به گرایش های افراطی در جامعه اقبال نشان دهند چون رای های آینده در آنجاست. جلایی پور آگاه نیست که حتی در اروپا احزاب ناسیونالیستی به عنوان احزاب دست راستی و افراطی شناخته می شوند ولی احزاب غالب دغدغه عدالت و آزادی و توزیع عدالت و فقرزدایی و صیانت از حقوق اقلیت ها را دارند و وا-دادن امر سیاسی در اروپا به ایدیولوژی های ناسیونالسیتی در جهان پسامدرن امروز مساوی با ظهور جریانهای فاشیستی و اقتدارگرا در عرصه مدیریت جوامع اروپایی و آمریکا و حتی هندوستان است و عجیب است که یک اصلاح طلب بعد از ۲۱ سال گفتمان اصلاح طلبی، اصلاح طلبان را به اقتدارطلبی فرا می خواند و تکثر و تنوع زا نفی می کند. این فراخوان در شرایط امروز جامعه یک دلیل بیشتر ندارد و آن این است که اصلاح طلبان، گفتمان اعتدال روحانی شکست خورده و رای ها در ۱۴۰۰ در گرایش های ناسیونالیستی و ضد گفتمان اسلامیستی قرار دارد و "ما" باید به آن سمت برویم. اما پرسش اینجاست که آیا در فضای اقتدارگرایی میتوان صندوقی داشت؟
اصلاحطلبی و اهمیت دفاع از ملیت ایرانی
حمیدرضا جلائیپور
▪️اصلاحطلبان مخالف تبعیض فرهنگی- قومی در ایران هستند. ولی زیستگاه فرهنگها و اقوام ایران در «چارچوب ایران تاریخی، فرهنگی و جفرافیایی» است. متاسفانه «پانها» 👆آشکار وپنهان ملاحظات ملی را نادیده میگیرند و شایسته است که هشیار بود.
▪️فرهنگ کنونی ایران تغذیه کننده از سه منبع ایرانیت، اسلامیت و مدرنیت است. و نادیدن ملاحظات «ملی» درست مثل نادیدن گرفتن ملاحظات «اسلامی» و «مدرنیته» است.
▪️متاسفانه اصلاحطلبان در ابراز تاکید بر ملاحظات ملی قوی عمل نمیکنند.
▪️به نظر من اصلاح طلبان ضمن دفاع از عدالت فرهنگی-قومی، شایسته است که در مواجهه با «واگراییهای» فرهنگی و قومی یک مرزبندی بندی روشن با «پانها» داشته باشند.
▪️چه اشکالی دارد اصلاح طلبان در هر تشکل سیاسی و یا مدنی که فعالاند یک مرامنامه یا آیین نامه ای تدوین کنند و هر فعال اصلاحجویی وقتی وارد جبهه و جریان اصلاح طلبی (چه اصلاحطلبی دولتمحور و چه اصلاحطلبی جامعهمحور) میشود، چه در تهران و چه در شهرهای دیگر، ملزم به رعایت این چارچوب باشد. حداقل پنج ملاحظه میتواند تعهد به این چارچوب ملی را معین کند.
۱-باور و التزام به تلاش برای حفظ «تمامیت ارضی ایران» بدون هیچ کم و کاستی.
۲-باور و التزام به تلاش برای حفظ و تعمیق جایگاه زبان ملی و مشترک ایرانیان (فارسی) در کنار احترام و ارتقای زبان مادری در جامعه مدنی.
۳-باور و التزام به حفظ منافع ملی ایران. یعنی گام برداشتن در راه و مسیرهایی که سود بیشینه ملت ایران را برآورده می کند نه یک قوم و تیره خاص را.
۴-باور و سوگند به پاسداری از "ملیت ایرانی" به عنوان یکی از ستونهای اصلی نگهدارنده همبستکی و اتحاد ملی. البته ملیت ایرانی با همه الزامات و پیشینه و جزییاتش که در خود همزیستی عادلانه فرهنگی و قومی را داشته باشد.
۵-باور به پاسداری انتقادی از میراث تاریخی ایران از تاریخ باستان تا دوره اسلامی و تا امروز یا دوره مدرن و معاصر.
▪️غفلت از مولفههای ملی با بی نظمی و تضادی که بر سر حفظ منافع ملی در برابر پدیده «پان ها» در ایران وجود دارد؛ واقعا ضعیف کردن بعد «هویت ملی اصلاحطلبان» است. در اصل اهمیت جریان اصلاحطلبی بخاطر این است که در ایران این جریان از همزیستی عناصر اصلی میراث ملی، اسلامی و مدرن دفاع میکند. بنابراین اصلاحطلبان نباید در دفاع از عناصر ملی مثل «شرمندهها» عمل کنند.
▪️این توجه به عناصر ملی توجه به «ناسیونالیسم مدنی ایران» است و هیچ فصل مشترکی با ملیگرایی و ناسیونالیسم «شوینیستی»، «نژادپرستانه» و «عظمتطلبانه» و ضدیت با دیگر ملتها ندارد.