آزادی اندیشه و اختیار انسان در سیمای طالقانی
سه شنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۵، ۰۵:۱۴ ب.ظ
زمانی که ما میخواهیم در مورد آیتالله طالقانی سخن بگوییم، چند نکته اساسی به ذهن ما خطور میکند؛ چارچوب کلی تفکر طالقانی را میتوانیم در چند مورد تبیین و تحلیل کنیم؛ بازگشت به قرآن، نفی تعارض علم و دین، نفی تفکیک دین و سیاست، اتحاد مسلمانان و نزدیک ساختن حوزه و دانشگاه، برپایی حکومت اسلامی و برپایی نظام شورایی و مبارزه با جمود، از جمله مهمترین شاخصههای فکری و اندیشگی طالقانی بود.
حال باید به این گزاره برسیم که مبدأ و مبنای تفکر طالقانی چه بود، فکر میکنم امروز با گذشت چهار دهه از عمر او و برپایی نظام جمهوری اسلامی و بعد وضعیتی که امروز ما در منطقه خودمان و در جهان اسلام به آن دچار هستیم، شاید به گونهای بتوانیم به یک بازخوانی میراث او در آیینه وقایعی که امروز در میانه آن قرار گرفتیم، دست بزنیم. این منطق اساساً یکی از حرکتها و یکی از آمال اندیشمندان و متفکران اسلام سیاسی بود که جامعه مسلمانان به معنای واقعی دچار چنددستگی و تشتت شدند. برای عبور از این تشتت نیازمند یک اتحاد و و حدت کلمهای هستیم. اینکه چگونه میتوانیم به این وحدت کلمه برسیم، این بود که این اندیشمندان مانند طالقانی معتقد بودند برای رسیدن به این وحدت کلمه ما باید به آن نقاط یا آن نکتههایی که میتوانند دال مرکزی وجود جهان اسلام باشد و آن هم قرآن بود تمرکز کنیم. اما امروز میبینیم که بعد از گذشت چهاردهه از تلاطماتی که در جهان اسلام بوده، ما به آرزوها و به آن آمال نرسیدهایم و با اتفاقاتی که امروزه در جهان اسلام صورت میگیرد، به تدریج از اهداف خودمان حذف میشویم. پرسشی که در اینجا مطرح است، این است که چه عاملی موجب میشود که ما نتوانیم به آن اهداف خودمان که وحدت جهان اسلام است، برسیم. برخی برای اینکه وضعیت موجود را توضیح دهند، عوامل و مولفههای بیرونی را مثال میزنند؛ مانند استعمار، هژمونی غرب، استثمار و ... اما چیزی که به اعتقاد من میتوان از آیینه تفکر طالقانی پیدا کرد و از این منظر به وقایع و چرایی نرسیدن به اتحاد جهان اسلام پرداخت، نقطه کلیدی است که در «پرتویی از قرآن» در جلد اول خود طالقانی به آن اشاره کرده است و این نوع نگاه طالقانی به انسان است؛ نویسنده کتاب معتقد است که «انسان یک شاخصه بسیار مهم دارد و آن اندیشه آزاد و اختیار در عمل است. اگر از این منظر به جهان اسلام نگاه کنیم و به دنبال این باشیم که چرا وحدت در جهان اسلام به وقوع نپیوسته و چه عاملی موجبات این تفرقهها و بازتولید استبداد و تولید نظامهای مخرب در جهان اسلام ایجاد کرده، شاید بتوان به چشماندازی برسیم. اگر در نظامهایی که انسان قابلیت این را نداشته باشد که اندیشه خود را آزادانه پرورش ندهد. طالقانی میگوید اندیشه آزاد تنها در ذهن انسان شکل نمیگیرد، بدون توجه به جامعهای که انسان در آن زندگی میکند، چرا؟ به این علت که ارتباط بین اندیشه و عمل از همدیگر دور نیستند. بهقول شریعتی انسان کامل انسانی است که بین اندیشه و عملش ارتباطی وجود داشته باشد. در واقع ما نیازمند جامعهای هستیم که در این جامعه نهادهایی وجود داشته باشند که این نهادها از آزادی عمل و آزادی اندیشه دفاع کنند. در نتیجه آن جامعه، جامعه سالمی نخواهد بود. اساساً جهان اسلام به عنوان یک مفهوم نیازمند این است که اندیشمندان بر روی آن بیندیشند. طالقانی به گونههای مختلفی این اشارات را داده بود. برای اینکه ما بتوانیم آیندهای را برای جهان تصریح کنیم، مسأله وحدت باید یکی از دغدغههای اندیشمندان باشد. برای مثال متفکرانی چون سیدجواد طباطبایی زمانی این بحث را مطرح میکنند که ملیت در اندیشه روشنفکران دینی ایران غایب بوده، ما اساساً با عکس این قضیه مواجه هستیم و میتوانیم بگوییم که روشنفکران دینی از جمله آیتالله طالقانی، شریعتی و مطهری کسانی بودند که اتفاقاً زمانی که میاندیشیدند، واحد اندیشه آنها به معنای باستانگرایانه او مطمح نظر آنها نبود، بلکه امت اسلامی را واحد تفکر خود قرار داده بودند و آیتالله طالقانی از این تیپ نواندیشانی بود که بسیار در این امر برجسته
لینک سرمقاله روزنامه نوآوران
۹۵/۰۶/۲۳