در هفتم دکتر محمد علی مرادی
دوستان و آشنایان بیشماری امروز در مراسم دکتر مرادی شرکت کردند. سالن پر بود و بیرون سالن هم شلوغ و واقعا جا برای نشستن نبود. این همه شور و این همه حضور در مجلس فیلسوفی که نه کرسی داشت و نه دفتری در دانشگاه و پژوهشگاه های این مرز و بوم ولی تو گویی دلها را تسخیر کرده بود و همه در فقدانش اشک می ریختند و به زندگی پربارش غبطه می خوردند. در گوشه ای ایستاده بودم و ۱۰ سال دوستیمان را که بانی اش دکتر سید محمد امین قانعی راد در انجمن جامعه شناسی ایران بود را مرور می کردم و این چهار سال اخیر را که مثل دو چریک در سنگر علوم انسانی طرح بحث می کردیم و در کنار دیگر همسنگران فضای رخوت انگیز آکادمی ایرانی را می تکاندیم تا بلکه استادان دمی از خود برون آیند و به جامعه بیاندیشند. غروب امشب به این فکر میکردم که با رفتن علی چقدر تنها شده ام و در دل به او میگفتم من شنیده بودم که در فارسی می گویند "علی ماند و حوضش" ولی این بار علی رفت و من ماندم در این برهوت. یادم میآید هر بار که به او موضوعی پیشنهاد میدادم تمام قد حمایت می کرد و وقتی هجمه ها بر سر ما میبارید او می ایستاد و ما را به ایستادگی فرامیخواند و می گفت یا وارد حوزه عمومی نباید شد و یا وارد شدی باید مقاوم بود. اما امشب در مراسم چند نکته برای خود من آشکار شد؛ یکی امکان تداوم منهج دکتر مرادی برخلاف سخنان سخیف روزنامه "نا-سازندگی"؛ زیرا او دانشجویان و نسلی را تربیت کرد که یقیننا بینش او را تبدیل به موجی در جامعه خواهند کرد. نکته دوم حضور دکتر هادی خانیکی در این مجلس بود. من او را ۱۰ سال است که میشناسم و شاید مانند او در ایران به اندازه انگشتان دست نباشد. حضورش برایم نمادین بود؛ زیرا حضور هادی در مجلس علی یعنی هنوز در این سرزمین امکان گفتگو بین جریانهای اصیل ایرانی وجود دارد و در فراسوی تقابل های فکری و سیاسی، تعامل های انسانی و فکری وجود دارد. من حضور دکتر هادی خانیکی را در مجلس یادبود محمد علی مرادی را به این معنا گرفتم که علی توانسته بود با گشودگی خویش افقی در دل هادی ایجاد کند و این هم افقی همان چیزیست که آینده ایران به آن بس نیازمند است. و اما نکته سوم، حضور دکتر حمید پارسانیا در این جلسه بود که با موسیقی همراه بود و مجلسی غیر سنتی محسوب می شد ولی پارسانیا از قم تا تهران رانده بود تا در مجلس علی شرکت کند و تا پایان مجلس نشست. این که بسیاری از دوستان و همرزمان علی از دور و نزدیک آمده بودند در عین اهمیت به نظرم هنری نبود که رسم رفاقت حرمت نگه داشتن تا پایان است ولی من حضور پارسانیا را به صورت سمبولیک خوانش می کنم. علی توانسته بود با روحانیت تشیع ارتباط عمیق و جدی برقرار کند و حضور پارسانیا را من از این منظر بسیار با اهمیت تلقی می کنم و امید در دلم زنده می شود که اگر چه دکتر مرادی در دهه شصت به دلیل آرمان های چپگرایانه اش در برابر نظام تعریف شده بود و زجرها کشیده بود ولی امروز فضایی ایجاد شده که چپ و سنتی و مذهبی و راست و تمام سلایق ایرانی در افقی انسانی به هم نزدیک شوند و علی به نظر من چنین هنری داشت که افق ها را به هم پیوند دهد. البته دکتر پارسانیا را من سالهاست میشناسم و او نیز گوهریست که نوع اندیشه اش در هموار کردن آینده ایران بسیار محوری خواهد بود. علی درباره دکتر پارسانیا به نیکی یاد می کرد و میگفت او مجموعه آثار ملاصدرا را به من هدیه داده است و الان مشغول خوانش این آثار هستم. البته اجل مهلت نداد که نتیجه خوانش قاره ای خویش از حکمت متعالیه را با ما در میان بگذارد ولی همین نشان می داد که علی گشودگی جبلی (ذاتی) با جهانهای گوناگون داشت .... امشب با این اندیشه ها مراسم را ترک گفتم و به فردا میاندیشم که چگونه "دورهمی های آکادمیک" را بی علی برگزار کنیم .... به قول سعدی
صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را
تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید
این لطافت که تو داری همه دلها بفریبد
وین بشاشت که تو داری همه غمها بزداید
سید جواد میری