اتیسم و نظام آموزش و پرورش ایران
خانم هانیه فکور مسئول مرکز آموزشی و توانبخشی اردبیل می گوید از هر ۵۹ کودک ایرانی یک کودک مبتلا به عارضه اتیسم هست و اگر یک ضرب و تقسیم ساده کنیم جمعیت اتیسمی ایران سر به ارقام بالایی می زند ولی جالب اینجاست که آموزش و پرورش هیچ فهمی از این فاجعه ندارد. نه تنها آموزش و پرورش به مثابه یک نهاد راهبر فهمی از این معضل ندارد، بل نهادهای زیر مجموعه آن نیز (مشاوران و مراکز و معاونت ها و مدیریت مدارس ها) به هیچوجه حاضر به همکاری با والدین در این خصوص نیستند. این کودکان "مجانین" نیستند بل نیاز به مراقبت بیشتر دارند ولی "اخلاق مراقبتی" هنوز در مدارس ایران به مثابه یک روش و منهج هنوز مفهومپردازی نشده است و مواجهه با نظامی چنین گنگ و خشن بسیار دردآور است و والدین احساس استیصال و درماندگی می کنند. مضاف بر این، اتیسم هزینه هم دارد ولی بیمه های درمانی به آن تعلق نمی گیرد و این خود این شائبه را ایجاد می کند که کودکان مبتلا به اتیسم "مجانین" هستند و این ربطی به بیمه ندارد و در این میان این خیل عظیم از فرزندان بدون هیچ سرپناهی زیر چرخ بی رحمی های نظام آموزشی خرد و خمیر می شوند. در این ۳ سال اخیر من مواجهه شخصی با این معضلات داشته ام و از نزدیک شاهد بی تدبیری ها و تهاجمات و فشارهای سیستماتیک علیه کودکان اتیسم بوده ام. به قول داستایوفسکی که می گفت:
برای سنجش یک تمدن بهترین کار این است که ببینیم آن نظام با مطرودان (زندانیان و مجانین ...) چگونه رفتار می کند.
حال از این جمله می توان الهام گرفت و گفت برای سنجش نظام آموزش و پرورش ایران باید دید این نظام با کودکان اتیسم و جمیع کسانیکه معلولیت دارند چگونه بیرحمانه رفتار می کند و این خشونت سیستماتیک چه آثار تلخی بر تن جامعه ایرانی می گذارد.