شعار روحت شاد رضا شاه از کجا درآمد؟
بسیاری امروز به دلیل نابسامانی های سیاسی و اجتماعی در ایران و ناکارآمدیهای اقتصادی به دنبال طرح تصویری بی نقص و عیب از دوران پیشا-انقلاب هستند و حتی در گفتارهای اساتیدی همچون دکتر زیبا کلام می توان تصویری رمانتیک از رضا شاه دید. اما پرسش اینجاست که این تصویر و تصاویر بی آلایش از دوران پهلوی از کجا ظهور کرد؟ مطمئنا سیاست های سختگیرانه و عبوسانه در دوران پسا-پهلوی در ایجاد حس نوستالژی بی تاثیر نبوده است اما من فکر نمی کنم بتوان این چرخش پارادایمی را صرفا در این حوزه ها تعلیل نمود بل در جایی دیگر باید به دنبال پاسخ بود. من برای تحلیل این واقعه نظری دارم که با شما در میان می گذارم. به نظر من یکی از دلایل ظهور "رضا شاه" در گفتمان عمومی در جمهوری اسلامی ایران "انکار مطلق پهلوی" و توصیف گذشته ایران با مفهوم "طاغوت" بود. به سخن دیگر، هرگاه ما در تاریخنگاری مطلقیت را غالب کنیم یعنی "امر سرکوبگر" را مسلط کرده ایم و هر کجا امر اجتماعی در تمامی ابعاد پیچیده اش دچار سرکوب گردد یقیننا روزی از جایی دیگر ظهور خواهد کرد و فوران آن پایه های مطلقیت های من عندی را فرو خواهد ریخت. به عبارت دیگر، ظهور رضا شاه بیش از آنکه مدیون فردی به نام رضا شاه پهلوی باشد، متاثر از سیاه نمایی هایی است که در رسانه های جمعی و آموزش و پرورش (در کلاسها و صف های صبحگاهی ...) بعد از انقلاب در ایام ۲۲ بهمن و دهه فجر .... در این ۴ دهه برساخت شده است. البته هر انقلابی در دوران مدرن ظهور خویش را نوید بخش بک عصر بی بدیل تصور کرده است (حتی ظهور عصر روشنگری در برابر عصر تاریکی برساخت شده است حال آنکه امروزه می دانیم عصر پیش از روشنگری هر چه بوده "تاریک" نبوده است ولی انقلابیون همگی به دنبال دوگانه سازی های مطلق هستند) و انقلابیون ایران هم چنین تصویرسازیهایی کردند و سخن از "دوران طاغوت" در برابر "عصر انفجار نور" زدند. اما حال که آن شور دوران انقلاب فروکش کرده است و فاصله به نسل کنونی چشم اندازی تاریخی داده است، حال انسان ایرانی می تواند بین گذشته و حال تداوم و گسست هایی را ببیند و این خود موجب شده است که از مطلق های سیاسی و ایدیولوژیک گریزان باشد ولی در این بین دیسکورسهایی که به دنبال مطلق گرایی نوین از دوران پهلوی و رضا شاه هستند خود نیز به نوعی دیگر در تخدیر نسل کنونی شریک هستند و من از این "یاقوت سازی" در برابر "طاغوت سازی" نسل جوان را بر حذر می دارم. به عبارت دیگر، عصر تاریخنویسی حول "مرد بزرگ" گذشته است و ما امروز نیازمند فهم امر اجتماعی و پیچیدگیهای آن هستیم تا بتوانیم جامعه ایرانی را ارتقاء دهیم و این با طاغوت در برابر یاقوت ممکن نیست که دائما فقط جای طاغوت با یاقوت عوض می شود ولی اصل ماجرا همان دوگانه سازی های بی حاصل است که جایی برای خرد جمعی و ساخت نهادهای دموکراتیک را از "ما"ی ایرانی سلب می کند.