تاملی درباره حجاب و زنان ایرانی
در شهر تهران چه در شب و چه در روز که قدم می زنی، متوجه می شوی بآرامی تحولات و دگرگونی ها و دگردیسی هایی در حال رخ دادن است و شاید با دوربین اتنوگرافیک بتوان این تغییرات را شکار کرد و درباره آنها به صورت مردمشناختی و جامعه شناسانه صحبت کرد. یکی از این تحولات مشهود "بازنمایی زنانگی" در سطح شهر است که به عنوان یک متغیر دگردیسی قابل مطالعه است. یکی از شاخصه های این دگردیسی "حجاب زنانه" است که پس از الزامی شدن آن در نظام جمهوری اسلامی متوجه "بدن زنانه" گردید و دستگاههای بسیاری در حاکمیت را درگیر خود نمود. البته این الزامی کردن حجاب به پشتوانه سنت و گفتمان تفسیری از قرآن و حدیث و شریعت انجام می گرفت و حاکمیت مدیریت بدن زنانه و از همه مهمتر امر حجاب را یکی از ارکان دین اسلام و پیام قرآنی برساخته است. اما در این روایت حاکمیتی از حجاب نکاتی مغفول است که نیاز به بازخوانی جدی دارد و یکی از مهمترین مسائل بحث حجاب برای مومنین است و آن هم فراسوی امر جنسیتی. به عبارت دیگر، حجاب برای شهروندان مطرح نیست بل برای "جامعه مومنین" و مضاف بر این مسئله حجاب صرفا برای مدیریت "تن زنانه" نیست بل برای انسان مومن بدون قید جنسیت مطرح است. اما در گفتمان فقاهتی اسلامگرایانه در این ۴۰ سال بر حجاب زنان تمرکز شده است نظام حجاب زنان را به امری بروکراتیزه تبدیل کرده است و این خود موجب شده است که اصل عفت در قرآن کاملا فراموش شود و طنز روایت حاکم اینجاست که "یغضوا من ایصارهم" (چشم پوشی مردان) اصلا در دستگاه عریض و طویل گشت های حجاب فراموش شده است. به سخن دیگر، حجاب مردانه را چگونه باید مدیریت کرد؟ چون تن زنانه از منظر فیزیکی به نسبت "چشم مردانه" راحتتر قابل کنترل است تمام هم و غم سیاستها متمرکز بر بدن زنانه شده است و کنترل چشم مردانه را به تقوی مردان یله و رها واگذار نموده ایم. این نکته قابل بحث است. چرا این موضوع را مطرح می کردم؟ یکی از ابزارهای جامعه شناسی "مشاهده" است و این روزها من در سطح شهر دست به مشاهدات اتنوگرافیک می زنم و روی مسئله حجاب و تحولات آن و چشم مردانه تمرکز میکنم. جالب است بدانید امروز در نزدیکی های میدان آرژانتین نشسته بودم و خانمی را دیدم که بدون روسری و با یک شلوار و پیراهن زیبا به سبک لاتین آمریکایی لباس پوشیده بود و خیلی عادی در حال گذر بود و از من آدرسی پرسید و او را راهنمایی کردم. پس از رفتن او به مردانی که در آن حوالی بودند و شیوه نگاه ها و خیره شدنهایشان نگاه می کردم. جالب این بود که هیچکدام از مردان ایرانی حاضر در "میدان مطالعه" تمرین "یغضوا من ابصارهم" نداشتند و نمی دانستند چگونه چشم خویش را بپوشانند و جالبتر این است که دستگاه کنترل حجاب زنان را جریمه می کند برای صیانت مردانه و این تناقض قابل تاملی است که چرا امر قرآنی که برای اعتلای مومنین توصیه شده است اینچنین قلب معنا گردیده است.