نقدی بر فضای سرکوبگر روشنفکری در ایران
فضای روشنفکری و عرصه عمومی در ایران بسیار نحیف و یکسویه و سرکوبگر (از منظر مفهومی) است. اگر نگاهی به تاریخ و فرهنگ و جغرافیای ایران بیاندازیم می بینیم که ایرانیان مسیحی و یهودی و زرتشتی همواره در عرصه فکر و اندیشه جامعه ایرانی حضور داشته اند ولی امروز در گفتگوهای دینی و فکری و فرهنگی و اندیشه ای آنها صامت هستند و در عرصه روشنفکری جایی برای آنها وجود ندارد. یک دلیلش می تواند احتیاط از سوی آنها باشد ولی مهمترین دلیلش می تواند خودِ جامعه اکثریت باشد که راه بلوغ و بالندگی آنها را بسته است و این خسران عمیقی برای رشد جامعه ایرانی ایجاد کرده است. باید این اجتماعات صامت را به سخن واداشت و عرصه روشنفکری باید یکی از رسالت هایش به سخن درآوردن اجتماعات فکری مسیحیان و یهودیان و زرتشتیان ایران باشد که این همسخنی یقیننا حس تعلق را در کنار بسیاری از مواهب گفتگو بالا خواهد برد. به نظر میآید یک حس اقلیت بودن در ذهن و جان ایرانیانی که مسلمان نیستند و شیعه نیستند ماواء کرده که زیاده از "حد" پای خودمان را دراز نکنیم و این دلهره "زبان" آنها را در خاموشی فرو برده است و این وظیفه ماست که سخن آغاز کنیم و فضای مفهومی گفتگوی بین ادیان و بین فرهنگها و بین سنتهای اندیشه ای موجود در ایران را آغاز کنیم. زیرا هرگاه سخن از گفتگوی ادیان یا فرهنگها می شود نگاه ها به بیرون از ایران معطوف می گردد ولی اول دار ثم الجار (اول خانه بعد همسایه).