چرخه خشونت و آینده منطقه در قرن ۲۱
سخن گفتن به صورت معقول و دور از هیجان در لحظات خونبار کار ساده ای نیست ولی در مقام تفکر باید بتوان روزنه ای برای فردایی که ممکن است نباشد و نیاید، خلق کرد و این آفرینش متعلق به ساحت تفکر است. واقعیتی تلخ سراسر منطقه ما را فراگرفته است و به دلیل بهمپیوستگی اقتصاد عصر تکنولوژیک و صنعتی با انرژی در این بخش از منطقه هارتلند راه گریزی نیست جز تامل در باب وضعیت خویشتن در این منطقه پر تلاطم که دائما آبستن خشونت و تکثیر خشونت است. به سخن دیگر، آیا راهی جز اشاعه خشونت پیش روی ما وجود دارد؟ البته این ما چند وجه مختلف دارد: ما در یک وجه متوجه ایران و ایرانیان است، ما در وجه دیگر بر کشورهایی که همسایگان ایران هستند اطلاق می گردد، ما در وجه سوم به کشورهایی معطوف می گردد که در این منطقه حضور دارند و به این سادگی از اینجا نخواهند رفت. به تعبیر دیگر، برای تداوم ایران باید در هر سه ساحت "ما" بیاندیشیم زیرا قرن ۲۱، سده ای است که بسیاری از معادلات عصر استعماری صورت دیگری خواهند پذیرفت و یکی از آن صورتهای نوین نقش "شرکت های فراملیتی" در تعیین حدود و ثغور جهان در ۱۰۰ سال آینده خواهد بود. پس برای عبور از بحران در این منطقه و جهان نوین نیازمند فهم مناسباتی هستیم که زاییده تعاملات و رقابتها و نزاعهای شرکتهای فراملیتی در آینده جهان و سناریوهای پیش روی ایران هستیم. به نظر من، اندیشکده های ایرانی باید بی پروا به مسئولان حوزه سیاست در ایران آینده و جایگاه ایران در معادلات جهانی را ترسیم کنند و ظرفیتها و محدویتهای واقعی (نه آرمانی) کشور را تبیین کنند تا ایران بتواند با آگاهی از چالشهای موجود طی طریق کند. به عبارت روشن تر، ایران نیازمند یک تئوری جامع امنیت ملی برای نیمه دوم قرن ۲۱ است که مناسباتش در سه سطح مذکور مشخص شده باشد والا چرخه خشونت در صور سهمگینانه تری رخ خواهد نمود.