ریشه مشکلات واقعی را حل کنیم
فروش کارت ملی شاید برای برخی مسوولان و نهادها موضوع تازه و جدیدی باشد، اما اگر قدمی در کلانشهر تهران بزنیم به موارد بسیاری برمی خوریم که در آن شهروندان به فروش تفکر، دانش و حتی اعضای بدن خود روی آورده اند. نزدیک هر یک از بیمارستان های پایتخت که می شویم روی بدنه ایستگاه اتوبوس یا دیوارها، نوشته ای با خودکار یا قلم نازک می بینیم که در آن فرد پیشنهاد فروش کلیه یا سایر اجزای بدن خود را داده و شماره ای برای تماس نوشته تا نیازمندی سراغ او بیاید و نیازمندی او را با خرید اعضای بدنش تامین کند.
روی در و دیوار دانشگاه ها هم بارها به نوشته ای برخورده ایم که در آن نگارنده پیشنهاد خرید یا فروش مقاله می دهد و قصد دارد به دانشجویانی که پایان نامه خود را به اتمام نرسانده اند، کمک کند. راسته خیابان انقلاب بیش از پیش جولانگاه کسانی شده است که مقاله ISI، پایان نامه، تحقیق یا هر موضوع دیگری که به حوزه علم و دانش مربوط است، می فروشند و بازار بزرگی را در این زمینه شکل داده اند. این اواخر خرید و فروش معادل دکتری، فوق لیسانس و سایر دوره ها و مدارک دانشگاهی هم باب شده و مخاطبان فراوان خود را پیدا کرده است. اگر دقت کنیم، متوجه می شویم کسانی که مبادرت به فروش علم و دانش خود می کنند و زندگی خود را با پایان نامه نویسی و مقاله نویسی می گذرانند، کسانی هستند که نتوانسته اند با دانش خود شغلی پیدا کنند، از استفاده درست و قانونی از استعداد و تخصص خود بی بهره هستند و به دلیل بیکاری سراغ چنین شغل و حرفه عجیبی آمده اند. در مقابل این بیکارهای متخصص هم همیشه افرادی هستند که از سر یک اتفاق و برای ارتقای شغلی و افزایش حقوق به دانشگاه رسیده اند و حالا که به دانش خود نیاز دارند و باید مدرک بگیرند، این خدمات برای آنها بسیار مفید و لازم است.
حالا و با رسیدن خبر فروش شماره کدملی ممکن است در نگاه اول متعجب شویم، اما واقعیت این است که اتفاق تازه ای نیفتاده و فقط ظاهر این گونه فروش ها تغییر پیدا کرده. کارت ملی به عنوان کالایی که به هویت فرد مرتبط است و فروش آن ابعاد حقوقی دارد در حال حاضر موجب حساسیت شده است. اما فروش این کارت در کنار سایر موارد واقعیت های جامعه ماست. شکاف های طبقاتی، سیاست های نادرست اقتصادی، رویکردهای نادرست فرهنگی- اجتماعی، اقتصاد سیاسی و? منجر به این امر شده است که کشوری با منابع طبیعی و انسانی فراوان در چنین وضعیتی قرار گیرد. این در حالی است که ما می توانیم استفاده بهینه از این منابع داشته باشیم و مسیر خود را به شکلی ترسیم کنیم که در راستای توسعه یافتگی حرکت کند اما متاسفانه روندها به گونه ای است که شاهد چنین مدیریتی نیستیم.
ما در وضعیتی گرفتار شده ایم که منابع طبیعی با کمترین قیمت و خام فروشی از کشور خارج می شوند و منابع انسانی مدیریت نمی شوند. در این حالت فقر، شکاف های عمیق طبقاتی در کشور شکل گرفته است. برخی نهادها و موسسه ها بودجه های فراوانی دریافت می کنند در حالی که در موضوع فرهنگ و آموزش شاهد کمترین سرمایه گذاری ها هستیم. سال هاست دانشمندان، علما، روحانیان، متفکران در حوزه های مختلف عنوان می کنند روندهای در پیش گرفته شده رو به رشد و توسعه نیست اما این امر کمتر مورد توجه مدیران قرار می گیرد. تا زمانی که از علت العلل این مسائل غافل باشیم، نمی توان انتظار داشت افراد جامعه برای کسب درآمد به فروش کارت ملی، اعضای بدن و دانش خود روی نیاورند. باید بپذیریم که هیچ کس به اندازه یک فرد نگران هویت، اعضای بدن یا دانش کسب شده اش نیست و برای حل این مشکل باید ریشه مشکلات واقعی را حل کنیم.
منبع: روزنامه اعتماد