نتیجه گیری کوچک از مباحث مطروحه پیرامون "جبهه اصلاحات"
در هر گفتگویی یک حداقل دست آوردهایی را میتوان آرزو کرد و این حداقل ها به عنوان توشه راه برای ترسیم هر چه بهتر نقشه راه آینده میتواند مورد استفاده قرار بگیرد. از دیدگاه من یکی از مهمترین نتایج گفتگوهای جلایی پور-میری این بود که طیف موسوم به اصلاح طلبان در مرکز با طیف های کلانشهرهای پیرامون و استانهای دیگر کشور تفاوتهای جدی دارند و یکی از آن تمایزات جدی بحث بر سر "امر متنوع" و "امر یکپارچه" است و این تمایز می تواند محدود به ساحت ذائقه سیاسی صرف نباشد و تفاوتهای بنیادین ایجاد نماید. به سخن دیگر، صورتبندی مسائل ایران صرفا نمیتواند مبتنی بر تمایز بین اصولگرایی و اصلاح طلبی تعریف شود بل سخن بر سر این است که اصلاح طلبی چگونه درباره امر زبان، مذهب، دین و تنوع فرهنگی موضعگیری بنیادی می کند و چه نقشه راهی را در نظر دارد. به عبارت دیگر، گفتگوهای جلایی پور-میری نشان داد که طیفی از اصلاحات در مرکز به شدت ذیل ناسیونالیسم باستانگرا و یا آنچه که من آنرا طباطبائیسم نامیده بودم قرار میگیرد و در باب تنوع زبانی به هیچ خوانش اصلاحی پایبند نیست و این خود، نوعی خودآگاهی در طیف های اصلاحات چه در مرکز و چه در آذربایجان و کردستان و خوزستان و ... ایجاد کرده است که مطالبات شهروندی خود را مورد بازبینی جدی قرار دهند و شاید بتوانند گفتمانهای بدیل بیافرینند.