سیدجواد میری

جامعه‌شناسی، فلسفه و دین‌پژوهشی

سیدجواد میری

جامعه‌شناسی، فلسفه و دین‌پژوهشی

سیدجواد میری

سیدجواد میری مینق
دانشیار گروه جامعه‌شناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
دکترای تخصصی (Ph.D): جامعه‌شناسی، (دانشگاه بریستول/ انگلستان)، 2003.
کارشناس و کارشناسی ارشد: مطالعات ادیان و فلسفه علم، (دانشگاه گوتنبرگ / سوئد)، 1997.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

۶۴ مطلب با موضوع «ایران» ثبت شده است

دکتر جواد شیخ الاسلامی فرزند شیخ فضل‌الله شیخ‌الاسلام زنجانی در سال ۱۳۰۰ شمسی در شهر زنجان به دنیا آمد. رشته تحصیلی او حقوق و علوم سیاسی بود که در ایران و انگلستان و آلمان انجام شد و تز دکترای او در دانشگاه هایدلبرگ با عنوان "تئوری انقلاب و نهضت مشروطیت ایران" بود که با نمره عالی از آنجا فارغ التحصیل شد. او آثار بسیاری در حوزه تاریخ سیاسی دوره قاجار و پهلوی به رشته تحریر درآورد اما اهمیت جواد شیخ الاسلامی برای من در نسبت با "زبان فارسی و مسئله ایرانیت" می باشد که در کتاب "قتل اتابک و شانزده مقاله تحقیقی دیگر" در سال ۱۳۶۷ به چاپ رسیده است. البته تمامی مقالات این اثر گرانسنگ موضوع بحث من نیست بل بخش سوم کتاب با عنوان "مقالاتی درباره مسائل روز" ربط وثیقی به پروژه ام که درباره بازخوانی مسئله زبان و ایرانیت است، دارد. البته در بخش سوم کتاب، شیخ الاسلامی درباره دو موضوع مهم بحث می کند: یکی موضوع "توسعه بیسوادی در دانشگاههای ایران" است که کماکان موضوع روز است (و دکتر سید جواد طباطبایی نیز کماکان به آن می پردازد) و دومی مسئله "زبان فارسی" است که در خوانش جواد شیخ الاسلامی "نشان والای قومیت ایرانی" مفهومپردازی شده است. البته پیش از آنکه به ابعاد نظری اندیشه شیخ الاسلامی درباره مسئله زبان بپردازیم شاید خالی از لطف نباشد که به سنت فکری او اشاره ای داشته باشیم. شیخ الاسلامی برای ورود به بحث زبان و ایرانیت از چهار متفکر مهم یاد می کند که شناختن آنها تا حدودی می تواند ما را در فهم چارچوب نظری او قرار دهد. نخستین متفکری که شیخ الاسلامی از آن در باب مسئله زبان و ایرانیت یاد می کند "محمود افشار" است و مقاله "آذربایجان و وحدت ملی ایران" او را یکی از مهمترین آثار در فهم آینده ایران برمیشمارد. دومین اندیشمند مهمی که شیخ الاسلامی به آن ارجاع می دهد "ناصح ناطق" است که فرزند میرزا جواد ناصح زاده معروف به ناطق بود که از مبارزان مشروطه در تبریز به شمار میآمد. رساله ایی که جواد شیخ الاسلامی به آن ارجاع می دهد اثر مهمی است که ناصح ناطق با عنوان "آذربایجان و وحدت ملی ایران" به چاپ رسانده است و از قضا محمود افشار آنرا پسندیده بود و توسط انتشارات خویش به چاپ آن همت گمارده بود. سومین متفکری که جواد شیخ الاسلامی به او ارجاع می دهد "سید احمد کسروی" است که در نگاه شیخ الاسلامی جایگاه ویژه ای دارد. چهارمین نویسنده ای که شیخ الاسلامی به او ارجاع می دهد "سید حسن تقی زاده" است که به زعم شیخ الاسلامی دغدغه عمیقی نسبت به "زبان و فرهنگ ملی" داشته است. به سخن دیگر، جواد شیخ الاسلامی در خلا سخن نمی گوید بل در بستر یک سنت فکری مشخصِ معاصر به موضوع ایران می پردازد که بدون فهم این سنت فکری، سخن گفتن در باب درستی یا نادرستی اندیشه هایشان بیهوده خواهد بود. البته باید به یک نکته مهم نیز اشاره ای داشته باشم و آن این است که سنت جامعه شناسی در ایران "مسئله زبان فارسی" و "ایرانیت" را هنوز متعلق ذهن خود نگردانده است و از این روی است که هنگامیکه بحث های موجود در حول موضوعات مذکور را تبارشناسی و دنبال می کنیم با نوعی "آشفتگی مفهومی" و "تصلب فکری" مواجه می شویم. البته دلایل بیشماری را می توان برشمرد ولی نکته جالب توجه در این حوزه این است که اکثر اندیشمندانی که مفهوم ایران و مسئله زبان را مِلکِ طلق خویش کرده اند یا از اهالی حقوق بوده اند یا علوم سیاسی و ما هیچ جامعه شناس یا مردمشناسی را نمی بینیم که به ایران از منظر امر اجتماعی یا چارچوب امر فرهنگی پرداخته باشد و این نقص بسیار بزرگی است که دلایل عدیده ای دارد و یکی از مهمترین آنها این است که در سنت یوروسنتریکی علوم اجتماعی "ایران" و "زبان فارسی" موضوع مطالعه نبوده است و بالطبع ذهن جامعه شناس و مردمشناس ایرانی از آن غفلت کرده است. زیرا در متون محوری (Textbook) بخشی یا واحدی به این موضوعات تخصیص نیافته است و اهالی علوم اجتماعی ایرانی نیز معمولا مسائلی را موضوع خویش قرار می دهند که پیشتر در متون یوروسنتریکی به آنها پرداخته شده باشد. به تعبیر دیگر، حوزه ایران و مسئله زبان یکی از حوزه های بکر برای جامعه شناسان و مردمشناسان ایرانی است که بتوانند در این حوزه ورود کنند و انحصار حقوقدان ها و علوم سیاسیون را بشکنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۷ ، ۱۶:۰۲
سیدجواد

واقعا عجیب ملتی داریم. البته همگی عجیب نیستند ولی اکثریت قابل ملاحظه ایی وقتی با آنها درباره ایران و ایرانی صحبت می کنیم از عظمت ایران و فرهنگ والای ایرانی می گویند که به دست اسکندر و اعراب و مغول چنین شد و چنان شد ... اما در برابر شهر خودمان چنین لاابالی و بی اعتناء هستیم و می پنداریم دیگران باید از فضا بیایند و این شهرمان را تمیز و نظیف کنند. هر روز عکسهای شهرهای پاک کانادا و استرالیا و نیوزلند را در تلگرام برای هم فوروارد می کنیم و به حکومت ناسزا می دهیم که پولهای ایران را به یمن و ونزوئلا و سوریه و عراق میفرستد و به ایران توجهی ندارد ولی واقعا درباره کدام ایران داریم صحبت می کنیم؟ در رفتار مردم این شهر تهران من سالهاست دقیق شده ام و شیوه مواجهه شان با محیط زیست و خیابانها و کوچه هایش را رصد می کنم و کاری که این به اصطلاح شهروندان با محیط خودشان می کنند کمتر از هجوم اسکندر و اعراب و مغول نیست. غروبی رفتم از فروشگاه خرید کنم دیدم طرف تو ماشین نشسته و ساندویچ نوش جان کرده و زحمت به خودش نمی دهد که بطری آبش را به سطل اشغال بیاندازد. پنجره ماشینش کشیده پایین و درست وسط خیابان پرت می کند. با پسرم بودیم. رفتم از روی زمین برداشتم و به او محترمانه می گویم "پسر خوب این چه کاری است. اشفال را در سطل زباله بینداز!" آنگاه نگاه عاقل اندر سفیهی به من می کند و با دستش می گوید دور شو! واقعا این هم تقصیر امپریالیسم جهانی و حمله اعراب و هجوم مغول و تهاجم اسکندر است؟ نخیر آقا! این آخر بیشعوری ملتی است که مسئولیت نمی پذیرد و حواسش نیست که کثافات خودش را باید خودش جمع کند. ما را چه به فرهنگ و تاریخ و تفکر و فلسفه!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۷ ، ۱۵:۵۸
سیدجواد

برای انجام این طرح ۸ اندیشمند معاصر ایرانی را مورد بحث و مطالعه قرار داده ام که به ترتیب ذیل می باشند:

ابوالقاسم عارف قزوینی؛ محمود افشار؛ ناصح ناطق؛ عباس اقبال آشتیانی؛ پرویز ناتل خانلری؛ جواد شیخ الاسلامی؛ داریوش آشوری؛ و محمد رضا باطنی.

البته هر کدام از این نویسندگان آثار بیشماری داشته اند ولی من تلاش کرده ام بر روی آثاری از ایشان متمرکز گردم که در نسبت با مسئله وحدت ملی و زبان فارسی و امر تکثر زبانی (بویژه زبان ترکی و عربی) نوشته شده است. آثار مورد بحث من به شرح ذیل است:

خاطرات عارف قزوینی (به همراه اشعار چاپ نشده) به کوشش مهدی نور محمدی

قتل اتابک و شانزده مقاله تحقیقی دیگر نوشته جواد شیخ الاسلامی

زبان شناسی و زبان فارسی نوشته پرویز ناتل خانلری

مجموعه مقالات عباس اقبال آشتیانی به کوشش محمد دبیر سیاقی

زبان آذربایجان و وحدت ملی ایران نگارش ناصح ناطق

مجموعه مجله آینده محمود افشار

بازاندیشی زبان فارسی نوشته داریوش آشوری

زبان و تفکر نوشته محمد رضا باطنی


بزودی نتیجه تحقیقات خویش در این زمینه را تقدیم شما می کنم.


سید جواد میری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۷ ، ۰۸:۵۸
سیدجواد


حسن محدثی

حج تا آنجایی که من می‌دانم و شناخته‌ام، یکی از معنوی‌ترین مناسک دینی دنیا است و در حج تمتع تجربه کرده‌ام که آنچه ذاتی حج است، هجوم معانی گوناگون است. حاجی در لحظه‌لحظه حج تحت هجوم معنوی قرار دارد. من نیز پیشاپیش گمان می‌کردم که حج چنین باشد و به همین خاطر مشتاق این تجربه بودم. اگر حاجی اندکی تربیت اسلامی داشته باشد و از اسلام چیزی بفهمد، هر قسمت حج و هر مفهوم و عملی از حج، نمادین است و به حاجی پیام می‌دهد و درگیرش می‌کند. برآنم که انسان مسلمان در حج اسلام را بهتر می‌فهمد، زیرا طی قرون متمادی‌چنان به اسلام افزوده‌اند و چنان بدان «برگ‌وساز» بسته‌اند و چنان مسلمان بودن را دشوار کرده‌اند و از ابعاد انسانی‌اش دور ساخته‌اند که درون‌مایه‌های اسلام در زیر آنها گم شده است. به بیانی که منسوب به نظامی است:

دین تو را در پی آرایشند / در پی آرایش و ویرایشند

بس که ببستند بر او برگ و ساز / گر تو ببینی نشناسیش باز

در حج انبوهی از معانی بر حاجی هجوم می‌آورند و گریبان او را سخت می‌گیرند. نخستین موردش پرهیز از خشونت با انسان‌ها و طبیعت و حیوانات است. حاجی، مهربانی و عدم خشونت را بارها و بارها تمرین می‌کند. درس دیگر حج، صبوری در دشواری و سختی و استقامت است. این مهم‌ترین معنایی است که در سعی صفا و مروه به تو منتقل می‌شود. همه اینها قرار است از تو انسانی حلیم بسازد و انسان حلیم، انسان مطلوب اسلام است و چقدر دشوار است حلیم بودن و چقدر بزرگ است انسان حلیم؛ حلم در برابر جهل. در حج تمتع باید صبورانه استقامت کنی و پایدار باشی و مجاهدت نمایی. در حج تمتع درمی‌یابی که امتیازات اجتماعی و مالی که به خود بسته‌ای عاریتی‌اند. با خود زمزمه می‌کنی:

کاریز درون جان تو می‌باید / کز عاریه‌ها تو را دری نگشاید

یک چشمه آب از درون خانه / به زان جویی کز برون می‌آید

درس بزرگ دیگر حج به درآمدن از خویشتن و توجه به دیگری و گشودگی به دیگر انسان‌هاست. در حج می‌آموزی که جهان از طایفه و قبیله و قوم و نژاد و جامعه تو بس فراخ‌تر است و تو ذره‌ای کوچک در این دریای عظیم انسانی هستی. حج فرصت ارتباط تو و فرصت گشودن چشم و دل تو روی دیگران و به سوی دیگران است؛ مجالی برای بزرگ‌تر شدن و وسیع‌تر شدن. حج به حاجی می‌آموزد که نگاه خاص‌گرایانه را رها کند؛ همچنان که خدای تو الله به همه یکسان می‌نگرد. به قول انجیل، خدا همچون آفتابی است که بر همه می‌تابد و همچون بارانی است که بر همه می‌بارد. حج همچنین می‌آموزد جنسیت نباید تو را از هم‌نوع دیگرگونه‌ات جدا کند؛ زن را از مرد و مرد را از زن. حج می‌گوید عینک جنسیتی را که جامعه بر چشمت زده است بردار. نگاهت معیوب است. بعد از طواف باید به جایی پشت مقام ابراهیم بروی و در اولین جای خالی نماز کنی. من چنین کردم. در اولین جای خالی ایستادم و نماز گزاردم. وقتی نمازم تمام شد، دیدم که در جلو، چپ، راست و پشت من زنانی به نماز ایستاده‌اند. حج تمتع، عینک جنسیتی را که جامعه طی ده‌ها سال- از کودکی تا بزرگسالی- بر چشمم زده بود و خواهی نخواهی، بخشی از نگاهم شده بود، درآورد و نگاه معیوبم را اصلاح کرد. در نزد خدا زن و مرد تفاوتی ندارند. عند اکرمکم عندالله اتقیکم. نه اینکه این را نمی‌دانستم. در حج دگرباره آموختم و این تذکری بنیادی بود. اما در همین حال دیدم که چطور پیرمرد مسلمان می‌کوشد زانوی مرد و زنی را که معلوم نبود چه نسبتی با هم دارند جدا کند تا خدایی ناکرده زانوها به هم نسایند!


این مطلب را می‌توانید به‌صورت کامل در لینک روزنامه‌ی "اعتماد" امروز پیدا کنید:
http://etemadnewspaper.ir/Default.aspx?NPN_Id=1071&pageno=7
http://etemadnewspaper.ir/Default.aspx?NPN_Id=1071&pageno=7

حسن محدثی گیلوایی / 30 مرداد 1397

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۷ ، ۰۸:۵۰
سیدجواد

سیدجواد میری در مصاحبه با ایکنا ضمن تأکید بر نقش فلسفه در راستای ایجاد تغییر و تحولات بنیادین بیان کرد: بدون نگاه فلسفی و صورت‌بندی عقلانی و مفهومی و نظام‌‌مند کردن دستگاه مفهومی نمی‌توان به تغییر و تحول بنیادین رسید و می‌توان گفت که هیچ تغییر و تحولی بی‌نیاز از تفکر فلسفی نیست.

لینک مصاحبه:

http://iqna.ir/fa/news/3730850

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۷ ، ۰۸:۲۴
سیدجواد


از ظهر روز جمعه که مطلبی را درباره سخنرانی روز مشروطه در کانال گذاشتم دوستان دور و نزدیک پیام هایی دادند و نقدهایی نمودند که دو تا را به اشتراک گذاشتم. من دغدغه دوستان و عزیران را می دانم و می شناسم ولی فکر می کنم ما بسیار اسیر "منطق عکس العمل" شده ایم و از دغدغه های ملی و مسائل ملی به دور افتاده ایم. اول باید ادبیات خود را تصحیح کنیم و به جای "ملت آذربایجان" (که از نظر حقوق بین الملل مربوط به باکو است) و "ملت ترک" (که در ادبیات حقوق بین الملل مربوط به آنکارا است) و "آذربایجان جنوبی" (که از تقسیمات استانی ایران تبعیت نمیکند بل مربوط به تجزیه طلبان است) به شدت دوری کنیم و مطالبات اجتماعی خویش را در قالب ایران و قانون اساسی مطرح کنیم. هنگامیکه ادبیات ما تصحیح شد یعنی ذهن ما دارای انسجام مفهومی گردید، آنگاه به جای دشنام از کلام بهره خواهیم برد و درب های هیچ دانشگاهی را نمی توان بر روی شما ببندند. اگر امروز ما نتوانسته ایم در خانه مشروطه تبریز سخنرانی کنیم دلیل عمده اش این است که ما از منطق فهم جامعه ایران فاصله گرفتیم. به نظر من باستانگرایان در پوست خود نمی گنجند وقتی شما از ادبیات زننده استفاده می کنید زیرا به راحتی شما را متهم به واگرایی می کنند. برخی می گویند جناب میری فهمی از "حرکت ملی آذربایجان" ندارد ولی واقع امر این است که حرکتی وجود ندارد. من در این دو سال اخیر در بسیاری از کانال ها عضوم نمودند ولی جز بحث های واکنشی من کنشی ندیدم. حداقل در این ۴ سال مقالات و سخنرانی ها و کتب بیشماری به فارسی نوشتم ولی جوانان قلیلی دغدغه فهم دارند و دائما سخنان هیجانی می زنند و مطالعه نمی کنند. مطالبات باید در چارچوب قانون اساسی باشد و زبان مادری یک مطالبه در قالب حقوق شهروندی ایران باید باشد. در این ۶ ماهه اخیر بیش از ۴ امام جمعه در مناطق ترکنشین ایران به صراحت از زبان مادری دفاع کردند و الان دوستان میگویند "به ما اجازه سخنرانی نمی دهند"! شما با دفتر این عزیزان ارتباط بگیرید و آنها به شما سالن بدهند و من به نوبه خود سخنرانی خواهم کرد و از ظرفیت دانشگاه و انجمن جامعه شناسی ایران برای ارائه سخنرانی های آکادمیک استفاده خواهم کرد. به سخن دیگر، وقت آن آمده است که به مرحله بالاتری از کنش حرکت کنیم و در این راه به قول شریعتی: بخوان! بخوان! بخوان!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۷ ، ۰۸:۱۷
سیدجواد

این چند خط را می نویسم ولی با دلی نگران. آیا راهی برای برون رفت از این مغاک وجود دارد؟ به نظرم تنها راهی که بتواند هم خطر فروپاشی و هم خطر استیلای خارجی را از سر ایران رفع و دفع کند، این است که تمامی نیروهای در حصر و مطرود و چهره های وجیه الملله باید از بند و حصر و ممنوعیت رها شوند و اجماعی ملی رخ دهد که هم آشوب را رفع و هم سایه استیلای خارجی را دفع کند
و این بر پایه دین و مذهب و زبان و جناح سیاسی نباشد بل فقط ایرانیت. اراده ایی باید تا از این سراشیبی سهمگین گذر کنیم. اجماع ملی به معنای وسیع کلمه نه اجماع چند نفر در این پست و آن پست. راه حل عبور از بحران اقتصادی ما، اقتصادی نیست بل سیاسی به معنای دقیق و عمیق کلمه است. پاینده باد ایران!

 دریغ‌ست ایران که ویران شود
 کنام پلنگان و شیران شود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۷ ، ۰۸:۰۶
سیدجواد

بحث زبان در ایران اساسا بر ضد زبان ترکی برساخت شده است و دائما این فوبیا القاء می گردد. مثلا بحث آقای کدکنی و یا بحث آقای وزیر بطحایی .. همگی در ضدیت با زبان ترکی معنا پیدا می کند. اما صراحتا به شما بگویم دوستان من "دیگری-سازی" ایرانیانی که ترک هستند به نفع انسجام و توسعه کشور نیست. زبان فارسی را به همه آموزش دهید ولی یادتان باشد آقای وزیر مشکل مدارس در ایران اساسا خودِ بحث آموزش است و نبود بودجه و نیروی کارآمد و غیبت مدیران مدبر. چرا فرافکنی می کنید؟


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۷ ، ۰۸:۰۴
سیدجواد

یقیننا بارها این گزاره را شنیده اید که سنت سیاسی اصلاح طلبی در ایران برآمده از سنت روشنفکری دینی است که ریشه در نگاه سید جمال الدین اسد آبادی و محمد عبده و اقبال لاهوری و محمد تقی شریعتی و طالقانی و مطهری و بازرگان و شریعتی پیش از انقلاب ۱۳۵۷ دارد و سپس با دکتر سروش در دهه ۷۰ ارتقاء یافت و از دل این خوانش سروشی اصلاح طلبی دوم خرداد به مثابه یک نحله سیاسی وارد سپهر سیاست در ایران شد. اما به نظر من این برساخت نیاز به نقدهای جدی دارد و پرسشی که می توان در این بستر مطرح کرد این است که اساسا تمایز بین " دینی" و "سکولار" یا "قدسی" و "عرفی" آیا در گفتمان روشنفکران پیش از انقلاب وجود دارد و یا این یک برساختی است که با روایت دکتر عبدالکریم سروش وارد حوزه عمومی در ایران شد؟ به سخن دیگر، آیا سروش در امتداد شریعتی است یا گسست از شریعتی است؟ اگر بتوان در نسبت سروش و شریعتی (و سنت روشنفکری پسا-استعماری) اشکال وارد نمود، آنگاه می توان این نکته را برجسته کرد که سروش یک خوانش کاتولیکی از دین را نهادینه کرد که ربطی به بحث های  گفتمان "ضد استعماری" شریعتی و بازرگان و مطهری و طالقانی ... نداشت. به سخن دیگر، من معتقدم بین این سنت و خوانش سروش اینهمانی نمی توان برقرار کرد و این دو خوانش متفاوت است و برساختن گفتمان ضد استعماری و پسا-استعماری به مثابه "روشنفکری قدسی یا دینی" در برابر روشنفکری سکولار اولین گام بزرگ در کاتولیزه کردن سنت عقلی و دینی اسلام بود و سپس برآمدن سنت اصلاح طلبی در سپهر سیاست دومین گام بزرگ در کاتولیزه کردن کنش و منش سنت ایرانی بود که موجب گردید افکار عمومی اصلاح طلبی را ذیل پروژه روشنفکری دینی ببیند و آن را در امتداد سنت رهایی بخش پیش از انقلاب ۱۳۵۷؛ در حالیکه خوانش سروش گسست از سنت رهایی بخش بود (حتی به ظاهر رتوریک انتقادی داشت ولی در دامن کلام مسیحی اسلام را خوانش میکرد) و این دقیقا همان کاری بود که جریان اصلاح طلبی در سطح سیاسی به آن دست یازید یعنی "مدرنسازی اسلام". البته این مفهوم به ظاهر عامه پسند است ولی واقعیت امر این است که مقصود از این مفهوم خوانش سنت اسلامی ذیل مفاهیم سنت کاتولیکی/مسیحی و بزرگترین ضربه این رویکرد بستن "باب عرف" در زیست جهان معاصر ایرانی است. چگونه سنت اصلاح طلبی باب عرف را بست؟ عرف را تقلیل داد به امر سکولار و این خوانش از منظر معرفتی در سروش روی داده بود و بی دلیل نیست که اصلاح طلبی دلداه دکتر سروش هستند چون او نخستین کسی است که سنت رهایی بخش معاصر ایران را به "روشنفکری دینی/قدسی" در برابر "روشنفکری سکولار" تفسیر می کند. اما عرف جایگاه دیگری در سنت عقلی ایران دارد که با امر سکولار و حکومت لائیسیته متفاوت است. بیرون رفتن از این چاه با سروش در عرصه معرفتی ناممکن است و با اصلاح طلبی هم از این چاه در عرصه سیاسی غیر ممکن است. آیا این سخن من به معنای چرخش به اصولگرایی است؟ خیر! من در گفتارهای پیشین گفتم که اصولگرایی "سایه" است و گفتمان نیست و تا زمانی وجود دارد که اصلاح طلبی موجود است. اگر از دوگانه سازی که اصلاح طلبی برساخته است بیرون بیاییم، آنگاه امکان بازخوانی سنت رهایی بخشی در ایران را خواهیم داشت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۷ ، ۰۹:۱۶
سیدجواد

دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ضمن تبیین جایگاه فلسفه در جهان ایرانی بیان کرد: فلسفه در جهان ایرانی در خدمت شریعت است نه این که فلسفه کماهو فلسفه طلایه‌دار اندیشیدن باشد؛ این فلسفه است که یک صورت‌بندی دینی یافته کرده و جالب این که از صورت‌بندی دینی نیز یک صورت‌بندی کلی فقهی پیدا کرده است.به گزارش ایکنا؛ در زمینه فلسفه، کارکردهای آن، فلسفه و مدرنیته و نسبت آن با تفکر فلسفی در ایران امروز با سیدجواد میری، دانشیار و عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه مشروح بخش اول این مصاحبه تفصیلی تقدیم می‌شود.

لینک مصاحبه در ایکنا:

http://iqna.ir/fa/news/3730847

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۷ ، ۰۹:۰۲
سیدجواد