سیدجواد میری

جامعه‌شناسی، فلسفه و دین‌پژوهشی

سیدجواد میری

جامعه‌شناسی، فلسفه و دین‌پژوهشی

سیدجواد میری

سیدجواد میری مینق
دانشیار گروه جامعه‌شناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
دکترای تخصصی (Ph.D): جامعه‌شناسی، (دانشگاه بریستول/ انگلستان)، 2003.
کارشناس و کارشناسی ارشد: مطالعات ادیان و فلسفه علم، (دانشگاه گوتنبرگ / سوئد)، 1997.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

۱۷۹ مطلب با موضوع «یادداشت» ثبت شده است



جناب جلایی پور در یادداشت خویش گفته اند "من اگر جای جناب میری بودم به جای دروغ و تهمت مواضع علمی و تحقیقی خود را روشن می کردم" (جلایی پور). من چند راه برای بیان مواضع و افکار و اندیشه ها در بستر آکادمیک میشناسم

۱. نوشتن مقاله
۲. نوشتن کتاب
۳. ارائه سخنرانی در کنفرانس و سمینار و سمپوزیوم و همایش و نشست و میزگرد
۴. مصاحبه

من از این چهار طریق برای بیان مواضع علمی و تحقیقی خود استفاده کرده ام و همگی آشکار هستند و امری "پنهان" در این باب نداشته ام و به مدد فضای مجازی در تلگرام و فیسبوک و سایت و وبلاگ هم آراء خود را در معرض قرار داده ام. از قضا در باب هویت ملی و زبان فارسی و زبان مادری و امنیت ملی و ایران فرهنگی و قاره فرهنگی ایران ۱۲ کتاب به فارسی و انگلیسی هم نوشته ام:

۱. تحولات قفقاز شمالی و تاثیر آن بر امنیت جمهوری اسلامی ایران
۲. ایران فرهنگی: فرصت ها و چالشهای ایران در تاتارستان
۳. نگاهی مردمشناختی به چین و روسیه در جغرافیای سیاسی ایران
۴. پوشکین و شیخ الاسلام دربند: روابط ایران و روسیه در ژئوپلیتیک نوین اوراسیا
۵. وهابیت و خشونت گرایی اسلامی از منظر جامعه شناختی: نگاهی به آینده روابط ایران و عربستان سعودی
۶. هویت و صلح: بازخوانی مولفه های بنیادین هویت و صلح در جهان معاصر
۷. تاملی درباره ایران: واکاوی هویت ملیت ایرانیت و سیاست گذاری های زبانی
۸. ایران در پنج روایت: بازخوانی روایت شریعتی مطهری آل احمد زرین کوب و مسکوب درباره هویت ملی تنوع زبانی زبان مادری و مسئله زبان ترکی در ایران
۹. نگاهی به مسئله ایران: هویت و ملیت و تشیع و زبان فارسی در روایت شریعتی
۱۰. بازخوانی ایده زبان و وحدت ملی: مسئله تکثر زبانی در ایران
۱۱. زبان مادری در گفتمان علوم اجتماعی
12. Reflections on Greater Iran: Issues in Geopoltics Religion and Culture in Caucasia and Transoxania

حال باید از جناب جلایی پور پرسید چگونه باید مواضع تحقیقی و علمی خود را برای "مفتش اعظم" روشن کنم که متهم نشوم؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۷ ، ۱۳:۲۶
سیدجواد

من واقعا نمی دانستم نقد جریانهای سیاسی از منظر آکادمیک اینقدر دوستان را ناراحت می کند که به دنبال کندوکاو در "سابقه" من بگردند و بیست دلیل بیاورند که من "پنهانی" با "دولت پنهان" نرد رفاقت می ریزم و از این روی قابل دیالوگ نیستم. وقتی پاسخ دوست گرامی ام جناب جلایی پور را خواندم یاد حکایتی از ابوسعید ابوالخیر افتادم که یادآوریش خالی از لطف نیست:

ابوالقاسم قشیری گفته بود من در خداشناسی پیلم و ابوسعید ابوالخیر پشه! این خبر را نزد ابوسعید بردند، گفت: به ایشان سلام برسانید و بگویید که آن پشه هم تویی ما هیچ نیستیم!

والسلام!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۷ ، ۱۴:۱۳
سیدجواد



خاطرم هست یکسال قبل در بحثی که در گروه جامعه شناسان که متعلق به مرحوم سید محمد امین قانعی راد بود با همکار گرامی ام آقای حمید رضا جلایی پور داشتم به بن بست "اصلاح طلبان حرفه ایی" اشاره کردم و چند یادداشت و مصاحبه هم انجام دادم و ادله خود را نیز بیان کردم اما با سفسطه گری عحیبی روبرو شدم. برخی اوقات حتی آدم تعجب می کند که بدیهیات زندگی روزمره توسط جامعه شناسان حزبی به صورت سیستماتیک انکار می شود. امروز که مصاحبه محمد رضا خاتمی را دیدم تازه فهمیدم که اصلاح طلبان تا سخنی از دفتر مرکزی حزب صادر نشود، آن را قبول نمی کنند. البته باید پذیرفت که در پس ذهن هر فعال سیاسی ایرانی نوعی چپ زدگی مارکسیستی-لنینیستی (از نوع پولیت بیرو) وجود دارد که سخت به سلسله مراتب ایمان دارد و هر نوع خدشه بر آن را نوعی "اثم" تلقی می کند. باری به هر جهت، حال که فرمان از پولیت بیرو اصلاح طلبان صادر گشته است که "آنچه در جوی می رود آب است" پس امیدوارم اکنون بتوان سخن از عبور از ذهنیت اصلاح طلبان را به طور جد در دانشگاه مطرح کرد و برای معضلات کشور طرح نویی افکند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۷ ، ۱۴:۱۰
سیدجواد




وقتی به واقعیت رجوع می کنیم می بینیم که مردم معلوم نیست که دیگر قبول کنند که همیشه باید بین بد و بدتر یکی را انتخاب کنند و اگر امکان این را ندارند که بین گزینه مطلوب و نامطلوب یکی را برگزینند احتمالا انتخابات بسیار بی روحی خواهیم داشت مخصوصا در شهرهایی که پیشانی سیاسی کشور هستند.

بحث جدی در بین اصلاح طلبان وجود دارد که اگر قرار است اصلاح طلبان واقعا مسوولیت پذیر باشند چرا باید همه تخم مرغ های خود را در سبد فرد یا افرادی بگذارند که یا هیچ گونه پاسخگویی نسبت به مطالبات اصلاح طلبان ندارند و حتی به مطالبات اصلاح طلبان حداقل توجه لازم را ندارند.

اصلاح طلبان برای چه باید این کار را انجام دهند وقتی مملکت روال خودش را طی می کند و کسانی که باید تصمیم بگیرند تصمیم می گیرند و آنهایی که باید آن تصمیمات را اجرا کنند اجرا می کنند. بنابراین دیگر چه نیازی به حضور اصلاح طلبان در ساختار قدرت است؟

البته ما اصلاح طلبان معتقدیم می شود مملکت را اصلاح کرد مشروط بر اینکه سیاست خارجه مان اصلاح شود و سیاست خارجه مان وقتی اصلاح خواهد شد که سیاست داخلی مان اصلاح شود. اگر شفافیت و پاسخگویی و تناسب بین اختیار و مسوولیت وجود داشته باشد می شود چنین کرد. چرا ما باید در مجلسی حضور داشته باشیم که نه تنها در راس امور بلکه در ذیل هیچ امری نیست؟ اگر قرار است دلمان به این خوش باشد که هرازچندگاهی چند نماینده اصلاح طلب در تریبون مجلس سخنرانی می کنند که این سخنرانی ها را می توان از ده ها تریبون دیگرهم انجام داد هر چند هزینه اش بیشتر باشد.

اگر ما می خواهیم به مجلس برویم برای این است که بتوانیم برعملکرد همه دستگاهها و نهادها نظارت و قوانین را به نفع ملت اصلاح کنیم ولی وقتی چنین امکانی مهیا نیست، چرا اصلا باید این همه در انتخابات هزینه کنیم؟ چه بسا اگر حکومت یکدست شود تکلیف مردم روشن تر می شود.
معتقدم اگر به جای آقای روحانی مثلا آقای حدادعادل هم رییس جمهور شده بود معاهده برجام با کمی بالا و پایین بسته می شد. شاید کمی موضع عزت یا ذلتمان کم و زیاد می شد. ولی در هرصورت برجام پیش می رفت.

یک مشکل اساسی در کشور وجود دارد که باید به آنها توجه کرد. این مشکل رنج بردن مملکت از ناکارآمدی مزمن است. دلیلش هم این است که نگذاشته اند هیچ شایسته ای به عرصه حکومت راه یابد.
الان شهرداری تهران را ببینید. لیست اصلاح طلبان انتخابات شورای شهر را برده و حقش این است که شهردار را خود تعیین کند. ما اصلاح طلبان آدم مدیر، مدبر، کاردان و ورزیده کم نداریم تا به عنوان شهردار انتخاب کنیم ولی اجازه نمی دهند.

وقتی می گوییم نظارت استصوابی منظورمان فقط نظارت استصوابی شورای نگهبان که نیست. این هم یک جور نظارت استصوابی است. تا پیگیر می شویم یک مدیرشایسته اصلاح طلب را شهردار کنیم از این سو و آن سو احضارش می کنند و برایش پرونده تشکیل می دهند و او را تهدید به بازداشت و بردن، افشاگری و غیره می کنند.
مشکل اصلی مملکت این است که آدم های شایسته را حذف می کنند و اجازه روی کار آمدن آنها را نمی دهند. طبیعی است وقتی ما اصلاح طلبان هم با نیروی رده چندم خود سرکار بیاییم نمی توانیم کاری برای مملکت کنیم.

برای اصلاح کشور نیاز به افراد شجاع، با تجریه و چیزفهم است. اما هیچ کدام از این ها را شورای نگهبان اجازه نمی دهد وارد مجلس شوند یا رییس جمهور شوند. پس چرا ما باید هزینه نظام را زیاد کنیم؟ چرا باید در امری که در آن اختیار لازم را نداریم پاسخگو باشیم؟
حتی این ها هم مهم نیست و مسئله بسیار مهم این است مردم چه فکری درباره ما و کل نظام می کنند؟

وقتی به ما می گویند شما که دو دور پشت سرهم یعنی در دو انتخابات اخیر ریاست جمهوری و انتخابات مجلس دهم وشورای شهر پنجم فرصت اصلاح مملکت را داشتید اما چه کار کردید؟! نتیجه آن هم شعار«اصلاح طلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» می شود.

اگر امروز یک اقلیت خاصی این شعار را می دهند فردا این فراگیر خواهد شد و مردم هم می گویند این مملکت را دست اصولگرایان دادیم فایده ای نکرد دست اصلاح طلبان هم دادیم سودی نکرد پس باید اصل نظام تغییر کند. نگرانی ما این است.

بنابراین نظر شخصی خود من این است که اگر واقعا نتوانیم با نیروهای اصلی اصلاح طلب وارد میدان شویم پس بهتر است کناره بگیریم. این بحث درون جریان اصلاحات به طور مفصل در حال انجام است ولی نمی دانم به کجا برسد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۷ ، ۱۴:۰۹
سیدجواد



یکی از نکات قابل توجه گفتگوی دکتر جواد میری با فرهیختگان این جملات است:

« یک‌وقت من کار علمی و تحقیق دارم و در «نشریات علمی‌پژوهشی» مقاله چاپ می‌کنم و درواقع یک محقق هستم، اما گاهی در عرصه عمومی، سیاست‌نامه ایجاد می‌کنم و در مهرنامه فعال هستم و در عرصه عمومی سخن می‌گویم و دیگر مخاطبان ن فقط اجتماع علمی نیست. آقای طباطبایی زبان فرانسه و انگلیسی و تا حدودی هم آلمانی می‌دانند و بیشتر مباحثش با گفتمان شرق‌شناسی است و ایشان می‌توانسته نظرات خود را به‌صورت علمی و مقالات علمی‌پژوهشی نوشته و به چند زبان چاپ کند و در کنفرانس علمی هم شرکت کنند. به رزومه ایشان نگاهی بیندازید. در چند کنفرانس علمی ایشان شرکت کرده و نظرات خود را مطرح کرده است؟ اما اکنون مخاطب ایشان جوانان هستند یا فردی مانند آقای عباس آخوندی است و عرصه عمومی را مخاطب قرار داده است که نشان می‌دهد او در حال ساخت یک ایدئولوژی است. حال، ایدئولوژی معنای بدی ندارد و ما در معنای «کلان روایت» بیان می‌کنیم. ایشان می‌گویند اینجا ایران است و جای مطلوبی نیست و من برای شما مخاطبان چشم‌انداز دیگری ترسیم کردم و اگر الان در این موقعیت قرار داری، به‌خاطر روشنفکران دینی و ارگانیک مانند شریعتی و جلال آل‌احمد و سروش است که تو را در این تله قرار دادند و من سعی دارم تو را به جای بهتری ببرم. البته هر متفکری یک چشم‌انداز برای خود ترسیم می‌کند» (پایان نقل قول)

1)این درست است که جواد طباطبایی به دنبال چاپ مقاله علمی –پژوهشی در مجلات نیست. دلیل آن هم روشن است، برای اینکه وی نیازی به این نوع مقالات ندارد. طباطبایی دیگر نه عضو هیات علمی دانشگاه است که به دنبال ارتقای رتبه باشد و نه دانشجو که به دنبال رزومه باشد. طباطبایی اگر حرفی برای گفتن داشته باشد، نتایج پژوهش هایش را در قالب کتاب یا فصلنامه‌هایی که دایره المعارف اسلامی یا سایر نهادهای علمی متولی آن بوده اند منتشر کرده است.
2) سوال این است که خود جناب دکتر میری در این چند سال، چند مقاله علمی پژوهشی چاپ کرده است؟ فقط کافی است به سایت ایندکس مقالات علمی ( نورمگز) رفته و نام ایشان را جستجو کنیم، تا ببینیم که از خود ایشان فقط سه مقاله علمی منتشر شده است که هر سه به همراه دانشجویان بوده است.
 اتفاقا به نظر می رسد آقای میری بیش از بقیه به نوشتن مقاله علمی نیاز دارد. هم به دلیل موقعیت شغلی و هم به این دلیل ساده که دست کم باید برای یک بار هم شده «فرضیه» خود مبنی بر نسبت اندیشه ایرانشهری با سلفی‌گری را به صورت علمی به اثبات برساند. بنابراین ما پیشنهاد می کنیم،ایشان که دست به قلم دارند، چهارمین مقاله علمی- پژوهشی خود را به این موضوع اختصاص بدهند.
3) آقای میری هفته ای  چندین مقاله یا مصاحبه با رسانه ها در خصوص موضوعات مورد علاقه اش منتشر می‌کند! با این اوصاف به نظر می‌رسد که خود آقای میری، به دنبال همان چیزی است که طباطبایی را بدان متهم کرده است (ایدئولوژی سازی). از سوی دیگر، رسانه هایی که آقای میری با آنها مصاحبه می‌کند، علمی نیستند بلکه رسانه های ایدئولوژیک و سیاسی و در بهترین حالت تابع قواعد ژورنالیسم اند که نسبتی با تاملات فکری ندارد.
از قضا، فرهیختگان، خبرگزاری مهر و... که به صورت روزانه با سبقه سیاسی، جناحی و ایدئولوژیک منتشر می‌شود، بستر مناسب‌تری برای ترویج ایدئولوژی است تا مهرنامه و سیاست نامه که به صورت فصلی چاپ می شوند. مخاطب دسته دوم از نشریات نخبگان است، ولی مخاطب مهر و فرهیختگان، عمومی است.
اکنون چگونه است که انتشار مطلب در فصل نامه های مهرنامه و سیاست نامه (که اولی فعلا منتشر نمی شود) به نیت ترویج ایدئولوژی تفسیر می شود اما فعالیت «روزانه» آقای میری در تلگرام، محافل روشنفکری، رسانه های کاغذی و دیجیتال، در هر سطح و کلاسی،  «غیر ایدئولوژیک» و غیر سیاسی!
4) در باب سیاسی بودن نشریاتی که آقای میری در آن فعالیت می‌کند، یک نمونه ساده این است که پس از تغییرات گسترده در راس دانشگاه آزاد و تغییر مدیریت روزنامه فرهیختگان، افراد و روزنامه نگارانی در  این نشریه جایگزین تیم قبلی شدند که گویا در سبیل «بنیادگرایی» هستند و از سوی دیگر دوست دارند با تیم قبلی که با بی انصافی آنها را از کار بیکار کرده اند، تصفیه حساب کرده و جبران مافات کنند. از همین رو است که مدام سراغ ناصر فکوهی و جواد میری می روند تا شاید به این بهانه، به طباطبایی آسیب بزنند. بنابراین وقتی آقای میری با رسانه های به شدت ایدئولوژیک مصاحبه و از ایدئولژیک شدن فیلسوف لیبرال گلایه می‌کند،در حقیقت به شعور مخاطبانش توهین کرده است.

سیدجواد میری مینق, [03.11.18 05:09]
[Forwarded from آذری ها |Azariha]
5) اما در باب منشاء مهرنامه و سیاست نامه! همه می دانند که آنها ربطی به جواد طباطبایی ندارد ولی در کمال تعجب، آقای میری مدعی شده است که مهرنامه و... توسط طباطبایی «ایجاد» شده است. آقای طباطبایی نه پول این نشریات را تامین می‌کند و نه دخل و تصرفی در کارکنان آنها دارد و نه تعداد صفحات و موضوعات و... را انتخاب می کند. بدیهی است قلم زدن در یک نشریه فصلی و یا مشاوره دادن نسبت به مقالاتش به معنای، در معنای ایجاد کردن نیست. 
6) در باب همایش هم آقای میری به خوبی می داند که زمان و زمانه دکتر طباطبایی از برگزاری یا ارسال چکیده به فلان همایش گذشته است، با وجود این هر گاه انجمن علوم سیاسی یا سایر نهادهای علمی طی برنامه هایشان از وی دعوت کرده اند، او نیز تا حد امکان پذیرفته و در همایش ها شرکت کرده است و باز همگان می دانند که در هر سخنرانی که ایشان شرکت کرده، با استقبال دانشجویان و مخاطبین همراه بوده است که این استقبال نیز نتیجه این نصیحت حکیمانه است:
کم گوی گزیده گوی چون دُر/ تا ز اندک تو، جهان شود پر
@Azariha_3

سیدجواد میری مینق, [03.11.18 07:34]
[Forwarded from آذری ها |Azariha]
🔹طباطبایی، اندیشه ایرانشهری و سلفی گری!

دکتر جواد میری در مصاحبه خود با روزنامه فرهیختگان (ارگان رسانه ای دانشگاه آزاد) اندیشه ایرانشهری را به سلفی گری قیاس کرده است.

البته همین امروز دانشگاه آزاد اعلام کرد، پوشیدن پیراهن آستین کوتاه را برای مردان در خوابگاهها ممنوع و یکسری قواعد جدید پوشش در محیط دانشگاه وضع کرده است.
🔹این که نویسنده ای طرفدار شریعتی (به طریق اولی اخوان) باشد و از ترییون فرهیختگان به لیبرالها و سکولارها بگوید سلفی، کمی خنده دار است.
🔹دوم اینکه از آقای میری که در رشته فلسفه و سپس  تاریخ اندیشه های علمی تحصیل کرده، اقامه چنین دلیلی بعید است. ایشان حتما میدانند که "تشبیه" دلیل نیست  بلکه شعر است و تشبیه را نیز نباید با قیاس اشتباه گرفت. گزاره ایشان نیز تشبیهی اشتباه است که حتی وجه شبه آن درست نیست.
 قیاس متشکل از دو گزاره بدیهی و یک نتیجه گیری است که اگر مقدمات (صغری کبری)صحیح باشند، لاجرم نتیجه نیز صحیح است.
منظور از قیاس در منطق این است که هر گاه دو یا چند فرض را درست و مطمئن بدانیم و رابطهٔ این فرض‌ها چنان باشد که بناچار از این فرض‌های صحیح، نتیجه‌ای منطقی به‌دست آید، این نتیجه را باید پذیرفت(رج: کتاب فلسفه سوم راهنمایی) ولی آیا مقدمات این قیاس صحیح است؟ انتظار ما از عالم فلسفه خوانده این است لااقل قادر به مفروض گیری اصولی باشد و یا و اگر قادر است،تجاهل العارف نکند. کل منطق ایشان عبارت از این قیاس غلط است:

سلفی گری بازگشت به گذشته است.
ایرانشهری بازگشت به گذشته است.
ایرانشهری، سلفی گری است.

بدیهی است که گزاره های اول و دوم این قیاس درست نیست و مانند این قضیه صرفا عبارت است از یک سفسطه:

باز پرنده است.
در باز است.
در پرنده است.

🔹وانگهی چگونه می توان از طرفدار شریعتی بود( که مثلا ابوذر را الگو قرار)، پذیرفت که بازگشت به ساسانی ها، همان سلفی گری است؟
❓ اولا طباطبایی کجا و در کدام کتاب سخن از بازگشت به ساسانی زده؟
(به نظر می رسد دکتر میری به جای خواجه نظام الملک کتاب "بازگشت به خویشتن" شریعتی را مطالعه کرده است).
🔹دوما در فرض محال که طباطبایی چنین سخنی گفته باشد، مگر فرق معناداری بین دوران ابوذر و ساسانی وجود دارد؟ و اگر پاسخ مثبت است (که نیست) آیا اروپایی ها هم در دوره رنسانس (که به یونان توجه کردند) سلفی و مرتجع بودند؟ پاسخ در اینجا منفی است.

🔹پس هر ارجاعی به گذشته، سلفی گری و ارتجاع نیست.
 نکته ای که جناب میری با وجود اطلاع،به دلیل انتخاب روش "جدلی" آن را کتمان می کند.

منبع آذریها

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۷ ، ۱۴:۰۷
سیدجواد



همین چند روز پیش بود که در باب پتانسیل اجتماعی ارزش‌مند ورزش و فوتبال و استادیوم‌های فوتبال نوشتم و شور زنده‌گی و همبسته‌گی اجتماعی و برادری در میان تماشاگران گفتم. برخی از مخاطبان به من اعتراض کردند و یکی از مخاطبان حتا نوشت که "فوتبال ابزاری برای تحمیق مردم به‌ویژه جوانان است".

🔻البته ایشان راضی نشد تا نوشته‌شان را منتشر کنم. این فرصتی بود که بحثی جدی دربگیرد. من با نظریه‌ای که فوتبال را صرفاً ابزاری برای تحمیق مردم می‌داند، مخالف‌ام. شاید روزی در این باره بنویسم.

🔻اما حالا اتفاق بسیار جالبی روی داده است. طرف‌داران تیم تبریزی تراکتورسازی، نوعی کنش جمعی تحول‌جویانه را در جهت دفاع از حقوق قشری از جامعه انجام داده است که از برخی از حقوق اجتماعی خود محروم‌اند. مردان تبریزی به دفاع از زنان پرداخته‌اند و یک‌صدا خواهان استیفای حق زنان برای ورود آنان به ورزش‌‌گاه فوتبال شده‌اند.

🔻یکی از مخاطبان محترم، ضمن ارسال فیلمی از این رفتار جمعی تحول‌خواهانه که بیان‌گر شعور بالای تماشاگران تراختوری است، نوشته است:

🔸دیروز مشاهدات یکی از دوستان تان از جو ورزشگاه آزادی  را به اشتراک گذاشته گذاشته بودید.
امروز ویدئویی از حمایت مردان آذری از حق حضور زنان در ورزشگاه منتشر شده است.
ویدئویی که اگرچه تلخی واقعیت جامعه مان در به رسمیت نشناختن حق طبیعی زنان را در کام مان زنده می کند؛ اما اینکه این حق از زبان تعدادی از  مردان  آنهم با آن حس جمعی گفته میشود باعث خوشحالی ما زنان شد.
ضمن سپاس از این  کردار انسانهای باشعور، امیدوارم با انتشار چنین اعمالی، شاهد جامعه ای با آزادی و برابری، برای تمامی افراد انسانی باشیم.🔸

🔻مشاهده‌ی چنین رفتارهایی در میان تماشاگران فوتبال نشانه‌ی خوبی است از تحول‌خواهی مطلوب در میان بخشی از مردم ایران. چنین الگوهایی شایسته‌ی توجه و تقدیر است و بروز رفتارهایی از این دست از تماشاگران فوتبال، غرورآمیز و افتخارآمیز است.

🔻ملاحظه کنید که طرف‌داران تراختور چه‌طور به‌نحو مدنی اعتراض خود را بروز داده‌اند و از حقوق زنان دفاع کرده‌اند👇. می‌توانیم شعور اجتماعی را از این مردم بیاموزیم.

حسن محدثی گیلوایی / 5 آبان 1397

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۷ ، ۱۳:۵۳
سیدجواد

🔻در گذشته چندبار به استادیوم فوتبال رفته‌ام. استادیوم آزادی را فقط یک بار رفته‌ام. خیلی سال پیش بود. ملوان بازی داشت با پرسپولیس و من هم هر دو تیم را دوست داشتم و دوست دارم. قایقران کاپیتان ملوان بود. در آن سال‌ها ملوان خیلی قوی بود. یکی از خاطراتی که از آن روز در ذهن‌ام مانده این است: ملوان‌ها در یک سمت ورزش‌گاه نشسته بودند و شعار می‌دادند: "ملوان شیره". پرسپولیسی‌ها در طرف دیگر با ادای لهجه‌ی گیلکی پاسخ می‌دادند: "پاکتی‌، پاکتی"!

🔻حالا دوست‌ عزیزاَم آقای صادق عسکری رفته ورزش‌گاه آزادی و بازی پرسپولیس-السد را مستقیم دیده و از شور و هیجان و آزادمنشی و برادری تماشاگران ایرانی برایم تعریف کرده و انسجام و هم‌بسته‌گی جالب‌شان را توصیف کرده و تصاویر و فیلم‌هایی از این صحنه‌های هیجان‌انگیز برایم ارسال کرده است.

🔻او مشاهده کرده که فحش‌های ناموسی کم‌تر شده و فضا مناسب‌تر از گذشته است. او یاداَش نرفته بگوید یکی در حال لیزراندازی بوده که بقیه بر سر وی ریختند و حسابی کتک‌اش زده‌اند. ظاهراً طرف استقلالی بوده! (مسؤولیت‌اش بر عهده‌ی راوی).

🔻این صحنه‌های هوس‌انگیز، هوس رفتن دوباره به ورزش‌گاه آزادی را در سراَم پخته است. شاید برای بازی فینال به آزادی بروم. دوست‌ام دعوت‌ام کرد به آزادی و می‌گفت که باید کلاه‌شاپو قرمز بگذارم و در بوق بدمم. چه شود!

🔻اما از همه جالب‌تر رفتارهای اخلاقی ارزش‌مند برخی از تماشاگران در ورزش‌گاه بوده است. آن‌ها به هم کمک می‌کرده‌اند و به هم جا می‌داده‌اند. کاش این هم‌راهی و یاری‌رسانی در همه‌ی لحظات در زنده‌گی اجتماعی ما وجود داشته باشد.

🔻صادق می‌گفت یکی از هم‌وطنان ما از آذربایجان با دمپایی به ورزش‌گاه آمده بود. وقتی پرسیدم چه  جوری می‌شود؟ این جمله‌ی زیبا را گفت که "آز یاشا، آزاد یاشا!". درود بر این هم‌وطنان چیزفهم و شریف. از مردم در ورزش‌گاه آزادی هم می‌توان خیلی چیزها یاد گرفت؛ حتا فلسفه‌ی زنده‌گی را.

🔻نظر شما را به تصاویری که صادق برای من فرستاده است، جلب می‌کنم.

حسن محدثی گیلوایی / 3 آبان 1397

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۷ ، ۱۳:۳۵
سیدجواد

خوشا شیراز و وضع بی‌مثالش
خداوندا نگه دار از زوالش

به دعوت دوستان در شیراز برای نقد کتاب "هویت و صلح" که امسال چاپ شده است به شهر شیراز آمده ام. امروز صبح فرصتی شد با یکی از دوستان گشتی در شهر بزنیم و به "ارگ کریم خان زند" و "عمارت کلاه فرنگی" و "آرامگاه سعدی" برویم. ارگ بسیار زیبا است و باغ نارنج قشنگی دارد. اما آنچه که مایه تعجب بود بساطت و سادگی کاخ این شاه ایرانی است. نکته جالب توجه در "کلاه فرنگی" که عمارتی بوده برای پذیرایی از میهمانان فرنگی، نقاشی های موجود در آن است که نشان از گشودگی فرهنگ ایرانی به زیبایی و جمال زنانه است که امروزه در فضای عمومی ایرانیان دیده نمیشود و توسط صدا و سیما به دلائل فقهی مخفی می گردد و حتی زشتنمایی را نوعی ثواب می انگارند. نکته جالب دیگر در ارگ کریم خان استفاده از رنگ های شاد و دل انگیز مانند آبی و سبز و نارنجی ... در ساخت پنجره ها است و اثری از رنگ سیاه نیست و این تصور که "مشکی رنگ عشق است" در گذشته تاریخی ما و پیش از مواجهه ما با جهان مدرن وجود نداشته است. نکته جالب دیگر، محراب عبادت در کلاه فرنگی است که از وجوه استتیک و زیبایی شناختی شاهکار است. حضور رنگ های روشن و شادی آور در نقش و نگار محراب عبادت نشان از آن دارد که در ذهن ایرانی پیش از سیطره ظاهرگرایی مدرن "طریق وصول الی الله" دارای وجوه زیبایی شناختی بوده است. سپس به آرامگاه سعدی رسیدیم و نوع دینداری سعدی و فهم باطنی سعدی از دیانت به نظر من شاهکار روح ایرانی است که در اشعار شعرای بررگی چون شیخ اجل به ظهور رسیده است. به عنوان نمونه یک مثال می آورم:

ای صوفی سرگردان، در بند نکونامی

تا درد نیاشامی، زین درد نیارامی

ملک صمدیت را، چه سود و زیان دارد

گر حافظ قرآنی، یا عابد اصنامی

زهدت به چه کار آید، گر راندهٔ درگاهی؟

کفرت چه زیان دارد، گر نیک سرانجامی

گر عاقل و هشیاری، وز دل خبری داری

تا آدمیت خوانند، ورنه کم از انعامی


پس از فارغ شدن از گشت در شهر به سمت اقامتگاه آمدم تا خود را برای سخنرانی عصر آماده کنم و چند عکسی را که گرفته ام با شما به اشتراک می گذارم.


سید جواد میری

۲۶ مهر ۱۳۹۷

نوشته دیگر در سفر شیراز

به شیراز آی و فیض روح قدسی

بجوی از مردم صاحب کمالش

بعد از جلسه نقد کتاب، فرصتی باقی ماند تا به خدمت حضرت حافظ بروم و لختی در حافظیه باشم. توریست های ایتالیایی و آلمانی حول آرامگاه حافظ حلقه زده بودند و هر کدام به زبانی از اهمیت حافظ در ذهن و زبان ایرانی و جایگاه ویژه او در ادب جهانی با یکدیگر گفتگو می کردند. من هم چند عکس گرفتم که با شما به اشتراک می گذارم.
البته دوستان لطف کردند و مرا به کافه طاقچه برای شام دعوت کردند و نکته جالب این بود که موسیقی زنده در کافه بود و هنرمندی هم پیانو می نواخت و لحظه ای حس کردم شیراز بسیار جو لطیفتری نسبت به تهران دارد. بعضی وقت ها آدم احساس میکند در ایران جهان های موازی در کنار هم به زیست های متفاوت خود در آن واحد ادامه می دهند. چند لحظه ای از موسیقی زنده را که خود ضبط کرده ام برای شما بارگذاری می کنم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۷ ، ۱۳:۲۶
سیدجواد


صحبت از امید و رهایی بخشی به عنوان عنصر مستتر در آن پیشینه طولانی دارد. در علوم اجتماعی این مفهوم در اندیشه آرمانشهرگرایان قابل مشاهده است که نمونه آنها توماس مور و حی ابن یغظان هستند. برخی ایده‌آلیست‌ها، آرمانشهری که توصیف می‌کردند مشابه وضعیت کنونی است، ‌یعنی با ورود تکنولوژی و ماشین انسان نیازی به کار کردن ندارد و می‌تواند اوقات فراغت خود را به خودشکوفایی تخصیص دهد. اما این ایده‌آل با گسترش صنعت محقق نشد؛ در نظام کنونی سه میلیارد و هشتصد میلیون بی‌خانمان و فقیر وجود دارد، شکاف طبقاتی با وجود افزایش ثروت جهانی در حال گسترش است و نشانه‌ای از بهبود اوضاع دیده نمی‌شود.

برای اندازه‌گیری و سنجش امید اجتماعی، دانشمندان و علمای علوم اجتماعی راه‌های مختلفی را در پیش گرفته‌اند. گروهی از آنها امید اجتماعی را با ارجاع به شاخصه‌های کمی مانند وضعیت بهداشت، رفاه، مسکن و... را اندازه‌گیری کرده و آنگاه شهرها و کشورها را بر اساس آن رده‌بندی می‌کنند. در مقابل برخی امید اجتماعی را یک مقوله کمی نمی‌دانند بلکه تلاش می‌کنند ابعاد کیفی آن را مطمع نظر قرار دهند. گروهی دو مقوله کمی و کیفی را به شکل ترکیبی در نظر می‌گیرند و برخی امید اجتماعی را به عنوان یک مقوله کمی و کیفی قبول ندارند و آن را به مثابه یک مفهوم اگزیستانس می‌دانند. ارنست بلوخ فیلسوف آلمانی معتقد است اندوهناک‌ترین زیان، فقدان امنیت نیست بلکه از دست دادن توان خیال است، در زبان او امید جان جاری جهان است. او که شاهد دو جنگ جهانی بود اصل پیش‌برنده هستی را امید می‌دانست و چشم انتظار این بود که کار انسان و جهان به سرانجام خوبی برسد، از نگاه این فیلسوف آلمانی امید اجتماعی نقطه ثقل جامعه انسانی است.

حال اگر بخواهیم با این تفاسیر به مفهوم امید اجتماعی در جامعه ایرانی برسیم، در وضع موجود می‌توان از دو بعد این مقوله را دنبال کرد: از این منظر که انسان ایرانی امید را به مثابه یک مفهوم و وضعیت چگونه درک می‌کند، دوم مناسبات اجتماعی ، سیاسی ، تمدنی و اقتصادی در چه وضعیتی است و آیا شاخصه‌های امیدبخش را رقم می‌زند یا خیر؟

اگر این پرسش را داشته باشیم که چه کنیم آدم‌ها امیدوار باشند، بستگی به این دارد بخواهیم نسخه‌ای برای فرد فرد داشته باشیم یا آن را برای اجتماع در نظر بگیریم؟ برای پاسخ به این پرسش ابتدا باید درکی از وضع موجود داشته باشیم، اینکه در جامعه چه مشکلاتی وجود دارد و برآیند آن آیا چشم‌اندازی امیدوارکننده برای ما رقم می‌زند یا خیر؟ در ایران امروز و به ویژه یک ساله اخیر تغییر و تحولات ناگوار اقتصادی و سیاسی باعث شده خیل عظیمی از جمعیت به ناگاه بر اساس عدم برنامه‌ریزی درست، تنگدست و فقیر شوند. در این شرایط ناتوانی اجتماعی مردم را در چنبره خود اسیر کرده و این امر امید اجتماعی را از جامعه ایران گرفته است. به زبان دیگر، به جای اینکه حاکمیت به دنبال این باشند که تولید ثروت کنند، توزیع فقر را در پیش گرفته، همین امر چارچوب‌های یک زندگی باکیفیت را پایین آورده و همین امر به ناامیدی دامن زده است. در ابعاد فردی اگر بخواهیم این موضوع را بررسی کنیم باید راهکار هر یک از افراد برای برون رفت از این وضع را مورد بررسی قرار دهیم که بحثی قابل تامل است؛ نگاهی به آمارهای رسمی نشان می‌دهد نزدیک به یک میلیون نفر در شش ماهه سال جاری از کشور مهاجرت کرده‌اند که دلیل اغلب آنها به واسطه بیکاری، شرایط اقتصادی و ناامیدی از بهبود اوضاع بوده است. در کنار آن سرمایه‌های بزرگی هم در 10 ماهه اخیر خارج شده است که رابطه بین سرمایه، امنیت و امید به آینده را نشان می‌دهد. اگر در جایی امید به آینده نباشد این امر سبب می‌شود سرمایه‌های اجتماعی و مالی مهاجرت کرده و خسران آن متوجه کشور می‌شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۷ ، ۱۳:۲۵
سیدجواد



اتفاقی که آرام آرام در دولت روحانی در جامعه ایرانی در حال رخ دادن است، اینست که مردم حداقل ۵ برابر فقیرتر شده اند و این فقر بر در و دیوار و سفره های مردم به روشنی قابل وضوح است. اما اتفاق دیگری که قابل وضوح نیست و به صورت ناپیدا در حال روی دادن است ابعاد ضمنی تورم است که طبقه متوسط را بیکباره فقیرتر و ناتوانتر کرده است که در اقلام غذایی و کوچکتر شدن سفره ی آنها قابل مشاهده است و این تضعیف قدرت خرید به انحاء مختلف موجب کندتر شدن خرید و فروش کالا و عدم خرید اجناسی مانند البسه و پوشاک و ... شده است و این خود به بیکاری و تضعیف بازارهای جامعه ایرانی دامن میزند. سکوت اصلاح طلبان که بانی ظهور دولت روحانی بودند به هیچوجه قابل توجیه نیست. اصلاح طلبان همیشه بر اصولگرایان نقد می کردند -و به درستی چنین می کردند- که آنها آزادی را فدای امنیت می کنند و حال ما شاهدیم که اصلاح طلبان در کنار روحانی و اصولگرایان عدالت را فدای بقای خویش بر مسند قدرت کرده اند. من واقعا نمیدانم با افزایش قیمت سوخت چه بلایی بر سر جامعه فقیر ایرانی خواهد آمد؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۷ ، ۱۳:۲۱
سیدجواد