سیدجواد میری

جامعه‌شناسی، فلسفه و دین‌پژوهشی

سیدجواد میری

جامعه‌شناسی، فلسفه و دین‌پژوهشی

سیدجواد میری

سیدجواد میری مینق
دانشیار گروه جامعه‌شناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
دکترای تخصصی (Ph.D): جامعه‌شناسی، (دانشگاه بریستول/ انگلستان)، 2003.
کارشناس و کارشناسی ارشد: مطالعات ادیان و فلسفه علم، (دانشگاه گوتنبرگ / سوئد)، 1997.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

جواد میری گفت: یکی از عوامل کج فهمی و نافهمی ازآثار علامه جعفری مانند نهج البلاغه پژوهی به این باز می گردد که سنت های شکل گرفته درفضای علوم انسانی ما اساسا در قالب هایی است که وی آنها را شکست.

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از طلیعه، سیدجواد میری، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی روز گذشته ۱۲۲ مهرماه در نشست «نهج البلاغه در نگاه علامه جعفری (رویکرد فلسفه تطبیقی) که در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد، گفت: در حوزه علوم انسانی به خصوص هنگامی که موضع متفکر ایرانی در نظر گرفته می شود، یکی از بحث های مهم جایگاه نهج البلاغه در ذهن و زبان اندیشمندان شیعی و ایرانی است. یکی از نکات جالب در حوزه نهج البلاغه پژوهی از زمان «ابن ابی الحدید» تا امروز پرداختن اندیشمندان مختلف به نهج البلاغه بوده است اما نکته خاصی در نگاه علامه جعفری وجود دارد که کمتر کسی به آن پرداخته و شاید بتواند راهگشای نهج البلاغه پژوهان باشد. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۰:۳۵
سیدجواد


به گزارش خبرنگار مهر، روز گذشته یکشنبه ۱۷ اردیبهشت جشنواره بین المللی صلح در دانشگاه الزهراء برگزار شد. در این نشست سید جواد میری عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی گفت: اساسا صلح چگونه امکان پذیر است؟ یعنی امر صلح آمیز چگونه امکان پذیر است. مادر منطقه ای هستیم که نه تنها جنگ هست، بلکه جنگ و خونریزی هست. زمانی ممکن است دو کشور با هم به خاطر رسیدن به منافعی با هم بجنگند، اما امروز ما در منطقه ای قرار داریم و حرکاتی در این منطقه مشاهده می شود که هیچ منطقی پشت آن نیست. حتی اگر از سرداران بزرگ بپرسید یا مطالعه کنید، می بنید که آنها هم جنگ را برای منفعتی می خواسته اند. مثلا  اینکه سرزمین های خودشان را افزایش بدهند.

وی افزود: در دروان جدید هم جنگ ها شاید بیشتر به خاطر این بوده است که کشورها می خواسته اند سرمایه یا بازار شان را گسترش بیابد. یعنی یک منطق پشت آن است. اما اتفاقی که الان در منطقه ما و به گونه ای در جهان امروز در میان شهرها و کشورها  در حال اتفاق است، اساسا به نظر می رسد که منطقی پشت آن نیست و این پرسش پیش می آید که صلح چگونه محقق می شود؟ من فکر می کنم دال مرکزی مسئله صلح و آن چیزی که امروز از آن غافلیم یا مغفول واقع شده، مسئله انسان است. 

میری در ادامه گفت: یعنی اینکه ما انسان یا انسانیت را چگونه متصور  می شویم؟ اگر نگاهی به ایدئولوژی های مدرن بیاندازیم و در تاریخ کندوکاو بکنیم. هر کدام از ادیان بزرگ و الهی که در دنیا وجود دارند، به نظر می رسد که برای این آمده اند که بتوانند به بهبود وضعیت انسان کمک کنند. اما متاسفانه این ایدئولوژی ها و ادیان هم در دست این بشر کوتاه قد و کوته بین  به ابزاری برای اینکه مرزبندی های خودمان را محکم تر بکنیم و به  مقاصد و اهداف سیاسی خودمان برسیم تبدیل شده اند.  ایدئولوژی هایی هم که در قرن هیچده و بعد از عصر روشنگری بوجود آمدند  لیبرته، فراترنیته، برابری، آزادی و عدالت را می خواستند در  دنیا مطرح کنند، بعد از مدتی این ایده آل ها رنگ و بوی خاصی پیدا کرد.

عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی تاکید کرد: مثلا اگر در زمانی آدام اسمیت درباره مسئله برابری یا عدالت صحبت می کند. یا بزرگانی که در عصر روشنگری درباره ایده آل های انسانی و متعالی صحبت می کردند می بینیم که در اواخر قرن نوزدهم مسئله استعمار شکل می گیرد و آن ایده آل ها  ایده آل های خوبی برای یک نژاد یا ملت خاص در امریکا یا اروپا می شوند. اما  برای دیگر نقاط جهان آن حق و حقوق را قائل نمی شوند. پرسشی که در اینجا می توان مطرح کرد این است که اساسا ما چه تصوری از انسانیت داریم؟ آیا ما می توانیم انسان و انسانیت را کماهو حقه متصور بشویم، بدون اینکه ظرف خاصی را برای آن متصور بشویم؟

میری گفت: آیا می شود فراسوی این قالب ها یک رویا یا تصور از انسانیت را متصور شد؟ در اینجا سعی می کنم از ایده علامه جعفری کمک بگیرم. می توان گفت دال مرکزی گفتمان علامه جعفری  با عنوان مفهوم فرهنگ مشترک بشری است. او معتقد است که انسان ها در تمامی اعصار و قرون متمادی و همین عصر معاصر که ما زیست می کنیم با تمامی تفاوت ها و تباین ها و نقاط افتراقی که داریم. چیزی فراسوی همه این ها، امور مشترکی را تشکیل می دهد که ما از آن به انسانیت یا فرهنگ مشترک بشری یاد می کنیم. اگر ما بتوانیم  سیستم ها یا نظام های آموزشی خودمان را به گونه ای رفتار یا پی ریزی کنیم که  با دیگری چگونه برخورد کنیم.

وی افزود: ما دیگری را به مثابه یک فرصت یا یک تهدید ببینیم، یکی از مسائلی که امروز در ما در جامعه خودمان هم درگیر آن هستیم این است که ما دیگری را نمی دانیم که چگونه باید تصور کنیم. زمانی هم که متصور می شویم باید آن به شکل و شمایل خودمان باشد. اگر در شکل و شمایلی که مورد نظر ماست نباشد، اولین کار این است که آن را ترد می کنیم. اگر ما بتوانیم در فرهنگ مشترک بشری این نکته را به عنوان دال مرکزی ببینیم و انسانیت را مبتنی بر فرهنگ مشترک بشری یعنی نقاط و شاخصه ها و ابعاد و مسائلی که ما به آن انسانیت می گوئیم در نظر بگیرد و لحاظ کند. و در نظام های آموزشی خودمان آن را بپرورانیم و در سطح جامعه و سطوح سیاسی و... آن را ما بتوانیم به منصه ظهور برسانیم شاید آن سخنی که سعدی درباره انسان می گوید که بنی آدم اعضای یکدیگرند، یعنی سعی می کند بر روی آن گوهر مشترک بشری تاکید کند. شایداز این نقطه است که می توان به این پرسش را مطرح کرد که صلح را چگونه می توان ساخت.

میری گفت: چرا که نظامی که ما در آن زندگی می کنیم نظامی مبتنی بر تضادهاست.  نظامی است که در یک سو سرمایه و از یک کار و کارگر وجود دارد. اگر ما سرمایه را در خدمت انسان قرار بگیریم شاید بتوانیم فردای بهتری را برای خودمان و دیگران بسازیم. اما اگر بالعکس رفتار کنیم دچار گرفتاری ها و شکاف های عظیمی خواهیم شد. به زبان دیگر اگر بخواهیم درباره صلح در سطح جهانی صحبت کنیم اول باید پرسش کنیم که چه تصوری از انسان داریم؟ فکر می کنم یکی از پاشنه های آشیل در ارتباط فرهنگ های مختلف با یکدیگر این است که ما نتوانستیم یک تصور وایده آلی درباره اینکه انسان چیست؟ مطرح کنیم. ما برای خودمان یک انسانی  را تعریف کرده ایم و دیگری هم برای خودش یک انسانی را تعریف کرده است.

وی در پایان گفت: به نظرم تا زمانی که یک رویایی یا تصوری از انسانیت نداشته باشیم مشکل است که درباره صلح صحبت کرد. درست است که صلح گمشده بشریت است اما چگونه می توان بدون توجه به شاخصه های انسانی به صلح و آشتی رسید؟  تقریبا می توان گفت غیر ممکن است.


http://www.mehrnews.com/news/3972681


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۰:۳۴
سیدجواد

سید حسین نصر را در سال ۲۰۰۱ در واشنگتن ملاقات کردم. از اواسط دهه ۹۰ میلادی قرن ۲۰ با او نامه نگاری داشتم. بیشتر آثار او را مطالعه کرده بودم. در دفتر کارش به گرمی از من پذیرایی نمود و مرا دعوت کرد به کلاسش بروم. دانشجویان دوره فوق لیسانس بودن و او در آنجا اشاره ای به دکتر شریعتی هم کرد ولی آشکار بود که آثار شریعتی را نخوانده بل متکی بر خاطرات جوانی نکاتی میگوید که با واقعیات منطبق نیست. دکتر نصر شاگردان زیادی را تربیت کرده است و یکی از آنها امروز دکتر ابراهیم کالین مشاور ارشد آقای رجب طیب اردوغان در ترکیه هست که از دوستان من است و در دورانی که تفاوتهایی در دیدگاه بین ایران و ترکیه ایجاد شده بود با او گفتگویی داشتم. البته من با سخنان عبدالله شهبازی مبنی بر فراماسون بودن دکتر نصر نیستم ولی این به دور از انصاف است که رئیس بنیاد فرح دکتر شریعتی را که ۱۸ ماه در زندان شاه بود را همکار ساواک خطاب کند و جلال متینی که خود رئیس دانشگاه مشهد بود و شریعتی را که حبس کشیده دوران شاه را متهم به همکاری با ساواک کند. پس چرا متینی و نصر در مسند بودن و شریعتی در زندان؟ شریعتی از زندان با ساواک همکاری میکرد و نصر و متینی در بنیاد فرح و دانشگاه فردوسی مشهد ضد ساواک مبارزه میکردند؟!! فاعتبروا یا اولوا الباب!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۱:۱۵
سیدجواد

نامه های دکتر چمران به سید صادق طباطبایی بسیار خواندنی است. در این نامه ها شهید چمران از سید حمید روحانی یاد میکند و می‌گوید او به دلایل شخصی (حتی از واژه توهم استفاده می‌کند) به امام موسی صدر تهمت صهیونیست بودن می‌زند و نسبت به شریعتی و من بد می‌گوید. لطفا خود را از شر او محفوظ بدار. علاقمندان می‌توانند به این گفتگوها رجوع کنند. البته به نظر من بحث فهم اسناد تاریخی و مطالعات انتقادی آرشیوی نیاز به تخصص دارد و کسانی که تحصیلات آکادمیک در این حوزه ندارند معمولا گرفتار تقلید از دیگران می‌شوند و نمونه آن اشاراتی است که این روزها در آستانه زادروز امام موسی صدر و رحلت دکتر شریعتی در فضای مجازی با استناد به گفته‌های جلال متینی و سید حمید روحانی توسط مقلدان‌شان پخش می‌گردد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۱:۱۵
سیدجواد

دکتر جلال متینی اگر دشمنی خویش با دکتر علی شریعتی نمیکرد، امروز شاید نامش در بین کتابهایی که درباره تاریخ روسای دانشگاه فردوسی مشهد نوشته شده است باقی میماند و کسی جز اساتید متخصص در حوزه تاریخ دانشگاه در ایران یادی از او نمیکرد. اما عدوات با دکتر شریعتی حتی سالها پس از رحلت این نظریه پرداز بزرگ برای او نامی بهم زد و گفتارش درباره ارتباط شریعتی و ساواک او را ماندگار کرد. البته صد افسوس که نام آدمی به واسطه عداوت با روحهای بزرگ در تاریخ ثبت شود ولی این هم شیوه ای است که برخی از ابناء بشر برای خود برمیگزینند. آقای دکتر جلال متینی پس از انقلاب ۱۳۵۷ به آمریکا رفت و در این ۴۰ سال هیچ اثری از او در جهان علم به زبان انگلیسی در آمریکا، حتی در حوزه تخصص ایشان که ادبیات فارسی و شاهنامه است، جز چند مقاله اثری از او دیده نمیشود ولی به خود جرات میدهد تا شریعتی را متهم به همکاری با ساواک کند و امروز فرزندان معنوی او در ایران سخنانش را در قالب کتاب خاطرات دکتر جلال متینی به عنوان سند در ایران امروز بازنشر دهند. جالب است بدانیم که آثار شریعتی امروز در جهان به زبانهای مهم در حال ترجمه و نشر است و اندیشمندان و دانشجویان بیشماری در حال تحقیق در گفتمان شریعتی هستند و به جرات میتوان ادعا کرد که امروز با حوزه تحقیقاتی با عنوان شریعتی شناسی روبرو هستیم ولی در هیچ کجای این کره خاکی یادی از دکتر متینی نیست بل در پاورقی هایی که مربوط به معاندین شریعتی است ذکری به میان میآید. شریعتی یک حماسه است و با کشیدن پنجه بر صورت آن جز رسوایی برای خود هیچ عاید معاندین نخواهد شد. البته کوتاه سخنی با فرزندان معنوی متینی در ایران دارم و آن این است که برای فهم و درک اندیشه باید از لوازم تفکر بهره داشت و اگر نه با ناسزا گفتن اهل اندیشه آدم را متفکر نپندارند. به قول حافظ که میگوید:


نه هر که سر بتراشد قلندری داند.



پ.ن. بکی از دوستان (مجید یونسان) که خود در آن سالها در مشهد دانشجو بود این پیام را پس از یادداشت امشب من فرستاد:


میری عزیز

از کوزه همان تراود که در اوست.


جلال متینی گرچه در حوزه ادبیات برای خود نامی دارد اما خودش از همکاران ساواک بود سال 54 که من دانشجوی دانشگاه مشهد بودم متینی رئیس دانشگاه بود وبه همکاری با ساواک ودشمنی با دانشجویان مذهبی ودکتر شریعتی شهرت داشت از چنین شخصی با ان سوابق انتظار بیشتری نمی‌توان داشت.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۱:۱۴
سیدجواد

دوشنبه ۱۸ اردیبهشت دانشگاه علامه طباطبایی میزبان نشست تخصصی درباره فارابی بود که با حضور دکتر قاسم پورحسن و دکتر کلباسی و سید جواد میری راس ساعت ۱۴ در سالن مطهری برگزار شد. در این نشست که ۳ ساعت به طول انجامید جناب پورحسن خوانش خود را از الحروف بیان و ناقدین آنرا مورد بحث و بررسی قرار دادند. فایل این نشست از لینک زیر در تلگرام قابل دریافت است.


https://t.me/seyedjavadmiri/1580

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۸:۵۱
لوپن شکست خورد اما نژادپرست ها قدرت می گیرند
 
دکتر سید جواد میری معتقد است اگرچه لوپن در انتخابات فرانسه شکست خورد اما آرای او نسبت به گذشته افزایش یافته و این به معنای قدرت گرفتن نژاد پرستها در اروپا است. 
دکتر سیدجواد میری، فیلسوف و جامعه‌شناس در گفت و گو با پایگاه خبری "فریادگر" در تحلیل انتخابات فرانسه و پیروز شدن امانوئل ماکرون گفت: «ماری لوپن»، شکست خورد. این تیتر بسیاری از خبرگزاری‌ها بود و شادی و شعفی که در چهره سیاهپوستان و فرانسویان غیرسفیدپوست که در خیابانهای شهرهای بزرگ فرانسه به پایکوبی مشغول بودند، گویای این بود که «امانوئل ماکرون» توانسته است امید را در دل خیل عظیمی از فرانسویان زنده کند، اما نکته قابل توجه در این انتخابات این است که ماری لوپن و حزب نژادپرست او این بار قریب ۳۵ درصد رأی مردم فرانسه را توانست از آن خود کند و احزاب چپ و میانه‌رو با پشتیبانی یکدیگر توانستند، ماری لوپن را شکست دهند. 
وی افزود: از منظر جامعه‌شناختی به نظر من اتفاقی در اروپا در حال شکل گرفتن هست که نشان از این دارد که در ۲۰ سال آینده اروپا هم محافظه کارتر و هم نژادپرست تر خواهد شد. من به خاطر دارم که راست افراطی در سالهای ۱۹۹۰ در سوئد به سختی 3 درصد رأی داشت و همین حزب خانم «لوپن» تا ۲۰ سال پیش به سختی 7 درصد رأی می توانست جمع‌آوری کند ولی امروز چپ و لیبرال و میانه و محافظه‌کارهای معتدل با هم ۶۵ درصد رأی آورده اند ولی آراء نژادپرستها به تنهایی ۳۵ درصد شده است. 
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در ادامه سخنانش تصریح کرد: این پیام روشنی برای جامعه شناسان دارد و یکی از آن پیامها این است که جغرافیای سیاسی اروپا در حال دگرگونی عظیمی است و اگر جامعه فرانسه و اروپای غربی به صورت عام به جد بنیانهای یوروسنتریکی و نژادپرستی را مورد نقد جدی در عرصه عمومی و نظام آموزشی قرار ندهند، مطمئنا رئیس جمهور آتی یا دوره پس از آن از احزاب افراطی که به اشکال مختلف ایده‌های محافظه‌کاران را هم ضمیمه جهان‌بینی خویش کرده اند خواهد بود. اروپا از منظر دموگرافیک هم پیرتر می‌شود (و این دلیلی شدید بر محافظه‌کارتر شدن آن) و هم مهاجرخیزتر می‌گردد (و این عاملی برای تشدید گفتمان نژادپرستانه تر) و هیچ سیاستمداری نمی‌تواند به تنهایی این دو عامل را تغییر بدهد، بلکه باید برای پیروزی از این عوامل به نحو پوپولیستی بهره بگیرد. 
وی تصریح کرد: به عبارت دیگر، پیروز انتخابات ۷ مه ۲۰۱۷ در فرانسه از نظر من «ماری لوپن» بود حتی اگر امروز ماکرون به کاخ الیزه رفته است. اینجا آن نقطه‌ای است که اصحاب علوم انسانی ایران و جهان غیر غربی باید در سطح جهانی بتوانند ورود کنند و آینده مدنی اروپا را تحت تأثیر قرار دهند، زیرا اروپا ادامه آسیا است و به انحاء مختلف آینده ما به هم گره خورده است و نپرداختن به اروپا به معنای ناپدید شدن معضلات نخواهد بود، بلکه تشدید روندهای ناخوشایند در اروپا و سپس آسیا را به همراه خواهد داشت. 
میری افزود: نکته دوم که برای من جالب بود این است که چگونه ورود یکی از خاندانهای بزرگ جهان یعنی روچیلدها توانست مسیر انتخابات فرانسه را تغییر دهد و پرسشهایی که بی پاسخ مانده اند؛ مثلا چرا فیون که سیاستمداری پخته بود آن گونه زیر ضربات گرفته شد به دلیل پولی که همسرش سوء استفاده کرده بود ولی ماکرون از منظر مالی مورد وارسی قرار نگرفت و حضور او در بین خاندان روچیلد برجسته نشد و جوانی که هیچ پیشینه حزبی نداشت وارد کاخ الیزه شد و آیا باید بیش از پیش شاهد تأثیرگذاری خاندانها نه تنها بر روندهای جهانی، بلکه افراد در پستهای سیاسی توسط خاندانهای ثروتمند باشیم؟ این ورود خاندانها به عرصه سیاست مستقیم چه پیامدی بر روندهای آتی دموکراسی و نظام سرمایه‌داری و روابط بین‌الملل خواهد داشت؟ البته فرانسه الان سرخوش از شکست ماری لوپن است ولی جامعه‌شناسی در همهمه‌های مردم به دنبال سرنخ‌هایی می‌گردد تا شاید بتواند فردا را متصور یا ترسیم کند، ولی یک موضوع غیرقابل مناقشه است و آن پیروزی ماری لوپن در این انتخابات بود و این یعنی غده سرطانی نژادپرستی - به تعبیر مالکوم ایکس - نه تنها با عصر روشنگری از بین نرفته بلکه گسترده‌تر شده است. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۸:۴۹
ویرگول ،،،

سالها پیش استاد مطهری در قالب حکایتی درباره ذهنیت سوژه ایرانی بحثی را با عنوان منطق ماشین دودی مطرح نموده بود و من در این باب کتابی با همین عنوان نوشتم. ایده اصلی مطهری این بود که در جامعه ایران تا زمانی که سکون داشته باشی و حرکتی نکنی و دینامیک نباشی حرمت تو را نگه خواهند داشت و از تو به بزرگی یاد خواهند کرد ولی به محض حرکت و پویایی از چپ و راست به تو حمله خواهند کرد و اتهامات واهی را نثارت خواهند کرد. او این موضوع را در قالب داستانی مطرح میکند که وقتی مردم در دهه های ۳۰ خورشیدی با لوکوموتیو در جنوب تهران روبرو شده بودند چه برخوردی داشتند. او میگوید وقتی قطار در حالت سکون بود مردم با ابهتی به این وسیله نقلیه خیره میشدند ولی به محض حرکت با سنگ و چوب به لوکوموتیو حمله میکردند. مطهری میگوید این منطق ماشین دودی است که استعاره ای از جامعه ایرانی است که در آن پویایی محکوم و سکون ممدوح است. از زمانیکه من تلاش کردم نقدهایی در سطح ملی و بین المللی را در پژوهشگاه علوم انسانی با همکاری اساتید ایرانی و خارجی راه اندازی کنم در کمال تعجب با حملات افرادی کوته بین روبرو شده ام که میپندارند با حمله به من و بیسواد خواندن من و تهمت زدن قادرند مرا به سکوت وادارند ولی غافل از آنکه نفد را با نقد باید پاسخ دهند. تا به امروز پاسخ نقدهای من را هیچکدام نداده اند و البته انتظار پاسخ هم نمیتوان از آنها داشت چون نقد آدابی دارد و دانشی و معلومات در سطح جهانی میخواهد که در گفتار اینان من ندیدم. مثلا من بحثی در عرصه عمومی با عنوان مقوله بندی زبان در ایران به چهار مقوله زبان مادری و زبان ملی (پیشا مشروطه و پسا مشروطه) و زبان رسمی و زبان مشترک مطرح کردم که جز ناسزا پاسخی نشنیدم؛ بحث قومیت به مثابه امر اجتماعی مطرح کردم که کوته نظران انگ پانترکیسم زدند؛ شیوه مطالبه زبان مادری به مثابه حقوق شهروندی مطرح کردم تهمت تجزیه طلبی زدند؛ نقد گفتمان دکتر طباطبایی مطرح کردم به وصلت خانوادگی من اشاره کردند؛ جلسات نقد راه انداختم مرا به وابستگی به ترکیه و روسیه متهم کردند .... . یاد سخن امام صادق افتادم که میگوید خدا را شکر که دشمنان ما را از نادانها قرار داد.

حال نمونه ای از این شیوه های منطق ماشین دودی را خدمت شما تقدیم میکنم که ناقد بی نام کانال "ایرانشناسی" -با عنوان در پژوهشگاه علوم انسانی چه می گذرد؟- به جای نقد گفتار من یا دیگر سخنرانان اشاره به چرت زدن من کرده است. متن بعدی متعلق به یکی از این نمایندگان منطق ماشین دودی است.



در پژوهشگاه علوم انسانی چه می‌گذرد؟


پژوهشگاه علوم انسانی با ۴۸ میلیارد تومان بودجه در سال ۹۵ با هدف اسلامی کردن علوم انسانی سالهاست که فعالیت میکند و در تمام این سالها حتی یک جلد کتاب شاخص نتوانسته است تولید کند.

میتوان در فرصتی دیگر درباره این پژوهشگاه یک جلد کتاب نوشت، اما ذکر نام آن از این جهت است که این سلسله نشستهای برنامه ریزی شده برای تخریب دکتر طباطبایی با بودجه پژوهشگاه علوم انسانی برگزار شده و این درحالی است که بر اساس تصاویر منتشر شده از نشست اخیر آن، تعداد حضار که احتمالا کارکنان و نه حتی دانشجویان پژوهشگاه هستند از تعداد سخنرانان کمتر است.

در واقع سخنرانان نشستی برگزار کرده اند تا برای خود سخنرانی کنند، تا جایی که در اواخر سخنرانی یکی از سخنرانان آقای میری را که در حال چرت زدن هستند از خواب بیدار میکنند. معمولا زمانی بررسی یک اثر یا اندیشه های یک فیلسوف در قالب نشست عمومی برگزار می شود، که اولاً تعداد قابل توجهی مخاطب برای موضوع نشست وجود داشته باشد تا سخنان در معرض شنیدن حضار قرار بگیرد، ثانیاً امکان پرسش و پاسخ عمومی بین مخاطبین و سخنرانان وجود داشته باشد.

در غیر این صورت سخنرانان که گویا فصل مشترک شان «نقد»! اندیشه های دکتر طباطبایی است می توانند نقدهای خود را به صورت منقح و مکتوب منتشر کنند و برای یکدیگر ارسال کنند و مهمتر آن را در معرض مطالعه خوانندگان قرار دهند تا به محک دانش عموم بخورد. به نظر میرسد برگزاری چنین نشستهایی با توجه به توضیحی که آمد، صرفنظر از انگیزه های نامعلوم، بیشتر انگیزه اقتصادی و ترفیع رتبه دارد.

در شرایطی که آمار بیکاری در برخی از شهرهای کشور به بیش از ۸۰ درصد رسیده است، یکی از راه های خرج کردن ۴۸ میلیارد تومان بودجه برگزاری همین نشست هاست که نمونه بارز دیگری از خروجی درخشان! این پژوهشگاه از آغاز به کار تا کنون است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۸:۴۶
ویرگول ،،،

ماری لوپن شکست خورد. این تیتر بسیاری از خبرگزاری ها بود و شادی و شعفی که در چهره سیاهپوستان و فرانسویان غیر سفید پوست که در خیابانهای شهرهای بزرگ فرانسه به پایکوبی مشغول بودند خود گویای این بود که امانوئل ماکرون توانسته است امید را در دل خیل عظیمی از فرانسویان زنده کند. اما نکته قابل توجه در این انتخابات این است که ماری لوپن و حزب نژاد پرست او این بار قریب ۳۵% رای مردم فرانسه را توانست از آن خود کند و احزاب چپ و میانه رو با پشتیبانی یکدیگر توانستند ماری لوپن را شکست دهند. از منظر جامعه شناختی به نظر من اتفاقی در اروپا در حال شکل گرفتن هست که نشان از این دارد که در ۲۰ سال آینده اروپا هم محافظه کارتر و هم نژادپرستر خواهد شد. من به خاطر دارم که راست افراطی در سالهای ۱۹۹۰ در سوئد به سختی ۳% رای داشت و همین حزب خانم لوپن تا ۲۰ سال پیش به سختی ۷% رای میتوانست جمع آوری کند ولی امروز چپ و لیبرال و میانه و محافظه کارهای معتدل با هم ۶۵% رای آورده اند ولی آراء نژاد پرستها به تنهایی ۳۵% شده است.


این پیام روشنی برای جامعه شناسان دارد و یکی از آن پیامها این است که جغرافیای سیاسی اروپا در حال دگرگونی عظیمی است و اگر جامعه فرانسه و اروپای غربی به صورت عام به جد بنیانهای یوروسنتریکی و نژاد پرستی را مورد نقد جدی در عرصه عمومی و نظام آموزشی قرار ندهند، مطمئنا رئیس جمهور آتی یا دوره پس از آن احزاب افراطی که به اشکال مختلف ایده های محافظه کاران را هم ضمیمه جهانبینی خویش کرده اند خواهد بود. اروپا از منظر دموگرافیک هم پیرتر میشود (و این دلیلی شدید بر محافظه کارتر شدن آن) و هم مهاجرخیزتر میگردد (و این عاملی برای تشدید گفتمان نژادپرستانه تر) و هیچ سیاستمداری نمیتواند به تنهابی این دو عامل را تغییر بدهد بل باید برای پیروزی از این عوامل به نحو پوپولیستی بهره بگیرد. به عبارت دیگر، پیروز انتخابات ۷ مه ۲۰۱۷ در فرانسه از نظر من ماری لوپن بود حتی اگر امروز ماکرون به کاخ الیزه رفته است. اینجا آن نقطه ای است که اصحاب علوم انسانی ایران و جهان غیر غربی باید در سطح جهانی بتوانند ورود کنند و آینده مدنی اروپا را تحت تاثیر قرار دهند زیرا اروپا ادامه آسیا است و به انحاء مختلف آینده ما به هم گره خورده است و نپرداختن به اروپا به معنای ناپدید شدن معضلات نخواهد بود بل تشدید روندهای ناخوشایند در اروپا و سپس آسیا را به همراه خواهد داشت. نکته دوم که برای من جالب بود این است که چگونه ورود یکی از خاندانهای بزرگ جهان یعنی روچیلدها توانست مسیر انتخابات فرانسه را تغییر دهد و پرسشهایی که بی پاسخ مانده اند؛ مثلا چرا فیون که سیاستمداری پخته بود آنگونه زیر ضربات گرفته شد به دلیل پولی که همسرش سوء استفاده کرده بود ولی ماکرون  از منظر مالی مورد وارسی قرار نگرفت و حضور او در بین خاندان روچیلد برجسته نشد و جوانی که هیچ پیشینه حزبی نداشت وارد کاخ الیزه شد و آیا باید بیش از پیش شاهد تاثیرگذاری خاندانها نه تنها بر روندهای جهانی بل افراد در پستهای سیاسی توسط خاندانهای ثروتمند باشیم؟ این ورود خاندانها به عرصه سیاست مستقیم چه پیامدی بر روندهای آتی دموکراسی و نظام سرمایه داری و روابط بین الملل خواهد داشت؟ البته فرانسه الان سرخوش از شکست ماری لوپن است ولی جامعه شناسی در همهمه های مردم به دنبال سرنخ هایی میگردد تا شاید بتواند فردا را متصور یا ترسیم کند. ولی یک موضوع غیر قابل مناقشه است و آن پیروزی ماری لوپن در این انتخابات بود و این یعنی غده سرطانی نژادپرستی-به تعبیر مالکوم اکس- نه تنها با عصر روشنگری از بین نرفته بل گسترده تر شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۹:۴۰
ویرگول ،،،

انقلاب مشروطه در ایران که ریشه در تغییر و تحولات ایجاد شده به دست توانای امیر کبیر و برآمدن ایده های نوین در آسمان ایران داشت به سرعت جامعه ایران را دستخوش تحولات بنیادین نمود. سید اشرف الدین قزوینی نگاهی نافذ و ذهنی نقاد داشت و بسیار از میرزا علی اکبر صابر متاثر بود. او این تاثیر را در تخلص خویش یعنی "نسیم شمال" آشکار میکند. به عبارت دیگر، نسیمی که از قفقاز به وزیدن گرفته بود و سید اشرف الدین خود را بر سر راه این نسیم قفقازی که از شمال میوزید قرار داده بود، او را بر این داشت که تخلص خویش را نسیمِ شمال برگزیند. البته پس از کودتای رضا خان و آغاز دولت استبدادی او از انتقاد دست برنداشت تا اینکه او را در تیمارستان حبس نمودند. اشعار زیبایی از او به یادگار مانده ولی یکی از اشعاری را که من بسیار دوست دارم شعر زیبای او در رثای آل علی است:


کام و دهن از نام علی یافت حلاوت

 گل در چمن از نام علی یافت طراوت


هر کس که به این سلسله بنمود عّداوت

در روز جزا، جایگهش در سقّر افتاد


با آل علی هر که در افتاد بر افتاد!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۹:۳۹
ویرگول ،،،