سیدجواد میری

جامعه‌شناسی، فلسفه و دین‌پژوهشی

سیدجواد میری

جامعه‌شناسی، فلسفه و دین‌پژوهشی

سیدجواد میری

سیدجواد میری مینق
دانشیار گروه جامعه‌شناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
دکترای تخصصی (Ph.D): جامعه‌شناسی، (دانشگاه بریستول/ انگلستان)، 2003.
کارشناس و کارشناسی ارشد: مطالعات ادیان و فلسفه علم، (دانشگاه گوتنبرگ / سوئد)، 1997.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

۱۲۹ مطلب در آذر ۱۳۹۷ ثبت شده است



تحصیلات دانشگاهی

من در سوئد به کومووکس (معادل کالج یا دبیرستان برای بزرگسالان) رفتم و دروس عمومی خواندم و سپس در دانشگاه یوتبوری مطالعات ادیان و تاریخ عمومی علم (Ide och lärdomshistoria) و زبان عربی خواندم و سپس با داشتن فوق لیسانس برای رشته جامعه شناسی ثبت نام کردم و پس از یکسال و نیم بورس یکساله گرفتم و به دانشگاه بریستول آمدم و دروس فلسفه و فلسفه علوم اجتماعی را گذراندم و در رشته جامعه شناسی زیر نظر پروفسور گرگور مکلننون دکتری خود را از دانشگاه بریستول دریافت کردم. مطالعات اسلامی آزاد خود را زیر نظر دو استاد به نامهای علی انجمی پور و شیخ حسین جمال الحق گذراندم. تقدیم به جناب جلایی پور که سخنان فرهنگ امروز را تّکرار میکند.

من نام دانشگاه خود را نوشته بودم "دانشگاه یوتبوری" (Göteborg Universitet) است. اگر کمی دقت میکردی و با تعجیل نمینوشتی نام دانشگاه را میدیدی. برایت تندرستی آرزو میکنم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۷ ، ۱۲:۴۳
سیدجواد



سهراب اهرابی

آقای جواد میری اخیرا با انتشار شعری ناشناخته از محمود افشار که منبع آن مشخص نیست، ادعای عجیب و گزافی را نه فقط در خصوص محمود افشار بلکه در خصوص بسیاری از روشنفکران و نویسندگان این مرز و بوم که دل در گرو هویت ملی ایران دارند مطرح کرده است.
ابتدا لازم است به شیوه بحث میری که از رویکرد سخیف سایر پان ترکیست‌ها پیروی می کند انتقاد کرد. او « ادعا» دارد که پژوهشگر و آکادمیسین است اما هر جا که در استدلال باز می ماند به شیوه پان‌ترکها طرف مقابل را به سلطنت طلبی متهم می‌کند! محمود افشار نیز در این یادداشت از اتهام مضحک سلطنت طلبی برکنار نمانده است. آقای میری فراموش کرده است که مثلا باید نقش یک دانشگاهی را بازی کند نه کمیته‌ها را در اوایل انقلاب. بماند که در ایفای نقش دانشگاهی نیز گاف های زیادی داده است.
جناب میری در رویارویی با حریف سواد و جایگاه افراد را نشانه می رود و به چالش می کشد. خواه طرف مقابل دانشجوی دانشگاه تبریز باشد خواه استاد دانشگاه تهران. اما با توجه به گزارش های تکذیب نشده پایگاه علوم انسانی فرهنگ امروز، جناب میری آخرین فرد در دانشگاه است که قابلیت این چالش را داشته باشد.

مثلا ادعای انتشار 14 مقاله علمی- پژوهشی انگلیسی فقط در یک ماه (نوامبر 2006) و 36 مقاله در کل همان سال، ادعایی است که حتی اگر وجود خارجی آنها اثبات شود، نسبتی با فعالیت های اصیل دانشگاهی ندارد. اکنون گل بود و به سبزه نیز آراسته شد. پس از جعل و تقلب در مدرک تحصیلی ( آن گونه که در سایت فرهنگ امروز افشاء شد) این بار نوبت به انحراف مسیر مطالعات آکادمیک رسیده است. البته میری در آخرین دفاع خود فراموش کرده است نام دانشگاه گوتنبرگ را که قبلا بر تحصیل کارشناسی ارشد (پیوسته) در آن اصرار داشت بیاورد. آیا انسان نام دانشگاهی را که در آن تحصیل کرده فراموش میکند؟ رزومه ای که ایشان اخیرا در پاسخ به آقای جلایی پور داده است زمین تا آسمان با رزومه ادعایی در سایت پژوهشگاه متفاوت است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۷ ، ۱۲:۴۰
سیدجواد

نوشته ی دوست عزیز،جناب امیر عباس سلطان پور در مناقشات قلمی جناب دکتر میری و جناب دکتر جلایی پور از حیث حقوق و مسولیت های فردی درست است.
هیچ کس حق ندارد در مقام بحث طوری مباحثه نماید که گمان آن رود،افراد حقیقی و حقوقی منتسب به طیف خاص سیاسی همان تفکر را دارند که گوینده و پردازنده ی این مباحث دارد.
البته در مباحث دکتر جلایی پور صریحا  گزاره ای که دلالت بر تعمیم و قبول مباحث از سوی طیف اصلاح طلبان باشد برخورد نکرده ام.
بنابراین در نقد نظرات ایشان استقرایی برخورد کردن به دلیل  این که طیف و حزب متبوع آقای جلایی پور در مباحث مورد بحث ورودی نکرده اند  درست نیست.
اما از زاویه ای دیگر ،به اصلاح طلبان و حزب اتحاد این نقد قابل طرح است که‌ هیچگاه در مقام ایفای نقش در خصوص این مباحث مهم بر نیامده اند.
و این سکوت رسمی در حالی صورت می گیرد که برخی افراد  و رسانه های اصلاح طلب بیرق مخالفت و گاها تحقیر و توهین را هم از سال های گذشته و هم در زمان کنونی در دست داشته اند.
اصلاح طلبان و در راس آنها حزب اتحاد که با پشتوانه شعار  قدیمی "ایران برای همه ایرانیان" می تواند در تببین حقوق اقوام حضوری فعال داشته باشد،خواسته و ناخواسته در مقامی قرار گرفته است که  مواضع افراد منتسب به آنها به عنوان مشی و مانیفست آنها برداشت می شود.
قابل درک نیست در میان این همه مباحث و مشکلات کشور ،چرا افراد و اطراف اصلاح طلبان بدون لحاظ خواسته های مناطق شخصا و یک جانبه متکفل طرح این مباحث شده اند و هزینه های گزاف آن را یک تنه پرداخت می کنند؟
قابل قبول نیست طیف و حزبی که در اغلب مناطق کشور دارای نمایندگی است در خصوص یکی از اصلی ترین مباحث کشور سکوت پیشه کرده است.
البته با توجه به سکوت تشکیلاتی  اصلاح طلبان و فعالیت فردی افراد منتسب به اصلاحات و همچنین شناخت های شخصی می شود این فرضیه را با مسامحه مطرح کرد که قایلین به تفکرات دکتر جلایی پور در طیف اصلاح طلبان از کثرت برخوردار باشند.
در نقیصه ی موجود قصور دفاتر منطقه ای احزاب قابل چشم پوشی نیست.
آنها تا کنون به دلایل مختلف در بررسی و ایفای نقش در مباحث منطقه ای و قومی ناتوان بوده اند و عموما گوش و چشم به مواضع مرکز نشینان دارند.
همچنین به تشکیلات اصلاح طلبان و برخی از احزاب هم ایراد وارد است که که چرا اجازه می دهند مواضع احتمالا شخصی افراد در جامعه به عنوان مواضع تشکیلاتی دریافت شود.


محمد پورحسن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۷ ، ۱۲:۳۴
سیدجواد


آیا بین مفهوم چرخش و گردش تفاوتی وجود دارد؟ من مفهوم چرخش را به این معنا میگیرم که فرد وقتی به پست مدیریتی برگزیده میشود پس از اتمام دوره ی خویش از مدیریت در پست های حکومتی  کنار میرود و به کارهای عام المنفعه دیگر در حوزه های گوناگون جامعه میپردازد. اما گردش مدیریتی را به این معنا درک میکنم که فرد در کسوت مدیریتی از این پست به آن پست در حال گردش است و هیچگاه ظرفیت مدیریتیش به پایان نمیرسد. در نظام جمهوری اسلامی ما با چرخش روبرو نیستیم بل با گردش مدیران روبرو هستیم ولی در گفتمان رسمی از آن به عنوان چرخش نخبگان یاد میگردد. البته هر حاکمیتی برای مشروعیت بخشیدن به استراتژیهای خویش نیازمند دستگاه توجیه است و این فی نفسه معضل بزرگی محسوب نمیشود ولی بحران آنجا رخ میدهد که پرده توجیه برای افکار عمومی آشکار میشود و آن سوی پرده نمایان میگردد. به عبارت دیگر، چپ و راست و اعتدالی چنان در پارادایم گردش مدیران گرفتار شده اند که افکار عمومی را به هیچ وجه ناظر بر رفتارهای سیاسی خود نمی بینند و این آفت بزرگی برای سیاست ورزی به حساب میآید که در آن سیاستمداران افکار عمومی را ناپخته فرض میکنند و باور ندارند که افکار عمومی رفتار آنها را مورد ارزیابی قرار میدهد و در فرصت مقتضی نارضایتی خویش را بیان میکند. اما در اینجا بحث ما جنبه اخلاقی یا روانشناختی ندارد بل این پرسش مطرح است که چرا چپ و راست و میانه الگوی مدیریتیشان در تقسیم پست های مدیریتی مشابه هم هستند؟ و دیگر اینکه چنین روشهای قبیله ای در زمین سیاستورزی نظام چه تاثیری بر حس تعلق شهروندان دارد؟ پاسخ به هر دو پرسش بسیار مهم و بنیادین است ولی من در اینجا به صورت موجز نظر خویش را بیان خواهم داشت. به نظر من، نبود لایه ی سیاستگذاری به مثابه حلقه واسط بین سیاستمداران و شهروندان آسیب های جدی به شاکله مدیریت جامعه ایران وارد کرده است و این تصور که لایه سیاستگذاری همان امتداد نخبگان سیاسی در نهادهای انتصابی حکومت هستند مانع بزرگی بر سر راه برون رفت از گردش مدیران و ظهور زمینه های چرخش مدیران در نظام جمهوری اسلامی ایران است و من فکر نمیکنم این امری باشد که مدیریت گردشی کشور قادر به مفهومسازی آن باشد بل در این زمینه نیازمند ورود اصحاب علوم انسانی در بستر عرصه عمومی کشور هستیم تا در مرحله نخست پرسشهای بنیادین مطرح گردد و باتلاقها ترسیم گردد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۷ ، ۱۲:۳۳
سیدجواد

تنها سخن من به آقای طایفی این است که من ۲۰ سال نیست که به ایران آمده ام بل ۱۰ سال است. حال الباقی بحث های ایشان را به مخاطبان واگذار می کنم.


سید جواد میری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۷ ، ۱۲:۳۲
سیدجواد


علی طایفی

⁉️اگرچه بارها درباره شیوع لمپنیزم حکومتی بویژه با بازیابی رگه های آن در‌ جامعه شناسی در ایران نگاشته ام، در کنار رشد روزافزون این مسیله در علوم اجتماعی، پرداختن بدان را همچنان ضرری می دانم. نگاهی به برخی آثار کسانی که بنام جامعه شناس، موعظه روز عاشورا کرده و صحرای کربلا می روند و در ذهن مشوش خود و ساختار ناهمگون و بیسامان علم جامعه شناسی همچنان در رسانه های ملی جولان می دهند یکی از عمده تلاش هایی است که بدان اهتمام داشته ام تا پرده از رخ پلشتی این علم و‌ جامعه شناسی دروغین برکشم.

👁اگر گفتگوی اخیر سید جواد میری در خصوص یک شخصیت دینی که در زیر آمده را بدون توجه به گوینده نظرات مطالعه کنید تفاوتی میان آن با نظرات یک طلبه یا ملای رده چندم در حوزه علمیه نمی یابید!! رویکرد و باور دینی افراد اگرچه امری خصوصی است و قابل احترام، ولی ورود به مباحث دینی از منظر یک جامعه شناس که محل رفرنس و مرجع مخاطبان عام است، بشدت محل نقد و نقب است.
@alitayefi1
🔍میری که گویا در طی ۲۰ سال تلاش خود در نهادهای آکادمیک ایرانی قریب ۵۰ کتاب! با هر کیفتی نوشته است، چنان در حوزه دین و بنام جامعه شناسی دین وارد نگارش و ‌تحلیل در این حوزه می شود که بسختی می توان محصول آثار او‌ را از آثار شیوخ مراکز دینی تمییز داد. گفتگوی کوتاه وی درباب یکی از امامان شیعه در زیر و تحلیل های درازگویانه و بی اساس او در معرفی محمدتقی جعفری، شریعتی، مطهری و‌ طباطبایی بعنوان جامعه شناس و‌ تلاش برای استخراج نظریه اجتماعی از مبهمات این افراد! در قالب چندین کتاب چنان است که نمی توان بعنوان یک اثر علمی جامعه شناختی از آن نام برد. از همین روست که کتب او‌ در این زمینه به زبان انگلیسی نیز مرجع منابع دیگر علمی نبوده و نیست.

👽در مصاحبه دیگری که همراه با حضرت شیخ ابراهیم فیاض به سخیف کردن امر اجتماعی و تحلیل اجتماعی اهتمام کرده اند، جامعه شناسی خوانده های حکومتی چنان عرصه کم دانشی و‌ عدم تعهد علمی و عملی را در می نوردند که نقطه نظرات آنان در مصاحبه هایی از این دست اساسا محلی برای نقد جامعه شناختی نیز باقی نمی گذارد. بنظر می رسد با فربه شدن و میدانداری افرادی از این دست در مراکز دانشگاهی و پژوهشگاهی، علم و جامعه شناسی دروغین و دروغ های جامعه شناختی روزیروز گسترش یافته و جامعه شناس متعهد و جامعه شناسی واقع گرا-علمی بیشتر به حاشیه رانده می شود. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۷ ، ۱۲:۳۱
سیدجواد



یکی از افتضاحاتی که جریان اصلاح طلبی در این دوره بر جامعه ایرانی تحمیل کرده است فقیر کردن جامعه و توزیع مستمر و کمرشکن فقر بر پیکر جامعه است. برخلاف گفته بسیاری از بازیگران کلیدی اصلاح طلب که ترامپ و بن سلمان دولت روحانی را زمینگیر کرده اند به نظر من بنوعی ناخواسته آنها منجی دولت روحانی و طیف وسیعی از اصلاح طلبان شده اند و بدین نحو "سرپوشی" بر بی برنامگی دولت و اتاق اصلاح طلبان گذاشته اند. به سخن دیگر، اصلاح طلبان هیچ نقد مبنایی بر فاجعه ملی (کاهش ۵ برابری درآمد مردم) و بی افقی مملکت ارائه نداده اند و جامعه را در حالت تعلیق قرار داده اند. این تعلیق کشنده جامعه را به سمت بی روحی و نا امیدی کشانده است اما من هنوز سخن مبنایی از روسای اصلاحات نشنیده ام که چه افقی شما برای ایران آینده و آینده ایران از منظر نظری ترسیم می کنید؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۷ ، ۱۲:۳۰
سیدجواد

پریسا صالحی، خبرنگار انصاف نیوز: پس از آنکه امیرحسین مقصودلو مشهور به امیر تتلو در صفحه‌ی اینستاگرام خود اقدام به تبلیغ خشونت علیه زنان کرد، موجی برای ریپورت این صفحه به راه افتاد که به حذف پیج این خواننده منجر شد. سیدجواد میری و مجید یونسیان در گفت‌وگو با انصاف نیوز به تحلیل این موضوع پرداختند. میری با تاکید بر ایجاد خودآگاهی فمنیستی در ایران معتقد است زنانگی به مثابه یک سلاح سیاسی، اجتماعی و دینی شده است و زن‌ستیزی از هرتریبونی واکنش مردم را در پی دارد‌. یونسیان نیز گفت این واکنش مردم یک خودکنترلی اجتماعی بود و بخاطر حساس شدن مردم به خشونت علیه زنان ایجاد شده است.

سیدجواد میری: جامعه ایرانی به خودآگاهی فمنیستی رسیده است

سیدجواد میری با تاکید بر اهمیت واکنش جامعه نسبت به زن‌ستیزی ‌می‌گوید: «موضوع امیر تتلو فی‌نفسه ن‌می‌تواند موضوع مهمی تلقی شود، اما اینکه زن‌ستیزی و تحقیر زنان و سرکوب امر فمنیستی از هر تریبون که باشد یک واکنش از سوی جامعه دارد مهم است؛ ما روی یک نمونه نمی‌توانیم بگوییم که جامعه‌ی ایرانی در حوزه‌ی فضای مجازی به یک بلوغی رسیده است، اما می‌توانیم بگوییم که به نظر ‌می‌رسد چه در فضای مجازی، چه در فضای واقعی و چه در حوزه‌های سیاست و دیانت و بطور کلی در فضای جامعه‌ی ایرانی امروز، خودآگاهی فمنیستی به مثابه یک مطالبه مطرح است. سیاست‌گذاران و سیاستمداران و کسانی که در حوزه‌ی عمومی هستند یا این امر را سرکوب ‌می‌کنند که به صورت شدیدتری به خودشان بازمی‌گردد، یا دنبال راهکارهایی می‌گردند که این امر فمنیستی را به رسمیت بشناسند.»

میری در توضیح اهمیت امر زنانه در ایران معاصر ‌می‌گوید: «این پست‌ها سویه‌ی زن‌ستیزانه داشت. واقعیتی که وجود دارد این است که در جامعه‌ی ایران در این چهار دهه یا حتی ‌می‌شود گفت از اواخر دوره‌ی ناصری آرام آرام مساله‌ی زنانگی و حضور زن در ساحت اجتماعی، جایگاه ویژه‌ای در ذهن و خاطره‌ی جمعی ایرانیان پیدا ‌‌می‌کند. زمانی که مدارس جدید ساخته ‌می‌شود و دختران به مدرسه می‌روند بسیاری از علما و نیروهای سنتی آن زمان با این مدارس ضدیت پیدا کرده و تلاش ‌می‌کنند زنان را از تحصیل بازدارند.

در بسیاری از روستاها تا همین چند سال پیش هم خانواده‌ها اجازه نمی‌دادند دخترانشان به مدرسه بروند. در شهرهای بزرگ هم فقط تحصیلات ابتدایی را برای دخترانشان مناسب می‌دانستند. وقتی گفتمان انقلاب از دهه‌ی چهل با مشارکت گروه‌های دینی و چپ و مجاهدین و دیگر گروه‌ها شکل می‌گیرد تا سال‌های نزدیک به ۵۷ که تظاهرات‌ها شکل می‌گیرد زنان حضور بسیار گسترده‌ای داشته‌اند. به گونه‌ای که زنانی که اسلام برایشان یک هویت سیاسی بود با چادر و روسری حضور داشتند و آیت‌الله خمینی تاکید می‌کرد که زنان باید حضور داشته باشند. بعد از انقلاب در سالهای جنگ ما شاهد حضور جدی زنان بودیم.»

میری در مورد تأثیرات حضور جدی زنان در جامعه و واکنش‌ها به آن توضیح می‌دهد: «حضور زنان در عرصه‌های مختلف علمی، فرهنگی، اجتماعی و دینی فضایی را ایجاد کرده که ما می‌توانیم از نوعی فمنیسم در چشم‌انداز ایرانی صحبت کنیم. زنانگی به مثابه یک سلاح مبارزه‌ی اجتماعی و گاهی سیاسی یا حتی دینی محسوب ‌می‌شود. درواقع نوعی خودآگاهی فمنیسیتی در فضای اجتماعی ایران شکل گرفته است و امر زنانه و زنانگی به یک مؤلفه‌ی بسیار مهم در مناسبات اجتماعی تبدیل شده است. در این چهاردهه ابتدا زنان را وارد عرصه‌ی اجتماعی کردند اما در اواخر دهه‌ی شصت چرخش کردند و از گفتمان انقلابی فاصله گرفتند و خواستند گفتمان محافظه‌کارانه را به‌نام انقلاب به جامعه تحمیل کنند، این باعث شد با واکنشی منفی از جامعه و به خصوص جامعه‌ی زنان مواجه شوند، زنان احساس کردند که برای پیشبرد اهداف انقلاب باید می‌آمدند و در صفوف انقلابیون قرار می‌گرفتند، حالا که انقلاب و جنگ تمام شده است زنان باید دوباره به خانه بازگردند؛ درحالیکه خودآگاهی فمنیستی سطح مطالبات زنان را افزایش داده است و آنها حق خود را در حد بالا می‌خواهند. باید دید چقدر موفق می‌شوند و چقدر حاکمیت عقب می‌نشیند‌ و یک اجماع ملی در مورد زنان در حوزه‌ی کار و دیانت و سیاست و حقوق اجتماعی ایجاد ‌می‌شود.»

نیروهای اجتماعی که زنان را با اعمال تخریب‌گرایانه مثل اسیدپاشی منکوب کنند، به صورت جدی از طرف افکار عمومی طرد می‌شوند؛ اما نیروهایی که تلاش ‌می‌کنند به صورت مدنی این مطالبات را رهبری کنند در آینده‌ی نزدیک دست بالا را در جامعه‌ی ایران ‌می‌گیرند. من به شما نوید می‌دهم که به نظرم درآینده‌ی نزدیک در جامعه‌ی ایران، یکی از نیروهای پیشرو و مترقی در پیشبرد اهداف اجتماعی، زنان و مطالباتی هستند که به نوعی با امر زنانه ارتباط دارند.

او در ادامه می‌افزاید: «سیاسیون این رفتار‌ها و عکس العمل‌ها را می‌بینند و رصد ‌می‌کنند اما به جای اینکه به امر اجتماعی گردن نهند و آن را بپذیرند، به خاطر ملاحظات فقهی با آن مخالفت ‌می‌کنند. از قضا این ملاحظات برآمده از نوعی نگاه سنتی به فقه است و با آن نگاه از فقه که گفتمان انقلاب را شکل داد و در آثار و نوشته‌های آیت الله خمینی و مبلغین فقه پویا آمده است، مخالف دارد. اگر بپذیریم که فقه ‌می‌تواند جامعه را مدیریت کند، فقه پویا می‌توانسته اینکار را انجام دهد که یکی از پارامترهای مهم آن توجه به مقتضیات زمان و مکان بوده است نه فقه سنتی که فقه عزلت بوده است.

روح فقه سنتی در دستگاه‌های حکومتی و اجرایی کشور سیطره پیدا کرده است. این موضوع به نظر من خطری برای بقای سیستم و تداوم نظام است. نظام اگر ‌می‌خواهد پیش برود و بالنده باشد و بتواند خود را توسعه ده باید تغییر و تحولاتی را که در حوزه‌ی امر زنانه و خودآگاهی فمینیستی در جامعه‌ی ایران، به خصوص در میان زنان جوان طبقه‌ی متوسط و شهرنشین، حتی در طبقه‌ی کارگر و حاشیه‌ی شهر پیدا شده است را ببیند و به آن توجه کند.»

جواد میری با تاکید بر اینکه عموم مردم در مقابل فمنیسم و امر زنانه موضع مخالف ندارند ‌می‌گوید: « در ایران وقتی ‌می‌گوییم فمنیسم انگار فحش ‌می‌دهیم اما در واقع فمنیسم یعنی حق برابری زنان در حوزه‌های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و دینی. یعنی اگر زن و مردی شایستگی‌های برابری داشتند نمیتوانید به خطر زن بودن یکی را کنار بگذارید یا حقوق کمتری به او بدهید. فمنیسم یعنی رویکردی که امر زنانه را همانگونه که امر مردانه و دغدغه‌های مردانه مهم است امر زنانه و دغدغه‌های زنانه هم مهم است. مثلا اگر قانون کاری تصویب شود که به تفاوت فیزیولوژی زن و مرد توجه نکند و مثلا برای دوره بارداری مرخصی قائل نباشد یا در این دوره حقوق زن را ندهد مورد نقد قرار میگیرد که باید این حق داده شود. از نظر تمدنی هم چون بدن زنانه تولید مثل ‌‌می‌کند باید حقوق بیشتری داشته باشد؛ فقه سنتی هم ‌می‌گوید حقوق زن باید بیشتر باشد اما این در لفظ و کلام است و در قوانین ما حقوق زن در همه جا پایین‌تر و کمتر است مثل دیه یا شهادت در دادگاه. فمنیسم ‌می‌گوید باید در برابر این تبعیض‌ها مقاومت کرد. این تبعیض‌های اجتماعی برخلاف آنچه گفته ‌می‌شود یک نظم کهکشانی و خدایی نیست بلکه مناسبات اجتماعی ناعادلانه است که باید با حرکت‌های مدنی تغییر کند. در طول تاریخ هم جوامع توانسته‌اند آرام آرام تغییر کنند. در واقع مردم نسبت به فمنیسم و پرداختن به امر زنانه موضع ندارند، اما فمنیسم را در صداوسیما و افکار عمومی ما به گونه‌ای القا کرده‌اند که گویی چیز بد یا ضد دین و ضد ارزشی است. درحالی که بحث این است که زن با مرد باید برابر باشد و تبعیض عجیبی وجود نداشته باشد.»

او در پاسخ به سؤالی مبنی بر وجود بستری در فضای مجازی برای تأثیر مستقیم و نسبت آن با خودکنترلی افکار عمومی که در واقعیت با چنین بستری مواجه نیست، ‌می‌گوید: « در فضای واقعی اگر بخواهند کسی را به سکوت وادارند مکانیسم‌های مختلفی وجود دارد که می‌توانند اینکار را بکنند. در فضای مجازی فقط افکار عمومی است که کنترل ‌‌می‌کند اما در واقعیت علاوه بر افکار عمومی نهادهای سیاسی و امنیتی و نظامی و دیگر مولفه‌‌ها و برآیند همه‌ی این مولفه‌ها تعیین کننده هستند. در واقع شبکه‌های اجتماعی بهره‌ای از واقعیت دارند و منعکس کننده و تشدیدکننده‌ی واقعیت هستند ، تاآنجا که شاید بتوان گفت این فضا دیگر مجازی نیست، گاهی حتی از امر واقعی هم واقعی‌تر است. شاید بتوان گفت جهان پیش‌روی ما جهانی است که فضای مجازی بر آنچه ما به آن فضای واقعی ‌می‌گوییم سیطره پیدا ‌‌می‌کند. فضای مجازی هم فضای بی‌طرفی نیست، همانقدر که ظرفیت دارد چالش‌های بنیادین هم برای انسان معاصر ایجاد کرده است که بسیاری از متفکران در مورد این موضوع صحبت کرده‌اند.»

او در پایان می‌گوید: «امیر تتلو یک سلبریتی است که به خاطر تغییر موضعی که در انتخابات گذشته داشت حساسیت زیادی روی او ایجاد شد. مصاحبه با بی‌بی‌سی هم دوباره توجه افکار عمومی را به او جلب کرد. او در مورد موضوعاتی صحبت ‌‌می‌کند که تخصصی در آن ندارد. وقتی کسی معروف ‌می‌شود به این معنا نیست که آدم معقولی است یا همه‌ی حرف‌هایش مورد تامل قرار گرفته است؛ ممکن است او هم مثل بعضی سلبریتی‌ها که در افت و خیز قرار ‌می‌گیرند، همانقدر که محبوبیت پیدا کرده معقولیت هم پیدا کند.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۷ ، ۱۲:۲۹
سیدجواد




گفت و گوهای دکتر میری و دکتر جلایی پور  را می خواندم. به عنوان یک عاشق جامعه شناسی (از مباحث دلالت طبعی است و می تواند برای فرد بدیهی باشد.)فارغ از جبهه گیری های سیاسی، به جست و جوی نحوه گفت و گو و هم چنین وفاداری به قواعد جامعه شناسی در استدلال های این دو استاد بزرگوار پرداختم.
زیرا معتقدم، موضع گیری سیاسی اگر روش مندانه نباشد، به افت مصلحت جویی و منفعت طلبی دچار خواهد شد و به هیچ وجه گره گشا نیست. به نظر بنده رعایت پای بندی به قواعد روش شناسی و داشتن نگاهی انتقادی (در معنای اعم ان) در تفکر، بسیار بنیانی تر و مهم تر از مباحث سیاسی و جناحی است. برای حفظ نگاه انتقادی است که به هیچ حزب و گروهی وابستگی ندارم.
جناب اقای دکتر جلایی پور در نوشته اولشان به این موضوع پرداختند که به سه دلیل جواب میری را نمی دهد.
دلیل اول را عدم اطلاع از رشته و مدرک دکتر میری ذکر کردند.
در ادامه همان نوشته به عدم درک هابرماس و گیدنز  نیز اشاره نموده اند.
 در حالی که هابرماس و گیدنز  در نظراتشان  به گفت و گو و شرایط ان به طور جدی پرداخته اند. و صحبت های اقای دکتر جلایی پور مانع شکل گیری گفت و گوست.
و تعجب اور این که ایشان از رشته تحصیلی سیوال کرده اند، در حالی که نوشته ها و موضع گیری اقای دکتر میری مشخص است. باید بر اساس ان نوشته ها، افکار و مواضیع دکتر میری را نقد نمود نه رشته تحصیلی.
 
ایا این است تفکر انتقادی؟ ( دکتر جلایی پور خودش را معتقد به تفکر انتقادی می داند)
پوپر و هابرماس و گیدنز از این نحوه گفت و گو بسیار متعجب خواهند شد.
ایا پوپر و ویتگنشتاین، در گفت و گو هایشان، از مدرک تحصیلی یکدیگر سیوال کردند؟ یا  مکتوبات و گفته های یکدیگر را مبنای بحث قرار دادند؟

حال جناب اقای دکتر جلائی پور تا چه حد تفکر انتقادی را در این استدلال لحاظ کرده است؟
حسین حجت پناه

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۷ ، ۱۲:۲۷
سیدجواد




نقد ادبی فرهنگی در ایران جایگاه بی قدری دارد تا جایی که به دلیل این فقر مطلق، سخن گفتن از متفکران تاریخ یکصدساله ما، نقد ایده‌های گاها عجیب و غریب و گاه نژادپرستانه و شوونیستی آنها برای استادان دانشگاه و فرهیختگان شوک آور ظاهر می شود.
این مقدمه برای آن بود که چند روزی است بحثی میان دکتر جواد میری مینق جامعه شناس و عضو هیات علمی پژوهشکده علوم انسانی از یک سو و دکتر حمید رضا جلایی پور استاد جامعه شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران بر سر هویت ملی و زبان فارسی در گرفته است. گذشته از اتهاماتی که جلایی پور به میری می زند و او را پان تورک معرفی می کند اما عدم شناخت جلایی پور از برخی تفکرات شوونیست معاصر در ایران شوکه کننده است. یکی از بحث ها درباره جایگاه محمود افشار است که جلایی پور او را از خادمان فرهنگ ایرانی می شناساند. او محمود افشار را می شناسد و رویکرد سرکوبگرانه او را به زبانهای غیر فارسی خصوصا تورکی می شناسد اما رویکردش با رویکرد شووینیستی محمود افشار یکی است برای همین حاضر به نقد او نیست.
محمود افشار از کسانی است که تمام تلاشش را کرد تا زبانهای دیگر در ایران تا حد ممکن نابود شوند. او حتی برای این منظور شعر هم گفته است و تورک ها و تورکمن ها را نژاد کینه توز و تنگ چشم و زرد پوست و سست عهد و بی وفا و ظالم و پیمان شکن و فتنه و مار دو سر و غیره لقب داده است.
اینجا بحث ما درباره محمود افشار یا رویکرد شوونیستی جلایی پور نیست که آنچنان امر آشکاری است که تنها باید منفعت سیاسی کسی در چیزی دیگر باشد یا  اساسا باور کرده باشد که چیزی به نام نژاد هنوز اعتبار دارد و از آن بدتر نژاد آریایی  که رویکردش را اصلاح نکند.
بحث بر سر این است که شما کمتر نویسنده و روشنفکری را در صد سال تاریخ گذشته ما پیدا می کنید که رویکرد نژادپرستانه و شوونیستی نداشته باشد، از صادق هدایت تا اخوان ثالث.
حتی علی شریعتی از این بیماری در امان نبوده است با اینکه بیشتر از دیگران علایق مذهبی داشته است تا ملی با این حال او هم به این دام افتاد. در چند تصویری که از مجموعه آثار شماره ۲۷ با عنوان «بازشناسی هویت ایرانی اسلامی » او در ادامه منتشر می کنیم به روشنی می توانید ببینید که بی اطلاعی عمیق علی شریعتی تا چه اندازه برخی از نوشته های او را مضحک کرده است.
با این حال موضوع باز هم این نیست. هر متفکری می تواند دیدگاههای مضحکی داشته باشد، می تواند در بخش هایی نژادپرست بوده باشد، اما اصرار بازماندگان این متفکران و یا متفکران و محققان امروزی بر اینکه نه آنها اشتباه نکردند و یا تلاش برای جمع و جور کردن اشتباهات آنهاست که موضوع  به غایت عجیب و قابل مطالعه ایست.

دانشجوی دکتری از فرانسه

@GoftandNO


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۷ ، ۱۴:۰۵
سیدجواد