سیدجواد میری

جامعه‌شناسی، فلسفه و دین‌پژوهشی

سیدجواد میری

جامعه‌شناسی، فلسفه و دین‌پژوهشی

سیدجواد میری

سیدجواد میری مینق
دانشیار گروه جامعه‌شناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
دکترای تخصصی (Ph.D): جامعه‌شناسی، (دانشگاه بریستول/ انگلستان)، 2003.
کارشناس و کارشناسی ارشد: مطالعات ادیان و فلسفه علم، (دانشگاه گوتنبرگ / سوئد)، 1997.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

۱۷۹ مطلب با موضوع «یادداشت» ثبت شده است

امروز پنجشنبه ۲۵ مرداد فرصتی دست داد که با برخی اهالی فرهنگ و دانش تبریز به همراه دکتر سید بیوک محمدی دیداری داشته باشیم. جلسات هفتگی در کتابفروشی سپهر هر پنجشنبه از ساعت ۱۱ تا ۱۳ برگزار می گردد و مسائل مهم فرهنگی شهر و استان و ملی مورد بحث و گفتگو قرار می گیرد. من هم این فرصت را داشتم که درباره کتاب "تاملی درباره ایران: واکاوی هویت ملیت ایرانیت و سیاستگذریهای زبانی" قدری توضیح دهم و به پرسشهای دوستان پاسخی بدهم. نکته جالب توجه در این جمع فرهیخته "دغدغه های ملی" و راههای گذر به "وضعیت دموکراتیک" و فهم "زبان ترکی" به مثابه کنشی مدنی و نه به مثابه تجزیه طلبی یا حرکتهای واگرایانه بود. بحث های واگرایانه به نظر من موضوعی حاشیه ای است و تبریز نقش مهمی در مدیریت افکار عمومی آذربایجان می تواند بازی کند به شرطی که اجازه بالندگی به نخبگان تبریز داده شود و سختگیری های سلیقه-محور برداشته شود. در نگاه نخبگان تبریزی حرکتهای تند و واگرایانه ریشه در "محدود سازی انجمن های نخبگانی" دارد و این موضوع قابل توجهی است در باب فهم ظهور ناسیونالیسم قومی. به زبانی ظهور قومیتگرایی به نوعی شورش "حاشیه بر متن" در آذربایجان است؛ متن تبریز و حاشیه روستا و شهرهای حاشیه ای و شاید تکه تکه کردن آذربایجان و استان کردن قصبه ها و شهرهای کوچک خود نقشی در شورش حاشیه بر متن داشته است. در این باب در آینده بیشتر خواهم نوشت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۷ ، ۰۸:۳۸
سیدجواد

در این سه سالی که من در عرصه عمومی به مباحث قومیت و زبان پرداخته ام بسیاری از منتقدین توجه جدی به گفتمان مطروحه نداشته اند بل از ظن خود به سخنان من حمله کرده اند. سخن اصلی من این است که مسئله قومیت را باید به مثابه یکی از مولفه های هویت در کنار دین و مذهب و منزلت و درآمد و جنسیت و ملیت و زبان و شهرنشینی/روستانشینی/عشایری مورد مطالعه قرار داد. در حال حاضر مسئله قومیت در ایران یا از منظر سیاسی یا امنیتی و یا اسطوره ای مورد بحث قرار گرفته و هر سه این رویکردها محتوم به شکست است. زیرا هویت مفهومی چند ضلعی است که تقلیل آن به یک شاخصه ماهیت گفتمانی آنرا بر هم میزند. از این منظر اگر بخواهیم به مقوله فوتبال و قومیت در نسبت با تیم تراکتور (تراختور) صحبت کنیم نیازمند یک رویکرد جامعه شناختی هستیم که در ارتباط با مولفه های مذکور در هندسه ترسیم شده در بالا قابل تحلیل است. به عنوان مثال، در دهه ۶۰ و ۷۰ خورشیدی بسیاری از اهالی تبریز به یکی از دو تیم پایتخت اقبال داشتند ولی با برآمدن تیمهای استانی آرام آرام خواسته های عاطفی و مطالبات اجتماعی و سیاسی خود را در پس تیمهای شهرهای خویش پنهان میکردند که این خود نوعی از رشد شهرهای استانی و توسعه سیاسی گروههای اجتماعی در ایران را نشان میداد و از این تحول باید استقبال نمود چون نشانه هایی از بلوغ سیاسی غیر مرکز گرا را در ایران شاهد هستیم. حال پرسش اینجاست که آیا در پس شعارهای طرفداران تیمهای فوتبال نوعی تجزیه طلبی و نفوذ بیگانگان وجود دارد یا این شعارها علائمی برای فهم مطالبات اجتماعی هستند؟ کسانیکه از منظر سیاسی و امنیتی و اسطوره ای به جنبشهای اجتماعی و خیزشهای شهری مینگرند دچار سوء فهم و تقلیلگرایی میگردند و شعارها را سوء تفسیر میکنند. اما من به این شعارها به مثابه علائم رانندگی در جاده نگاه میکنم که به واقعیاتی بیرون از میدان علائم اشارت دارند و این جامعه شناس است که باید این علائم را تفسیر کند و نه اینکه خود علائم را واقعیت بنمایاند. در نگاه من، یکی از مطالبات مسئله تدریس زبانهای غیر فارسی (و از همه پر رنگتر زبان ترکی و و عربی و بلوچی ..) در ایران است که تبدیل به یک مطالبه اجتماعی گردیده است ولی بحث این است که این مطالبه را چگونه باید مطرح کرد و چگونه باید مدیریت کرد. اگر مطرح نمودنش در قالب سیاسی یا امنیتی و یا اسطوره ای باشد، آنگاه دچار خطای استراتژیک شده ایم ولی اگر در چارچوب حقوق شهروندی مطرح گردد آنوقت هم مدیریت آن معین میگردد و هم طرح آن قابلیت عملیاتی شدن پیدا میکند و این بحثی است که نه ربطی به نفوذ دارد و نه پای عاملان بیگانه بل نشان از بی تدبیری ما دارد که فهمی از امر متکثر اجتماعی و قاعده مند کردن این امر متکثر به سیاستگذاری امر متنوع نداریم.

 دکتر سید جواد میری
دانشیار جامعه‌شناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۷ ، ۰۸:۳۶
سیدجواد


در ایران نیچه به عنوان یکی از بزرگترین فیلسوفان آلمانی شناخته می شود و ایده نیهیلیسم به گونه ای به فلسفه نیچه گره خورده است ولی نکته ایی که در گفتمانهای فلسفی و جامعه شناسی کمتر به آن پرداخته می شود، جایگاه داستایوفسکی و تاثیر آن بر نیچه و اهمیت ژانر داستایوفسکی برای اندیشه فلسفی و بینش جامعه شناختی است. این به نظر من نکته ای است که در حوزه علوم انسانی در ایران از آن غفلت شده است و متفکری چون داستایوفسکی را صرفا در حالت کلیشه ای فهم می کنیم و او را در قامت یک رمان نویس میبینیم بی آنکه ابعاد نظری گفتمانش را مجتهدانه مورد بحث و گفتگوی نظری قرار دهیم. جالب است بدانیم ایده ی "اراده معطوف به قدرت" در فلسفه نیچه شباهت عمیقی به "راسکولنیکوف" در "جنایت و مکافات" داستایوفسکی دارد. نیچه "یادداشت های زیرزمینی" داستایوفسکی را دقیقا خوانده بود و در نامه ای که به دوست خودش فرانز اووربک (Franz Overbeck) در ۱۲ فوریه ۱۸۸۷ می نویسد درباره آثار داستایوفسکی سخن می گوید و او را "روانشناس" بزرگی معرفی می کند و میگوید او یکی از نادرترین اندیشمندان است که از او آموختم. به سخن دیگر، چرا امروز در ایران در حوزه جامعه شناسی و سوشیال تئوری اثری از داستایوفسکی نیست و آثار او صرفا به عنوان "ادبیات روسی" شناخته می شود در حالیکه نیچه او را یک روانشناس می پنداشت؟ به تعبیر دیگر، نشانه های زیادی وجود دارد که داستایوفسکی نه تنها ادیب بود و روانشناس بل فیلسوف و نظریه پرداز مهمی در حوزه جامعه شناسی (البته نه به معنای محدودی که این مفهوم در ایران دارد بل به معنای سوسیولوژی و سوشیال تئوری) است که نیاز به بازخوانی نوین دارد. البته می توان این پرسش را مطرح کرد که آیا نیچه روسی می دانست یا او آثار داستایوفسکی را به زبان دیگری خوانده است؟ جامعه شناسان و فیلسوفان ایرانی در این حوزه ورود نکرده اند و صرفا بر آراء نیچه در سنت آلمانی تکیه می کنند در حالیکه نشانه های بیشماری وجود دارد که نه تنها نیچه بل ماکس وبر هم متاثر از سنت فکری روسیه و مشخصا داستایوفسکی و تولستوی بوده اند. داستایوفسکی  در ۱۸۲۱ به دنیا آمد و در ۱۸۸۱ دارفانی را وداع گفت و نیچه در ۱۸۴۴ یعنی ۲۳ سال پس از داستایوفسکی پا به عرصه وجود گذاشت و هنگامیکه نیچه ۳۷ سال بیش نداشت، داستایوفسکی چشم از جهان فروبسته بود. به عبارت دیگر، آثار داستایوفسکی یقیننا در کتابخانه شخصی نیچه وجود داشته است و فهم او از نیهیلیسم به نوعی در ارتباط با داستایوفسکی میباشد. به عنوان مثال، کتاب تسخیرشدگان (Бесы) در سال ۱۸۷۱-۱۸۷۲ برای نخستین بار منتشر میگردد و این کتاب یکی از آثار مهم در باب نیهیلیسم است و در هنگام نشر آن نیچه ۲۷ ساله است و او چون فرانسه می دانسته است به احتمال قوی از طریق این زبان با آثار داستایوفسکی آشنایی پیدا کرده است. داستایوفسکی در فرازی در کتاب تسخیرشدگان (به فارسی شیاطین ترجمه شده است) به نکته ای اشاره می کند و می گوید

"امروز صاحبان فکر اصیل بسیار کمند" (۱۳۹۱. ۵۶۶).

یکی از دغدغه های فلسفی در سنت قاره ای همین مفهوم "تفکر اصیل" است که هم نیچه و هم هایدگر برای عبور از نیهیلیسم در باب آن سخن گفته اند و جالب است که در گفتگوهای داستایوفسکی در Бесы این دغدغه به زبانی گویا ترسیم شده است ولی ما کمتر به آن پرداخته ایم. برای بازیابی جایگاه داستایوفسکی در سپهر اندیشه در ایران نیاز به شکستن انگاره داستایوفسکی ادیب داریم تا بتوانیم مانند نیچه یا زیگموند باومن با داستایوفسکی مواجهه پیدا کنیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۷ ، ۰۸:۳۴
سیدجواد

نکته جالبی که در متن جناب جلایی پور وجود دارد این است که در یک نوشته یک صفحه ایی بیش ۵ بار از واژه "نمایش علمی" استفاده کرده است و با تقابلی که بین "محدثی جامعه شناس" و "میری که علاقه ای به نقد نوشته های کوتاهش نمی بینم" ایجاد کرده است، تمامی تلاشش این بوده است که از موضع اقتدارگرایانه (البته از نوع اصلاح طلبانه اش) به خواننده القاء کند که میری فهمی از جامعه شناسی ندارد. البته هر دانش آموخته علوم اجتماعی می داند که هر موضوعی عیاری برای سنجه دارد و نه من و نه جناب جلایی پور متر و عیار جامعه شناسی نیستیم بل معیارهای منطبق با "اجتماع علمی" (و آن هم نه فقط در تهران و ایران بل سطح جهانی) هستند که تعیین می کنند چه کسی سخنی علمی دارد یا ندارد. حال از این موضوع اگر بگذریم اجازه دهید نیم نگاهی به مفاهیم استاد جامعه شناسی دانشگاه بزرگ تهران بیاندازیم و با ادبیات جامعه شناسی "روشن و سنجش پذیر" جناب جلایی پور آشنا شویم:

زیره به کرمان
سنگ قلاب
نمایش علمی
ادعای جامعه شناسی
یک لقمه کرده است
دکان دو نبش
مارکس آلوده

واقعا ذخیره مفهومی جامعه شناسی تجربی و سنجش پذیر با این مفاهیم میخواهد مسائل جامعه ایران را حل کند؟ "یک لقمه کردن" یقیننا از مفاهیم هابرماسی و گیدنزی نیست بل متاثر از ادبیات اقتدارگرایی است و تحلیل محتوای چنین متنی می تواند ما را در فهم چرایی به ثمر نرسیدن اصلاحات در چارچوب "حزب جمهوری اسلامی اصلاح طلبی" یاری برساند. البته این را هم علی سبیل نتیجه گیری اضافه کنم که بحث من رنجش افراد نیست بل تقریر محل مناقشه است و بر خلاف جناب جلایی پور با هر کسی در هر جایی که سخنی داشته باشد حاضرم گفتگو کنم و خرده بورژوا هم نیستم و برای خودم هم شانی اجل قائل نبوده و نیستم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۷ ، ۰۸:۳۲
سیدجواد


دکتر جلایی پور با شرح و تبیین سخنان آقای خاتمی به این نتیجه می رسد که "سخن خوب اثر خودش را بر جامعه می گذارد هر چند با تاخیر" (جلایی پور، روزنامه ایران: ۱۶/۵/۹۷). پرسشی که اینجا مطرح می گردد این است که مگر مناسبات جامعوی و روابط تولید در جامعه و شبکه های قدرت در جامعه با "سخن خوب" دگرگون می شود؟ یکی از مشکلات جامعه شناسی در ایران این است که مارکس مورد خوانش قرار نمی گیرد و بسیاری از جامعه شناسان مانند دکتر جلایی پور گرفتار نوعی تتبع ادبی شده اند و چنین می پندارند که با "سخن خوب" مناسبات اجتماعی و ساختارهای تولید رانت و شبکه های توزیع منزلت رانتی و نظامهای تکثیر ثروت رانتی تغییر می کند و بازار با سخنان آقای خاتمی متحول می شوند. اما کارل مارکس برای فهم منطق اجتماعی ما را به ساحت "اقتصاد سیاسی" هدایت می کند و می گوید این سخن خوب نیست که ساختارها را دگرگون می کند بل این "زیر بنا" است که سخن خوب را در کام روبنای قدرت می نهد. به نظر من، دیگر وقت آن رسیده است که از هابرماس و گیدنز که متعلق به مدرنیته متاخر است و ربطی به وضع کنونی ایران (مدرنیته متقدم) ندارد عبور کنیم و کمی مارکس و استنایسلاو آندرسکی (و ایده کلپتوکراسی) و سید حسین العطاس (جامعه شناسی فساد) بخوانیم و سخن خوب آقای خاتمی را در بستر ایده کلپتوکراسی مورد نقد قرار دهیم و نه ایده هابرماسی گفتگوی برابر که بین شهروند ایرانی و کلپتوکرات حاکم قابل تحقق نیست.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۷ ، ۰۸:۲۹
سیدجواد

دکتر مجید مددی نویسنده ای پرکار بود و صریح اللهجه و زبانی گزنده داشت. او دورانی از زندگی خویش را وقف جنبش چپ و حزب توده نمود. سالها در انگلستان بود و تحصیلات خویش را در فلسفه و علوم اجتماعی انجام داد و به گفته خویش مدتی هم در بی بی سی مشغول به کار گشت و سرانجام به ایران بازگشت و در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی مشغول به تحقیق و تدریس گشت. در دهه ۷۰ شمسی بازنشسته شد اما ارتباطش با پژوهشگاه علیرغم بی مهری های که به او شده بود، قطع نگشت. از اواخر دهه ۸۰ شمسی که من به پژوهشگاه آمدم، دوستی و الفتی بین ما ایجاد شد. همیشه حوالی ظهر به اتاق من میآمد و برایش چای یا اغلب قهوه آماده میکردم و شروع به صحبت می کرد و از کارهایش و دانشجویانش و مصاحبه هایش میگفت. زبان تند و تیزی داشت و نسبت به "مردم ایران" از منظر فرهنگی بسیار منتقد بود و هیچگاه از مفاهیمی مانند "ملت بزرگ" یا "ملت نجیب" استفاده نمی کرد و نسبت به حاکمیت هم نقدهای جدی وارد می کرد ولی دائما برای این آب و خاک می نوشت  و فکر می کرد و ترجمه می کرد و خِیلی از دانشجویان همیشه مانند حواریون به دنبال پدربزرگی مهربان دورش حلقه میزدند. یکی از آخرین آثارش درباره آلتوسر بود که چاپش به دلیل سنگ اندازی های وزارت فرهنگ و ارشاد به تعویق افتاده بود و مجید بسیار دلنگران بود ولی سرانجام به چاپ رسید و او چنان شادمان بود که در پوست خود نمیگنجید و از من درخواست کرد که در پژوهشگاه نقد کتابی برای این اثر جدیدش بگذاریم. اما من نمی توانستم به او بگویم که به دلیل نقدهای پیشین چنان عرصه را در پژوهشگاه بر من تنگ کرده اند که برایم ممکن نیست و او بی صبرانه هفته ای چند بار به من زنگ می زد. نمیدانم چرا ولی همیشه میگفت "میری جان تو میفهمی من چه مینویسم و دغدغه هایم چیست". روحیات خاص خودش را داشت و شاید کمتر کسی میتوانست با او همرایی کند ولی صداقت و شرافت داشت و در خلوت مردی بسیار عطوف و رئوف بود. در خرداد ماه کتابی را ترجمه کرده بود و مقدمه مفصلی بر آن نوشته بود درباره ۱۲ داستان یا نمایشنامه (اگر درست به یاد داشته باشم عقل بچه ها) از تولستوی برای کودکان و با چنان عشقی درباره این قصه ها صحبت می کرد و یکی از آنها را برایم تعریف کرد که مربوط به پسر بچه ای بود با والدین متمولش در بالکنی نشسته اند و مهمانی دارند از اشراف و نجباء که از شهری دیگر به دیدارشان آمده است. در اثنای غذا خوردن یکی از "موژیک ها" (رعیت) به پای بالکن میآید و مینالد که ۳ روز است که هیچ نخورده است اما نه والدین و نه مهمان که هر سه بالغ هستند درک نمیکنند که این انسان است پیش رویشان که در حال التماس است و با خشونت او را میخواهند دور کنند و میگویند که این مردم تنبل هستند و کار نمی کنند و انتظار دارند که غذا بخورند اما کودک به آنها اعتراض می کند و می گوید

پدر اگر انسان با کار کردن می تواند به غذا دست یابد چرا ما که اصلا کار نمی کنیم این همه غذا داریم ولی آن مرد با این همه کارگری گرسنه است!

دکتر مددی در دفترم وقتی به اینجا رسید چشمانش پر اشک شد و گفت:

میری جان! تولستوی این داستان ها را برای بچه ها ننوشته بود ولی در اختناق تزاری او سخنان و بینش اعتراضی خویش را از زبان کودکان بیان کرده بود.


مجید مدتی گریست و با تنی رنجور از دفتر رفت ....


روحش شاد و قرین رحمت باد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۷ ، ۰۸:۲۱
سیدجواد

همانگونه که پیشتر گفتم در حوزه اندیشه باید گفتگو کرد و از "قدرت منطق" و نه از "منطق قدرت" برای پیشبرد نظر خویش سود جست. به یاد دارم وقتی سخنرانی های من در همدان و اردبیل و تبریز و سمینار زبان مادری در تهران به دلیل فشارهای برخی در وزارت علوم و در بعضی دانشگاه ها و پروهشگاه ها لغو می شد برخی در کانال ها و سایت ها و حتی گزارشهای مکتوب برای برخی مراکز می نوشتند که "عنصر نامطلوب" -که گسل های قومی را در کشور فعال کرده است- با هوشمندی وزارت علوم و بقیه نهادها از فعالیتش جلوگیری شده است و بعد در روزنامه های سراسری کمپین "   Witch-hunting" راه انداختند ... . اما من امروز می گویم که من از لغو سخنرانی شادمان نیستم ولی شما هم اگر دل در گرو آبادانی و بهروزی دارید منطق قدرت را رها کنید و دل در گرو قدرت منطق بنهید و گفتگو کنید. از نظر من گفتمان طباطبایی به ایرانیت ضربه می زند و باید به جد نقد شود و راه پیش روی ما فهم "امر متنوع" است نه سرکوب یا تحقیر آن.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۷ ، ۰۸:۱۸
سیدجواد

 «تاملی درباره ایران؛ واکاوی هویت، ایرانیت و سیاست‌گذاری‌های زبانی» عنوان آخرین کتاب سیدجواد میری است که توسط انتشارات نقد فرهنگ در سال جاری منتشر شده است.

مقدمه این نوشتار بر مبنای دو مسئله است، اول آنکه آیا مسئله‌ ایران «مسئله‌یابی» یا پروبلماتیزه شده است؟ و دوم آیا نفس ««مسئله» به درستی طرح و پرولبماتیزه شده است یا خیر؟» میری تامل در نفس پرسش را راهی برای پاسخ می‌داند، آنچه او را به این موضع کشانده است از دست دادن «مقام سوبژه‌وارگی» سوبژه ایرانی است. این موضع در قبال پرسش به زعم نگارنده به آنجا منجر شده است که «گویا جامعه‌شناسی ایرانی هنوز «ایران» را برای خود به شکل «مسئله» تعریف نکرده است و آن را به صورت «دردسر» فهم می‌کند و به دنبال آسیب‌شناسی است».

چنین نگاه و موضعی نسبت به مسئله و ایران تبعات زیادی برای انسان ایران و نیز خوانش او از تاریخ داشته است. از نظر میری چنین رویکردی به آنجا رسیده است که «برخی معتقد شدند که «تشیع»، یک خوانش ایرانی از اسلام و مخلوق ایرانیان است که برای تفوق بر اعراب بادیه‌نشین مطرح شده است».

میری هدف و منظور خود در این کتاب را چنین شرح می‌دهد که این باور که «ایرانیت مساوق با ادب فارسی است و زبان فارسی ستون فقرات هویت ایرانی است که توانسته ما را در طول تاریخ در برابر «ترک»، «تازی»، و «غیر» حفظ کند... اسطوره‌ای بیش نیست و ممکن است پیامدهای نامطلوبی نیز به بار بیاورد. اکنون هنگام آن رسیده است که یک «شالوده‌شکنی» صورت گیرد و مسئله ایران در چهارچوب جامعه‌شناختی به صورت نقادانه مفهوم‌سازی شود.»

کتاب که به بیان نگارنده حاصل گردآوری و تدوین مجموعه‌ای مصاحبه‌ها و گفت‌وگوهایی پیرامون موضوع «ایران» و «ایرانیت» است. این اثر در پنج فصل «ایران در گذر تاریخ»، «هویت ایرانی»، «قومیت»، «زبان، ادب و ادبیات فارسی» و «مسئله ایران» سامان یافته است.

ملاحظه تکثر ایران

یکی از مزایای این کتاب توجه به وجود تکثر در ایران است. میری تلاش کرده است که ایران امروز را حاوی ادیان، زبان‌ها و قومیت‌های مختلف توصیف می‌کند و چنین است که تکثر ایرانی خود را نشان می‌دهد. تلاش برای نشان دادن ایران به عنوان یک وحدت در تکثری که توسط هواداران ایران به مثابه یک جوهر هزاران ساله نفی می‌شود، راهی است که پیمودن آن هم جرئت می‌خواهد و هم توان علمی. میری هر دو را کمابیش داشته و تلاش کرده است تا آن را نشان دهد. در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: «شعر و ادبیات ایرانی نیز نظیر تنوع قومی و فرهنگی ایران یک واقعیت و یک مجموعه متکثر و متنوع است. همانگونه که فردوسی، سعدی، حافظ و ... شاعران ایرانی محسوب می‌شوند، به همان میزان شاه اسماعیل ختایی، نسیمی و فضولی و شاعران ترک، کردی، ترکمنی نیز باید نظر اشعار شاعران فارسی زبان ایران محسوب شود».

فقدان ارجاع

بسیاری از نقل‌قول‌ها و رویدادهای تاریخی بدون ارجاع هستند. همچنین برخی از ارجاعات، تنها به یک کتاب ارجاع داده شده و از بیان صفحه دقیق اجتناب شده است. همچنین بسیاری از داده‌های علمی نیز فاقد ارجاع به کتب علمی هستند. به نظر می‌رسد نگارنده هرچند تلاش کرده است چنانچه خود می‌گوید مصاحبه‌ها را به متن بدل کند، اما اسلوب در حد مصاحبه مانده است. عدم ارجاع باعث می‌شود که متن منابع و ماخذ خود را پنهان نگاه دارد و این باعث می‌‎شود تا نقد و فهم متن با دشواری همراه گردد.

عناوین غیردقیق

عناوین فصول هرچند با هم ارتباط منطقی دارند، اما محتویات خود را پوشش نمی‌دهند. در فصل اول ایران پیش از اسلام و تاریخ میانه مغفول مانده و به ناگاه تاریخ ایران از دوران صفویه به تحلیل در آمده است. این در حالی است که طبق عنوان این فصل باید به ایران در گذر تاریخ پرداخته شود. همچنین این فصل با عناوینی چون ایران، ایرانشهر فرهنگی، دولت-ملت ایران، ایران تنها یک واحد سیاسی نیست و داستان سوبژه سرخورده ایرانی، از عنوان اصلی فاصله می‌گیرد.

عدم انسجام

عدم عناوین دقیق باعث شده است که کتاب از عدم انسجام نیز رنج ببرد. بحث درست میری در ارائه‌ای نامنسجم از قدرت بیان خود کاسته است. مباحث چنانکه خود نویسنده در پیشگفتار بیان کرده است تکراری هستند و سیر مباحث بعضا به خاطر مونتاژ چند مصاحبه نامعلوم است. این عدم انسجام اما خود نشاندهنده آن است که نگارنده تمایل به ورود در مباحث بسیار زیادی حول موضوع اصلی دارد که توانسته به مقتضای یک مصاحبه برخی از مباحث را بپردازد اما جای این پروژه جای کار بسیار دارد.


میثم قهوه چیان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۷ ، ۰۸:۱۹
سیدجواد


از ظهر روز جمعه که مطلبی را درباره سخنرانی روز مشروطه در کانال گذاشتم دوستان دور و نزدیک پیام هایی دادند و نقدهایی نمودند که دو تا را به اشتراک گذاشتم. من دغدغه دوستان و عزیران را می دانم و می شناسم ولی فکر می کنم ما بسیار اسیر "منطق عکس العمل" شده ایم و از دغدغه های ملی و مسائل ملی به دور افتاده ایم. اول باید ادبیات خود را تصحیح کنیم و به جای "ملت آذربایجان" (که از نظر حقوق بین الملل مربوط به باکو است) و "ملت ترک" (که در ادبیات حقوق بین الملل مربوط به آنکارا است) و "آذربایجان جنوبی" (که از تقسیمات استانی ایران تبعیت نمیکند بل مربوط به تجزیه طلبان است) به شدت دوری کنیم و مطالبات اجتماعی خویش را در قالب ایران و قانون اساسی مطرح کنیم. هنگامیکه ادبیات ما تصحیح شد یعنی ذهن ما دارای انسجام مفهومی گردید، آنگاه به جای دشنام از کلام بهره خواهیم برد و درب های هیچ دانشگاهی را نمی توان بر روی شما ببندند. اگر امروز ما نتوانسته ایم در خانه مشروطه تبریز سخنرانی کنیم دلیل عمده اش این است که ما از منطق فهم جامعه ایران فاصله گرفتیم. به نظر من باستانگرایان در پوست خود نمی گنجند وقتی شما از ادبیات زننده استفاده می کنید زیرا به راحتی شما را متهم به واگرایی می کنند. برخی می گویند جناب میری فهمی از "حرکت ملی آذربایجان" ندارد ولی واقع امر این است که حرکتی وجود ندارد. من در این دو سال اخیر در بسیاری از کانال ها عضوم نمودند ولی جز بحث های واکنشی من کنشی ندیدم. حداقل در این ۴ سال مقالات و سخنرانی ها و کتب بیشماری به فارسی نوشتم ولی جوانان قلیلی دغدغه فهم دارند و دائما سخنان هیجانی می زنند و مطالعه نمی کنند. مطالبات باید در چارچوب قانون اساسی باشد و زبان مادری یک مطالبه در قالب حقوق شهروندی ایران باید باشد. در این ۶ ماهه اخیر بیش از ۴ امام جمعه در مناطق ترکنشین ایران به صراحت از زبان مادری دفاع کردند و الان دوستان میگویند "به ما اجازه سخنرانی نمی دهند"! شما با دفتر این عزیزان ارتباط بگیرید و آنها به شما سالن بدهند و من به نوبه خود سخنرانی خواهم کرد و از ظرفیت دانشگاه و انجمن جامعه شناسی ایران برای ارائه سخنرانی های آکادمیک استفاده خواهم کرد. به سخن دیگر، وقت آن آمده است که به مرحله بالاتری از کنش حرکت کنیم و در این راه به قول شریعتی: بخوان! بخوان! بخوان!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۷ ، ۰۸:۱۷
سیدجواد


اخیرا  مطلع شدم که خبر سخنرانی دکتر سید جواد طباطبائی به مناسبت سالگرد مشروطه در تبریز با نشر اطلاعیه های دعوت به تجمع و اعتراض در محل سخنرانی همراه شده است. کاش این کنشگری اجتماعی در سطحی عقلانی تر ظاهر می شد. اگر چهره ای دانشگاهی خوانشی دارد که عده ای با آن مخالف اند و آن را مثلا توهین آمیز می دانند چرا نباید سعی کنند که خوانش خود را ارائه کنند؟ عقلانیت  و خرد آکادمیک چیزی است که جامعه ی امروز بیش از هر چیز به آن نیاز دارد. در فضای مدنی پاسخ یک سخنرانی فحش و ناسزا نیست بل ارائه یک سخنرانی یا یک یادداشت است که در آن روایتی که صحیح می دانیم را ارائه یا نظریات نادرست را نقد کنیم.  حذف چهره ها یا به حاشیه راندن آنها یا برهم زدن سخنرانی ها چیزی نیست که بتواند ما را به سمت یک جامعه ی مدنی سالم ببرد. عقلانیت در گفتگو شکل می گیرد و توسعه از قِبل داد و دهش رخ می دهد ولی اگر دیگری ها را نفی کنیم به سمت انحطاط و اختناق بیشتر خواهیم رفت و این شهری نیست که ایرانی بتواند در آن شکوفا شود. به سخن دیگر، توصیه من به فعالان مدنی این است که تلاش کنند در همان خانه مشروطه تبریز سخنرانی دیگری ترتیب دهند و ایده های خود را یا خوانش خویش را ارائه دهند و از این طریق افکار عمومی کشور را به مسئله زبان مادری در سطح ملی متوجه نمایند. ادبیاتی که برای معرفی دکتر طباطبایی در کانال ها و سایت های منتسب به "ترک سسی" مورد استفاده قرار گرفته از ادب به دور است و بر همگان فرض است که اخلاق و حسن خلق داشته باشیم و از ناسزا و کلمات زشت استفاده نکنیم. زمانی می توانیم به آینده امیدوار باشیم که به این آگاهی رسیده باشیم که پرسشگر و منتقد "خصم" نیست بل امکانی است در جهان و به مخالفمان بگوییم "من با تو مخالفم ولی حاضرم جانم را بدهم تا توحرفت را بزنی"! اگر ما به این سطح از شعور و آگاهی و مدنیت رسیدیم، آنگاه خانه مشروطه دیگر موزه نخواهد ماند بل نحوی از بودِ جمعی ما خواهد گشت.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۷ ، ۰۸:۱۵
سیدجواد