در اسفند ماه ۱۳۹۶ میزگردی در مجمع فلاسفه ایران با حضور دکتر محمد علی مرادی در باب نیهیلیسم داشتیم. وسعت نگاه دکتر مرادی و نوع فهمش از مرگ و معنا و رهایی و وضعیت انسان ایرانی قابل تامل است و شاهکاری است در نوع خودش. متن آن را به اشتراک میگذارم:
ریشه نیهیلیسم در عقلگرایی
در ادامه این نشست، مرادی به بیان سخنانی پرداخت و اظهار کرد: من با موضوع نیهیلیسم و راسیونالیته سخن خواهم کرد. برای اولین بار هامان و بعد یاکوبی این مفهوم را استفاده کردهاند و نیچه مهمترین کسی است که نیهیلیسم را به کار میبرد. وی افزود: نیهیلیسم مفهومی است که نیچه آن را ذیل «دیوانگی عقلانی» پرورانده است. آقای عطاس نقد را به دوران روشنگری میبرند، اما نیچه منشا نیهیلیسم را به یونان میبرد. اساس نقد کانت «ماکسیم»های خرد است. نقد اصلی نیچه به اخلاق و سقراط است. به نظر او اخلاق باعث میشود که نیهیلیسم به وجود بیاید. این پژوهشگر فلسفه تصریح کرد: بزرگترین تجسم نیهیلیسم جنگهای جهانی اول و دوم است که در فیلم «روبان سفید» اثر میشل هاینکه میتوان تجسم اخلاق پروتستانی را به عریانی دید، این فیلم نشان میدهد که چگونه زمینههای جنگ جهانی اول در روستایی در حال شکل گیری است و نسلی که بعدها در جنگ جهانی دوم شکل گرفتند را میبینیم. از نظر نیچه مهمترین وجه ارتباط اخلاق با منطق است، در منطق گونهای سیستم دوگانه شکل میگیرد. در منطق «حقیقت و ناحقیقت» و در اخلاق خیر و شر صورتبندی میشود. مرادی با بیان اینکه به قول دیالکتیک روشنگری آدورنو، دو سوی غرب را میتوان مارکی دو ساد و کانت دانست، گفت: مارکی دو ساد در پی آن بود که چگونه میتوان شر بود و کانت در مقابل در پی رسیدن به خیر است، اما نیچه بیان کرده بود چگونه میتوان فراسوی خیر و شر ایستاد. وقتی شما متافیزیک مبتنی به استدلال درست میکنید، خدا از زندگی دور میشود. نیهیلیسم جایی شکل میگیرد که همه چیز را با نگاه خردگرایانه و حسابگر میبینید. وی افزود: نیچه کتابی نوشت با عنوان فراسوی نیک و بد و در آن به نقد اخلاق و خرد پرداخت. خرد خیال و تخیل را سرکوب میکند. منطق سرکوب تخیل است. هایدگر معتقد بود که کانت به تخیل بیتوجه است. در تمدن مسیحی کتابهای ریتوریکا و بوطیقای ارسطو حذف شده است. این دو کتاب شامل مباحث احساسی، ادبی و ... است که در قرون وسطی سرکوب میشد. فیلم «نام گل سرخ» ساخته امبرتو اکو این موضوع را به بهترین شکل نشان داده است. مرادی تصریح کرد: آیا ما ظرفیتهای عبور از نیهیلیسم را در سنت خود داشتهایم؟ ابن سینا نیروی تخیل را در کنار فهم حفظ میکند. در کتابهای تاریخ تخیل، ابنسینا وجود دارد و نمیخواهد همه چیز را راسیونال کند. ارنست بلوخ ابنسینا را گرایش چپ ارسطوئی میداند. رنسانس جایی شکل گرفت که هنر و تخیل وجود داشت و بعدها به سمت عقلانیت گرایش یافت، برای همین ابنسینا ظرفیتهایی دارد که میتواند گونهای دیگر از تخیل را در مقابل عقل ساماندهی کند. داستان «شهرزاد» نیز یکی از مثالهایی است که در مقابل نیهیلیسم است که با هر شب یک قصه، مرگ را به تاخیر میاندازد. آیا نیهیلیسم پشت دروازههای ما ایستاده است؟ در فقه ظرفیت زیادی برای نیهیلیسم داریم که سعی دارد همه چیز را با ضوابط منطقی توضیح دهد. مسئله دیگر افرادی هستند که میخواهند همه چیز را با حساب مهندسی توجیه کنند. باید به این سوال فکر کرد که چرا جنبش چریکهای فدایی ایجاد شد که از مصادیق نیهیلیسم بودند و دست به تپانچه برده و دیگری را میکشتند یا صادق هدایت وجه دیگری از نیهیلیسم بود که به خودکشی منجر شد، اما امیرپرویز پویان و مصطفی شعاعیان که از چریکها بودند میخواستند کار هنری کنند، ولی امکان آن نبود و هدایت هم دیگر امکانی برای کار هنری نداشت، به قولی هیچ کس نمیتواند با دیوی که در درون دارد به سر برد یا دست به جنایت میزند و یا هنر خلق میکند. وی در پایان گفت: کتاب «الهیات فلسفی در عهد نیهیلیسم» نوشته وایشندل که رییس سابق دانشگاه برلین بود، تلاش میکند الهیات را در عهد نیهیلیسم بازسازی کند که الهیات فلسفی است. هایدگر تلاش کرد با بازسازی هم-بودی به مقابله نیهیلیسم برود. ما باید این روشها را یاد بگیریم و در مقابل نیهیلیسم فعالیت کنیم. یکی از مصادیق بارز نیهیلیسم در جامعه ما این است که هر فرد خود را محور و «طاووس علیین» دانسته و بینیاز از دیگران میداند