سیدجواد میری

جامعه‌شناسی، فلسفه و دین‌پژوهشی

سیدجواد میری

جامعه‌شناسی، فلسفه و دین‌پژوهشی

سیدجواد میری

سیدجواد میری مینق
دانشیار گروه جامعه‌شناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
دکترای تخصصی (Ph.D): جامعه‌شناسی، (دانشگاه بریستول/ انگلستان)، 2003.
کارشناس و کارشناسی ارشد: مطالعات ادیان و فلسفه علم، (دانشگاه گوتنبرگ / سوئد)، 1997.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

۱۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نقد میری» ثبت شده است



✅ در تکاپوی یافتن کلیدهای صفحه‌کلید، انگشتهایم نه از چشم، که از ذهنم کمک می‌گیرند و ذهنم علاوه براین،به کار القای واژگان در جهت تولید یک متن نیز مشغول است و در انجام آن،  واژگان را از انبار اطلاعات در خودآگاه و ناخودآگاهم بر میچیند و به مغز میدهد تا سیستم عصبی  ام بتواند انگشتهایم  را بر کلیدهای  حروف ، جهت ساخت کلمات و جملات و پاراگراف و در نهایت یک متن کوتاه و کامل، به حرکت در آورد. ذهنم سوار بر ظرف بی ظرفی و زمانی، از نوک انگشتان تا به دور دستها آمد و شد میکند تا این نوشته  را بسازد و در معرض دید مخاطب قرار دهد. تکاپوی یافتن و فشردن کلیدها و نقش بستن کلمات بر صفحه ی مانیتور و تکمیل شدن گام به گام یک متن ،فرایند عمدتا مکانیکی تولید است. فرایند تولید  اعم از مکانیک و ارگانیک ، در نوشته هایی که در گروه‌ها و کانالها بکار میبریم، البته به این سادگی نیست و پیچیدگی های دیگری نیز دارد.

✅ از فرایند تولید در قالب یک بازنمایی ساده و عینی  یعنی مکانیکی سخن به میان آوردم تا نشان دهم فرایند تولید یک متن و نوشته برای انتشار در یک کانال یا گروه در شبکه اجتماعی، امری مهم و قابل توجه است. ثمره ی این فرایند تولید، « پیام» و انتقال آن به مخاطب  است که در علوم ارتباطات از این پیام به « پیام نوشتاری» یاد میشود. پیام‌های نوشتاری ، تحلیل‌های زبانی و هرمنوتیک را موجب میشوند. به کتابت در آمدن هر چیزی، سه رابطه متن، نویسنده و مخاطب را بر مبنای « پیام » شکل میدهد. هر نوشته‌ای از هر نویسنده برای هر مخاطب ، پیامی دارد که فرض آن است که مؤلف در پی انتقال آن است اما نمی‌توان تضمین کرد که مخاطب همان پیام مورد نظر مؤلف را بی کم و کاست دریافت کند.

✅ پیام این نوشته چیست؟ من خودم در کشف پیام این نوشته‌ام در مانده ام!واقعا در پی انتقال چه چیزی انگشتهایم را ، به نوبت، بر صورت هر کلیدی از این صفحه کلید نواختم تا رنگی مجازی پس دهد و کلمه ی ساخته شود. من و صفحه‌کلید و ذهن  سه تایی دست در دست هم دادیم تا یک توهم بیافرینیم به نام یک نوشته که گویا پیامی را میخواهد منتقل کند! واقعاً کجا است پیامی که از این متن به شما منتقل شود!؟ تردید نکنید که این متن هیچ پیامی ندارد؛ دارد؟

✅ تراوش های ذهن و تکاپوهای انگشتان و بر ساختن کلمات از کلمه دان بی پایان این کامپیوتر، بسیاری را بر آن داشته است که چیزهایی بنویسند که هیچ پیامی جز بی پیامی به مخاطب منتقل نشود. سرگرمی‌ها به زیور« پیام نوشتاری» آراسته می‌شوند تا هم نویسنده را تخلیه کنند و هم وقتی از مخاطب بگیرند که وقت در این دیار بسیار ارزان است؛ بلکه رایگان و بی قیمت!.

✅ کانال‌ها و گروه‌ها با نشرو جابجایی « پیام‌های نوشتاری» و گفتاری و شنیداری و دیداری ، یارگیری میکنند و سؤال مهم این است که آیا این یاران همراه را با چه چیزی سرگرم یا مشغول و یا مشعوف و یا مستفیض میسازند و چه نفعی برای آنان دارند؟

✅برای نمونه، نزاعی که میان دو جامعه شناس ، آقایان دکترها جلایی پور و میری در گرفته است و « پیام نوشتاری» زیادی که با صدا دریافت پیام « نوتیفای » شده اند، چه چیزی را منتقل میکنند در زمانه ای که بسیاری به دلایل مختلف گزینه « میوت» را هم برای دهن خویش و هم بر صدای  دریافت پیام از عزیزان، فعال کرده اند!

✅ دو گرامی جامعه شناس ایرانی در حالی که همه جامعه شناسان از جمله خودشان در اینکه آیا اصولاً جامعه ایران یک « سوسایتی » است یا « کامیونیتی » مانده اند، به خود و خویش و خواهش و خانواده و خرابات و خرابه‌ و خروارها امور دیگر، پرداختند بدون اینکه بگویند آقا خط کشی های خیابان در این دیار چرا اینقدر بد است که به دلیل همین خط کشی های نادرست هم ترافیک داریم و هم کشتار . خط کشی کردن میان خودتان را به خیابان و مشکلات مردم بکشید عزیزان .

باقر طالبی دارابی
۱۳۹۷/۸/۱۸

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۷ ، ۱۳:۵۱
سیدجواد



حمیدرضا جلائی‌پور
متاسفانه جناب میری همچنان با کلمات شعبده‌بازی می‌کند و روی هوا سخن می‌گوید. بعنوان مثال ایشان جبهه سیال و متنوع اصلاحات را با حزب آهنین و توتالیتر اتحاد جماهیر شوروی مقایسه کرد و برای ایشان توضیح دادم که چرا مستند سخن نمی‌گویید؟ و یا به دو دلیل اشاره کردم که چرا جناب میری یک پان‌ترک است. ولی ایشان بجای پاسخ موضوع را عوض کردند و نوشتند من «اصلاح‌طلب نمی‌بینم» و اصلاح‌طلبان را یک «قبیله» نامیدند. (در صورتیکه یک آشنای مبتدی با اصطلاحات علوم اجتماعی و یک آشنای مبتدی با جامعه و تاریخ ایران می‌داند که ما اساسا در ایران واقعیتی بنام «قبیله» نداشتیم و نداریم و در دوران پیشامدرن هم حتی عشایر ما قبیله نبودند ولی جناب میری همینطور نسنجیده واژه‌ها را مصرف می‌کند.)

اما من برخلاف ایشان موضوع را عوض نمی‌کنم و در راستای روشنگری درباره خطر واگرایی باز نشان می‌دهم چرا جناب میری یک پان‌ترک و یک «سرباز گفتمانی نیروهای واگرا» است-در زیر فقط به شش نشانه اشاره می‌کنم.

۱-ایشان همچنان برای اینکه روشن کند که پان‌ترک نیست زبانش می‌لرزد و بجای اینکه از کشور ایران یا همین دولت-ملت ایران سخن بگوید از «قاره فرهنگی ایران» سخن می‌گوید تا بر «ایران فعلی» تاکید نکرده باشد (به نوشته جناب میری تحت عنوان «اصلاحاتی نمی‌بینم» در کانالش مراجعه کنید).

۲-در پست شماره یک در بالا 👆پست فیسبوکی جناب میری را با پرچم ترکیه نشان می‌دهد، که آشکارا حاکی از علائق پانترکیستی بودن ایشان دارد. البته این حق هرکسی است که هر علاقه‌ای داشته باشد اما خوب است این علاقه شفاف بیان شود و در پشت سخنان شریعتی و آل‌احمد سنگر گرفته نشود.

۳-در پست شماره دو در بالا 👆 تبادل  پست و همکاری جناب میری با محمدرضا لوایی رهبر پانترک‌های ساکن ترکیه و همکار سازمان میت ترکیه را نشان می‌دهد. جناب لوایی صاحب و ادمین کانال واگرای "40میلیون تورک" نیز هست.

۴-در پست شماره سه در بالا 👆فایل صوتی مصاحبه جناب میری در تجلیل از پیشه وری واگرا (رئیس جمهور خودخوانده آذربایجان در دهه بیست) به اشتراک گذاشته شده است. فرقه پیشه وروی عامل بلا اراده استالین در روسیه شوروی شد. ولی خود جناب میری می‌فرمایند: «امروز چهارشنبه اول آذر ۱۳۹۶ از صدا و سیما برنامه ای ضبط کردند [...] به این موضوع پرداختم و رویکردهایی را که پیشه وری را "شریر بالفطره" از آغاز تا پایان معرفی میکردند نقد کردم».  خوب است جناب میری توضیح دهند به کسی که در راه جدایی آذربایجان ایران  تا انتها با کشور متخاصم (روس) فعالیت کرده به فعلش چه باید گفت؟!

۵-در پست شماره چهار در بالا 👆جناب میری به طرز عجیبی «میراث سعدی» را هم از زبان فارسی می‌گیرد! و به داریوش آشوری، خرمشاهی و دولت آبادی متذکر می‌شود که زبان فارسی را زبان دری بنامید. جناب میری به کسانی این آموزش را می‌دهد که فعالیت فرهنگی و علمی آنها تاثیرگذار و قلابی نیست.

۶-در پست شماره پنج در بالا 👆جناب میری در بیوگرافی اش خانواده خود را ترکی-روسی (Turkish-Russian)معرفی ‌می‌کند. در حالیکه جناب میری در ایران بدنیا آمده و آذربایجانی است.


جناب میری و تبرئه پیشه‌وری

حمیدرضا جلائی‌پور
۱-من در نوشته خود (تحت عنوان: نشانه‌های پان‌ترک بودن) از جناب میری این سوال را کردم: «کسی که در راه جدایی آذربایجان ... با کشور متخاصم روس فعالیت کرده به فعلش چه باید گفت؟! "ایشان بجای اینکه پاسخ سوال را بدهد فرمودند، که جلائی‌پور معلم اکابر و آماتور است و تاریخ نمی‌داند! من تا اینجا با ایشان مشکلی ندارم زیرا من خیلی چیزها از جمله تاریخ هم نمی‌دانم.

حالا شما ببینید جناب میری چگونه با کلمات نمایش علمی می‌دهد و با کلمات شعبده‌بازی می‌کند. به نظر من ایشان مقدمات اولیه یک تحقیق معمولی را هم رعایت نمی‌کند. بعنوان نمونه ایشان در ارزیابی همین اقدام بارز «واگرایانه» پیشه‌وری نمی داند که برای مسائل بغرنج و نامعلوم ما به تحقیقات بیشتر و به چند منبع و به چند زبان نیاز داریم، نه درباره مسائل روشن. مثلا تا چهار دهه پیش به روشنی معلوم نبود در کودتای بیست‌وهشت مرداد ۱۳۳۲ نقش انگلیس و آمریکا هرکدام چگونه بوده، عده‌ای آنرا بیشتر انگلیسی می‌دانستند؟ در پاسخ به این سوال ما هم به آرشیوهای انگلیس و هم آمریکا و حتی روسیه نیاز داریم. ولی جناب میری نمی‌داند که ما برای آگاهی از «خطای پیشه‌وری» در جدایی آذربایجان از ایران به منابع روسی احتیاج نداریم. همان آگاهی تاریخی ما از اقدام واگرایانه و جدایی‌طلبانه پیشه‌وری در سال ۱۳۲۵ در آذربایجان برای ما کافی است. ولی جناب میری از پاسخ به این سوال با یک نمایش علمی فرار می‌کند و می‌گوید: (نقل به مضمون) جلائی‌پور آماتور که هیچ، مورخین ایرانی هم اگر خیلی بدانند فقط به منابع انگلیسی دسترسی دارند در صورتیکه جناب میری ما در ارزیابی عمل پیشه‌وری به منابع روسی و زبان روسی دسترسی داشته است!! خب جناب میری بعدش چی؟ بالاخره شما جواب سوال را ندادید و نگفتید فعل واگرایانه و تجزیه‌طلبانه جناب پیشه‌وری را محکوم می‌کنید یا نه؟ و یا بنام زبان روسی پاسخ به این سوال را ماسمالی می‌کنید؟ من به این شیوه بحث جناب میری می‌گویم شعبده‌بازی با کلمات و انجام سربازی گفتمانی برای «واگرایان».

۲-در همین نوشته کوتاه جناب میری در کنار یک نمایش علمی یک دروغ بزرگ هم گفته است. و من را وصل کرده به قصه مرحوم امیر انتظام و بدین سان معجزه با کلمات را تکمیل کرده است. در صورتیکه اولا من نه در جریان اشغال سفارت آمریکا بودم و ثانیا اصلن اشغال سفارت یک کشور را قبول نداشتم و می‌گفتم اگر دیپلماتهای آمریکایی جاسوس‌اند دولت آنها را از ایران اخراج کند و نیاز به اشغال سفارت نیست و ثالثا من اصلن در جریان پرونده و محاکمه امیر‌انتظام نیستم.

۳-در اینجا بد نیست در نقض سخنان بی‌پایه جناب میری به یک خاطره از مرحوم امیر انتظام اشاره کنم. اولین بار که با دوستان توانستیم روزنامه جامعه را تاسیس کنیم کوشش داشتیم با تمام کسانی که حقوقشان در دهه شصت نقض شده در روزنامه مصاحبه کنیم. اتفاقا ابراهیم نبوی یک مصاحبه هشت ساعته اولین بار با امیر انتظام انجام داد و در روزنامه چاپ شد و بعد هم ما را دست‌گیر کردند و من نمی‌دانم آن موقع جناب میری در کدام مرکز تحقیقات جهانی مشغول تحقیق بودند! ولی حالا که در قافیه بحث پیشه‌وری گیر کرده‌اند از یک طرف من را ربط می‌دهد به قصه پر غصه‌ی مرحوم امیرانتظام و از طرف دیگر برای اینکه دولت پنهان را ناراضی نکند من را متهم می‌کند که به سایت‌های ضد اسلام و ضد ایران گوش می‌دهم! در حالی که جناب میری این واقعیت ساده را درک نمی‌کند که اگر من می‌خواستم از سایت‌های ضد ایران خط بگیرم که با نیروهای واگرا و تطهیر کننده پیشه‌وری وارد بحث نمی‌شدم.

بعد از اینکه مستندا (نه با ادعای لفظی و من عندی) آگاهی پیدا کردم که جناب میری در چه رشته‌ای و در چه دانشگاهی درس خواند‌ه‌اند، بحث‌ها درباره واگرایی را ادامه می‌دهم.


اصل مطلب فراموش نشود

حمیدرضا جلائی‌پور
متاسفانه واگرایان با اتهامات تکراری غیرمستند، شخصی، فکری و برچسب‌های پرشمار ناروا به من و سایر اصلاح‌طلبان بحث را به حاشیه بردند. برای گل‌آلود نشدن گفتگو یک بار به طور خلاصه مواضعی که بارها آشکارا بر آن تاکید کرده‌ام و امثال جناب میری خلاف آن را به من و اصلاح‌طلبان نسبت می‌دهند ذکر می‌کنم:

▪️طرفدار آموزش «زبان مادری»‌ در مدارس مناطقی از ایرانم که زبان مادری‌شان فارسی نیست‌‌، ولی نه به عنوان جایگزین آموزش زبان رسمی فارسی به همه‌ی ایرانیان، بلکه در کنار آن. به تعبیر دیگر طرفدار آموزش زبان مادری‌ام، ولی مخالف آموزش «به» زبان مادری‌ام.

▪️حامی ملی‌گرایی باستان‌گرا و نژادگرایانه نیستم ولی از ملی‌گراییِ مدنی، عادلانه، فراگیر و مبتنی بر اصول که در آن بر حقوق برابر همه‌ی ایرانیان تاکید می‌شود دفاع می‌کنم. دموکراسی مشارکتی را برای ایران اساسی و همبستگی‌زا می‌دانم. بدون تقویت دموکراسی، میهن‌دوستی مسولانه جامه عمل نمی‌پوشد. در توضیح میراث فرهنگی ایران سه مولفه آن را (اسلامیت، ایرانیت و مدرنیت) در برابر هم قرار نمی‌دهم.

▪️جریان‌های قوم‌گرای واگرا را که به جای تاکید بر لزوم توسعه‌یافتگیِ متوازن بیشتر و بسط دموکراسی و عدالت و آزادی در ایران و استیفای حقوق همه‌ی شهروندان و اقوام ایران، بر گرایش‌های هویتی واگرا که به آتش تجزیه‌طلبان و خشونت‌گرایان و اقتدارگرایان و نفرت‌پراکنان می‌دمند، تضعیف‌کننده‌ی همبستگی ملی، صلح، امنیت و دموکراسی در ایران می‌دانم.


گرایش سیاسی نویسنده «گند» اصلاحات؟
 

۱-جناب میری نوشته‌اند من به اصلاح‌طلبی جلائی‌پور نقد دارم و می‌‌گوید او:

«در این ۲ دهه آسیب های جدیی به پروسه اصلاحات در ایران وارد کرده است و به نوعی در زمین بازی اصولگرایی بازی کرده است ولی افکار عمومی را فریب داده است که بازیگری مستقل است ولی واقعا نبوده است»

چرا این سخن میری بی‌پایه است؟ به دو دلیل اشاره می‌کنم. دلیل اول اینکه چگونه فردی مثل جلائی‌پور می‌تواند بعنوان بازیگری مستقل افکار عمومی را فریب بدهد؟ میری توجه ندارد شتر‌سواری دولا دولا ممکن نیست. من بیست سال است بعنوان یک علاقمند به تحقیقات سیاسی-اجتماعی و یک عضو جبهه وسیع سیاسی اصلاح‌طلبان (عضو شورای مرکزی حزب مشارکت و حزب اتحاد) در رسانه‌ها نوشته‌ام و در صد‌ها محافل دانشجویی و مدنی از موضع اصلاح‌جویی سخنرانی کرده یا در گفت‌گو‌ها شرکت کرد‌ه‌ام (و در این زمینه‌ها هم پنج کتاب نوشته‌ام). من در هیچ‌ سخنرانی و در هیچ نوشته‌ای هویت سیاسی خود را پنهان نکرده‌ام، و حتی هیچ‌کدام از دعوت‌کنندگان من ناآگاه از هویت سیاسی من نبوده‌اند. دلیل دوم اینکه جناب میری چرا در این بیست سال به فریب‌کاری جلائی‌پور اشاره نکرده است و ناگهان بعد از فشار ائتلاف ترامپ، نتانیاهو و بن‌سلمان به تمامیت ایران (با سلاح تحریم) میری یاد اصلاح‌طلبان فریبکار افتاده است؟ بدین‌ترتیب نویسنده جلائی‌پور را بدون ارائه دلیلی به فریب‌افکار عمومی در ایفای «نقش بازیگری مستقل» متهم می‌کند. این نوع برچسب‌زنی به نظر می‌رسد از خصیصه‌های نیروهای‌ واگرا است.

۲-من در پستی از کاربران کانالم به نوشته‌ای از محمود افشار اشاره کردم 👆که چرا به راحتی میری به او «سرکوبگر» می‌گوید؟ بعد جناب میری بجای پاسخ به اتهامی که به افشار زده است چنین فرموده‌اند، که چرخش جلائی‌پور:
 
«به سمت ناسیونالیسم اقتدارگرا -برای جذب سبد رای در ۱۴۰۰- داشته اند.» «به عنوان مثال، سلطنت طلبی محمود افشار و ضدیت افشار با تنوع زبانی (بویژه ترکی و عربی* در ایران را نماد ایراندوستی دانستن هیچ مبنایی در اصلاح طلبیِ جمهوری اسلامی با گرایش اسلامگرایی (با خوانش فقاهتی) ندارد.»

در اینجا جناب میری حداقل دو خطای آشکار دارد. خطای اول اینکه گرایش سیاسی محققان دوره رضا‌شاه یا سلطنت طلبی‌ یا مشروطه‌خواهی یا چپ یا اسلام‌گرا بود‌ه است. اما میری به این نکته ساده توجه ندارد که بخاطر گرایش سیاسی یک محقق نمی‌توان او را «سرکوبگر» نامید! خطای دوم اینکه میری در ادعای فوق دارد به دولت پنهان خط می‌دهد که چه نشسته‌اید که جلائی‌پور در طراز «اصلاح‌طلبی جمهوری اسلامی با گرایش اسلام فقاهتی» نیست! یا جناب میری می‌خواهد آدرس بدهد کسی که می‌گوید به یک محقق بی‌دلیل سرکوبگر نگویید، سلطنت طلب یا اصول‌گرا است!

با این همه این خطای دوم میری نشان می‌دهد که او اصلن واقعیت جریان اصلاحات در بیست‌ساله اخیر را تشخیص نداده است. او نمی‌داند (یا قرار است که نداند) که خواستگاه این جریان اصلاح‌طلبی، در انقلاب اسلامی و در جریان دفاع از کشور در جنگ تحمیلی هشت‌ساله بوده است. او متوجه نیست این حاملان اصلاح‌جو برای تغییر ابعاد نامطلوب جامعه دنبال انقلاب دیگری نیستند بلکه در چارچوب همین سازوکارهای جمهوری اسلامی دنبال تغییرند. میری نمی‌داند اگر نیرویی ضد‌جمهوری اسلامی و برانداز باشد آن نیرو دیگر انقلابی است و نمی‌تواند اصلاح‌طلب باشد. او ظاهرا نمی‌داند که اصلاح‌طلب یعنی کسی که تغییرات در جامعه را از طریق سازو‌کارهای موجود و قانونی در چارچوب تمامیت ایران و نظام‌سیاسی آن پیگیری می‌کند. (البته یک تعارض دیگر در همین نوشته کوتاه میری هست که از یک طرف جلائی‌پور را بیرون اصلاح‌طلبی در جمهوری اسلامی می‌داند و  از طرفی دیگر جلائی‌پور را در زمین اصول‌گرایی می‌‌بیند!! چنین مواضع متعارضی بیشتر با شعبد‌ه‌بازی با کلمات ممکن می‌شود).

با این همه جالب است جناب میری توضیح‌ دهد که: وقتی ایشان بعنوان یک روس‌شناس، نگران ابعاد فقهی جمهوری اسلامی و اصلاح‌طلبان است! خود ایشان روشن کند که چه گرایش سیاسی دارد؟ تاکنون محقق مسکو سنتریک ما مواضع سیاسی خود را آشکارا ابراز نکرده است و فقط خود را محقق چندزبانه مستقل و جهانی می‌داند. بنابراین مفید است که نویسنده نوشته «گند» اصلاحات روشن کند آیا خود ایشان جمهوری اسلامی را قبول دارد یا نه؟ یا دنبال ایران چند پارچه است؟ او برای تحقق ایران چند‌پارچه دنبال چه راهبردی است؟ فعلا تا توضیح خود نویسنده، فرضیه من این‌است که از گفتار جناب میری می‌توان فهمید که او یک نویسنده دو نبش است. در نبش اول او گفتار واگرایی را تحت عنوان محقق چند‌زبانه و روسیه‌شناس فربه می‌کند. در نبش دوم به تخطئه اصلاحات (نه نقد اصلاحات) مشغول است. در این نبش دوم او هم می‌تواند طرفداران براندازی دو مرحله‌ای جمهوری اسلامی و هم طرفداران دولت پنهان را راضی کند.


سد ستبر آذربایجان

"با عرض سلام خدمت جناب جلایی پور گرامی
رضا نیک جوی تبریزی هستم . شاغل در شرکت پتروشیمی جم واقع در عسلویه. کارشناسی ارشدم با گسست از کارشناسی ام ، مهندسی الکترونیک ، علم سیاست است.
تبریزی هستم و ساکن شهر تبریز.
از سال 77 با اصلاح طلبی و اصلاح طلبانی چون شما استاد گرامی آشنا شدم.
اخیرا مواضع اصولی شما را در مقابل افرادی چون سیدجوادمیری در کانال تلگرامی تان مطالعه کردم و جائز ندانستم که مزاحمتان نشوم تا عرض تشکری داشته باشم
درود بی پایان بر شما که به مقابله با افرادی که خواسته یا ناخواسته در پی نظریه سازی برای نیروهای واگرا هستند ، همت گماشته اید
با آرزوی موفقیت های روزافزون برای شما."


من معتقدم مهمترین مانع در برابر نیروهای واگرا در آذربایجان خود مردم آذربایجان هستند. همه می‌دانیم فرقه پیشه‌وری در ۱۳۲۵ را خود مردم تبریز شکست دادند. و این قصه ادامه داشته و دارد.

بطور مثال همین روزها من وقتی نویسندگانی را که عمل تجزیه‌طلبانه پیشه‌وری را در جدایی آذربایجان از ایران توجیه می‌کردند، نقد کردم، ده‌ها پست تلگرامی تشکر آمیز از جوانان آذربایجان دریافت کردم و همینجا از همه آنها متقابلا تشکر می‌کنم. بخاطر اینکه حمل برخودستایی نشود فقط در بالا 👆برای نمونه یکی از آن پست‌ها را به اشتراک می‌گذارم.


بد نیست قبل از زدن حرف‌های بزرگ (ناسیونالیسم باستانگرا)  و چسباندن این حرف‌ها به این و آن (به روش چسب و قیچی) خوب است اول مسائل اولیه اخلاق پژوهشگری روشن شود.👇
...............................


خدمت جناب آقای میری،لطفا فامیل نشویم!

نوشته: سهراب اهرابی
ظاهرا علاوه بر تحریف و مقاله سازی یکی دیگر از تکنیک‌های جنگ روانی آقای میری سکوت در میانه بحث  و ندیده گرفتن ایرادها است.

من در یادداشتی از آقای میری خواستم:
1.  دلیل تحریف مقاله کاوه بیات در ذیل مدخل پیشه وری در دانشنامه جهان اسلام را به ما بگویند تا ما هم بدانیم چطور موفق شده اند چیزی که در مرجع اصلی وجود ندارد را به صورت نقل قول مستقیم و مقدمه یک بحث آورده و سپس از آن نتیجه بگیرند! تصور میکنم حداقل وظیفه جناب میری در این جا عذرخواهی باشد والا به بقیه ارجاعات و نقل قول ها نیز اطمینانی نیست و زین پس باید همه آنها یک به یک کنترل شوند.

2. اینکه ایشان عجالتا پاسخ دهند که چگونه در نوامبر 2006 مجله London Academy of Iranian Studies, بیش از ده مقاله از ایشان را در یک شماره چاپ کرده است؟ مگر نه اینکه هر فصلنامه علمی فقط یک مقاله از هر فرد را منتشر میکند؟ پس چطور ایشان ادعا میکند که London Academy of Iranian Studies, در هر شماره 14 مقاله  از او منتشر کرده است؟ و اگر کرده است، چرا حتی یک مورد از این مقالات در فهرست مقالات علمی ایندکس نشده است؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۷ ، ۱۳:۳۵
سیدجواد



یکی از نکات قابل توجه گفتگوی دکتر جواد میری با فرهیختگان این جملات است:

« یک‌وقت من کار علمی و تحقیق دارم و در «نشریات علمی‌پژوهشی» مقاله چاپ می‌کنم و درواقع یک محقق هستم، اما گاهی در عرصه عمومی، سیاست‌نامه ایجاد می‌کنم و در مهرنامه فعال هستم و در عرصه عمومی سخن می‌گویم و دیگر مخاطبان ن فقط اجتماع علمی نیست. آقای طباطبایی زبان فرانسه و انگلیسی و تا حدودی هم آلمانی می‌دانند و بیشتر مباحثش با گفتمان شرق‌شناسی است و ایشان می‌توانسته نظرات خود را به‌صورت علمی و مقالات علمی‌پژوهشی نوشته و به چند زبان چاپ کند و در کنفرانس علمی هم شرکت کنند. به رزومه ایشان نگاهی بیندازید. در چند کنفرانس علمی ایشان شرکت کرده و نظرات خود را مطرح کرده است؟ اما اکنون مخاطب ایشان جوانان هستند یا فردی مانند آقای عباس آخوندی است و عرصه عمومی را مخاطب قرار داده است که نشان می‌دهد او در حال ساخت یک ایدئولوژی است. حال، ایدئولوژی معنای بدی ندارد و ما در معنای «کلان روایت» بیان می‌کنیم. ایشان می‌گویند اینجا ایران است و جای مطلوبی نیست و من برای شما مخاطبان چشم‌انداز دیگری ترسیم کردم و اگر الان در این موقعیت قرار داری، به‌خاطر روشنفکران دینی و ارگانیک مانند شریعتی و جلال آل‌احمد و سروش است که تو را در این تله قرار دادند و من سعی دارم تو را به جای بهتری ببرم. البته هر متفکری یک چشم‌انداز برای خود ترسیم می‌کند» (پایان نقل قول)

1)این درست است که جواد طباطبایی به دنبال چاپ مقاله علمی –پژوهشی در مجلات نیست. دلیل آن هم روشن است، برای اینکه وی نیازی به این نوع مقالات ندارد. طباطبایی دیگر نه عضو هیات علمی دانشگاه است که به دنبال ارتقای رتبه باشد و نه دانشجو که به دنبال رزومه باشد. طباطبایی اگر حرفی برای گفتن داشته باشد، نتایج پژوهش هایش را در قالب کتاب یا فصلنامه‌هایی که دایره المعارف اسلامی یا سایر نهادهای علمی متولی آن بوده اند منتشر کرده است.
2) سوال این است که خود جناب دکتر میری در این چند سال، چند مقاله علمی پژوهشی چاپ کرده است؟ فقط کافی است به سایت ایندکس مقالات علمی ( نورمگز) رفته و نام ایشان را جستجو کنیم، تا ببینیم که از خود ایشان فقط سه مقاله علمی منتشر شده است که هر سه به همراه دانشجویان بوده است.
 اتفاقا به نظر می رسد آقای میری بیش از بقیه به نوشتن مقاله علمی نیاز دارد. هم به دلیل موقعیت شغلی و هم به این دلیل ساده که دست کم باید برای یک بار هم شده «فرضیه» خود مبنی بر نسبت اندیشه ایرانشهری با سلفی‌گری را به صورت علمی به اثبات برساند. بنابراین ما پیشنهاد می کنیم،ایشان که دست به قلم دارند، چهارمین مقاله علمی- پژوهشی خود را به این موضوع اختصاص بدهند.
3) آقای میری هفته ای  چندین مقاله یا مصاحبه با رسانه ها در خصوص موضوعات مورد علاقه اش منتشر می‌کند! با این اوصاف به نظر می‌رسد که خود آقای میری، به دنبال همان چیزی است که طباطبایی را بدان متهم کرده است (ایدئولوژی سازی). از سوی دیگر، رسانه هایی که آقای میری با آنها مصاحبه می‌کند، علمی نیستند بلکه رسانه های ایدئولوژیک و سیاسی و در بهترین حالت تابع قواعد ژورنالیسم اند که نسبتی با تاملات فکری ندارد.
از قضا، فرهیختگان، خبرگزاری مهر و... که به صورت روزانه با سبقه سیاسی، جناحی و ایدئولوژیک منتشر می‌شود، بستر مناسب‌تری برای ترویج ایدئولوژی است تا مهرنامه و سیاست نامه که به صورت فصلی چاپ می شوند. مخاطب دسته دوم از نشریات نخبگان است، ولی مخاطب مهر و فرهیختگان، عمومی است.
اکنون چگونه است که انتشار مطلب در فصل نامه های مهرنامه و سیاست نامه (که اولی فعلا منتشر نمی شود) به نیت ترویج ایدئولوژی تفسیر می شود اما فعالیت «روزانه» آقای میری در تلگرام، محافل روشنفکری، رسانه های کاغذی و دیجیتال، در هر سطح و کلاسی،  «غیر ایدئولوژیک» و غیر سیاسی!
4) در باب سیاسی بودن نشریاتی که آقای میری در آن فعالیت می‌کند، یک نمونه ساده این است که پس از تغییرات گسترده در راس دانشگاه آزاد و تغییر مدیریت روزنامه فرهیختگان، افراد و روزنامه نگارانی در  این نشریه جایگزین تیم قبلی شدند که گویا در سبیل «بنیادگرایی» هستند و از سوی دیگر دوست دارند با تیم قبلی که با بی انصافی آنها را از کار بیکار کرده اند، تصفیه حساب کرده و جبران مافات کنند. از همین رو است که مدام سراغ ناصر فکوهی و جواد میری می روند تا شاید به این بهانه، به طباطبایی آسیب بزنند. بنابراین وقتی آقای میری با رسانه های به شدت ایدئولوژیک مصاحبه و از ایدئولژیک شدن فیلسوف لیبرال گلایه می‌کند،در حقیقت به شعور مخاطبانش توهین کرده است.

سیدجواد میری مینق, [03.11.18 05:09]
[Forwarded from آذری ها |Azariha]
5) اما در باب منشاء مهرنامه و سیاست نامه! همه می دانند که آنها ربطی به جواد طباطبایی ندارد ولی در کمال تعجب، آقای میری مدعی شده است که مهرنامه و... توسط طباطبایی «ایجاد» شده است. آقای طباطبایی نه پول این نشریات را تامین می‌کند و نه دخل و تصرفی در کارکنان آنها دارد و نه تعداد صفحات و موضوعات و... را انتخاب می کند. بدیهی است قلم زدن در یک نشریه فصلی و یا مشاوره دادن نسبت به مقالاتش به معنای، در معنای ایجاد کردن نیست. 
6) در باب همایش هم آقای میری به خوبی می داند که زمان و زمانه دکتر طباطبایی از برگزاری یا ارسال چکیده به فلان همایش گذشته است، با وجود این هر گاه انجمن علوم سیاسی یا سایر نهادهای علمی طی برنامه هایشان از وی دعوت کرده اند، او نیز تا حد امکان پذیرفته و در همایش ها شرکت کرده است و باز همگان می دانند که در هر سخنرانی که ایشان شرکت کرده، با استقبال دانشجویان و مخاطبین همراه بوده است که این استقبال نیز نتیجه این نصیحت حکیمانه است:
کم گوی گزیده گوی چون دُر/ تا ز اندک تو، جهان شود پر
@Azariha_3

سیدجواد میری مینق, [03.11.18 07:34]
[Forwarded from آذری ها |Azariha]
🔹طباطبایی، اندیشه ایرانشهری و سلفی گری!

دکتر جواد میری در مصاحبه خود با روزنامه فرهیختگان (ارگان رسانه ای دانشگاه آزاد) اندیشه ایرانشهری را به سلفی گری قیاس کرده است.

البته همین امروز دانشگاه آزاد اعلام کرد، پوشیدن پیراهن آستین کوتاه را برای مردان در خوابگاهها ممنوع و یکسری قواعد جدید پوشش در محیط دانشگاه وضع کرده است.
🔹این که نویسنده ای طرفدار شریعتی (به طریق اولی اخوان) باشد و از ترییون فرهیختگان به لیبرالها و سکولارها بگوید سلفی، کمی خنده دار است.
🔹دوم اینکه از آقای میری که در رشته فلسفه و سپس  تاریخ اندیشه های علمی تحصیل کرده، اقامه چنین دلیلی بعید است. ایشان حتما میدانند که "تشبیه" دلیل نیست  بلکه شعر است و تشبیه را نیز نباید با قیاس اشتباه گرفت. گزاره ایشان نیز تشبیهی اشتباه است که حتی وجه شبه آن درست نیست.
 قیاس متشکل از دو گزاره بدیهی و یک نتیجه گیری است که اگر مقدمات (صغری کبری)صحیح باشند، لاجرم نتیجه نیز صحیح است.
منظور از قیاس در منطق این است که هر گاه دو یا چند فرض را درست و مطمئن بدانیم و رابطهٔ این فرض‌ها چنان باشد که بناچار از این فرض‌های صحیح، نتیجه‌ای منطقی به‌دست آید، این نتیجه را باید پذیرفت(رج: کتاب فلسفه سوم راهنمایی) ولی آیا مقدمات این قیاس صحیح است؟ انتظار ما از عالم فلسفه خوانده این است لااقل قادر به مفروض گیری اصولی باشد و یا و اگر قادر است،تجاهل العارف نکند. کل منطق ایشان عبارت از این قیاس غلط است:

سلفی گری بازگشت به گذشته است.
ایرانشهری بازگشت به گذشته است.
ایرانشهری، سلفی گری است.

بدیهی است که گزاره های اول و دوم این قیاس درست نیست و مانند این قضیه صرفا عبارت است از یک سفسطه:

باز پرنده است.
در باز است.
در پرنده است.

🔹وانگهی چگونه می توان از طرفدار شریعتی بود( که مثلا ابوذر را الگو قرار)، پذیرفت که بازگشت به ساسانی ها، همان سلفی گری است؟
❓ اولا طباطبایی کجا و در کدام کتاب سخن از بازگشت به ساسانی زده؟
(به نظر می رسد دکتر میری به جای خواجه نظام الملک کتاب "بازگشت به خویشتن" شریعتی را مطالعه کرده است).
🔹دوما در فرض محال که طباطبایی چنین سخنی گفته باشد، مگر فرق معناداری بین دوران ابوذر و ساسانی وجود دارد؟ و اگر پاسخ مثبت است (که نیست) آیا اروپایی ها هم در دوره رنسانس (که به یونان توجه کردند) سلفی و مرتجع بودند؟ پاسخ در اینجا منفی است.

🔹پس هر ارجاعی به گذشته، سلفی گری و ارتجاع نیست.
 نکته ای که جناب میری با وجود اطلاع،به دلیل انتخاب روش "جدلی" آن را کتمان می کند.

منبع آذریها

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۷ ، ۱۴:۰۷
سیدجواد

خوجالی
اخیرا دو تا مطلب از آقای میری دیدم که مرا وادار کرد دست به قلم برده و چند سطری بنگارم ...
- ایشان فیلم مربوط به بازی اخیر تراکتور را زیر نویسی کرده و در این نوشته کلمه ی ایران را بجای آزربایجان مرقوم فرموده اند و یکی از دوستان که در پی وی به ایشان اعتراض کرده است که چرا این تحریف را انجام داده اند ایشان جواب داده اند که: من اگاهانه این تحریف را انجام دادم و این یک تحریف ایجابی ست و من با مصادره به مطلوب این شعار، دهن یاوه گویان را بسته ام !!!!
با رویت این بحث به دو مهم اندیشیدم:
۱- اقای دکتر اینقدر خطرناک هستند که از جایگاه یک دانشگاهی آشکارا و در مقابل میلیونها چشم چیزی را تحریف میکنند و به آن، اذعان نیز میکنند!!!!!
۲- دکتر وقتی بجای شعار "سن یاشا آزربایجان" جمله ی " همه ایران وطنم هست" را میگنجانند و خوشحال آن را مصادره به مطلوب نیز میدانند باز هم آدم خطرناکی هستند چون در صفوف ما وارد شده ولی از اهداف ما کاملا غافلند چرا که نمیدانند از نظر ما تحریف این شعار بدین صورت، مطلوب ما نیست تا کار ایشان نیز مصادره به مطلوب تلقی شود !!!!
- مطلب دوم از جناب میری " نگاهی نو به مسئله ی قومیت و تیم تراختور " میباشد...
جای امثال من  و جناب میری زمانی عوض شد که ما سیاسی!! شدیم و به استادی دانشگاه راهمان ندادند ولی ایشان غیرسیاسی شدند و به مشاغل دانشگاهی رسیدند و الان نام ایشان میتواند حتی بر مقالات بسیار علمی ما نیز سنگینی کند چرا که ایشان دانشیار جامعه شناسی و فلان و فلان میباشند..
 کاش دوستانمان بموقع میخواندند و دانشیار!!! میشدند...
بنده ماهها پیش با مطالعه ی یکی از مقالات دکتر میری به این نتیجه رسیدم که ایشان نمیتوانند یک مللتچی باشند و نهایت ده روز پیش نوشتم که :  به نظر می آید ایشان در پروسه ی مبارزاتی ما، ما را قوم در نظر میگیرند ... نهایت امروز ایشان در مقاله ی خود آن را به زبان آورده و نوشتند که: سخن اصلی من این است که مسئله ی قومیت را باید به مثابه  یکی از مولفه های هویت مورد مطالعه قرار داد... اری ایشان ما را قوم در نظر میگیرند و حقیر در جواب ایشان چند جمله از مقاله ی دهه ی ۷۰ خود را که در هفته نامه ی امید زنجان با عنوان " بیز میللتیک یوخسا قوم" چاپ شد جلب میکنم: برای داشتن عنوان ملت باید مولفه های زیر را داشته باشیم ۱- کثرت جمعیت ۲- تاریخ کهن ( نه به قطعیت) ۳- زبان مستقل و فرهنگ لازمه ی یک ملت ۴- جغرافیای زیستی ۵- مرزهای سیاسی ۶- اراده ی جمعی / بحث تکمیلی/

 نهایت مقاله به این ختم میشد که ما تمام مولفه های ملت شوندگی را داریم الا مرز سیاسی... حال یک سوال مطرح است: آیا زمانی که آلمان مرزهای سیاسی لهستان را از هم گسیخت واژه ی ملت از لهستانی ها سلب شد؟
و من از جناب میری میپرسم : اگر در جریان جنگهای آزربایجان و روس اگر ما هم، مثل جمهوری آزربایجان از ایران جدا میشدیم و اکنون سرنوشت آنها را داشتیم یک ملت بودیم یا قوم؟؟؟!!!!!!
اگر در آن صورت میشد ملت شویم همانگونه که امروزه انها( جمهوری آزربایجان) در صحنه ی بین الملل یک ملت محسوب میشوند چطور ما نمیتوانیم باشیم؟؟
🌺🌺نهایت من برای اثبات علمی این بحث جناب دکتر را به مناظره دعوت میکنم 🌺🌺

- ایشان در آغاز این مقاله حرکت ملی را به بیسوادی و "فقر فهم" متهم کرده و مینویسد: طی این سه سال گذشته که من به مباحث قومیت و زبان پرداخته ام منتقدین از ظن خود به سخنان من حمله کرده اند - اشاره به فقر فهم در بین فعالین - حال در این مورد، معکوس گفته ی حضرت مولانا را به کار میبرم که میگوید: هر کسی از ظن خود شد یار من... جناب دکتر هر کسی از ظن خود، خود را فهمیده و دانا تلقی میکند در صورتی که احتمال عکس آن میرود و این شما بودید که توان فهم مولفه های حرکت ملی ما را نداشتید و در نتیجه بیشتر از سه سال نتوانستید در بین ما حضور داشته باشید چون این شما بودید که از درک ' تعریف واژه ی قوم و ملت ' عاجز بودید ...
جناب دکتر نه تنها معنی واژه های ملت و قوم را به درستی درک نکرده اند بلکه از درک معنی کلمه ی ' هویت ' نیز عاجز هستند... ایشان در سطر پنجم همین مطلب، در امد و قومیت و ملیت و زبان و دین و مذهب و غیره را از مولفه های هویت میدانند!!!
جناب دکتر به پهنای جمله ی خود دقت نمیکنند که اگر در ایران بخواهیم هویت را تعریف کنیم بدلیل اینکه ملت ایران از اقوام مختلف!!!!! تشکیل شده است نمیتوانیم هم قومیت را از عناصر هویت فرض کنیم و هم ملیت را چرا که یکی از آنها دیگری را منسوخ میکند ولی از این مهمتر:

جناب دکتر میری در عدم دقت در معانی و یا عجز در یادگیری مفاهیم عبارات، پا را فراتر میگذارد و میگوید: سخن اصلی من این است که مسئله ی قومیت را باید به مثابه یکی از مولفه های هویت در کنار دین و درامد!!! و جنسیت و ملیت مورد مطالعه قرار داد!!! فریاد از جامعه ای که هر کسی هر چیزی دلش خواست نوشت ولو بی پایه؛ جناب دکتر باید دقت داشته باشند که خارج از عبارات کوچه بازاری که برای انسانها هویتهای مختلفی را تعریف میکند در دنیای علم "هویت به تمام داشته های لایتغیر یک شخص گفته میشود که تا زمان مرگ از او جدا نخواهد شد مثل جنسیت، مثل ملیت و غیره؛ آیا مذهب و دین نیز در تعاریف علمی جزئی از هویت انسان محسوب میشود؟ اگر یک مسیحی دین خود را تغییر داده و مسلمان شود هویت خود را نیز از دست داده است!!!! اگر یک مسیحی لبنانی الاصل مسلمان شد دیگر نمیتواند هویت لبنانی خود را به عنوان هویت ملی حفظ کند؟
ایشان در جای دیگر مقاله ی خود میگویند که : چون بحث قومیت در ایران از منظر امنیتی مورد بحث قرار گرفته محتوم به شکست است!!!! دکتر باید بدانند که از بدو تاریخ، تمامی جنگهای جهان بر اساس مباحث ملیتی بوده است و اکنون نیز همینطور است حتی جنگهایی که به ظاهر تماما دینی بوده اند و من حاضرم در مناظره این را ثابت کنم؛ حال کدام ملت جهت احقاق حقوق ملی خود جان خود را فدا نکرده است که ما هم نکنیم، مگر اینکه مثل خود آقای میری هویت ملی را در خود کشته باشی... جناب دکتر لازم به ذکر میدانم که بگویم تمامی جنگهای ملیتی در طول تاریخ به نتیجه رسیده است و شما نمیتوانید در عکس این مطلب حتی یک مورد نام ببرید؛ و ما نیز ....
آقای دکتر اشاره میکنند که : در دهه های ۶۰ و ۷۰ بسیاری از مردم تبریز به یکی از تیمهای پایتخت رغبت داشتند ولی با بالا آمدن تیمهای شهرستانی افراد خواسته های عاطفی و مطالبات سیاسی خود را در پس تیمهای شهرستانی پنهان میکردند.... تعجب میکنم از یک جامعه شناس که علت و معلول را اینگونه مظلومانه جابجا میکند... چقدر راحت جریانات بزرگی چون انقلاب ۵۷ و سرنگونی رژیم پهلوی و روی کار آمدن یک حکومت دیگر، گسست عناصر اجتماعی، جنگ اقوام و ملل ساکن در داخل ایران، بسته شدن احزاب و دانشگاهها، شروع جنگهای خیابانی، بحث صدور انقلاب و نا امنی های منطقه ای و شیوع بی حد و مرز شور انقلابی را در کشتن حس ملی ترکها نمیبینیم که بعد از فروکش نمودن این شور دوباره با شعور  جوانه زده است ولی در یک جمله این مطالبات را به عواطفی میبندیم که معتقدیم با پیدایش تراکتور پیدا شد!!!!
ای دریغا یک جامعه شناس باید بداند که این علتها شعور ملی را در ما سرکوب کرد و زمانی که شور فروکش کرد شعور جای آن را گرفت و ما ملتچی شدیم عین یک معادله ی علمی... جناب میری چطور همه چیز را در تیراختور میبیند و از این غافل میشود که اواخر دهه ی ۶۰ و اوایل دهه ی ۷۰ در ایران یک انقلاب دیگری بود!!! در این سالها مردم به این نتیجه میرسند که جنگ بیفایده است و آقای هاشمی در گزارش خود برای آیت الله خمینی مینویسد که: دیگر مردم به جبهه نمیروند... سران حکومت تن به صلح میدهند، نظریه پرداز تئوری ولایت فقیه - منتظری- نظرش ۱۸۰ درجه برمیگردد، هاشمی به جای سردار جنگ،  سردار سازندگی میشود، بجای شعار ' حزب فقط حزب الله' خود مسئولین ' حزب کارگزاران' را تاسیس میکنند و هزاران مهم دیگر نشان از این میدهد که در این سالها شور انقلابی دیگر در کل کشور فروکش میکند و در آزربایجان نیز که پدر من عاشق جبهه و جنگ هشت ساله بود و بارها گریه کرده بود که چرا شهید نشده است اسلحه اش را به زمین گذاشت و من فرزند او دیگر مثل هاشمی ایرانچی نشدم و به هویت خود اندیشیدم و شدم یک ملتچی تورک... جناب میری یک جامعه شناس تغییرات اجتماعی را اینگونه بررسی میکند نه اینکه بگوید " با امدن تراکتور عواطف قومی گل کرد "
جناب دکتر مطالبات ما را در حد زبان مادری کاهش میدهد عین آقای یونسی و وزیر آموزش و پرورش و روزنامه ی شرق و صد البته حق هم دارند از این، نقطه ضعف ما بچسبند چون دوستانم در دو سال گذشته فریادهای بی امان مرا نشنیدند که فریاد زدم: بحث زبان را ول کنید امروز زبان اولویت اول ما نیست...

جناب دکتر در سه سال گذشته ما سه جریان خطر ناک را از سر خود گذراندیم که من از آنها با عنوان " حرکت ملی و نفوذهای حساب شده" یاد میکنم: یکی جریان شما بود و دیگری جریان مهران باهارلی که بصورت موثر در درون افکار حرکت ملی نفوذ حساب شده داشتید و چند نفر دیگر که در داخل ما بودند ولی در مقایسه با شما بسیار ناچیز، حقیر و گمنام... حرکت ما اسمش حرکت ملی ست  و حداقل به قول شما از دهه ی ۶۰ بزرگان زیادی عمر خود را گذاشتند تا این حرکت بشود "حرکت ملی آزربایجان" ...
شما در قوم بودن ما تلاش کردید و مهران بر ' تورک ائلی' و در داخل ما بودند افرادی مثل شما ولی با سایزهای کوچکتر که در سخنرانی های خود هرگز از کلمه ی " حرکت ملی " استفاده نکردند و بجای آن از واژه های تازه تاسیس استفاده کردند  و ما اجازه دادیم تا در داخل گروههای ما اسبها بدوانند و من از اول با این سه جریان خوب نبودم چرا که هرکسی بخواهد نام این حرکت را عوض و یا اهداف آن را تقلیل دهد دارد با ثمره ی عمر ذهتابی ها و نطقی ها و هیات ها بازی میکند و حرکت ما را از انسجام می اندازد و ما باید با این افراد مقابله کنیم...

پایان

25/ مردادماه ۱۳۹۷

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۷ ، ۰۸:۵۴
سیدجواد

اخیرا دکتر سید جواد میری گفتگویی با مجله فرهنگ جامعه در تبریز در مورد بررسی علل عدم شرکت آذربایجان در تظاهرات اخیر داشته که فایل صوتی آن در فضای مجازی قرار داده شده است.
حداقل در این گفتار دکتر میری نشان داده که آشنایی کامل و ریشه داری با مسئله قومیتی- حداقل در آذربایجان- نداشته و بر همین اساس تحلیلهای وی نیز از انحراف خاصی برخوردار بوده و گاه نگاه تقلیل گرایانه ای به مسئله هویت گرایی داشته است.
از آنجا که این گفتار به صورت نوشتاری نبوده بنابر این نیازی به نقد موشکافانه در آن احساس نمی شود. بر همین اساس مواردی به صورت خلاصه ارائه می گردد و در فرصت های آتی- در صورت نیاز- مطالب به صورت مستدل تر ارائه می گردد.
البته در این گفتگو مصاحبه گر- شهرام زمانی، مدیر مسئول مجله فرهنگ جامعه- سوالات خود را به صورت دقیق مطرح می نماید ولی متاسفانه به نظر می رسد- همانگونه که ذکر گردید- جوابهای ارائه شده توسط دکتر میری نشانی از تحلیلهای عمیق و کالبدشکافانه ندارد.
ما در اینجا فایل این گفتگو را به همراه همین نقد بازنشر می کنیم و انتظار داریم که دکتر میری نظرات خود را در موارد مطروحه به صورت نوشتاری-جهت استفاده بیشتر- در این زمینه ارائه دهند. ما در همینجا امادگی خود را برای انتشار نظرات دکتر میری در مجله "غروب" اعلام می داریم.

- و اما نگاهی به موارد مطروحه:
1. دکتر میری در ابتدای گفتگو از دو قطبی شدن جامعه به مدرنیزم و سنتگرایی سخن گفته و طیف مدرنیزم جامعه را در قالب سلطنت طلبی و باستانگرایی قرار داده که به نظر می رسد چنین نگاهی نیاز به بازنگری داشته باشد.
2. دکتر میری پیدایش جریانات قومیتی را پس از پایان جنگ و اغاز توسعه سیاسی و به روی کار آمدن دولت خاتمی می داند که بر اساس ان شعارهای آزادی- عدالت- برابری- حقوق شهروندی و... پدید آمدند که ما هر چه از مرکز و از مراکز استانها به سوی حاشیه می رویم این شعارها رنگ و بوی محلی گرفته و خواسته های قومی- جنسی- مذهبی بر آن اضافه می شوند.
برای استحضار بیشتر لازم به ذکر است که جریانات هویت طلبی- حداقل در آذربایجان- ریشه در سالیان دوری دارد و زائیده جریان اصلاح طلبی در ایران نیست که تازه از آن تحت عنوان ناسیونالیسم قومی نام ببریم. در این زمینه بهتر است فعالیتهای روشنفکران نسل قبلی آذربایجان نظیر دکتر هیئت- پروفسور ذهتابی- دکتر فرزانه- پروفسور محمد زاده و... در زمینه مطالبات هویت گرایانه مد نظر قرار گیرد. در قبل از این نسل، باید  منظومه حیدربابای استاد شهریار و همچنین بولود قاراچورلو را نیز در ذیل همین مسئله هویت خواهی- منتهی در ژانرهای متفاوت- جستجو کرد. در قبل از آن ماجراهای سال 1324 هم در چنین بستری باید مورد بررسی قرار گیرد. بنابر این تقلیل خواست هویت طلبی در اذربایجان به حقوق شهروندی آن هم نهایت در یک دهه اخیر توسط دکتر میری قابل تامل و تدبر است و نیاز به بازنگری دارد.
3. دکتر میری در مورد علل عدم شرکت اذربایجان توسط مصاحبه گر می گوید که برخی از عوامل و فاکتورهایی وجود دارد که به گونه ای می خواهد آذربایجان را از مرکز جدا کند که البته خوب هم این امر را مدیریت کرده اند.
دکتر میری اشاره ای به این عوامل نمی کند که آیا عوامل داخلی هستند یا خارجی؟ بهتر است نقش این عوامل در گریزپذیر کردن اذربایجان از مرکز توسط دکتر میری ارائه گردد.
4. دکتر میری علل عدم شرکت مردم آذربایجان را در تظاهرات اخیر ناشی از این امر می داند که مردم آذربایجان تحت تاثیر همین عوامل!!! نیروهای تظاهر کننده در ایران را سلطنت طلب می دانند که چون مردم آذربایجان مخالف باستانگرایی هستند پس خواهان تداوم وضع موجود هستند.
برای آشنایی بیشتر دکتر میری با حرکت هویت طلبی در آذربایجان لازم به ذکر است که مردم آذربایجان حرکات اعتراضی مردم ایران را تماما ذیل سلطنت طلبی قرار نمی دهد و ریشه عدم شرکت در اعتراضات هم چنین امری نیست. علت عدم شرکت مردم اذربایجان در اعتراضات گرچه ناشی از نگرش گریز از مرکزی آن می باشد ولی این نگرش گریز مرکزی قبل از کارآمدی هر عواملی! ناشی از عدم پاسخگویی نیروهای اعتراضی موجود به اعتراض مردم اذربایجان در سال 85 بود. جناب اقای میری، مردم آذربایجان نه در دو اعتراض اخیر که در اعتراضات سال 88 هم شرکت نکردند. عدم شرکت مردم اذربایجان در اعتراضات و گریز پذیری آن از مرکز را بایستی بر گردن همان نیروهایی انداخت که خواهان توسعه سیاسی- اما بیشتر برای طیف خود- بودند نه عوامل دیگر.
5. دکتر میری حرکت هویت طلبی آذربایجان را بیشتر غیر مذهبی دانسته و می خواهد که این حرکت را تحت عنوان ناسیونالیسم قومی به جناح راست پیوند زند.  دکتر میری برای ادله خود می گوید که کدام روحانی اصلاح طلب در اذربایجان دم از زبان مادری می زند در حالیکه روحانیت اصولگرا و ائمه جمعه و نمایندگان ولی فقیه در آذربایجان همگی تمام قد در پشت زبان مادری هستند.
البته برای اگاهی بیشتر لازم به ذکر است که حرکت هویت طلبی آذربایجان یک گفتمان مستقلی است که نمی خواهد تحت گفتمان اصلاح طلبی و اصول گرایی تعبیر و تفسیر گردد. اما این گفتمان در خواسته های خود با دو گفتمان دیگر هم قرابت دارد. او دین طلبی خود را- برخلاف نظر دکتر میری که این حرکت را غیر دینی می داند- از اصولگرایی و در دموکراسی خواهی خود را با اصلاح طلبی نزدیک می داند اما این نزدیکی به هر کدام از این نیروها در حکم آویختگی به آنها نیست. این حرکت هویت طلبی دوست ندارد و البته نمیخواهد که ذیل گفتمانهای داخلی و خارجی دیگری تعبیر و تفسیر گردد.

البته طبیعی است که اگر این گفتار دکتر میری به صورت نوشتاری ارائه می گردید نقدپذیری ان نیز مستدل تر و کامل تر قابل ارائه بود ولی اکنون به نظر می رسد که ذکر همین چند نقطه به صورت خلاصه برای این گفتار کفایت کند.
در خاتمه لازم به ذکر است که ما در این زمینه اماده شنیدن و درج نظرات مختلف هستیم.

نویسنده:

علی حامد ایمان


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۷ ، ۰۸:۴۱
سیدجواد

 «تاملی درباره ایران؛ واکاوی هویت، ایرانیت و سیاست‌گذاری‌های زبانی» عنوان آخرین کتاب سیدجواد میری است که توسط انتشارات نقد فرهنگ در سال جاری منتشر شده است.

مقدمه این نوشتار بر مبنای دو مسئله است، اول آنکه آیا مسئله‌ ایران «مسئله‌یابی» یا پروبلماتیزه شده است؟ و دوم آیا نفس ««مسئله» به درستی طرح و پرولبماتیزه شده است یا خیر؟» میری تامل در نفس پرسش را راهی برای پاسخ می‌داند، آنچه او را به این موضع کشانده است از دست دادن «مقام سوبژه‌وارگی» سوبژه ایرانی است. این موضع در قبال پرسش به زعم نگارنده به آنجا منجر شده است که «گویا جامعه‌شناسی ایرانی هنوز «ایران» را برای خود به شکل «مسئله» تعریف نکرده است و آن را به صورت «دردسر» فهم می‌کند و به دنبال آسیب‌شناسی است».

چنین نگاه و موضعی نسبت به مسئله و ایران تبعات زیادی برای انسان ایران و نیز خوانش او از تاریخ داشته است. از نظر میری چنین رویکردی به آنجا رسیده است که «برخی معتقد شدند که «تشیع»، یک خوانش ایرانی از اسلام و مخلوق ایرانیان است که برای تفوق بر اعراب بادیه‌نشین مطرح شده است».

میری هدف و منظور خود در این کتاب را چنین شرح می‌دهد که این باور که «ایرانیت مساوق با ادب فارسی است و زبان فارسی ستون فقرات هویت ایرانی است که توانسته ما را در طول تاریخ در برابر «ترک»، «تازی»، و «غیر» حفظ کند... اسطوره‌ای بیش نیست و ممکن است پیامدهای نامطلوبی نیز به بار بیاورد. اکنون هنگام آن رسیده است که یک «شالوده‌شکنی» صورت گیرد و مسئله ایران در چهارچوب جامعه‌شناختی به صورت نقادانه مفهوم‌سازی شود.»

کتاب که به بیان نگارنده حاصل گردآوری و تدوین مجموعه‌ای مصاحبه‌ها و گفت‌وگوهایی پیرامون موضوع «ایران» و «ایرانیت» است. این اثر در پنج فصل «ایران در گذر تاریخ»، «هویت ایرانی»، «قومیت»، «زبان، ادب و ادبیات فارسی» و «مسئله ایران» سامان یافته است.

ملاحظه تکثر ایران

یکی از مزایای این کتاب توجه به وجود تکثر در ایران است. میری تلاش کرده است که ایران امروز را حاوی ادیان، زبان‌ها و قومیت‌های مختلف توصیف می‌کند و چنین است که تکثر ایرانی خود را نشان می‌دهد. تلاش برای نشان دادن ایران به عنوان یک وحدت در تکثری که توسط هواداران ایران به مثابه یک جوهر هزاران ساله نفی می‌شود، راهی است که پیمودن آن هم جرئت می‌خواهد و هم توان علمی. میری هر دو را کمابیش داشته و تلاش کرده است تا آن را نشان دهد. در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: «شعر و ادبیات ایرانی نیز نظیر تنوع قومی و فرهنگی ایران یک واقعیت و یک مجموعه متکثر و متنوع است. همانگونه که فردوسی، سعدی، حافظ و ... شاعران ایرانی محسوب می‌شوند، به همان میزان شاه اسماعیل ختایی، نسیمی و فضولی و شاعران ترک، کردی، ترکمنی نیز باید نظر اشعار شاعران فارسی زبان ایران محسوب شود».

فقدان ارجاع

بسیاری از نقل‌قول‌ها و رویدادهای تاریخی بدون ارجاع هستند. همچنین برخی از ارجاعات، تنها به یک کتاب ارجاع داده شده و از بیان صفحه دقیق اجتناب شده است. همچنین بسیاری از داده‌های علمی نیز فاقد ارجاع به کتب علمی هستند. به نظر می‌رسد نگارنده هرچند تلاش کرده است چنانچه خود می‌گوید مصاحبه‌ها را به متن بدل کند، اما اسلوب در حد مصاحبه مانده است. عدم ارجاع باعث می‌شود که متن منابع و ماخذ خود را پنهان نگاه دارد و این باعث می‌‎شود تا نقد و فهم متن با دشواری همراه گردد.

عناوین غیردقیق

عناوین فصول هرچند با هم ارتباط منطقی دارند، اما محتویات خود را پوشش نمی‌دهند. در فصل اول ایران پیش از اسلام و تاریخ میانه مغفول مانده و به ناگاه تاریخ ایران از دوران صفویه به تحلیل در آمده است. این در حالی است که طبق عنوان این فصل باید به ایران در گذر تاریخ پرداخته شود. همچنین این فصل با عناوینی چون ایران، ایرانشهر فرهنگی، دولت-ملت ایران، ایران تنها یک واحد سیاسی نیست و داستان سوبژه سرخورده ایرانی، از عنوان اصلی فاصله می‌گیرد.

عدم انسجام

عدم عناوین دقیق باعث شده است که کتاب از عدم انسجام نیز رنج ببرد. بحث درست میری در ارائه‌ای نامنسجم از قدرت بیان خود کاسته است. مباحث چنانکه خود نویسنده در پیشگفتار بیان کرده است تکراری هستند و سیر مباحث بعضا به خاطر مونتاژ چند مصاحبه نامعلوم است. این عدم انسجام اما خود نشاندهنده آن است که نگارنده تمایل به ورود در مباحث بسیار زیادی حول موضوع اصلی دارد که توانسته به مقتضای یک مصاحبه برخی از مباحث را بپردازد اما جای این پروژه جای کار بسیار دارد.


میثم قهوه چیان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۷ ، ۰۸:۱۹
سیدجواد