سیدجواد میری

جامعه‌شناسی، فلسفه و دین‌پژوهشی

سیدجواد میری

جامعه‌شناسی، فلسفه و دین‌پژوهشی

سیدجواد میری

سیدجواد میری مینق
دانشیار گروه جامعه‌شناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
دکترای تخصصی (Ph.D): جامعه‌شناسی، (دانشگاه بریستول/ انگلستان)، 2003.
کارشناس و کارشناسی ارشد: مطالعات ادیان و فلسفه علم، (دانشگاه گوتنبرگ / سوئد)، 1997.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

۱۲۹ مطلب در آذر ۱۳۹۷ ثبت شده است


روایت عاشورا در ایران امروز تبدیل به ابزار قدرت شده است برای کنترل توده ها و به حاشیه راندن رقبای سیاسی. البته این پرسش ممکن است مطرح شود که پیام عاشورا چیست؟ به این پرسش می توان یک پاسخ قدمایی داد و گفت پیام عاشورا قیام حسین علیه یزید بود ولی در بستر معاصر چون قدرت و نمادهای قدرت از حالت و صورت شخصی به درآمده اند به این گونه دیگر نمی توان پاسخ داد. به سخن دیگر، استحمار در دوران معاصر به انحاء گوناگون رخ می دهد و به همین دلیل پیام عاشورا را به این سادگی نمی توان رمزگشایی کرد. شاید بتوان گفت که پیام عاشورا در بستر معاصر بسته به "مکان اجتماعی" و "زمان جامعوی" و جایگاهی که فرد در جامعه دارد متفاوت خواهد بود. به زبان دیگر، سخن گفتن از رشادت و شمشیر زنی حسین و حسینیان یک بعد از این روایت است ولی برای زن امروز یا معلولان، به عنوان مثال، این پیام نمی تواند در اولویت باشد بل ابعاد دیگر عاشورا باید مورد بازخوانی قرار گیرد. به تعبیر رساتر، اگر عاشورا را در چارچوبی جامعه شناسانه مورد ارزیابی قرار دهیم، آنگاه شاخصه هایی چون درآمد و مذهب و دین و جنسیت و طبقه و زبان و شهرنشین یا روستانشین و عشایر بودن .... نقش مهمی در فهم ما از عاشورا و فهم کنشگران از پیامهای عاشورا خلق خواهد نمود و آنگاه محتوای یکپارچه کننده روضه ها که یادآور "عصر کشاورزی" است برچیده خواهد شد و وجوه معاصرت به نوعی خود را در روایت های عاشورا نشان خواهد داد. به عبارت دیگر، روایت یکپارچه و یکدست از عاشورا برای همه نوعی ایدیولوژی سازی یا فهم کاذب از عاشورا است که ساخته و پرداخته ذهن های قدمایی است و اصرار بر منابری اینچنینی ایجاد فاصله بین نسل های معاصر و عاشورا خواهد افکند. نگاهی کنید به تفسیر داستایوفسکی از مسیح که جهان را کماکان می لرزاند ولی نوحه ها و مداحی های ما با ایده جهانشمول حسینی قرنها فاصله دارد و این به این دلیل است که شمولیت دین را ما هنوز درک نکرده ایم و پیام جهانشمول عاشورا را در قالب تفسیرهای محلی خود تاویل و برساخت می کنیم و انتظار داریم رغبت هم ایجاد شود. پرسش از عاشورا پرسش از آینده دین و جایگاه انسان در هستی است و این شیوه از پرسیدن کار مداح و منبری نیست بل کار فیلسوف و متفکر است.

روزنامه اعتماد 25 شهریور 97

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۷ ، ۱۱:۲۶
سیدجواد

فضای روشنفکری و عرصه عمومی در ایران بسیار نحیف و یکسویه و سرکوبگر (از منظر مفهومی) است. اگر نگاهی به تاریخ و فرهنگ و جغرافیای ایران بیاندازیم می بینیم که ایرانیان مسیحی و یهودی و زرتشتی همواره در عرصه فکر و اندیشه جامعه ایرانی حضور داشته اند ولی امروز در گفتگوهای دینی و فکری و فرهنگی و اندیشه ای آنها صامت هستند و در عرصه روشنفکری جایی برای آنها وجود ندارد. یک دلیلش می تواند احتیاط از سوی آنها باشد ولی مهمترین دلیلش می تواند خودِ جامعه اکثریت باشد که راه بلوغ و بالندگی آنها را بسته است و این خسران عمیقی برای رشد جامعه ایرانی ایجاد کرده است. باید این اجتماعات صامت را به سخن واداشت و عرصه روشنفکری باید یکی از رسالت هایش به سخن درآوردن اجتماعات فکری مسیحیان و یهودیان و زرتشتیان ایران باشد که این همسخنی یقیننا حس تعلق را در کنار بسیاری از مواهب گفتگو بالا خواهد برد. به نظر میآید یک حس اقلیت بودن در ذهن و جان ایرانیانی که مسلمان نیستند و شیعه نیستند ماواء کرده که زیاده از "حد" پای خودمان را دراز نکنیم و این دلهره "زبان" آنها را در خاموشی فرو برده است و این وظیفه ماست که سخن آغاز کنیم و فضای مفهومی گفتگوی بین ادیان و بین فرهنگها و بین سنتهای اندیشه ای موجود در ایران را آغاز کنیم. زیرا هرگاه سخن از گفتگوی ادیان یا فرهنگها می شود نگاه ها به بیرون از ایران معطوف می گردد ولی اول دار ثم الجار (اول خانه بعد همسایه).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۷ ، ۱۱:۲۵
سیدجواد

شنیدم آقای عارف گفته است "اصلاحات نیاز به پوست اندازی دارد"! خب عزیز برادر پوست بیانداز! این چه ادبیاتی است بین اصحاب قدرت و سیاست در ایران که همیشه به صورت سوم شخص جمله سازی می کنند! اگر پوست میخواهی بیاندازی خب بفرما بیانداز! این سوم شخص حرف زدن ها یک نشانه ای از فرم ذهنی هم می تواند باشد و آن اینکه "مردم" شما پوست بیندازید تا من سود ببرم. نه؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۷ ، ۱۱:۲۳
سیدجواد

برخی در این کشور ضد تاریخ و فرهنگ اسلامی ایران هستند و همه چیز را حوالت به دوران پیشااسلامی ایران حوالت می دهند؛ برخی در این سرزمین ضد تاریخ و فرهنگ پیشااسلامی هستند و همه چیز را تقلیل می دهند به دوران پسااسلامی؛ برخی ضد سنت هستند و برخی دیگر ضد مدرن و بعضی مشروطه خواه و برخی مشروعه خواه و و و ولی وجه مشترک تمامی این گفتمانهای متضاد این است که همگی ضد جهانی شدن ایران هستند و منظورم از جهانی شدن ایران این است که حضور ابعاد جهانی به عنوان یک واقعیت پسامدرن در چارچوب ایران کنونی را برنمی تابند و به نوعی همگی ضد ایران در ساحت گلوبال آن هستند و این موضوعی است که قابل مطالعه است و کمتر به آن اندیشیدیم. چرا ما این وجه از ایران را نمی بینیم؟ چرا باور نداریم که دیگر نمیتوان ایران را به مثابه یک ده یا شهر یا امپراتوری و در-خود-فرو-رفته مدیریت کرد؟ ‌عصر جهانی بیرون از مرزهای ایران نیست بل در درون هر یک از ما ماواء کرده است و حاکمیتی که این را درک نکند از مدیریت شهروندان جهانی اش عاجز خواهد بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۷ ، ۱۱:۲۲
سیدجواد

امروز یکشنبه ۲۵ شهریور برای نقد کتاب "حاجی خودتی" نوشته دکتر حسن محدثی به دفتر "حزب اتحاد ملت ایران اسلامی" دعوت شده ام. درباره کتاب ساعت ۱۸ بیشتر سخن خواهم گفت ولی یک نکته جالب در این کتاب هست که با پروژه من "ایران پژوهی و بازخوانی امر متنوع" ارتباط تنگاتنگی دارد و آن این است که محدثی در روایت خویش از حج دائما به زبان گیلکی در متن فارسی مفاهیمی را برمی سازد و این کار او چقدر بر غنای متن می افزاید. در حال خواندن کتاب به این می اندیشیدم که ایران مگر جز این وحدت تنوعاتش و تکثراتش چیزی دیگر است؟ یقیننا کسانیکه تنوعات ایران را نمی بینند و تکثراتش را سرکوب می کنند فهمی از منطق تحولات و تکوین ایرانیت ندارند. این تنوع و تکثر در قالب سرزمینی واحد ایران است که این سرزمین را به ایرانی پایدار در درازنای تاریخ تبدیل کرده است. محدثی با برجسته تر کردن ساحت زبان گیلکی بر فهم ما افزوده است و این کار جای تامل دارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۷ ، ۱۱:۲۱
سیدجواد

کلیسای ارتدوکس و تحولات آن در وضعیت منطقه دریای سیاه

در حرکتی جدید کلیسای ارتدوکس اوکراین اعلام استقلال از اسقف نشین مسکو نموده و این بدین معناست که تمامی زمینها و ثروت کلیسای ارتدوکس روسی در سرزمین های اوکراین تحت حاکمیت ملی دولت اوکراین و کلیسای اوکراین قرار می گیرد. به سخن دیگر، کلیسای ارتدوکس روسی به مانند کلیسای رم مبتنی بر نوعی ایده جهان وطنی است و این ایده به کلیسای ارتدوکس روسی این امکان را می دهد که فراسوی مرزهای روسیه اِعمال حکم کند ولی الان که اختلافات روسیه و اوکراین و ورود آمریکا و اتحادیه اروپا به این نزاع و تنگ کردن حلقه محاصره نظامی و اقتصادی در مرزهای روسیه، این حرکت دینی از سوی کلیسای اوکراین تبعاتی فراتر از یک حرکت دینی خواهد داشت. به عنوان مثال، امروز اسقف نشین کلیسای ارتدوکس کنستاتینوپل (استانبول) حرکت استقلال طلبانه کلیسای اوکراین را تایید کرده و آن را به رسمیت شناخته است و این حرکت به نوبه خود موجب گردیده است که پاتریارک مسکو تمامی روابط دیپلماتیک و دینی خود را با اسقف نشین استانبول قطع کند. حال این چه پیامدهایی می تواند داشته باشد؟ به نظرم جنگ در اوکراین وارد فاز جدیدی خواهد شد که در آن احساسات مذهبی در کنار احساسات ملی و ضد روسی بسیج خواهد شد. همانطور که بسیاری از کارشناسان مطلع هستند، ارتباطات تاریخی بین مردمان روسیه و اوکراین بسیار عمیق بوده است ولی اختلافات داخلی و ورود شرکت های فراملیتی و استراتژیهای آمریکا و اروپا موجب گشته است که علیرغم مشترکات دینی و زبانی و فرهنگی و قومی و تاریخی بین روسهای روسیه و روسهای اوکراین وضعیت منطقه در حول دریای سیاه و فراتر به سمت جنگی تمام عیار هدایت شود. حال باید دید اضافه شدن بعد دینی بر این نزاع چه تاثیرات عملی در کوتاه مدت بر منطقه خواد گذاشت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۷ ، ۱۱:۲۰
سیدجواد



در شهر تهران چه در شب و چه در روز که قدم می زنی، متوجه می شوی بآرامی تحولات و دگرگونی ها و دگردیسی هایی در حال رخ دادن است و شاید با دوربین اتنوگرافیک بتوان این تغییرات را شکار کرد و درباره آنها به صورت مردمشناختی و جامعه شناسانه صحبت کرد. یکی از این تحولات مشهود "بازنمایی زنانگی" در سطح شهر است که به عنوان یک متغیر دگردیسی قابل مطالعه است. یکی از شاخصه های این دگردیسی "حجاب زنانه" است که پس از الزامی شدن آن در نظام جمهوری اسلامی متوجه "بدن زنانه" گردید و دستگاههای بسیاری در حاکمیت را درگیر خود نمود. البته این الزامی کردن حجاب به پشتوانه سنت و گفتمان تفسیری از قرآن و حدیث و شریعت انجام می گرفت و حاکمیت مدیریت بدن زنانه و از همه مهمتر امر حجاب را یکی از ارکان دین اسلام و پیام قرآنی برساخته است. اما در این روایت حاکمیتی از حجاب نکاتی مغفول است که نیاز به بازخوانی جدی دارد و یکی از مهمترین مسائل بحث حجاب برای مومنین است و آن هم فراسوی امر جنسیتی. به عبارت دیگر، حجاب برای شهروندان مطرح نیست بل برای "جامعه مومنین" و مضاف بر این مسئله حجاب صرفا برای مدیریت "تن زنانه" نیست بل برای انسان مومن بدون قید جنسیت مطرح است. اما در گفتمان فقاهتی اسلامگرایانه در این ۴۰ سال بر حجاب زنان تمرکز شده است نظام حجاب زنان را به امری بروکراتیزه تبدیل کرده است و این خود موجب شده است که اصل عفت در قرآن کاملا فراموش شود و طنز روایت حاکم اینجاست که "یغضوا من ایصارهم" (چشم پوشی مردان) اصلا در دستگاه عریض و طویل گشت های حجاب فراموش شده است. به سخن دیگر، حجاب مردانه را چگونه باید مدیریت کرد؟ چون تن زنانه از منظر فیزیکی به نسبت "چشم مردانه" راحتتر قابل کنترل است تمام هم و غم سیاستها متمرکز بر بدن زنانه شده است و کنترل چشم مردانه را به تقوی مردان یله و رها واگذار نموده ایم. این نکته قابل بحث است. چرا این موضوع را مطرح می کردم؟ یکی از ابزارهای جامعه شناسی "مشاهده" است و این روزها من در سطح شهر دست به مشاهدات اتنوگرافیک می زنم و روی مسئله حجاب و تحولات آن و چشم مردانه تمرکز میکنم. جالب است بدانید امروز در نزدیکی های میدان آرژانتین نشسته بودم و خانمی را دیدم که بدون روسری و با یک شلوار و پیراهن زیبا به سبک لاتین آمریکایی لباس پوشیده بود و خیلی عادی در حال گذر بود و از من آدرسی پرسید و او را راهنمایی کردم. پس از رفتن او به مردانی که در آن حوالی بودند و شیوه نگاه ها و خیره شدنهایشان نگاه می کردم. جالب این بود که هیچکدام از مردان ایرانی حاضر در "میدان مطالعه" تمرین "یغضوا من ابصارهم" نداشتند و نمی دانستند چگونه چشم خویش را بپوشانند و جالبتر این است که دستگاه کنترل حجاب زنان را جریمه می کند برای صیانت مردانه و این تناقض قابل تاملی است که چرا امر قرآنی که برای اعتلای مومنین توصیه شده است اینچنین قلب معنا گردیده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۷ ، ۱۱:۱۸
سیدجواد



سید احمد کسروی را بی شک باید یکی از بزرگترین متفکران ایرانی در دوره "مدرنیته متقدم" به حساب آورد که در حوزه های گوناگون علوم انسانی همچون تاریخ‌نگاری، زبان‌شناسی، دین پژوهی و سوشیال تئوری فعالیت کرد و آثار سترگی از خود بجای گذاشت. او در سال ۱۲۶۹ (یعنی تقریبا سه دهه پس از اشغال و جدایی قفقاز از ایران توسط روسیه) در تبریز چشم به جهان گشود و در سال ۱۳۲۴ در تهران ترور شد. زندگی کسروی فراز و نشیب های بسیاری داشته است و با نگاهی به زندگی او ادوار گوناگون و بعضا متضادی را می توان در حیاتش مشاهده کرد. کسروی دروس حوزوی را خوانده بود و سپس به حوزه حقوق ورود پیدا می کند و پس از آن دست به پژوهش در حوزه تاریخ می زند و پس از مدتی از منتقدین جدی دین می گردد و کتابهایی در رد و نقد تشیع می نویسد و سرآخر تبدیل به یکی از بنیانگذاران مذهب نوین با عنوان "پاک دینی" میشود و حتی رگه هایی از سلفیگری و وهابیت در نگاه او دیده می شود. پس از شهریور ۱۳۲۰ و تبعید رضا شاه به آفریقای جنوبی و گشایش در فضای سیاسی ایران، سید احمد کسروی به دنبال تاسیس حزب سیاسی می رود و نام حزبش را "باهماد آزادگان" می گذارد که شاید بتوان آن را به "جامعه باز" ترجمه کرد. واژه باهماد به عنوان معادلی برای "حزب" توسط کسروی برگزیده شده بود و این حزب دارای چند اصول محوری بود که از جمله میتوان به اصلاحات ارضی و حقوق مدنی بیشتر برای زنان در حوزه حجاب و حق طلاق اشاره کرد. ضدیت های کسروی با روحانیت شیعی منجر به تکفیر او شد و سرانجام توسط فداییان اسلام به قتل رسید. اما در این پژوهش من میخواهم به گفتمان کسروی در حوزه زبان بپردازم و مشخصا به مفهوم "آذری" در اندیشه کسروی نظر بیفکنم. زیرا گفتمان "آذری به مثابه زبان باستان آذربایجان" و نسبت آن با رویکردهای معاصر در حوزه سیاست های زبانی در ایران و اندیشه های متفکرانی همچون افشار و شیخ الاسلامی و اقبال آشتیانی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. به سخن دیگر، کسانیکه زبان ترکی در ایران را نفی و انکار می کنند همگی به نحوی از انحاء به کتاب "آذری یا زبان باستان آذربایجان" کسروی ارجاع می دهند و مفاهیمی چون زبان آذری یا فارسی آذری و تاتی آذری و "ترکی فارسی" (ن. گ. به مصاحبه یونسی) همگی ریشه در نظریه زبانی کسروی دارد که نیاز به بحث و تفحص جدی دارد. زیرا هویت ایرانی و مفهومی از ایرانیت در گفتمان کسروی برساخته شده است که حتی برخی از دولتمردان و سیاستمداران اسلامگرای جمهوری اسلامی ایران را نیز تحت تاثیر خود قرار داده است. به عبارت دیگر، نظریه زبانی کسروی یکی از مهمترین نظریات در حوزه مطالعات ناسیونالیسم ایرانی است که بدون توجه به آن بسیاری از بحث ها در حوزه فهم ایران الکن خواهد ماند. به یک اعتبار سخن گفتن از آذربایجان پرسش از یک موضوع محلی نیست بل بازخوانی مولفه های اصلی هویت ملی در ایران است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۷ ، ۱۱:۱۷
سیدجواد

مفهوم "روح" (Geist) در فلسفه هگل و بسیاری از فیلسوفان ایده آلیسم کارکرد بسیار مهمی داشت و در قرن نوزدهم در بین بسیاری از متفکرینی که در باب ناسیونالیسم می اندیشیدند این مفهوم در کنار مفاهیمی چون "روح جهان" (Weltgeist) و "روح زمان" (Zeitgeist) و "روح ملت" (Volksgeist) از جایگاه ویژه ای برخوردار بودند. به سخن دیگر، مفهوم "روح ملت" اولین بار توسط "یوستوس موسر" در ۱۷۶۰ مورد استفاده قرار گرفت و به نوعی در نسبت با مفهوم "نژاد" قابل فهم می گردید ولی بعدها این مفهوم در دستگاه فکری هردر و بویژه هگل مبنای فلسفی پیدا کرد و برخی از منتقدین رگه هایی از ایدیولوژی نژاد پرستی و برتری نژادی اروپایی را به رویکرد فلسفی هگلی ها مربوط می دانند. اما ایده "روح ملت" در سنت اتنوگرافیک و مردمشناسی آمریکایی از مفاهیمی همچون نژاد و برتری نژادی فاصله گرفت و در عوض از مقولاتی مانند فرهنگ و شاخصه های فرهنگی برای مفهومینه کردن روح ملت و روحیه ملی استفاده می کنند. اما این مفهوم "روح ایرانی" در بستر فکری اقبال آشتیانی نه صبغه فلسفی هگلی را دارد و نه نسبتی با .رویکرد آنتروپولوژیکال ژرر دبلیو استوکینگ (George W. Stocking) که مفهوم روح و روحیه ملی را در سبک و سیاق مردمشناختی و اتنوگرافیک تفسیر می کند. بر چه مبنایی این نقد را به عباس اقبال آشتیانی وارد میکنم؟‌ در آبان ماه ۱۳۲۴ در شماره سوم مجله یادگار، او مقاله ایی با عنوان "زبان ترکی در آذربایجان" می نویسد و تمام تلاشش این است که "گناه انتشار زبان ترکی در آذربایجان [را] به گردن ... شاه اسماعیل صفوی" (۱۳۲۴. شماره سوم. ۸) بیاندازد کانه ترکی سخن گفتن ایرانیان نوعی گناه است -همانگونه که مسلمان شدن ایرانیان در این گفتمان نوعی گناه است که به گردن عمر افتاده است و این ایده مقصر یافتن در دو حوزه دیانت و ملیت خود نیاز به بحث جدی دارد- که "نژاد آریایی" ایرانی را ملوث کرده است. به عبارت دیگر، اقبال آشتیانی بدون در نظر گرفتن مبانی فلسفی و نظری مفاهیم محوری همچون "روح" در فلسفه هگلی تلاش کرده حوزه فرهنگی ایران را تبیین کند و بهمین دلیل دچار تناقض گویی های بنیادین گردیده است. او از یک سو، به دنبال خلوص نژادی ایرانی در قالب زبان فارسی می گردد ولی از سوی دیگر میگوید اصل مسئله این است "که ایرانی، ایرانی بماند و ایرانی فکر کند ... حال اگر ایرانی به فارسی تکلم کند یا به ترکی یا به عربی چندان اهمیت ندارد" (۱۳۲۴. ۷) ولی از طرف دیگر با ادبیاتی تهاجمی میگوید "زبان ترکی معمول در آذربایجان [متعلق به] ترکمانان غارتگر بیابانگرد بوده و ... این زبان ... زبانی خارجی است و به اجداد و نژاد او تعلقی نداشته و بر او تحمیل شده است" (۱۳۲۴. شماره سوم، ۱۱). جالب است که در باب "تغییر دین" و "تغییر زبان" ناسیونالیستهای باستانگرا از مفهوم "تحمیل" در نسبت با "نژاد" بحث می کنند و هر دو از بنیان بی پایه و اساس است. البته اقبال آشتیانی درباره ایرانیت مسئله ایی را مطرح می کند که ربطی به بحث نژاد و زبان ندارد و اگر در بستر مفهومی درست مطرح گردد، می تواند قابل دفاع باشد و آن ایده "مصالح ایران" (۱۳۲۴. ۷) است که ما امروز از آن با مفاهیمی چون منافع ملی و مصلحت عمومی یاد می کنیم. به سخن دیگر، اگر اقبال می توانست از پیشداوریهای خویش رها شود و ایده اسیمیلاسیون فرهنگی را رها کند و از خلوص نژادی که در مفهوم "روح ملت" در گفتمان نازیسم که در بین بسیاری از متفکران ناسیونالیست باستانگرا در دوره رضا شاه پهلوی رایج شده بود-فاصله بگیرد، آنگاه امکان بسط مفهوم "مصالح ایران" در نسبت با امر متنوع زبانی ممکن میشد و به ایده پایانی خودِ اقبال آشتیانی که در آخر مقاله "سیاست زبان" به آن اشاره کرده است، نزدیکتر می شد. آن ایده چیست؟ اقبال آشتیانی به رویکرد حافظ اشاره می کند که می گوید

یکیست ترکی و تازی در این معامله حافظ
حدیث عشق بیان کن به هر زبان که تو دانی

جالب اینجاست که اقبال آشتیانی این شعر را اینگونه تفسیر می کند که اصل مسئله این است که "جز مصالح ایران و عشق ایران [بر وجود ایرانی مستولی نباشد] ... حال اگر ایرانی به فارسی ... یا ترکی یا عربی ... تکلم کند ... چندان اهمیت ندارد" (۱۳۲۴.۷).

به سخن دیگر، اگر روح ملت ایران را منحصرا زبانی و مذهبی و دینی تحدید نکنیم بل آن را در نسبت با مفهوم "مصالح ایران" تبیین کنیم، آنگاه ایرانیت ذیل مفهوم حقوق شهروندی و سوژه معاصر قابل فهم می گردد و دیگر نیازی به دشمنی و عداوت با تنوع زبانی و مذهبی و دینی نخواهیم بود. اما در گفتمان ناسیونالیسم باستانگرا این امکان مفهومی مفقود است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۷ ، ۱۱:۱۶
سیدجواد

یکی از فجایعی که در "شهر من" در حال روی دادن است ناپدید شدن شهر زیر آشغال و زباله هست. ما مردمانی بی مبالات و بی توجه به زیستگاه خویش هستیم. به هر سو که نگاه میکنی زباله و آشغال میبینی؛ در جوی و کنار پای درختان و در کوچه ها و وسط بزرگراهها ... . خلاصه همگی دچار نوعی "کوری" به سبک ساراماگویی شده ایم و چه دردناک است که شهر در حال دفن شدن زیر آوار کثافات است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۷ ، ۰۹:۵۵
سیدجواد