سیدجواد میری

جامعه‌شناسی، فلسفه و دین‌پژوهشی

سیدجواد میری

جامعه‌شناسی، فلسفه و دین‌پژوهشی

سیدجواد میری

سیدجواد میری مینق
دانشیار گروه جامعه‌شناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
دکترای تخصصی (Ph.D): جامعه‌شناسی، (دانشگاه بریستول/ انگلستان)، 2003.
کارشناس و کارشناسی ارشد: مطالعات ادیان و فلسفه علم، (دانشگاه گوتنبرگ / سوئد)، 1997.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

۱۲۹ مطلب در آذر ۱۳۹۷ ثبت شده است

برخی به من پیام دادند که در بازی دیروز بین ذوب آهن و پرسپولیس ناسزا و فحش به ترکها داده شده است و ... . از من هم خواستند در این مورد موضع بگیرم. عزیزان درباره بی ادبی و سخنان زشت گفتن و چگونه پاسخ زشت رفتاری و گفتار ناپسند را دادن حکمای عالّم بسیار گفته اند و شاید یکی از زیباترین پاسخ ها، سخن قرآن باشد که می گوید در جواب سخنان زشت و رفتار نادرست افراد جاهل، صرفا بگویید: سلام!

 وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سلاما!

بنابراین در برابر رفتار زشت پاسخی زیباتر از سر دادن سلام نیست.



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۷ ، ۲۱:۴۵
سیدجواد


شریعتی؛ اندیشمندی که همچنان باید خوانده شود

بیش از سی پژوهشگر دینی و علوم اجتماعی در همایش یک‌روزه «بازخوانی اندیشه شریعتی و آینده تفکر در ایران» به ارائه چکیده مقالات و طرح بحث خود درباره اندیشه دکتر علی شریعتی پرداختند. سخنرانان این همایش همزمان با بازخوانی اندیشه شریعتی در شرایط اکنون، سعی کردند راهی برای بهره‌گیری نسل جدید از اندیشه این متفکر معاصر بگشایند.

 

دیدارنیوز ـ همایش «بازخوانی اندیشه شریعتی و آینده تفکر در ایران» شنبه، سوم آذرماه، یک روز پس از هشتاد و پنجمین زادروز دکتر علی شریعتی، با حضور پژوهشگران دینی و علوم اجتماعی و شخصیت‌هایی همچون سیدجواد میری، بیژن عبدالکریمی، حسن محدثی، قاسم پورحسن و ... در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.

 

شریعتی؛ اندیشمندی که همچنان باید خوانده شود

 

سخنرانان این برنامه که به همت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و با همکاری انجمن جامعه‌شناسی ایران و گروه جامعه‌شناسی کشورهای اسلامی برگزار شد، به ارائه چکیده مقاله خود درباره محورهای گوناگون اندیشه شریعتی پرداختند؛ محورهایی همچون: شریعتی و زنان، شریعتی و اگزیستانسیالیسم، شریعتی و پروتستانتیسم اسلامی، شریعتی و علوم انسانی و ... عنوان برخی از مقالات بود که هیئت داوران این همایش متشکل از سیدجواد میری، بیژن عبدالکریمی، رحیم محمدی، حمید تنکابنی، آتنا غلام‌نیارمی و زهرا حاجی‌شاه‌کرم، به ارزیابی و داوری آن پرداختند.

 

پنل اول

 

نگاه انتقادی زنانه به گفتمان شریعتی

 

«زهرا حاجی‌شاه‌کرم» دکترای جامعه‌شناسی، در این نشست در مورد اینکه چرا این موضوع را مورد مطالعه قرار داده است گفت: «ذات تأمل جنسیت‌پذیر نیست. تأمل اهلیت می‎‌خواهد. اهلیت داشتن هم ربطی به جنسیت ندارد. موضوع مهم، نسبت زنان با شریعتی‌شناسی است. اگر نگاه اجمالی به تاریخ شریعتی‌شناسی بیاندازیم نگاه او از در چارچوب گفتمان زنان است». وی که «تأمل» را برای زن و مرد یکسان می‌داند، از تبعیض‌های جنسیتی در این موضوع سخن گفت.

 

حاجی‌شاه‌کرم در جایی اشاره کرد که شریعتی به سراغ زن روشنفکر می‌رود که از ابژگی رها شده و در راه رسیدن به سوژگی است. از منظر زنان، فاطمه‌ای که شریعتی ارائه می‌دهد خصلت‌های این زن را به خوبی نمایان می‌کند. در حقیقت زنی که به نهاد خانواده وفادار است، ساحت خانواده را محترم می‌دارد و از سنت‌ها به طور کلی عبور نکرده است و در جامعه نیز حضور دارد».

 

شریعتی؛ اندیشمندی که همچنان باید خوانده شود

 

شاخصه‌های مکتب وجودی در اندیشه شریعتی

 

«الناز پروانه‌زاد»، دکترای اندیشه سیاسی از دانشگاه تربیت مدرس و پژوهشگر علوم انسانی یکی از سخنرانان این همایش بود که به بیان شاخصه‌های مکتب وجودی در آثار شریعتی و مقایسه آن با اگزیستانسیالیسمِ «کی‌یرکگور» پرداخت. وی با بیان اینکه علاقه شریعتی به اگزیستانسیالیسم از منظرهایی قابل درک است، گفت: «شریعتی ذاتاً به فلسفه‌های انسان‌شناختی علاقه داشت و شیفته فاعلیت انسان بود که به همین دلیل، شاهدیم بر جایگاه «امام» در ساخت جامعه تأکید می‌کند، نکته دوم این است که او خود را برای تبدیل سنت دینی به ایدئولوژی، ملتزم می‌دانست و در این مسیر مهم‌ترین مانع، تقلیدهایی بود که تأکید بر مکتب وجودی می‌توانست این راه را تسهیل کند. نکته سوم هم این است که شریعتی با کویریات می‌خواست خود را بشناسد».

 

این پژوهشگر با بیان اینکه شریعتی به یک «اگزیستانسیالیسم خداباور مدرن» دست یافته بود، اظهار کرد: «شریعتی با قدم‌گذاردن در این چارچوب فکری، در تلاش بود تشیع علوی را به تشکل انسانی بدل کند».

 

شریعتی؛ اندیشمندی که همچنان باید خوانده شود

 

شریعتی و پروتستانتیسم اسلامی

 

«عباس نعیمی‌» دکترای جامعه‌شناسی و پژوهشگر تاریخ معاصر، سخنران دیگر این همایش بود که با ارائه تاریخچه‌ای تفصیلی از جنبش‌های اجتماعی دوره رنسانس در اروپا، در تلاش برآمد تا اثبات کند اصلاحات اجتماعی در اروپا، تک‌ الگو نبوده است و آنچه که شریعتی از آن به عنوان «پروتستانتیسم اسلامی» یاد می‌کند، لزوماً برگرفته‌شده از پروتستانتیسم کالونی نیست.

 

این پژوهشگر در ادامه به بیان اشتراکات پروتستانتیسم مسیحی و اسلامی پرداخت و گفت: «مواردی همچون بازگشت به متن مقدس، صلاحیت همگانی در تفسیر متن مقدس، آزادی ایمان، ارتباط مستقیم با خدا، تفکیک نهاد دین و حکومت، تقویت دنیاگرایی و توسعه مدنی و نقد رسمی نهاد دین از اشتراکات پروتستانتیسم مسیحی و پروتستانتیسم اسلامی است، با این تفاوت که شریعتی در ذیل پروتستانتیسم اسلامی خود، همزمان به نقد سنت و مدرنیته، می‌پردازد. همچنین شریعتی بر خلاف وبر، معتقد است پروتستانیزم واجد روح دنیاگرا و فارغ از زهد بسته دنیوی بوده و همین را از عوامل رنسانس در اروپا محسوب می‌کند».

 

نعیمی همچنین اظهار کرد: «می‌توان گفت، میراث سیدجمال‌الدین اسدآبادی در جهان اسلام، به دو نحله «اصلاح دینی ضدمدرن» و «اصلاح دینی مدرن» تقسیم می‌شود، در اصلاح دینی ضدمدرن، شخصیت‌هایی همچون رشیدرضا، سیدقطب و نواب صفوی را مشاهده می‌کنیم، در حالی که علی شریعتی در نحله اصلاح دینی مدرن، کنار شخصیت‌هایی همچون محمد عبده، عابدالجابری، طالقانی و ... قرار می‌گیرد».

 

وی همچنین دو نقد عمده را در ذیل پروتستانتیسم اسلامی به شریعتی وارد دانست؛ نخست اینکه او معتقد است شریعتی، مؤلفه‌هایی خارج از چارچوب پروتستانتیسم اسلامی را برای تحول نادیده می‌گیرد و دیگر اینکه نظام سیاسی برآمده و مورد انتظار او از این پروتستانتیسم، نامشخص است.

 

شریعتی؛ اندیشمندی که همچنان باید خوانده شود

 

شریعتی و بازگشت به قرآن

 

«مجتبی اصغری»، پژوهشگر قرآنی نیز در این همایش با بیان اینکه شریعتی با تأیید شعار «بازگشت به قرآن» به دنبال بازگشت به یک دوران تاریخی خاص نبود و اکتفای به نص به شیوه اوانجلیست‌ها را دنبال نمی‌کرد، گفت: شریعتی در بررسی ریشه‌های رنسانس به این نتیجه رسید که جریان اصلاح دینی در اروپا، حاصل از تماس فرهنگی اروپاییان با مسلمانان در دوران مهاجرت‌های صلیبی بود، چراکه اروپائیان قرون وسطی به واسطه همزیستی با مسلمانان، روحیه تضارب آراء، گفت‌وگو، نفی ظلم‌پذیری، علم‌پذیری و ... را فراگرفتند. یکی از دلایل وجود این روحیات در مسلمانان، وجود قرآن بود که متنی زنده، تفسیرپذیر و تأویل‌پذیر است. شریعتی این تجربه را پیش‌روی مسلمانان قرار داد که می‌توانند با مواجهه‌ای بدون پیش‌فرض، مسئله‌مند و روش‌مند به قرآن رجوع کنند و با تحولی درون‌زا، رشد بیافرینند.

 

این فعال قرآنی در ادامه اظهار کرد: «شریعتی، قرآن را همچون داروخانه‌ای می‌داند که اگر بیمار همه داروهای آن را ببلعد، می‌میرد! به همین جهت شریعتی معتقد است قرآن از «تنزیل تدریجی»، «مُکث» و «اقضای وحی» سخن می‌گوید تا هر آیه‌ای در موقعیت مناسب خود بنشیند و نیازی خاص را پاسخ گوید. ما نیز امروز باید با مسئله‌مندی و پرسش‌محوری به سراغ متن برویم و سپس برای استخراج پاسخ‌های مورد نیاز دینی از دریای قرآن، روش داشته باشیم. شریعتی این روش را در دو اثر عمده قرآنی خود، «زمینه شناخت قرآن» و «روش برداشت از قرآن» توضیح می‌دهد».

 

وی در بخش دیگری از سخنان خود به تشریح روش شریعتی برای مواجهه با قرآن پرداخت؛ روشی که بنابر پرسش مخاطب و ظرفیت وجودی سؤال‌کننده، به سطوح قرائت، ترجمه، تفسیر(تأویل)، روح و نور تقسیم می‌شود.

 

پنل دوم

 

شریعتی روشنفکر، شریعتی جامعه‌شناس

 

«امیررضا نوشین»، دکترای ادیان و عرفان از دیگر سخنرانان همایش یک روزه «بازخوانی اندیشه شریعتی و آینده تفکر در ایران» بود که به بیان تأثیر وجوه متمایز روشنفکری و جامعه‌شناسی بر تعریف شریعتی از دین پرداخت. نوشین معتقد است وقتی از شریعتی و تعاریف ارائه‌شده از سوی او صحبت می‌کنیم باید مشخص کنیم درباره کدام شریعتی صحبت می‌کنیم، چون زندگی شریعتی، رویکردها و برهه‌های مختلفی داشته است. او گاهی در مواجهه با دین، رویکرد روشنفکری سیاسی، گاهی روشنفکری فرهنگی و در برهه‌ای رویکرد جامعه‌شناختی اتخاذ می‌کند. شریعتی در قامت روشنفکر فرهنگی دین را با ایمان‌گرایی علمی توضیح می‌دهد که نقدهای مهمی به او در این زمینه وارد است.

 

وی پخته‌ترین نظرات دینی شریعتی را مربوط به رویکرد جامعه‌شناختی او می‌داند که موجب می‌شود در مواردی، نظراتی بسیار متفاوت از دیگران اتخاذ کند؛ به اعتقاد این پژوهشگر شریعتی هر دو قرائت موجود از توحید، یعنی قرائت خدای متشخص و قرائت وحدت وجودی را نقد می‌کند و می‌گوید مراد از توحید، فنای در جمع و بقای در جمع است.

 

شریعتی و مناسبات دین و علوم انسانی

 

«مالک شجاعی»، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی نیز در این همایش به بیان تفاوت علم، فلسفه و ایدئولوژی در اندیشه شریعتی پرداخت تا از این رهیافت، به شریعتی و مناسبات دین و علوم انسانی با او بپردازد.

 

شجاعی با این مقدمه، اظهار کرد: «ما برای بازخوانی مناسبات دین و علوم انسانی با تأکید بر میراث مرحوم شریعتی، باید امر دینی را در چهار سطح: تجربه زیسته، معرفتی، نهادی و گفتمانی تفکیک کنیم. بررسی آثار دکتر شریعتی نشان می‌دهد که برای او، مواجهه دین و علوم انسانی بیش از آن‌که ناظر به سطح کلامی و معرفت‌شناسانه باشد، متوجه سطوح سه‌گانه دیگر بود».

 

این پژوهشگر فلسفه تصریح کرد: «شاید تقویت و توسعه امکانات مواجهه وی در طرح مناسبات دین و علوم انسانی بتواند به طرحی معاصر برای عبور از پاردایم‌های سه‌گانه اروپامحور در علوم انسانی: پوزیتیویستی، هرمنوتیکی و انتقادی مدد برساند».

 

پیام‌های شریعتی برای جهان امروز

 

یکی دیگر از سخنرانی‌های این همایش که مورد اقبال مخاطبان قرار گرفت، صحبت‌های «مهران صولتی»، دانشجوی دکترای جامعه‌شناسی دانشگاه علامه‌طباطبایی بود که به شرح «پیام‌های شریعتی برای جهان امروز» پرداخت.

 

وی با بیان اینکه دنیای امروز و ایران از چند مشکل عمده رنج می‌برد، گفت: «شکاف‌های بزرگ اقتصادی، شکاف‌های قومی، ملی‌گرایی افراطی، افزایش تضادهای جنسیتی، روابط غیرانسانی حاکم بر جهان که نظام اجتماعی مبتنی بر پول-قدرت را شکل داده است و افزایش مخاطرات زندگی در دنیا همچون بحران آب و تغییر اقلیم، بزرگترین مشکلات امروز بشر هستند».

 

این پژوهشگر در ادامه افزود: «اندیشه شریعتی می‌تواند برای امروز ما حاوی پیام‌هایی باشد تا در برابر این مشکلات منفعل نباشیم؛ شریعتی پیش از هر چیزی به ما می‌آموزد که باید اقتصاد را جدی گرفت. او همچنین به ما می‌آموزد که طردشدگی و حاشینه‌نشینان را از یاد نبریم و برای این معضلات چاره‌ای بیندیشیم، از این روی، او چهره‌ای حاشیه‌نشین در تاریخ اسلام یعنی ابوذر را از دل تاریخ بیرون می‌کشد تا نشان دهد نسبت به طردشدگان حتی طردشدگان تاریخ بی‌تفاوت نیست».

 

صولتی تصریح کرد: «شریعتی به ما می‌آموزد در زمانه‌ای که سرمایه‌داری به روایت هژمون دنیا تبدیل شده است، می‌توان مطالبه‌گر بود و تغییر جهان را مطالبه کرد، چراکه این نظم فعلی جهان، نظم محتوم نیست. شریعتی همچنین به ما می‌آموزد که تغییر جهان از راه تغییر انسان ممکن است. او انقلاب را به معنای تمنای محال در نظر می‌گیرد و پروژه اصلی خود را استخراج منابع فرهنگی برای تغییر انسان قرار می‌دهد».

 

شریعتی؛ اندیشمندی که همچنان باید خوانده شود

 

شریعتی و نقد کارگزاری اندیشه‌های غربی در ایران

 

«حسن محدثی»، جامعه‌شناس و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی در همایش «بازخوانی اندیشه شریعتی و آینده تفکر در ایران» با بیان این‌که ایده نظریه‌پردازی مستقل در کشورمان جدی گرفته نمی‌شود، اظهار کرد: «شریعتی به نقد دگرسالاری اندیشه در ایران می‌پردازد و به ما یاد می‌دهد که از آرای دیگران الهام بگیریم، اما مستقل فکر کنیم و صرفاً تکرارکننده نظریات غربی‌ها نباشیم».

 

وی در این همایش با اشاره به اینکه یکی از آموزه‌های دستگاه فکری شریعتی به نسل امروز ما، استقلال تفکر است، اظهار کرد: «متأسفانه امروزه در ایران، عده زیادی ایده‌های دیگران و به خصوص غربی‌ها را به نام خود و به عنوان مسائل جامعه مطرح می‌کنند!، در حالی که اگر شریعتی از جایی یا کسی در اندیشه خود الهام می‌گرفت، صادقانه ابراز می‌کرد و در ادامه مسیر، به شیوه‌ای مستقل به تدوین و بیان نظرات خود می‌پرداخت. شریعتی از معدود افرادی است که از اندیشه و سرنوشت اندیشه در ایران صحبت می‌کند و به نقد دگرسالاری اندیشه در ایران می‌پردازد. او سنتی‌ها را مقلد گذشته و روشنفکران را مقلد غرب می‌داند و به هر دو گروه از جهت عدم استقلالشان، نقد وارد می‌کند. مثلاً به بعضی جامعه‌شناسان ایرانی می‌گوید ضد جامعه‌شناس و به بعضی مارکسیست‌ها، لقب طوطیان مارکسیست اطلاق می‌کند».

 

وی در ادامه گفت: «موجب تأسف است که بعضی از اساتید جامعه‌شناسی در کشور ما، نظریات مطرح‌شده توسط «دورکیم» یا «وبر» را جزء مقدسات و خط قرمز می‌دانند و اگر کسی بخواهد به آن‌ها نقدی وارد کند، به او حمله می‌کنند. من به چشم دیده‌ام که یک استاد داور، پایان‌نامه دانشجویی را رد کرد، به این علت که دانشجو به یکی از همین نظریه‌پردازان جامعه‌شناسی غرب، انتقاد کرده بود. بسیاری از جامعه‌شناسان ایرانی عملاً به کارگزاران جامعه‌شناسان غربی و نظریه‌پردازان اجتماعی غربی در ایران تبدیل شده‌اند. آنان نه تنها از نقد متفکران غربی هراس دارند و خود به آن اقدام نمی‌کنند، بلکه همکاران خود را از انجام آن باز می‌دارند».

 

محدثی تأکید کرد: «متأسفانه امروز ایده نظریه‌پردازی در کشورمان جدی گرفته نمی‌شود و دانشجویان را برای نظریه‌پردازی آماده نمی‌کنند. شریعتی به ما یاد می‌دهد که می‌توانیم از آرای دیگران الهام بگیریم، اما مستقل فکر کنیم، چرا که فرآیند تولید اندیشه، زمینه‌مند و صورت‌بندی آن جهان‌شمول است».

 

چند دهه بعد از تلاش برای پروتستانتیسم اسلامی؛ ظهور معنویت‌گرایی از بطن عملگرایی

 

«ریحانه صارمی»، کارشناسی ارشد جامعه شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران شریعتی را متعلق به پروتستانتیسم اسلامی مطرح می‌کند و به دنبال این است که وجوهی از پروتستانتیسم را در بازخوانی شریعتی از دین بیابد.

 

او مطرح می‌کند که به دنبال پاسخ به این پرسش است که آیا پروتستانتیسم شریعتی با فردگرایی و عرفان‌گرایی همراه می شود و آیا در دینداری حال حاضر ما می توان نشانه‌هایی از پروتستانیسم اسلامی شریعتی مشاهده کرد؟

 

او به بحث مناسک جمعی در سخنرانی می پردازد که اما رنج آن را جمعی نمی داند و که مخالف دیدگاه شریعتی است. شریعتی از پروتستانیسم اسلامی و هویت جمعی صحبت می‌کرد که مفاهیم جمعی از دست رفته است و کاملا این الهیات و معنویات فردی شده است. خود شریعتی را نمی‌توان با چیزی که امروز وجود دارد هم داستان و هم راه در نظر گرفت.

 

شریعتی؛ اندیشمندی که همچنان باید خوانده شود

 

چرا دکتر شریعتی در میان روشنفکران کنونی محبوب است؟

 

«سید بیوک‌محمدی»، عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در این همایش به موضوع محبوبیت شریعتی در میان روشنفکران کنونی پرداخت. وی چهار علت را در خصوص این محبوبیت بیان کرد:

 

- تداوم تعارض بین سنت‌گرایی و مدرنیسم و نیاز به پیدا کردن موضعی حد وسط و سالم که ظاهراً در اندیشه شریعتی آماده است.

 

- زیگزاگ خوردن بین پارادایم‌های دین و علم و احساس امنیت در حد وسط امن برای علمی بودن بدون طرد شدن با دلیل بی‌دینی و بی‌ایمانی یا اجتناب از انگ غربزدگی. شریعتی در این میان مستمسک موجهی برای چنین موضعی است.

 

- شیوع فضای فکری عدم قطعیت در شرایط موجود و نیاز روانی به یافتن موضعی بی‌دغدغه بدون غلطیدن به خرافه‌گرایی یا امپریسیم افراطی؛ مانند خرافه‌زدایی از اسلام توسط شریعتی.

 

- مواجهه با غرب بدون خصومت  با غرب و با لعاب شناخت غرب با توجیهات علمی همانطور که شریعتی تبلیغ می کرد.

 

پنل سوم

 

شریعتی و تاریخ کینه؛ پیکربندی مجدد تاریخ ایران و اسلام

 

«رحیم محمدی»، مدیر گروه جامعه‌شناسی انجمن جامعه‌شناسی ایران سخنران دیگر همایش شریعتی بود که سخنرانی خود را با طرح پرسش چگونه باید به شریعتی اندیشید؟ یا چگونه با شریعتی سخن بگوییم؟ آغاز کرد. وی در ادامه اظهار کرد: «باید از شریعتی فاصله گرفت و از شیدایی نسبت به او و کینه توزی به او فاصله گرفت و در ساحت اندیشه بر او اندیشید».

 

او در سخنرانی خود بیان داشت: «بنابراین اساساً اگر شما تاریخ را به مثابه تاریخ کینه و تاریخ زر، زور، تزویر و ... پیکر بندی کنید، اگرچه بگویی رهایی از تاریخ و خروج از تاریخ ممکن است اما خروج از تاریخ و مبارزه با تاریخ با حرافی و هوس امکان ندارد. تاریخ بیرون از من و شما نیست. این شیوه پیکربندی تاریخ ایران و اسلام که شریعتی بیان می‌کند جز  به انسداد تفکر و آینده نمی توانست بیانجامد».

 

وی در ادامه بیان داشت: «شریعتی در فرجام کارش نوعی تاریخ کینه از گذشته نکبت بار اسلام و ایران برساخته بود که مسبب فلاکت و زبونی و بدبختی امروزی است».

 

شریعتی و گذر از میراث منحط تشیع صفوی و مدرنیسم پهلوی: نگاهی دوباره پس از چهل سال

 

«محمد حسین بادامچی»، دکتری جامعه شناسی و پژوهشگر اندیشکده مهاجر دانشگاه شریف در همایش «بازخوانی اندیشه شریعتی و آینده تفکر در ایران» بیان داشت: «ما دچار یک گیجی اساسی هستیم که چرا آن نهضت بزرگ به وضع فعلی انجامیده است؟ نسبت ما با شریعتی دچار بحران است».

 

وی در سخنرانی خود اشاره کرد که شریعتی به دنبال صورت‌بندی جمهوری اسلامی و مدینه فاضله اسلامی بود و به دنبال جبران سالها عقب ماندگی سیاسی بود. اما چرا طرح شریعتی به وضع فعلی انجامیده است؟ زیرا از بازگشت به خویشتن شریعتی یک خوانش دست راستی ارائه شده است. یعنی خویشتنی که ملاک قرار گرفت آن خویشتنی نبود که شریعتی بیان می‌کرد و از آن صحبت می کرد. بلکه بازگشت به خویشتنی بود که در سیستم پهلوی نیز روی کار بود و دوباره بازتولید شد.

 

شریعتی؛ اندیشمندی که همچنان باید خوانده شود

 

ما و شریعتی

 

«محمدرضا زمردی»، عضو هیئت علمی دانشگاه بوعلی همدان اشاره داشت که در این دوران هیچ کس به فکر فهم شریعتی نیست. این روزها کوشش می‌شود که نشان داده شود که شریعتی برای روزگار دیگری بوده و تمام شده است.

 

او در این همایش اظهار داشت: «برخلاف کسانی که بر انقلابیگری شریعتی تاکید کرده و او را مناسب عصر پساانقلابی نمی‌شناسند، اینجانب تصور می‌کنم ایده‌ها و بینش‌های بسیاری در اندیشه شریعتی است که هنوز هم موضوعیت خود را از دست نداده‌اند. او معتقد است که نمی‌توان مردی مثل شریعتی را جدی نگیریم.

 

شریعتی و بنیانگذاران جامعه‌شناسی

 

«رضا تسلیمی‌طهرانی»، دکترای جامعه‌شناسی فرهنگی از دانشگاه تهران در پی بررسی این است که تفکرات متفکران جامعه‌شناسی چه نسبتی با دکتر شریعتی دارد و وی تا چه حدی توانسته است که نظریات جامعه‌شناسان مختلف و بخصوص بنیانگذاران جامعه‌شناسی را به درستی درک کند.

 

طهرانی معتقد است که ارتباط شریعتی و بنیانگذاران جامعه شناسی ارتباطی دوسویه، متوازن و متعادل است. به بیان دیگر در مواردی شریعتی تحت تاثیر نظریات بنیانگذاران جامعه‌شناسی قرار داشته اما در مواردی نیز نقد کرده است و در حقیقت حالت انفعال نداشته است.

 

پنل چهارم

 

چشم‌انداز نواندیشی دینی در الگوی فکری شریعتی

 

«محمدباقر تاج‌الدین»، استادیار جامعه‌شناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز در همایش «بازخوانی اندیشه شریعتی و آینده تفکر در ایران» گفت: «دکتر شریعتی از جمله روشنفکران مذهبی بود که کوشش داشت بین دین و مدرنیته پیوندی مناسب زمانه و زمینه‌ای که در آن می زیست فراهم کند. اما شریعتی از آنجا که هم در زیست جهان سنتی و هم در زیست جهان مدرن زیسته بود دل در گرو دومی داشت».

 

وی بیان داشت: «براساس گفته‌ها و نوشته‌های علی شریعتی می‌توان این گونه قضاوت نمود که وی اگرچه در مسیر نواندیشی دینی قرار گرفته بودند و کوشش‌های ارزشمندی هم در این زمینه به خرج داد اما نه از سنت و نه از مدرنیته شناخت منطقی و درستی ارائه نداده است و به دلیل عدم درک پایه‌ای و بنیادی از مدرنیته و در مواردی حتی فهم ناقص و سطحی از مدرنیته در نهایت نتوانست پروژه خود را پیش ببرند و دچار نوعی التقاط و حتی تناقض شد».

 

تاج‌الدین اظهار داشت که در الگوی فکری شریعتی چشم انداز چندان روشنی برای زیست عقلانی و اخلاقی در جهان مدرن دیده نمی شود.

 

وحی سامی، سبک پیامبری (مکانیسم وحی پیامبر در اندیشه شریعتی)

 

«فرامرز معتمد‌دزفولی»، دانشجوی دکترای جامعه‌شناسی فرهنگی پیرامون متن مقدس و شریعتی سخنرانی کرد. وی بیان داشت که پرسش از مکانیسم وحی و نحوه صورتبندی آن در کلام و ذهن پیامبر، بی‌شک پرسشی نو و سوالی جدید است. شریعتی نیز به عنوان یک نوگرا و روشنفکر دینی در آثار خود هنگامی به این پرسش مهم رسید که سه مرحله تفسیری متفاوت اما هم سو را در کار خود یافت:۱- غیرواقعی ۲- واقع‌گرایی ۳- ناواقع‌گرایی

 

آشنای ناآشنا

 

«سید محسن‌فاطمی»، دکترای روانشناسی از دانشگاه هاروارد در این همایش بیان داشت دکتر شریعتی آشنایی است که برای جامعه ایران تا اندازه ای بسیاری ناآشنا است.

 

وی گفت: «بسیاری از تفکرات به جای فهمیدن شریعتی در ابعاد مختلف با حرکت‌های تدافعی با تفکر دکتر شریعتی برخورد کرده‌اند. دلیل هم این است که یک بعد از او را مورد بررسی قرار می‌دهیم و ابعاد دیگر او را به فراموشی می‌سپاریم».

 

در ادامه بیان داشت: «شریعتی متفکری است که مهمترین دغدغه‌اش تحول اجتماعی و احیای اجتماع است. او به شدت از انتزاعی و تدریجی نگاه کردن پرهیز می‌کند. برای فهمیدن شریعتی باید همه زمینه‌های فکری و شخصیتی او را مورد توجه قرار داد».

 

مقایسه آراء نیچه و شریعتی در باب مفهوم نیمروز

 

«حسین روحانی»، دانش آموخته دکترای جامعه‌شناسی سیاسی در زادروز شریعتی گفت: «یکی از مفاهیم اصلی ولی کمتر شناخته شده در منظومه فکری نیچه، مفهوم نیمروز است. حقیقت به نزد نیچه در نیمروز رخ می دهد. نیمروز، لحظه‌ای است که وقفه و گسستی در سیر متناوب و مسلسل‌وار جهان ایجاد می‌شود و بستار پیوستار کرونولوژیک زمان منفجر می شود».

 

وی در ادامه بیان داشت: «علی شریعتی نیز به مثابه متفکری آیرونیک، نقاد و پرسشگر، همچون نیچه به فراسوی خیر و شر می‌اندیشد و فکر کردن با پتک را به ما می‌آموزد و از این رهگذر به جنگ تمام دگم‌های سنتی و مدرن می‌رود. شاید شریعتی به صراحت از مفهوم نیمروز استفاده نکرده باشد اما با اندکی غور و مداقه در مضمون آثارش، خاصتاً کویریات به روشنی به این نکته خواهیم رسید».

 

شریعتی؛ اندیشمندی که همچنان باید خوانده شود

 

شریعتی و غرب زدگی

 

«قاسم پورحسن»، دانشیار دانشگاه علامه‌طباطبایی دیگر سخنران این همایش گفت: «شریعتی در واکنشی به تحولات سیاسی و اجتماعی ایران، گرایشی چپ و ایدئولوژیک را در باب غرب در پیش گرفت. ناکامی ما در فهم غرب به فهم‌های نادرست روشنفکران ایران در دهه‌های پس از بیست باز می‌گردد فهمی که معضلاتمان را در آشنایی با فهم افزون ساخته انسداد فهم را به همراه داشته و مواجهه‌های خشن و غیر عقلی را مودی شده است».

 

وی اشاره داشت که با بازخوانی متفکرانی همچون شریعتی می‌توانیم دلایل وضع کنونی ما با غرب را دربیابیم تا از اتخاذ مواجهه‌ای ایدئولوژیک پرهیز نماییم. در آخر بیان داشت: «ما نیازمند فهم صحیح و بنیادین شالوده های غرب هستیم».

 

شریعتی؛ اندیشمندی که همچنان باید خوانده شود

 

شریعتی و معاصریت

 

«بیژن عبدالکریمی»، استاد فلسفه این پرسش را در سخنرانی خود مطرح کرد که آیا شریعتی را می‌توانیم بگوییم که متفکر معاصر ما است؟ آیا باید بگوییم روزگار شریعتی سپری شده است؟

 

وی گفت: «حقیقت برای متفکر معاصر عین رویدادگی و تقدیر تاریخ هستی است و متفکر معاصر کسی است که در این رویدادگی و تقدیر خانه می‌کند. معاصریت امیری سوژه محور نیست. ما نمی‌توانیم تعیین کنیم چه کسی می‌تواند و چه کسی نمی‌تواند معاصریت باشد. تعیین معاصریت امری سوبژه محور نیست آنچنان که جهان سوژه محور نیست آنچنان که زندگی و تاریخ بشر سوژه محور نیست. متفکر معاصر برخلاف شیفتگان و دلسپردگان به اکنونیت، سفری اکتشافی به قلمروهای ناشناخته آینده را می‌آغازد. آنچه که از ابهام از آن تعبیر می‌کنند. متفکر معاصر خود تعین بخش زمان خویش است. اما این زمان نسبت با تاریخ هستی است».

 

دز آخر نیز اظهار داشت که آیا براستی نقادان شریعتی خود انسان‌هایی معاصر هستند؟ آیا ما توانسته‌ایم از اکنون فاصله گرفته  و استمرار گذشته را در حال دریابیم. به نظر بیش از شریعتی خود ما هستیم که محل این پرسش هستیم.

 

پنل پنجم

 

نگاهی به نظریه استحمار شریعتی

 

«سیدجواد میری»، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در همایش شریعتی گفت: «اصلا می‌توان شریعتی را به عنوان یک جامعه شناس محسوب کرد یا خیر؟ به نظر من یکی از مشکلات بنیادین در مواجهه با شریعتی متن او نیست, بلکه رویکرد‌های غالب در مواجهه با متن شریعتی است که ایجاد نافهمی و ناهمدلانگی می‌نماید. متن شریعتی را باید در بستر سنت پسااستعماری خوانش نمود و در این سنت باید به دنبال فهم استحمار همت گمارد. زیرا شریعتی به دنبال رویکردی بود تا بتواند پروسه خالی شدن جوامع را که در زیر آسمان غیر اروپایی زندگی می کنند، از فرهنگ خویش تبیین کند».

 

وی بیان داشت: «سنت فکری شریعتی و رویکرد تئوریک وی را می توان سوشیال تئوری پسااستعماری با رویکرد اگزیستانسیالیستی نام گذاری نمود».

 

مطالعه تطبیقی گفتمان زن شناختی شریعتی و بتی فریدان:

 

مقایسه دو مفهوم "زن قالبی" و "زن رازور"

 

«آتنا غلام‌نیارمی»، دکترای جامعه شناسی مطالعات خود را از تطبیق دو کتاب «فاطمه، فاطمه است» نوشته شریعتی و «رازوری زنانه» نوشته بتی فریدان انجام داده است.

 

وی گفت: «حاصل این بررسی تطبیقی نشان می‌دهد که هر دو متن را به این دلیل که نشانگر مولفه‌ها و شاخص‌های بنیادی یک نظریه زنانه‌نگر است، می توان در چارچوب ادبیات فمنیستی قرار داد. اگر چه مساله مشترک هر دو مولف، تحلیل و تبیین وضعیت "زن مدرن معاصر" در اوایل نیمه دوم قرن بیستم بوده است، اما شاید عمده ترین دلیل تمایز این دو اثر، تفاوت میان شرایط جامعه بومی و زیست جهان نویسندگان و همچنین نوع نگاه پروبلماتیک آنان به مساله بوده است».

 

گونه شناسی شریعتی از روحانیت به روایت نخبگان انقلاب

 

«سمیه قریب‌بلوک»، دکترای تاریخ انقلاب اسلامی سوالی را در اول همایش مطرح کرد که چه رابطه‌ای بین نقد شریعتی به روحانیت و مفهوم ایدئولوژی و شدن به روایت نخبگان انقلاب وجود دارد؟

 

وی گفت: «من به این یافته رسیده‌ام که با توجه به گفتمان فکری شریعتی که تعبیر ایدئولوژیک از دین و ترسیم یک نوع تیپ‌شناسی از روحانیون بوده است، نقد او به روحانین غیر ایدئولوژیک به چشم می‌خورد و در همان حال تعامل با روحانیون انقلابی و ایدئولوژیک و با نظر به مقوله دیگری به نام شدن و تکامل در اندیشه و تفکر او به علت عدم آشنایی با روحانیون اصیل، ابتدا یک نوع سردی و اصطکاک در روابط او با روحانیون به چشم می‌خورد، اما بعد که این آشنایی ایجاد شد، این حالت سردی از بین رفت و به حالت دوستانه رسید».

 

پروژه شریعتی و اکنون ما

 

(باز اندیشی در مفهوم امامت نزد شریعتی)

 

«حسین حجت‌پناه»، دبیر گروه جامعه شناسی کشورهای اسلامی دیگر سخنران همایش «بازخوانی اندیشه شریعتی و آینده تفکر در ایران» گفت: «شریعتی برای اکنون ما چه کارکردهایی دارد و چه کمکی می کند؟ باید نگاه پروژه ای به شریعتی داشته باشیم. انتقاد شریعتی از تفکر غربی به معنای نخواندن و مواجه نشدن با غرب نیست. شریعتی به دنبال جامعه و انسانی است که بتواند زندان ها و حصارهای چهارگانه را بشکند. پروژه شریعتی به جز جنبه نظری ، جنبه عملی نیز به خود می‌گیرد».

 

«خودآگاهی رهایی بخش» به عنوان مفهوم کانونی مستتر در اندیشه شریعتی

 

«محمدحسن علایی»، دانشجوی دکترای جامعه شناسی فرهنگی بیان کرد: «خودآگاهی به عنوان مفهوم کانونی اندیشه شریعتی در تعریف اکثر مفاهیم موجود نقش اساسی ایفا می کند.در همه این موارد جنس این خودآگاهی به گونه ای است که آن را محدود در دایره تنگ نگاه تئولوژیک یا نگاه ایدئولوژیک نمی کند و در واقع خودآگاهی ای که شریعتی از آن سخن می گوید گونه ای خودآگاهی رهایی بخش است».

 

وی اظهار کرد که به زعم شریعتی "احساس خودآگاهی" بارزترین شاخصه نوعی انسان است.

 

بازگشت به متن و پلورالیسم معرفت شناختی در گفتمان شریعتی

 

پیوند نامبارک تکثر فهم امر واقع و فهم متن

 

«آیدین ابراهیمی»، دانشجوی دکترای جامعه شناسی در همایش گفت: «باید پیش از ورود شتابزده و ژورنالیستی به متن شریعتی از این انسان "بی جا" امروزی بخواهیم جای خود را در متن شریعتی پیدا کند و نوع ورود به متن شریعتی به مثابه گرانیگاه عرصه تفکر معاصر در ایران را مشخص کند».

 

وی سه اپیزود در ورود به متن شریعتی بیان می کند:

 

اپیزود اول: ورود به متن به مثابه یک اثر نظری

 

اپیزود دوم: یک فوبیا

 

اپیزود سوم: برخورد عوامانه با متن

 

پنل ششم

 

امکان و یا امتناع تحلیل توسعه در اندیشه‌های شریعتی

 

«شهریار پاک‌نیا»، دکتری جامعه شناسی دیگر سخنرانی بود که در مورد شریعتی گفت: «نسبت توسعه ایران با چارچوب نظری شریعتی چگونه قابل نقد و تحلیل است. وقتی از شریعتی صحبت می‌کنیم برای تغییر و بهتر شدن وضعیت حال حاضر است. آیا می‌توان اساساً به دنبال مفهوم توسعه و تحلیلی کاربردی از وضع توسعه یافتگی ایران در اندیشه‌های شریعتی بود و اگر چنین است مدل اکتشافی توسعه منبعث از اندیشه‌های وی کدام است؟»

 

شریعتی و فلسفه علم

 

«وحیده صادقی»، کارشناسی ارشد فلسفه علم بیان کرد: «از دیدگاه شریعتی که نقاد فلسفه است و نه فیلسوف به معنای عامه، نوعی از فلسفه و علوم، آدمی را دربند و ذلیل می‌کنند. پرسش این است که شریعتی فلسفه علم را میان رشته ای می داند یا خیر؟ به همین جهت ضروری است نخست به دیدگاه شریعتی در مورد «علم» و «فلسفه» بپردازیم، سپس فلسفه علم را از منظر او مورد بررسی قرار دهیم تا دریابیم در بستر کدام خوانش از فلسفه و به مدد کدام علم می توان به ان ایده‌آل علمی دست یافت که نجات دهنده انسان و اصالت انسانی باشد».

 

شریعتی سرخ، شریعتی سیاه

 

تفاوت اقبال از افکار و آثار علی شریعتی میان جامعه شناسان بین المللی و ایرانی

 

«شیما وزوایی»، دانشجوی دکتری دانشگاه برلین آلمان به بررسی اجمالی دلایل محبوبیت نویافته شریعتی در سطح بین المللی و اقبال از آثارش در حوزه جامعه شناسی، مطالعات ادیان و اندیشه چپ گرایی اسلامی پرداخت و همچنین دلایل اقبال از شریعتی در میان جامعه شناسان ایرانی، نامربوط دانستن اثار وی در شرایط اقتصادی- سیاسی- فرهنگی ایران و تقلیل آن آثار به حوزه تاریخ اندیشه ارائه داد.

 

وی تفاوت در اقبال با شریعتی را در چهار بستر جستجو خواهد کرد:

 

1) بستر زبانی و تفاوت ادبیات شریعتی در فارسی و سبک ترجمه آثار وی

 

2) بستر تطبیقی و غفلت جامعه شناسان ایرانی از مطالعات تطبیقی و در نتیجه محدود بودن به بازخوانی و حوزه نقد آثار

 

3) یوروسنتریسم در میان جامعه شناسان ایرانی

 

4) نگاه شی واره به جامعه شناسی ایرانی توسط جامعه شناسان بین المللی.

 

شریعتی؛ اندیشمندی که همچنان باید خوانده شود

 

علی شریعتی، گفتار اجتماعی امر سیاسی

 

تئو لین‌کن(Teo lee ken) ، در این همایش حضور داشت و گفت: «در تاریخ ایران امر سیاسی از زمان انقلاب مشروطه شکل گرفته زمانی که مردم شروع کردند از خودشان بپرسند که سیاست چیست؟ با سیاست چیکار می‌توان کرد؟»

 

در ادامه گفت: «در عرصه سیاسی که در ایران شکل گرفت سوال‌های اجتماعی صورت می‌گرفت. سوال‌هایی مثل اینکه دولت چیست و ارتباطش با ملت چیست؟»

 

ین‌کین در آخر گفت: «چارچوبی که پیشنهاد می دهم و مطلوب نظرم است همین رویکرد امر سیاسی است. که همین امر سیاسی در حال گسترش در نظر بگیریم می توانیم المانهای مختلفی درونش در نظر بگیریم، مثل فرهنگ و...  و همین امر استلکه ایده‌های جدید را در امر سیاسی بوجود میاد و به همین دلیل گفتار امر سیاسی باید بازخوانی شود و متفکرین و جامعه‌شناسان و... رویش کار کنند.

 

شریعتی و تفکر

 

«فلورا عسکری‌زاده»، دانشجوی دکتری فلسفه تعلیم و تربیت در سخنرانی خود این سوال را مطرح کرد که آیا در اندیشه شریعتی راهی برای بروز موقعیت‌های نو و در عین حال تاریخمند گشوده می‌شود؟

 

وی در ادامه گفت: «شریعتی درباره زیست زن امروزی نظر داده و به چند نوع و تیپ زیستی اشاره می کند. و بعد تیپ پیشنهادی خود را مطرح می کند. از نظر شریعتی چنین تیپ پیشنهادی را اتفاقا می توان از درون سنت بازخوانی کرد و به عنوان الگو و برای راه چاره از آن یاری جست».

 

انسان شریعتی، انسان خودآگاه

 

«سیده ‌هانیه حسینی»، کارشناسی ارشد الهیات گفت: «علی شریعتی با در نظر گرفتن سه بعد حقیقی و اساسی برای انسان شامل آزادی، آگاهی آفرینندگی توجه ویژه ای به ادراک و شناخت انسان به عنوان مساله‌ای ضروری و مهم در دوران جدید دارد. شریعتی به عنوان متفکری دغدغه مند، تلاش دارد انسان را مساله مهم انسان نوین قرار دهد تا با درک خویشتن بتواند خود و جامعه خود را راهبری و هدایت نماید».

 

علی شریعتی و آینده تفکر در ایران

 

به نظر «علیرضا کیانپور»، دانشجویی دکترای حقوق عمومی شریعتی از جدی ترین متفکران تاریخ معاصر است. وی از سه گانه سنتز شریعتی گفت: «سه‌گانه شریعتی به این صورت است که ضلع اول عرفان، منزلگاه دوم برابری و سومین ضلع آزادی است

 

وی در آخر گفت: «پروژه سنتز شریعتی البته به دلیل عمر کوتاه او و عمر بسیار کوتاه‌تر اندیشه او عقیم مانده و شریعتی تنها موفق به طرح موضوع شده است».

 

شریعتی و اینک اندیشه پیشرفت

 

«احمد آکوچکیان»، دانشیار مرکز تحقیقات استراتژیک توسعه گفت: «شریعتی یک راه بود که کنش گفتاری یافت، به صدق، یک منش دیالکتیکی، میان ماتریسی از یک نظام اندیشگی و یک پراکسیس خود ویژه از سویی و متن و زمینه از سوی دیگر و اصیل‌تر از بسیاری داعیه‌های در اندرون همان شبح‌های مارکسی به صندلی قدرت نشسته امروز. شریعتی چونان دیگر آموزگاران دیالکتیک خرد-اقدام، برای این روزگار تازه‌آمده فرصت عبرت روشمند اندیشه تا تدبیر آینده‌نگار پیشرفت است».

 

وی شریعتی را فصلی از مضمون تاریخی این تجربه‌گذار دیالکتیکی می داند.

 

شریعتی و گفتمان های فلسفی

 

«سیدحجت مهدوی‌سعیدی»، دکترای عرفان اسلامی گفت: «تنقید و تعریض شریعتی بر اهالی فلسفه از زاویه و پایگاه رفیع یک روشنفکر دینی است، نه از منظر یک پوزیتویسم یا متحجر مذهبی. او بواقع از فیلسوفانی حکایت و شکایت دارد که از روی بطالت و بی‌عملی رفتار می‌کنند و گاه ، آگاه و یا ناآگاه در اردوگاه زورمندان، زراندوزان و تزویر پیشگان فرو می‌افتند».

 

این نشست که ۱۳ ساعت به طول انجامید به مناسبت سالروز تولد دکتر علی شریعتی برگزار شد و از جهات مختلف این اندیشمند بزرگ  مورد بررسی اساتید، محققین و... قرار گرفت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۷ ، ۲۱:۴۴
سیدجواد


  مجله «خیمه» در جدیدترین شماره خود مناظره‌ای را میان معاون فرهنگی مرکز امور مساجد و یک جامعه‌شناس ترتیب داده است که محتوای آن نشان می‌دهد نقد عملکرد مساجد و سیاست‌گذاری‌ها برای توسعه آن نیازمند گفت‌وگوهای علمی و تحقیقات جامعه‌شناسی است.

به گزارش ایکنا؛ آن‌ها که دهه ۶۰ و دوران دفاع مقدس را تجربه کرده‌اند حضور پرشور مردم در مساجد را یکی از ویژگی‌های آن روزگار معرفی می‌کنند و گاه به آن ایام که عبادت جمعی و فعالیت اجتماعی در مسجد محله با بالاترین کمیت و کیفیت انجام می‌شد حسرت می‌خورند. عموم مردم که باورهای دینی با زندگی آنان پیوند خورده است امروز از خلوت‌تر شدن مساجد دلخورند و انتظار دارند مسجد در جایگاه محیطی آرامش‌بخش و سالم پررونق باشد و از حاشیه‌ها دور بماند تا بتوانند در آن به عبادت و فعالیت بپردازند.

مرکز رسیدگی به امور مساجد در شش یا هفت سال گذشته رویکرد جدیدی را در قبال مدیریت مسجد اتخاذ کرده است که نمایشگاه تخصصی مدیریت مسجد نمونه‌ای از آن است. این رویکرد سعی دارد با کارآمد کردن مدیریت مسجد با استفاده از الگوهای مختلف فرهنگی، اقتصادی و ... کارکردهای اصیل مسجد را احیا کند و از نظر جمعیت به این مکان رونق بیشتری ببخشد. اما به راستی آیا مساجد واقعاً کم‌رونق شده‌اند؟ رونق مسجد چه تعریفی دارد؟ کمیت حضور مردم در مسجد مهم است یا کیفیت آن؟ باید به دنبال ایجاد کارکردهای اجتماعی و مؤثر در مساجد باشیم یا افزایش حضور مردم؟ این‌ها سؤالاتی است که فعالان و سیاستگذاران این حوزه باید پاسخی علمی به آن بدهند و برای این پاسخ از همه ظرفیت‌های نخبگانی کشور استفاده کنند.

دقیقاً مشخص نیست که الگوهای مدیریتی مرکز رسیدگی به امور مساجد که در نمایشگاه تخصصی آن به نمایش گذاشته شد و از این پس نیز دائماً نمایش داده می‌شود چه میزان از نظرات جامعه‌شناسان و آسیب‌شناسان اجتماعی با سلایق گوناگون بهره برده است. در حالی که به نظر می‌رسد دغدغه تحول‌آفرینی در مدیریت مسجد با حمایت جدی از پایان‌نامه‌های دانشجویی مرتبط با مسجد و به کارگیری همه ظرفیت‌های دین‌پژوهی در کشور به نتیجه مؤثر می‌رسد. از سوی دیگر جامعه‌شناسان دین و دین‌پژوهان معاصر در این حوزه فعالیت بسیار کمی دارند، به گونه‌ای که جامعه‌شناسی مسجد و آسیب‌شناسی آن از مهجورترین مطالعات جامعه‌شناسی دینی در کشور است!

با این مقدمه می‌توان گفت اقدام مجله «خیمه» در جدیدترین شماره خود (۱۲۷) در برگزاری مناظره میان حجت‌الاسلام مجتبی صداقت، معاون فرهنگی مرکز امور مساجد و سیدجواد میری، جامعه‌شناس و پژوهشگر برجسته دینی، قابل تحسین است.

میری در این مناظره می‌گوید که در جوامع مسیحی تعداد حضور مؤمنان در کلیسا نشانی از کیفیت دینداری آنان و شاخصی برای سنجش میزان دینداری در جامعه است، اما در اسلام تعداد حضور مؤمنان در مسجد نشان‌دهنده چنین شاخصی نیست؛ به خصوص در دوره  معاصر که زندگی دوران کشاورزی به زندگی مدرن شهری تغییر کرده است و بنا به دلایل متعدد افراد مجبورند در خانه خود و کارمندان در اداراتشان نماز بخوانند. البته این جامعه‌شناس دینی تأکید می‌کند که وجود مکان‌هایی مقدس در دوران مدرن حائز اهمیت است، چراکه تشدید ازخودبیگانگی در انسان و اضطراب درونی را کنترل می‌کند و همچنین اگر وجه مردم‌نهاد بودن آن تقویت شود، فواید اجتماعی قابل توجهی به جامعه می‌رساند.

در مقابل این نظر، صداقت اعتقاد دارد که بنا به حدیث نبوی و سیره بزرگان اسلام، حضور مؤمنان در مسجد شاخصی از میزان دینداری آن‌هاست و اگر امروز افراد مسجد را نمازخانه می‌بینند، حاصل کم‌کاری سیاست‌گذاران است. صداقت همچنین از سیاست‌های فرهنگی در ۷۰ انتقاد کرده و ایجاد فرهنگسراها در آن زمان را موازی‌کاری با مسجد دانسته است. او جمهوری اسلامی را از دولت‌هایش متمایز می‌داند و می‌گوید که دولت‌ها سیاستگذاری درستی در قبال مساجد نداشته‌اند، حتی صدا و سیما نیز در طول ۲۰ سال گذشته به کار جدی و تولید برنامه‌های تأثیرگذار درباره مسجد نپرداخته است.

در ادامه این مناظره میری به مواضع سیاسی ائمه جماعات می‌پردازد و می‌گوید در شرایطی که ائمه جماعات عموماً به یک طیف سیاسی تعلق دارند و مواضع خود را در مسجد تبلیغ می‌کنند، نمی‌توان انتظار داشت که همه اقشار مردم و جوانان در این مکان فعالیت کنند. او همچنین کارکرد پایگاه‌های بسیج مساجد را صرفاً در اوایل انقلاب مثبت ارزیابی می‌کند که مساجد در خطر کمین منافقین و افراد ضدانقلاب بودند. عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی یادآوری می‌کند که در جوامع توسعه‌یافته همه مراکز نظامی باید از شهرها خارج شوند و آرام‌آرام تحول نهادی و سازمانی درباره مساجد را بپذیریم.

معاون فرهنگی امور مساجد در قبال این موضع میری می‌گوید که در هیچ مسجدی کار سیاسی به معنای جناحی انجام نمی‌شود و فقط ائمه جماعات با گرایش‌های مختلف سیاسی در مساجد فعالیت می‌کنند، اما اگر نظر خود را تبلیغ کنند به آن‌ها تذکر داده می‌شود. او همچنین درباره پایگاه‌های بسیج معتقد است که این پایگاه‌ها در مساجد جنبه نظامی ندارند و به کار فرهنگی می‌پردازند که نیاز جوانان است.

این خلاصه‌ای از میزگرد بررسی کارکرد مساجد در چهل سالگی انقلاب با عنوان «مسجد، قربانی سیاست‌گذاری یا سیاسی‌کاری؟» است که در جدیدترین شماره مجله «خیمه» به مدیرمسئولی حجت‌الاسلام محمدرضا زائری منتشر شده است و مطالعه آن به دغدغه‌مندان این حوزه توصیه می‌شود.

گفتنی است ایکنا نیز مدتی قبل بنا به رسالت قرآنی خود در ترویج فرهنگ مسجد به برپایی گفت‌وگویی آسیب‌شناسانه درباره مسجد با مجید ابهری اقدام کرد؛ متن آن گفت‌وگو را اینجا بخوانید.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۷ ، ۲۱:۴۱
سیدجواد



تازه انقلاب شده بود. سال ۱۳۵۸ خورشیدی بود. همه جا حال و هوای انقلاب را داشت و جامعه در تک و تاب اوائل انقلاب بود. یک کلاس تقویتی میرفتم در آموزشگاهی سر خیابان نبرد در تهران. معلمی داشتیم که قرار بود ریاضی درس بدهد ولی الان که به او فکر می کنم در نظرم بیشتر به یک معلم زندگی شبیه تر بود تا معلم صِرفِ ریاضیات. ریش توپی داشت و از حرفهایش برمی آمد که چپی بود یا چیزی تو این مایه ها. شاید بیش از ۲۵ سال نداشت ولی حرفهایش با دیگر معلمانی که دیده بودم خیلی فرق داشت ولی متاسفانه نامش به یادم نمانده است. یک روز در اواخر دوره از ما پرسید بچه ها فرهنگ یعنی چه؟ هر کدام از ما فراخور سن و سواد و مطالعه اندکمان پاسخی دادیم؛ یکی گفت: فرهنگ یعنی سواد داشتن؛ دیگری گفت: فرهنگ یعنی شعور و آگاهی؛ یکی از ته کلاس بلند شد و گفت: فرهنگ یعنی مبارزه برای احقاق حقوق مستضعفین؛ ... . خلاصه هر کدام از ما تلاش کرد با پاسخ خویش نظر معلم را جلب کند و او همه تعاریف را بر روی تخته سیاه نوشت و سرآخر گفت: بچه ها! هر کدام از این جواب ها به نوعی به وجهی از فرهنگ پرداخته است ولی این تعریف فرهنگ در ایران نیست. همگی ما بچه ها تعجب کردیم و با صدای بلند پرسیدیم پس "فرهنگ در ایران معنایش چه می شود؟" نزدیک به ۴۰ سال از پاسخ آن معلم می گذرد و من وقتی به پاسخ او فکر می کنم به طرز عمیقی به فکر فرو می روم و از خود می پرسم آن معلم جوان در سال ۱۳۵۸ چگونه به این بینش رسیده بود! او گفت فرهنگ از پنج مولفه در ایران تشکیل شده است:

۱. فِ فرهنگ از فقر گرفته شده است
۲. رِ فرهنگ از رذالت گرفته شده است
۳. هِ فرهنگ از هدامت گرفته شده است
۴. نِ فرهنگ از ندامت گرفته شده است
۵. گِ فرهنگ از گدایی گرفته شده است

به سخن دیگر، هر کس در ایران به امور فرهنگی بخواهد بپردازد باید با این پنج معضل مواجهه پیدا کند و سر آخر به دریوزگی بیفتد. چشمان ما از تعجب خشک زد و همگی در فکر فرو رفتیم که آیا واقعا معنی فرهنگ در ایران چنین است؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۷ ، ۲۱:۴۰
سیدجواد

عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در یک سلسله گفتمان به بررسی تاریخی نظام آموزشی ایران پرداخت.

سید جواد میری در گفتگو با خبرنگار حوزه اندیشه گروه دانشگاه خبرگزاری آنا در خصوص نهادهای اجتماعی اظهار کرد: نهادهای اجتماعی در خلأ شکل نگرفته‌اند بلکه در مناسبات جامعه شکل می‌گیرند. در آن‌ها قدرت، ثروت، منابع توزیع ثروت، مناصب و پست‌ها تاثیرگذار هستند.

وی افزود: در مکاتب قدیم،  جایی که پیش از «مدرسه»‌ در مورد نجوم یا مسائل مربوط به علوم صحبت می‌شد؛ مهم این است که علوم در کدام پارادایم قرارگرفته‌اند.

میری در ادامه سخنانش بیان کرد: مثلاً هیأتی که در حوزه‌های علمیه یا در مکتب‌ها تدریس می‌کردند، هیأت بطلمیوسی بود. این مکاتب در مدرسه و دارالفنون که در مورد، نجوم و کهکشان و ... صحبت می‌کردند، در کدام پارادایم قرار می‌گیرند درحالی‌که دیگر در پارادایم بطلمیوسی نبودند.

عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی گفت: به قول توماس کوهن، بحث این نیست که افراد نمی‌خواهند باهم گفتگو بکنند. بحث این است که در پارادایم‌های مختلف، در بسیاری از مواقع یک نا هم‌زبانی وجود دارد.

این پژوهشگر در ادامه تصریح کرد: من می‌گویم زمین، شما هم می‌گویی زمین، ولی آن زمینی که در ذهن من است، زمین‌مرکز عالم است، آن زمینی که در ذهن شما است، زمین‌ مرکز عالم نیست.

وی در ادامه توضیح داد: دو هیأت مختلف، دو فرم از فهم هستند؛ به‌عنوان‌مثال زمین چیست؟ جایگاه انسان کجاست در این زمین چیست؟ بطلمیوس چه می‌گوید؟ هیأت کوپرنیکی چه می‌گوید؟ این مناسبات را در خودش هم ایجاد می‌کند و باعث می‌شود که مثلاً اگر شما متولی یک مدرسه هستید یا متولی یک مکتب‌خانه یا حوزه علمیه قم یا یک دانشگاه هستید، در رقابت قرار بگیرید.

میری تصریح کرد: بحث‌ها فقط بحث علمی نیست، بحث اینکه چه کسی قدرت تأویل، تفسیر و تغییر جامعه را به عهده بگیرد؛ به‌عنوان‌مثال میرزا حسن رشدیِ برای مدل مدرسه‌های جدید چندین بار تا سرحد مرگ پیش می‌رود، ترور می‌‌شود، مدرسه‌اش را خراب می‌کنند، چندین بار از تبریز فرار می‌کند، به قفقاز می‌رود، دوباره به تهران برمی‌گردد.

این کارشناس تأکید کرد: این نبوده که به‌عنوان‌مثال نماینده‌های مکتب‌های قدیم و نماینده‌های مدرسه‌های جدید بایکدیگر  بحث و گفتگو بکنند که کدام بهتراند؟ اینطور نبوده؛ اگر هرکدام قبول می‌کردند، منابع مالی، منابع شهرت، قدرت، زر، ثروت، ارتباطش با کنترل توده‌ها به دست دیگری می‌رفت.

این جامعه‌شناس توضیح داد: از طرفی این ناهم‌زبانی بین این پارادایم‌ها وجود داشت؛ یکی مبتنی بر پارادایم کهن، یکی مبتنی بر پارادایم مدرن بود؛ پس از آن نیروهای مدرن و کهن قرار می‌گرفت. در وضعیت سیاست، فهم دین و فهم قدرت و ... خودش را تسرّی می‌دهد. مثلاً دعوای مشروطه و مشروعه و دعوای دین‌داران و غیر دین‌داران از این قبیل ناهم‌زبانی‌ها است.

میری گفت: دانشگاه با ایده گزینه‌ای از اروپا وارد ایران شد و صرفاً نگاه به دانشگاه  وسیله‌ای برای توسعه کشور بود.

وی تصریح کرد: در دوران پهلوی اول، پهلوی دوم و حتی در اواخر دوران قاجار، ایده پیشرفت یا ایده پروگرِس که به آن می‌گویند ملل راقیه یا همان ترقی میگویند، شکل گرفت؛ ایده ترقی، ایده‌ بسیاری از روشنفکران و جریان‌های سیاسی غالب و بعد خودِ قدرت (سلطنت پهلوی) بود که به دنبال اجرایی کردن این  ایده بودند.

میری ادامه داد: در دوران پهلوی اول و پهلوی دوم و حتی در اواخر دوران قاجار، سیاست‌گذاری‌های پولی، بانکی، در حوزه‌های مختلف اجتماعی و وزارتخانه‌ها به‌صورت جزء همه به دنبال این بودند که بتوانند کشور را به سمت توسعه همه‌جانبه ببرند.

این جامعه‌شناس بیان کرد: الگوی مدرنیزاسیون مبتنی بر یک الگوی واحد،  سازمان پول جهانی و صندوق پول جهانی و ... الگوهایش را به‌عنوان‌مثال اقتصاددانان بزرگ جهانی تعریف می‌کردند، نظام سلطنت پهلوی یا کشور ایران به دنبال این بودند که این ایده‌ها را پیاده کنند.

میری گفت: در آن زمان دانشگاه به‌صورت یک بازوی بسیار مهم در توسعه این ایده‌ها خیلی فعال بود؛ بعد از پایان جنگ جهانی دوم در ایران اتفاقاتی می‌افتد، کما اینکه در جهان اتفاقات بزرگی می‌افتد و آن گسترش و انتشار ایده‌های چپی یا ایده‌های کمونیستی سوسیالیستی در جهان است.

وی در ادامه گفت: در آن زمان یک کمپ بزرگی مثل شوروی و اردوگاه شرق در برابر اردوگاه غرب شکل می‌گیرد؛ مثلاً مبارزه مسلحانه و اینکه آرمان‌ها، آرمان‌های سوسیالیستی بشود، این ایده‌ها نیز به‌گونه‌ای وارد جامعه ایران هم می‌شود که ابتدا ، ایده‌های حلقه قفقازی، حزب مساوات و حزب عدالت وارد ایران می‌شود و بعد دعواهایی که منجر به زندانی شدن ۵۳ نفر مثل بزرگ علوی و پیشه‌وری در زندان رضاشاه می‌شود.

میری در ادامه توضیح داد: سپس حزب توده، حزب کمونیستی سوسیالیستی و بسیار متمایل به اتحاد جماهیر شوروی شکل می‌گیرد؛ سپس جریان‌های چپی (چپ سوسیالیستی، چپ مارکسیستی، چپ مائوئیستی، فدایی و اقلیت و حتی سازمان مجاهدین که به گونه‌ای گرایش به ایده‌های سوسیالیستی داشت) در ایران شکل می‌گیرد و افرادی مانند محمد نخشب که  نوعی ایده سوسیال دموکراسی اسکاندیناویک را در ایران مطرح می‌کنند؛  در ایران ظهور و بروز می‌کند؛ این نوع افکار وارد دانشگاه‌ها نیز می‌شود.

این پژوهشگر گفت: دانشگاه در دوران محمدرضا شاه پهلوی، یک کلِ واحد و  یکپارچه نیست؛ جریان غالب یا تکنوکراتی که به حاکمیت نزدیک است، به دنبال ایده‌های پیشرفت، توسعه همه‌جانبه و صنعتی شدن کشور است و به‌دنبال اجرای سیاست‌های پولی، مالی و اقتصادی که بانک جهانی تعریف کرده است، ولی در بدنه دانشگاه جریان چپی و گرایش چپی  وجود دارد و در سطح جامعه هم این ایده‌ها پخش می‌شود.

این جامعه‌شناس افزود:  از دهه ۴۰ به بعد، نوعی اسلام‌گرایی یا اسلام سیاسی به‌تدریج راه خود را  باز می‌کند و ظهور حسینیه ارشاد به‌عنوان یکی از مکان‌هایی که بلندگوی این نوع خوانش از اسلام و مرزش با کاپیتالیسم جهانی است که مرز آن با سوسیالیسم جهانی، در این راستا تلاش می‌کند و این نوع ایده‌ها وارد حوزه و دانشگاه نیز می‌شود.

میری با اشاره به اینکه دانشگاه با اهداف مختلف در ایران شکل گرفت، توضیح داد: حضور استادان خارجی در دانشگاه‌ها تضادهایی را ایجاد کرد به‌طور مثال در بحث فلسفه آخرش به یک هیچی و پوچی برسد اما ما که خداپرست و یکتاپرست هستیم؛ این تحول علوم انسانی و اینکه علوم انسانی از یک فیلتری رد شود و مشخص شود که این علوم متعلق به ما هست و با زیستگاه ما هم‌خوانی داشته باشد. این فیلتر علوم انسانی باید همان موقع ایجاد می‌شد و این پرسش مطرح است که تحول علوم انسانی تا چه میزان موفق عمل کرده است؟

در ادامه این سلسله گفتمان، نسبت ایده دانشگاه با مفهوم توسعه کشور مطرح و بحث می‌شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۷ ، ۲۱:۳۸
سیدجواد

مطلبی که درباره میرزا کوچک خان نوشته بودم و یادداشتی که آقای ابراهیمی در باب ارتباط جنبش جنگل و خلافت عثمانی نگاشته بودند را خدمت جناب دکتر شاپور رواسانی فرستادم و پاسخ او را خدمت شما ارائه می دهم:


دوست عزیز جناب آقای میری سلام
با تشکر از مراحم جنابعالی نکات ذیل را درباره نوشته آقای ابراهیمی یادآوری می کنم. 
برخلاف نوشته آقای ابراهیمی، ترک های جوان عثمانی به هیچ وجه نقشی در تشکیل هسته اولیه نهضت جنگل و یا ادامه آن نداشته اند. این نهضت و تشکیلات آن از آغاز تا پایان ادامه نهضت اجتماعی عدالت خواهانه در ایران بود و در تشکیلات و رهبری آن فقط ایرانیان شرکت داشتند. آنچه جنگلی ها درباره ایدئولوژی، نظریات و مقاصد اجتماعی، سیاسی و اقتصادی خود بیان کرده اند اثبات می کند که هدف غایی آنان رهایی جامعه ایران از فقر و ظلم بود.
آنچه خود جنگلی ها درباره ایدئولوژی خود بیان کرده اند چنین است:
"ما قبل از هر چیز طرفدار استقلال مملکت ایرانیم.  استقلالی به تمام معنی کلمه یعنی بدون اندک مداخله هیچ دولت اجنبی – اصلاحات اساسی مملکت و رفع فساد تشکیلات دولتی. که هر چه بر سر ایران آمده از فساد تشکیلات است ما طرفدار یگانگی عموم مسلمانانیم.  این است نظریات ما که تمام ایرانیان را دعوت به همصدایی کرده خواستار مساعدتیم. " ۱
"معهذا در کنگره منعقده در کما به سال ۱۲۹۹ شمسی روش اجتماعیمان را انتخاب و مشی آینده جنگل روی مقررات مدونی به مبنای اصول سوسیالیسم بنیاد نهاده شد." ۲  
مسلم است که چنین نطریاتی نمی توانست موافقت و حمایت دولت عثمانی از نهصت جنگل را جلب کند. در همه اعلامیه ها و سخنرانی های سران نهضت جنگل سخنی از اتحاد اسلام چنانکه دولت عثمانی مبلغ آن بود به میان نیامده است. دریافت هدایا نیز به معنای اطاعت از دولت عثمانی نبود.
نهضت جنگل به رهبری میرزا کوچک خان مدتها قبل از ورود عثمانی ها به گیلان آغاز شده بود و در تمام ساختار رهبری آن فقط ایرانیان شرکت داشتند.  افسران ترک که به جنگل آمده بودند" بموجب قرارداد آتش بس میان جنگلی ها و نیروی نظامی انگلیس به سال ۱۳۳۶ هجری قمری منعقد گردید از ادامه خدمت برکنار و به وطن شان بازگشتند." ۳ 
و بدین ترتیب روابط سیاسی و نظامی دولت عثمانی با نهضت جنگل که مدت کوتاهی را در بر می گرفت پایان یافت.
با پایان جنگ اول جهانی در سال ۱۹۱۸ میلادی دیگر دولت عثمانی وجود نداشت تا وابستگان آن دولت و یا ترکان جوان بتوانند دخالتی در نهضت جنگل داشته باشند. 
در هیچ یک از آثاری که درباره زندگانی میرزا کوچک خان  توسط یاران و همرزمانش انتشار یافته اند سخن و اشاره ای بدان که وی مسلط به زبان ترکی بود نشده است.
امیدوارم مطالب فوق روشن کننده ابهامات موجود در یادداشت ارسالی باشد.

منابع:
۱- فخرایی، ابراهیم؛ سردارجنگل، تهران ۱۳۴۶، ص ۵۲ - ۵۱ .
۲- همانجا.
۳- فخرایی ص ۹۱



بعد از یادداشت که درباره میرزا کوچک خان نوشتم دوستان بسیاری پیامهایی در این باب فرستادند و یکی از این نوشتارها که ارجاع به متون داشت را با شما به اشتراک می گذارم و اگر نقدی داشتید لطفا بفرستید تا انتشار دهیم

👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇


واقعیاتی در مورد نهضت جنگل



هستۀ اولیۀ تشکیلات نهضت جنگل، در جنگ جهانی اول، با توجه به اکثریت ترک جمعیت غرب و جنوب دریای خزر، توسط ترک‌های جوان عثمانی و با هدف ضربه زدن به نیروهای روس و انگلیس به وجود آمد.

در ترکیۀ عثمانی، فرقۀ اتحاد و ترقی (ترک‌های جوان) که نهضتی با تفکرات ترک‌گرایانه بود با هدف آزادسازی ترکان تحت سلطۀ روسیه و دیگر ترکان منطقه تشکیل شده و قدرت را به دست گرفته بود.

با ورود عثمانی به جنگ و صدور فتوای سلطان عثمانی که مقام خلیفۀ اسلام داشت و فتوای مفتی‌ها، دنیای اسلام وارد جنگ شد. علمای شیعه نیز که آن زمان بیشتر در نجف، کربلا، کاظمین و سامرا سکونت داشتند به دنبال صدور فتوای امپراطور عثمانی، فتوای جهاد صادر کردند و از شیعیان خواستند که به دولت عثمانی در جنگ کفر و اسلام یاری رسانند.

مجتهدان شیعه‌ای همچون سیدمهدی حیدری و شیخ مهدی خالصی، حرکت جهاد را رهبری و بر بسیج و اعزام مجاهدین نظارت می‌کردند. سری اول شیعیان که اکثر آنها ترکان شیعه بودند به تعداد چهل هزار نفر عازم جبهه الشعبیه شدند. همچنین، ترک‌های قشقایی در جنوب و ترک‌های پیچاقچی در مرکز ایران به نیروهای انگلیسی حمله کردند.

در این میان، ترک‌های عثمانی طرح «اتحاد اسلام» را تصویب و جهت اجرا زمینه‌سازی کردند که دین‌مداری و سپس ترک‌گرایی نقش ویژه‌ای در این طرح داشت.

آنها در کشورهای مختلف شعبات این سازمان را ایجاد و از علمای اسلام بخصوص ترک‌ها جهت عضویت در این سازمان دعوت کردند.

چند تن از رجال سیاسی و روحانیون مشهور ایران همچون سید محمدرضا مساوات، سید محمد کمره‌ای، سلیمان محسن اسکندری، سید یحیی ندامانی (ناصرالاسلام)، میرزا طاهر تنکابنی، سیدحسن مدرس* (شهید معروف)، ادیب‌السلطنه و ... که اکثراً ترک بودند عضویت این سازمان را قبول و در پیشرفت هدف سازمان، شرکت فعالانه داشته‌اند.

مرکز فعالیت این سازمان در استانبول بود. این سازمان با هدف اتحاد ترک‌های غرب دریای خزر و نیز اجرای عملیات بر ضد روس و انگلیس جهت ضربه زدن بر آنها در خط انزلی - همدان دنبال مجاهدان سابق مشروطه بودند که در اولین تماس‌ها میرزا کوچک‌خان که از مجاهدان مشروطه بود قول همه نوع همکاری و مساعدت را به شرط پشتیبانی آنها به ایشان داد.

میرزا که مسلط به زبان ترکی بود اهداف اتحاد اسلام یعنی پشتیبانی از جبهه شرق ترک‌ها تحت لوای اسلام و اتحاد ترک‌گرایانه را به خوبی متوجه شده بود تلاش کرد که در جذب نیرو از ترک‌های گیلان و بخصوص آذربایجان که رشادت‌های خود را در مشروطیت نشان داده بودند استفاده کند.

با تشکیل نهضت جنگل، انور پاشا فرمانده ترک‌گرای عثمانی شروع به ارسال مهمات به آنها کرد. حسین افندی که اصالتاً تبریزی بود و دانشگاه استانبول را دیده و با روسها و کردها جنگیده بود مأمور حمل اسلحه به نهضت جنگل شد. وی تفکری به شدت ترک‌گرایانه داشت و عضو انجمن ترک‌های جوان وابسته به اتحاد اسلام بود.

در بیجار که محل ملاقات و قرارشان بود نائب مصطفی قزوینی (ترک) به همراه دو تن از مجاهدان اسلحه‌ها را تحویل گرفته حسین افندی نیز با آنها رهسپار جنگل شد.
محموله شامل سیصد قبضه تفنگ، یک میلیون فشنگ و چندین عراده توپ بود که به میرزا کوچک‌خان تحویل داده شد.

انور پاشا به غیر از مهمات یاد شده یک ساعت بغلی، یک جلد قرآن و یک شمشیر مرصع طلا که بر روی تیغه‌اش جملۀ ترکی «مجاهید میرزا کوچک‌خان'ا هدیه اولویور» حک شده بود به میرزا فرستاده بود.

حسین افندی ترک‌گرا در جنگ با روس‌ها در خمام گیلان به همراه عده‌ای از مجاهدان کشته شد.

وظیفۀ آموزش سربازان این نهضت اکثراً با افسران و درجه‌داران ترک همچون یوسف ضیاء بیگ، یوزباشی یعقوب بیگ، عمر افندی، عثمان افندی و ... بود.

حمایت ترک‌ها از نهضت جنگل تا بدانجا بود که افسران و درجه‌داران ترک با لباس و فرم ارتش خود و با پرچم ترک در میان مجاهدین جنگل انجام وظیفه می‌کردند.

پس از شکست متحدین و پیروزی متفقین در جنگ، روس‌ها از سادگی میرزا استفاده کرده و با فریب وی در گیلان تشکیل دولت دادند که بعدها با خیانت رهبران شوروی کار نهضت نیز به پایان رسید.


* سیدحسن مدرس از شهرستان‌های اصفهان بود که به دلیل تسلطش بر ترکی عده‌ای وی را ترک دانسته‌اند. وی از مدافعان سرسخت سلسله تورک قاجار و مخالف سرسخت رضاخان بود. سید موسی شبیری زنجانی از مراجع تقلید دورۀ مدرس از تسلط کامل مدرس به زبان ترکی نوشته است. بنابر اسناد محرمانه و گزارش‌های نهضت جنگل، مدرس برای استمرار حکومت قاجار هیئتی ۶-۷ نفره به استانبول فرستاده بود تا حمایت عثمانی را در رابطه با حکومت قاجار جلب کند و ظاهراً تمایل


داشته که در صورت بروز حوادثی شمالغرب ایران را به عثمانی واگذار کند.


منابع:

-اسناد محرمانه و گزارش‌ها از نهضت جنگل
-ایران و جنگ جهانی اول
انتشارات وزارت امور خارجه


وحید ابراهیمی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۷ ، ۲۱:۳۷
سیدجواد



۱۱ آذر مصادف با روز شهادت یونس استاد سرایی مشهور به میرزا کوچک خان جنگلی است. میرزا که بود؟‌جنبش جنگل چه نوع جنبشی بود؟ آیا جنبش جنگل در امتداد انقلاب مشروطه بود؟ ارتباط جمهوری شورایی گیلان با اتحاد جماهیر شوروی چه بود؟ فردریش گائوک یا هوشنگ چه نقشی در جنبش جنگل داشت؟ سوابق فکری و اجتماعی میرزا کوچک خان جنگلی چه بود؟ قتل میرزا و ظهور سلطنت پهلوی و جایگاه نیروهای متمایل به انگلستان و توافق شوروی و انگلیس چه تاثیری بر روند تحولات اجتماعی جامعه ایرانی در سالهای قرن چهاردهم خورشیدی داشته است؟‌ امروز تقریبا ۹۷ سال از مرگ جانسوز میرزا کوچک خان جنگلی می گذرد و ناگفته های بسیاری درباره جایگاه میرزا در تحولات سیاسی و اجتماعی ایران وجود دارد که نیاز به واکاوی جدی است. کتاب دکتر شاپور رواسانی یکی از این آثار است که در این زمینه می تواند ما را یاری کند. اما یک نکته غیر قابل انکار است و آن اهمیت حرکت میرزا در رشد جنبش عدالتخواهی در تاریخ معاصر ایران است که شدیدا مورد سکوت قرار گرفته است. به سخن دیگر، جامعه مطلوب بدون التفات به ایده عدالت ممکن نخواهد بود و میرزا کوچک خان جنگلی یکی از پیشروترین مبارزان در راه احیاء این اندیشه بود که جان خویش را کوه‌های تالش از دست داد و پس از مرگش سر از تن او جدا کردند و مصداق بارز این شعر شد که


سیصد گل سرخ، یک گل نصرانی
ما را ز سر بریده می ترسانی
ما گر زسر بریده می ترسیدیم
در محفل عاشقان نمی رقصیدیم

در محفل عاشقان خوشا رقصیدن
دامن زبساط عافیت برچیدن
در دست سر بریدهٔ خود بردن
در یک یک کوچه کوچه‌ها گردیدن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۷ ، ۲۱:۳۴
سیدجواد

این یادداشت کوتاه به درخواست روزنامه اعتماد نوشته شده است و مربوط به بحثی بود که من درباره جلال آل احمد و مقایسه اش با محمود افشار در نسبت با تنوع زبانی در ایران در مصاحبه ای گفته بودم. حال این یادداشت تقدیم به شما:


نگاهی دوباره به پروژه محمود افشار

مطلبی در باب محمود افشار و نگاهش به زبان ترکی در ایران در روزنامه اعتماد نوشته بودم که برخی از مخاطبان را مکدر نموده بود. علت را جویا شدم و فهمیدم چون در مطلبم اشاره به ایرج افشار نموده بودم و چنین به نظر می آید که مخاطبانی که به دفتر روزنامه اعتماد زنگ زده بودند باور نداشتند که ایرج افشار در باب موضوع زبان ترکی و امحاء آن کتابی تدوین کرده باشد. اما واقعیت امر این است که بنیاد موقوفات افشار کتابی با عنوان "زبان فارسی در آذربایجان: از نوشته های دانشمندان و زبانشناسان" در دو جلد در سال ۱۳۶۸ در قطع وزیری به چاپ رسانده بود که توسط ایرج افشار گردآوری شده است و مقاله ای نیز از پدر ایشان (محمود افشار) از صفحه ۲۷۵ الی ۲۹۱ وجود دارد و عنوان آن "یگانگی ایرانیان و زبان فارسی" است که در اصل در مجله آینده به سال ۱۳۳۸ به چاپ رسیده بود و ایرج افشار این مقاله را در کتاب مذکور در سال ۱۳۶۸ دوباره به چاپ می رساند و مفاد این مقاله مانیفستی است برای امحاء زبان و فرهنگ ترکی در ایران و ایرج افشار یقیننا محتویات این مقاله را نه تنها تایید کرده است بل آنرا به عنوان بخشی "از نوشته های دانشمندان و زبانشناسان" معاصر جهان به خورد افکار عمومی ایران داده است. اگر غیر از این بود باید به عنوان یک محقق نقدهای خود را بر این مقاله ی محمود افشار مینگاشت تا خواننده بداند که او از این نوع رویکردهای سرکوبگرایانه مبری بوده است. من چون قرینه ای در متن نیافتم به این نتیجه رسیدم که نگاه ضد تکثرگرایِ محمود افشار در روح ایرج افشار هم حلول کرده است. اگر اهل تحقیق متنی یا متونی یافتند که خلاف دیدگاه من است، حتما انتشار دهند که من دیدگاه خویش را اصلاح کنم. زیرا در کتابی که بزودی توسط انتشارات نقد فرهنگ با عنوان "ایده وحدت ملی: نقد نگاه های ناسیونالیست های باستانگرا" به چاپ خواهد رسید به تفصیل محمود افشار و ضدیت او با زبان های ترکی و عربی در ایران را به بوته نقد کشیده ام.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۷ ، ۲۱:۳۳
سیدجواد

کتاب در "جستجوی نظریه های اجتماعی در گفتمان شریعتی" نوشته سید جواد میری، توسط انتشارات نقد فرهنگ به چاپ رسیده است. برای تماس با انتشارات به این شماره زنگ بزنید:

 ۰۲۱-۷۶۲۷۶۷۴۸

---------------------------------------------

#کتاب دارای شش فصل است و یک دیباچه. در فصل اول مولف به "رسالت ادیان در دیدگاه شریعتی" پرداخته است. در فصل دو به "احساس دینی و احساس اجتماعی" و نقد شریعتی به کلاسیک های علوم اجتماعی پرداخته شده است. در فصل سوم "امت و امامت"، فلسفه سیاسی شریعتی مورد خوانش انتقادی قرار گرفته است. در فصل چهارم "نگاهی به نظریه استحمار شریعتی" و تفاوت آن با مفاهیم آنومی و الیناسیون و افسون-زدایی مورد بحث قرار گرفته است. در فصل پنجم "فرانتس فانون" و بحثهای پسا-استعماری و خوانش شریعتی از فانون مورد نقد قرار گرفته است. در فصل آخر "مقایسه ای تطبیقی میان اندیشه شریعتی و سید جواد طباطبایی" انجام شده است. در این کتاب مولف تلاش نموده است "شریعتی" به مثابه نظریه پردازی معاصر مورد بازسازی قرار گیرد و از "شریعتی" به مثابه "معلم انقلاب" و "شریعتی" به مثابه ایدیولوگِ نو-شریعتیست ها فاصله مفهومی
گرفته ام.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۷ ، ۲۱:۳۱
سیدجواد



بسیاری از اساتید در حوزه علوم اجتماعی بدون توجه به لوازم پژوهش در حوزه شریعتی پژوهی، در باب شریعتی کلیشه هایی را مطرح می کنند. در نوشته زیر دکتر حسن محدثی به دو نمونه از این رویکردها در نگاه دکتر سروش و دکتر جلایی پور اشاره کرده است:


لزوم شکل‌گیری شریعتی‌شناسی دانش‌پژوهانه
نقدی به آرای حمیدرضا جلایی‌پور (و نیز عبدالکریم سروش) بر علی شریعتی
حسن محدّثی گیلوائی

مقدّمه
در دوره‌ای به‌سر می‌بریم که کشورمان از نظر علمی –دست‌کم در برخی حوزه‌ها- پیش‌رفتی نسبی داشته است. دانش‌گاه‌های ما بسط و گسترش یافته‌اند و بر تعداد افراد باسواد و تحصیل‌کرده به‌نحو قابل توجّهی افزوده شده است. تکثّر فرهنگی و اجتماعی بیش از پیش افزایش یافته است و با ورود رسانه‌های ارتباطی جدید، تفکّر انتقادی بستر مناسبی برای رشد پیدا کرده است. در چنین وضعیتی کنترل آگاهی و دانایی مردمان تا حدِّ زیادی از انحصار نظام سیاسی و برخی گروه‌های فرهنگی نظیر روحانیت، خارج شده است. مردم از طُرُق مختلف می‌توانند کسب آگاهی کنند. در چنین شرایطی دوام مقدّس بودن امور مقدّس کوتاه‌تر است و دیگر امور مقدّس برای همه‌ی ملّت مقدّس نیست. بت‌سازی از شخصیت‌ها در ایران –خواه شخصیت‌های دینی و سیاسی و فکری- بُرد و تأثیر کم‌تری دارد و در هر گوشه و کنار کشور، کسی مشغول نقد یکی از این بت‌ها و مقدّسات گوناگون است. دیگر کسی به خاطر داشتن مدرک یا تحصیل در فرنگ به قطب فرهنگی کشور بدل نمی‌شود. دست‌کم تعداد قابل توجهی از محقّقان و دانش‌جویان جوان در کشورمان داریم که سخنان را می‌سنجند و ارزیابی می‌کنند. در چنین شرایطی، شایسته است که اهل علم و دانش‌گاه وقتی از موضوعات مختلف سخن می‌گویند، ‌مستند و مستدل و مبتنی بر تحقیق سخن بگویند. آنان دیگر با مُشتی عوام ناآشنا سر و کار ندارند. جهان ما از این لحاظ دست‌کم به‌نحو معناداری عوض شده است؛ اگرچه شاید معیار دقیقی برای سنجش میزان دقیق این‌گونه تغییرات وجود ندارد. لذا در سخن گفتن از آرا و اندیشه‌ها و کنش‌ها و زنده‌گی شخصیت‌ها نیز نیازمند بررسی عالمانه و محقّقانه هستیم.

طرح مسأله
وقتی از متفکّری مثل شریعتی یا هر شخصیّت دیگری سخن می‌گوییم، می‌بایست مسیری دانش‌پژوهانه را طی کنیم. به‌گمان من بسیاری از اهل نظر در ایران وقتی درباره‌ی شریعتی یا برخی متفکّران دیگر اظهار نظر می‌کنند، سخنی دانش‌پژوهانه عرضه نمی‌کنند. به‌عبارت دیگر، سخن آنان محصول مطالعه و پژوهشی معتبر نیست. هر ساله انبوهی از این‌گونه سخنان در نشریات مختلف کشور تولید و عرضه می‌شود. در این‌جا دو نمونه از این‌گونه مطالب درباره‌ی شریعتی موضوع بحثی مفصّل درباره‌ی بخشی از آرا و افکار دو روشن‌فکر دینی و دو معلّم عمومیِ برجسته‌ی معاصر ما یعنی علی شریعتی و عبدالکریم سروش شده است. از مجرای بحث در باب دو متن کوتاه، انواعی از شریعتی‌شناسی مورد بحث قرار گرفته شده است. روشن است که آن‌چه در این‌جا درباره‌ی شریعتی مطرح شده است، ‌در مورد هر شخصیّت دیگری نیز قابل طرح است.

مدّعای مشخّص‌ام این است که دکتر حمیدرضا جلایی‌پور در سخن گفتن از شریعتی لوازم کار را رعایت نکرده است. من در این‌جا نخست می‌کوشم در فرازهای مختلف، این مدّعا را مستدل و مستند سازم و سپس به برخی دیگر از مطالب ایشان در باب همین موضوع بپردازم.

متن کامل در زیتون:
http://zeitoons.com/32540

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۷ ، ۱۲:۲۶
سیدجواد