سیدجواد میری

جامعه‌شناسی، فلسفه و دین‌پژوهشی

سیدجواد میری

جامعه‌شناسی، فلسفه و دین‌پژوهشی

سیدجواد میری

سیدجواد میری مینق
دانشیار گروه جامعه‌شناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
دکترای تخصصی (Ph.D): جامعه‌شناسی، (دانشگاه بریستول/ انگلستان)، 2003.
کارشناس و کارشناسی ارشد: مطالعات ادیان و فلسفه علم، (دانشگاه گوتنبرگ / سوئد)، 1997.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

۱۷۹ مطلب با موضوع «یادداشت» ثبت شده است

علی القاعده تهران را باید ثروتمندترین شهر ایران به حساب بیاوریم چون پایتخت است و مرکز تولید ثروت و توزیع سرمایه. اما با یک نگاه گذرا می توان دریافت که دو اتفاق بزرگ در این شهر -که نمایی از کل کشور است- در حال رخ دادن است: یکی تولید فقر لجام گسیخته و دیگری شکاف طبقاتی عمیق. اگر بپذیریم که بودجه کل دولت و برنامه ریزی تولید ثروت، به دلیل ساخت تمرکزگرای حکومت، در تهران روی میدهد، آنگاه با دیدن فقر و شکاف طبقاتی می توان نتیجه گرفت که سیستم معیشتی کشور دچار چالشهای بنیادین شده است. به سخن دیگر، با خصولتی کردن کارخانه ها و عدم تولید و توزیع بیکاری در کشور و نداشتن نظام حمایتی دولتی از بیکاران (در قالب حقوق بیکاری که علی القاعده باید از قِبّل نظام مالیاتی کشور اجرایی شود) جامعه وارد شیب خطرناکی میشود که در آن شیرازه های شبکه های جامعه به انحاء گوناگون از هم خواهد پاشید. اعتراض کارگران زنگ خطری است برای دولتمردان که به فکر راه چاره ای باشند و به جای پرداخت یارانه سراسری و بدون برنامه ریزی به سمت هدفمند کردن استراتژیک سرمایه ها در کشور بروند و کارگرانی را که حقوق ندارند و نان شب ندارند را تحت پوشش سیستم حقوق بیکاری قرار دهند و این کار شدنی است اگر عزمی باشد. به عنوان مثال، اطلاعات فردی هر شخص در سیستم کامپیوتری ثبت احوال وجود دارد و با یک فرم ساده می توان افراد بیکار و کارگرانی که در کل کشور به دلایل گوناگون حقوق نگرفته اند تحت پوشش قرار داد. امیدوارم ریاست محترم جمهور و هیات دولت و ... سریعا این اعتصابات سراسری کارگران (منجمله هفت‌تپه) را به مثابه یک فاجعه اجتماعی تعریف کنند و اتاق فکری زیر نظر اصحاب علوم اجتماعی شکل دهند تا هر چه زودتر اقدامات عاجلی شکل گیرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۷ ، ۱۲:۱۶
سیدجواد



ورود علامه جعفری به‌ مثابه یک فیلسوف، حکیم و جامعه‌شناس به ادبیات روس، یکی از نقاط عطف تاریخ اندیشه در ایران معاصر است که در ایران کمتر بدان پرداخته‌ شده است و یا حتی می‌توان گفت اصلاً بدان پرداخته نشده است.

اگر گفتمان‌های رایج در علوم انسانی چه در ایران و چه در جهان مورد بحث و تفحص قرار گیرد متوجه خواهیم شد که تقریباً جایی اشاره نشده است که علامه جعفری اندیشمند یا نظریه‌پردازی است که در حوزه علوم انسانی یا اجتماعی جایگاه مؤثری دارد، اما من در کتاب «علامه جعفری و سنت جامعه‌شناسی» که به زبان انگلیسی نوشته‌ شده است؛ نظری را مطرح کردم و اساساً بر این بودم که ما علامه جعفری را نه‌ فقط به‌ عنوان کسی که دارای اندیشه اجتماعی بلکه به‌ عنوان کسی که نظریه‌پرداز در حوزه علوم انسانی است باید مدنظر قرار دهیم.

درکی که ما از مسئله ادبیات در آکادمی‌های ایران داریم، درک ساده‌انگارانه‌ای است چرا که ما حوزه‌ای داریم بنام ادبیات و ادیبان این ادبیات را کسانی که ادبیات و مطالعات تطبیقی خوانده‌اند و در حوزه ادبیات فعال هستند، تشکیل می‌دهند و هنگامی‌که آن‌ها درباره ادبیات روس صحبت می‌کنند بر این باورند که ادبای روس اندیشه خیلی خوبی داشتند و همچنین در حوزه ادبیات آثار بزرگی خلق کردند.

این ربطی به جامعه‌شناسی و بینش جامعه‌شناختی ندارد درحالی‌که شاید علامه جعفری در این حوزه به‌عنوان یک فیلسوف، نظریه‌پرداز و جامعه‌شناس به معنای که پیش‌تر ذکر شد به حوزه ادبیات روس ورود پیدا کرده است.


اقالیم هفتگانه‌ای که علامه محمد تقی جعفری از آن سخن می‌گوید ناظر بر عوامل اصلی رساندن وجود آدمی در پهنه زندگی است. در تقسیم‌بندی او این اقالیم به اقلیم‌های: علمی، فلسفی، شهودی، اخلاقی، حِکَمی، عرفانی و مذهبی تقسیم می‌شوند. به بیان دیگر،‌علامه جعفری معتقد است که ما زمانی می‌توانیم از «معرفت کلی» سخن بگوییم که بتوانیم در چهار ساحت هستی خود با تکیه بر این اقالیم هفتگانه به فعلیت برسیم. در صورتی که این اتفاق رخ ندهد یا فعلیت زیر سوال می‌رود و یا کلیت «هندسه معرفتی» انسان در پهنه هستی دچار خلل و آسیب می‌شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۷ ، ۱۱:۴۶
سیدجواد

گویا اصلاح طلبان، این بار از خود خروج می‌کنند. دفاع از اصلاحات با تکیه بر حفظ تمامیت کشور، حفظ حیات ملی، و ممانعت از فروپاشی و تجزیه، به معنای چرخش در کانون گفتار سیاسی اصلاح طلبان است. اصلاح طلبان دانسته یا نادانسته به نیروهای ناسیونالیست تغییر منزل داده‌اند. به گمانم، توجه به این تغییر که خواسته یا ناخواسته درآن افتاده‌اند، نکته بسیار مهمی است.


محمد جواد کاشی


پ.ن. بسیار خرسندم که دکتر کاشی به این رهیافت رسیده اند و جناب جلایی پور و دوستانشان الان دیگر از مدرک تحصیلی دکتر کاشی و تجزیه طلبی و ارتباط با "میت" و "مسکو-سنتریسم" و "تعداد مقالات" و "خط دهی به دولت پنهان" سوال نخواهند کرد و به مبحث "از خود-خروج کردن" و "ناسیونالیست شدن اصلاح طلبان" به جد تامل خواهند کرد. به قول مولانا بحث دکتر کاشی نمونه اعلی در باب شاهد از غیب رسید، است:

یا شاهد جان باشد روبند گشاده

یا یوسف مصری است ز بازار رسیده

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۷ ، ۱۱:۳۱
سیدجواد



در هر گفتگویی یک حداقل دست آوردهایی را میتوان آرزو کرد و این حداقل ها به عنوان توشه راه برای ترسیم هر چه بهتر نقشه راه آینده میتواند مورد استفاده قرار بگیرد. از دیدگاه من یکی از مهمترین نتایج گفتگوهای جلایی پور-میری این بود که طیف موسوم به اصلاح طلبان در مرکز با طیف های کلانشهرهای پیرامون و استانهای دیگر کشور تفاوتهای جدی دارند و یکی از آن تمایزات جدی بحث بر سر "امر متنوع" و "امر یکپارچه" است و این تمایز می تواند محدود به ساحت ذائقه سیاسی صرف نباشد و تفاوتهای بنیادین ایجاد نماید. به سخن دیگر، صورتبندی مسائل ایران صرفا نمیتواند مبتنی بر تمایز بین اصولگرایی و اصلاح طلبی تعریف شود بل سخن بر سر این است که اصلاح طلبی چگونه درباره امر زبان، مذهب، دین و تنوع فرهنگی موضعگیری بنیادی می کند و چه نقشه راهی را در نظر دارد. به عبارت دیگر، گفتگوهای جلایی پور-میری نشان داد که طیفی از اصلاحات در مرکز به شدت ذیل ناسیونالیسم باستانگرا و یا آنچه که من آنرا طباطبائیسم نامیده بودم قرار میگیرد و در باب تنوع زبانی به هیچ خوانش اصلاحی پایبند نیست و این خود، نوعی خودآگاهی در طیف های اصلاحات چه در مرکز و چه در آذربایجان و کردستان و خوزستان و ... ایجاد کرده است که مطالبات شهروندی خود را مورد بازبینی جدی قرار دهند و شاید بتوانند گفتمانهای بدیل بیافرینند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۷ ، ۱۱:۳۰
سیدجواد

رای روشن شدن ابعاد بحث یادداشت فرستاده شده توسط دکتر پیری استاد دانشگاه زنجان تقدیم به شما میگردد
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇


"پارادوکس ناسیونالیسم مدنی" .

مدنیت/گفتگو و عدم مدنیت / خشونت، دوگانه های مهم و دال و مدلول های ساختاری هستند که نشانه های آن را در هر جامعه و نظام اجتماعی می توان دید. در جایی که مدنیت وجود دارد گفتگو خط و مرزی ندارد و از سیر پیاز تا جان آدم به گفتگو می آید از هویت ملی، زبان، فرهنگ و ارزش های ملی و محلی و .... تا سیاست خارجی و آموزش و پرورش.
 در برساخت دیگر یعنی فقدان مدنیت اما گفتگو صورت نمی گیرد بلکه آنچه که هست مرزهای قرمز، تقسیم های طبقاتی خودی/ غیر خودی، فوران جهل و نادانی ، خشونت های طبقاتی و کلامی و زبانی و ... همه باهم حضور دارند و از قضا تکثیر می شوند. فضا هم خشونت زده می شود. دیوارهای شهر از خشونت فرو می ریزد چرا که هیچ کس برای هیچ کس پاسخگو نیست و تنها مالکیت گرایی فردی هست که یگانه کنشگر معنوی و روح جمعی ناظر بر کنشگران است.
توسعه هم به یک معنی نامرز هست. اروپا زمانی توسعه پیدا کرد که مرزها در افق محو شدند و شینگن متولد شد.

جغرافیای ملی ایران در  درون جغرافیای منطقه ای خاورمیانه در صیرورت تاریخی خود نیازمند برساخت متفاوت است. برساختی بر اساس گفتگو.
اغلب اندیشمندان کشور از دکتر رنانی تا محمد فاضلی و نعمت اله فاضلی، مرحوم قانعی راد، سید جواد میری، تا مصطفی تاج زاده و خیل زیادی از حوزوی ها هم به گفتگوی موثر و مداوم بین همه کنشگران سیاسی و اجتماعی ایمان آورده اند. برجام هم اگر به نتیجه رسید به خاطر گفتگوهای مداوم و پر تکرار بود که می خواست در سپهر مدنیت سیاسی بین المللی موضوع های بی شمار موجود را حل کند.

اما این گفتگوهای فراگیر ملی بهتر است از آسیب های عظیم اجتماعی در امان بماند. اجتماع ملی از نظر فقر و بیکاری، حاشیه نشینی، طلاق، فقدان اعتماد و سرمایه اجتماعی و ... آسیب دیده است بنابراین ممکن است مشارکت در گفتگوهای ملی هم از این آسیب ها به دور نباشد .
به نظرم چاره کار در آکادمی و آکادمیسین های اصیل است که از گوشه اتاق پژوهش محافظه کار و ارتدوکسی به متن جامعه مدنی بیایند و با گروه های مختلف جلسات متعدد فکری و اندیشگی برقرار کنند.
اینگونه دولت هابرماسی‌ ( مبتنی بر برساخت مدنیت / گفتگو) جایگزین دولت هابزی ( فقدان مدنیت/ خشونت) می شود. در اینجا حتی نیاز هست تا از عقلانیت مارکسی به سمت عقلانیت ارزشی وبری حرکت کنیم به این معنی که مالکیت گرایی فردی که متناظر واقعی و ابژکتیو برساخت نامدنیت/ خشونت ( سرمایه) هست در جغرافیای ملی ایران به تکثیر خشونت های دیگر می انجامد. خشونت کلامی، خشونت جنسی، خشونت سیاسی، خشونت زبانی و ....
توسعه نهایتا و در عمق باید فرم و محتوای اجتماعی به خود بگیرد و آزادی گفتگو و ارتباطات هدف نهایی و آمال توسعه است .

دکتر میری به فراخوان گفتگو در فحوای ناسیونالیسم مدنی که از طرف دکتر جلایی پور مطرح شده است و یا گفتگوی تمدن های آقای خاتمی پیوسته است . تهمت زدن و القاب زشت دادن به شخصی که اولا آکادمیسین هست و ثانیا به گفتگو پیوسته است از طرف هر کسی هم که باشد نباید از طرف صاحبان ایده ناسیونالیسم مدنی و گفتگوی تمدن ها صورت بگیرد. حتی اگر این شخص دارای اهداف دیگری باشد نباید با تهمت و افترا به گوشه برده شده و از صحنه کنار گذاشته شود.
من در این چند روز گفتگوهای دکتر میری و جلایی پور را دنبال می کردم اما دکتر جلایی پور خبط بزرگی کردند . اتهام پان ترکیسمی به یک استاد اندیشه اجتماعی خاطره اروپای قرن پانزدهم و خاورمیانه داعشی و مجله فرهنگ امروز است که مخالف را می زند، می کشد و تحمل نمی کند و در آخر خود بازنده است. این پارادوکس بزرگی است که در اولین فراخوان به مدنیت و ناسیونالیسم مدنی که در اروپای قرن بیست و یکم در سوئیس،  سوئد و ..... ساری و جاری است، اینگونه آشفته حال و تهمت زن و عصبی و با خشونت کلامی ظاهر می شود.
ناسیونالیسم مدنی یعنی پذیرش گفتگو درباره  جهان های موازی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۷ ، ۱۱:۲۹
سیدجواد




در این روزها که اساتید روشنفکری که عنوان با ارزش و ستبری همچون «جامعه شناس» را بر دوش می کشند، سرگرم بحث و گفتگو (گفتگوی رسانه¬ای در ورای شبکه های مجازی) پیرامون موضوعات بسیار حساس و مهمی چون زبان، هویت، فرهنگ، ملیت و ... هستند و بحث های آنها نقل هر محفل روشنفکری شده است، با نکته بسیار مهم و حساسی مواجه شدم: مدارک دانشگاهی و رزومه علمی.
ای کاش هابرماس و میشل فوکو شاهد این شاهکار نوین اساتید ایرانی بودند که شرایط ورود به بحث تخصصی (آن هم نه در قالب گفتگوی رودررو بلکه مجازی) داشتن مدارک دانشگاهی هست. بی شک هابرماس با این رویکرد نوین ایرانی دیگر دنباله گفتگو بر مبنای مفاهمه را پی نمیگرفت. استادی که لقب جامعه شناس بودن آن در دانشگاه تهران را حتی کامیون 10 چرخ نیز نمی تواند حمل کند به مثابه آن کارمند شهرداری می ماند که که گفتگو با رفتگر خیابان را در شأن خود نمی داند.
ویژگی کشورهای جهان سومی همین است که در گفتگو دور یک میز آن هم به صورت مناظره همیشه یک لای چرخ می لنگد. نگاه تیز بین هر پژوهشگری بی شک متوجه این موضوع خواهد بود که اگر دیدگاه یک استاد جامعه شناس بدون هیچ غرض ورزی و مبتنی بر درک و آگاهی دانشگاهی باشد، بدون هیچ تاملی برای بحث و گفتگوی رودررو آماده خواهد بود. ولی ما شاهد این نوع بحث و گفتگو میان اساتید نبودیم.
و اما ما همیشه برای فرار از گفتگوی تخصصی و رودررو حربه ای در آستین خود داریم: زیر سوال بردن شخصی که موضوع حساسی همچون زبان را پیش کشیده است با جملاتی همچون رزومه علمی واهی، مدارک دانشگاهی خیالی، انتساب به پان بودن و تجزیه طلب.
در این 25 سال آثار و افکار بسیاری از جامعه شناسان و روشنفکران ایرانی را دنبال کرده و به جرات می توانم بگویم جناب دکتر سیدجواد میری مینق با آگاهی و دانشی که نشان از درک عمیق ایشان از مقوله هویت، زبان و فرهنگ است،  مباحثی بسیار عمیق و حساسی را مطرح کرده اند که روشنفکران و جامعه شناسان را به واکاوی آن فرا می خواند. این فراخوان برای بحث و گفتگو با رعایت شأن و منزلت متقابل (همچنان که در ادبیات ایشان در گفتگو از آن سراغ دارم) انجام گرفته است. اما هیهات از این بیغوله بازار که روشنفکران دیگر به جای بحث و گفتگو، با توهین و زیرسوال بردن و بی سواد دانستن ایشان به خیال خود به دنبال راهی برای گذر از این گفتگو هستند.
به قول دکتر شریعتی: «بیش از آنچه تو به من بیاموزی من از تو آموختم.»

رامین رضایی. پژوهشگر شهرسازی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۷ ، ۱۲:۴۴
سیدجواد



تحصیلات دانشگاهی

من در سوئد به کومووکس (معادل کالج یا دبیرستان برای بزرگسالان) رفتم و دروس عمومی خواندم و سپس در دانشگاه یوتبوری مطالعات ادیان و تاریخ عمومی علم (Ide och lärdomshistoria) و زبان عربی خواندم و سپس با داشتن فوق لیسانس برای رشته جامعه شناسی ثبت نام کردم و پس از یکسال و نیم بورس یکساله گرفتم و به دانشگاه بریستول آمدم و دروس فلسفه و فلسفه علوم اجتماعی را گذراندم و در رشته جامعه شناسی زیر نظر پروفسور گرگور مکلننون دکتری خود را از دانشگاه بریستول دریافت کردم. مطالعات اسلامی آزاد خود را زیر نظر دو استاد به نامهای علی انجمی پور و شیخ حسین جمال الحق گذراندم. تقدیم به جناب جلایی پور که سخنان فرهنگ امروز را تّکرار میکند.

من نام دانشگاه خود را نوشته بودم "دانشگاه یوتبوری" (Göteborg Universitet) است. اگر کمی دقت میکردی و با تعجیل نمینوشتی نام دانشگاه را میدیدی. برایت تندرستی آرزو میکنم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۷ ، ۱۲:۴۳
سیدجواد

نوشته ی دوست عزیز،جناب امیر عباس سلطان پور در مناقشات قلمی جناب دکتر میری و جناب دکتر جلایی پور از حیث حقوق و مسولیت های فردی درست است.
هیچ کس حق ندارد در مقام بحث طوری مباحثه نماید که گمان آن رود،افراد حقیقی و حقوقی منتسب به طیف خاص سیاسی همان تفکر را دارند که گوینده و پردازنده ی این مباحث دارد.
البته در مباحث دکتر جلایی پور صریحا  گزاره ای که دلالت بر تعمیم و قبول مباحث از سوی طیف اصلاح طلبان باشد برخورد نکرده ام.
بنابراین در نقد نظرات ایشان استقرایی برخورد کردن به دلیل  این که طیف و حزب متبوع آقای جلایی پور در مباحث مورد بحث ورودی نکرده اند  درست نیست.
اما از زاویه ای دیگر ،به اصلاح طلبان و حزب اتحاد این نقد قابل طرح است که‌ هیچگاه در مقام ایفای نقش در خصوص این مباحث مهم بر نیامده اند.
و این سکوت رسمی در حالی صورت می گیرد که برخی افراد  و رسانه های اصلاح طلب بیرق مخالفت و گاها تحقیر و توهین را هم از سال های گذشته و هم در زمان کنونی در دست داشته اند.
اصلاح طلبان و در راس آنها حزب اتحاد که با پشتوانه شعار  قدیمی "ایران برای همه ایرانیان" می تواند در تببین حقوق اقوام حضوری فعال داشته باشد،خواسته و ناخواسته در مقامی قرار گرفته است که  مواضع افراد منتسب به آنها به عنوان مشی و مانیفست آنها برداشت می شود.
قابل درک نیست در میان این همه مباحث و مشکلات کشور ،چرا افراد و اطراف اصلاح طلبان بدون لحاظ خواسته های مناطق شخصا و یک جانبه متکفل طرح این مباحث شده اند و هزینه های گزاف آن را یک تنه پرداخت می کنند؟
قابل قبول نیست طیف و حزبی که در اغلب مناطق کشور دارای نمایندگی است در خصوص یکی از اصلی ترین مباحث کشور سکوت پیشه کرده است.
البته با توجه به سکوت تشکیلاتی  اصلاح طلبان و فعالیت فردی افراد منتسب به اصلاحات و همچنین شناخت های شخصی می شود این فرضیه را با مسامحه مطرح کرد که قایلین به تفکرات دکتر جلایی پور در طیف اصلاح طلبان از کثرت برخوردار باشند.
در نقیصه ی موجود قصور دفاتر منطقه ای احزاب قابل چشم پوشی نیست.
آنها تا کنون به دلایل مختلف در بررسی و ایفای نقش در مباحث منطقه ای و قومی ناتوان بوده اند و عموما گوش و چشم به مواضع مرکز نشینان دارند.
همچنین به تشکیلات اصلاح طلبان و برخی از احزاب هم ایراد وارد است که که چرا اجازه می دهند مواضع احتمالا شخصی افراد در جامعه به عنوان مواضع تشکیلاتی دریافت شود.


محمد پورحسن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۷ ، ۱۲:۳۴
سیدجواد


آیا بین مفهوم چرخش و گردش تفاوتی وجود دارد؟ من مفهوم چرخش را به این معنا میگیرم که فرد وقتی به پست مدیریتی برگزیده میشود پس از اتمام دوره ی خویش از مدیریت در پست های حکومتی  کنار میرود و به کارهای عام المنفعه دیگر در حوزه های گوناگون جامعه میپردازد. اما گردش مدیریتی را به این معنا درک میکنم که فرد در کسوت مدیریتی از این پست به آن پست در حال گردش است و هیچگاه ظرفیت مدیریتیش به پایان نمیرسد. در نظام جمهوری اسلامی ما با چرخش روبرو نیستیم بل با گردش مدیران روبرو هستیم ولی در گفتمان رسمی از آن به عنوان چرخش نخبگان یاد میگردد. البته هر حاکمیتی برای مشروعیت بخشیدن به استراتژیهای خویش نیازمند دستگاه توجیه است و این فی نفسه معضل بزرگی محسوب نمیشود ولی بحران آنجا رخ میدهد که پرده توجیه برای افکار عمومی آشکار میشود و آن سوی پرده نمایان میگردد. به عبارت دیگر، چپ و راست و اعتدالی چنان در پارادایم گردش مدیران گرفتار شده اند که افکار عمومی را به هیچ وجه ناظر بر رفتارهای سیاسی خود نمی بینند و این آفت بزرگی برای سیاست ورزی به حساب میآید که در آن سیاستمداران افکار عمومی را ناپخته فرض میکنند و باور ندارند که افکار عمومی رفتار آنها را مورد ارزیابی قرار میدهد و در فرصت مقتضی نارضایتی خویش را بیان میکند. اما در اینجا بحث ما جنبه اخلاقی یا روانشناختی ندارد بل این پرسش مطرح است که چرا چپ و راست و میانه الگوی مدیریتیشان در تقسیم پست های مدیریتی مشابه هم هستند؟ و دیگر اینکه چنین روشهای قبیله ای در زمین سیاستورزی نظام چه تاثیری بر حس تعلق شهروندان دارد؟ پاسخ به هر دو پرسش بسیار مهم و بنیادین است ولی من در اینجا به صورت موجز نظر خویش را بیان خواهم داشت. به نظر من، نبود لایه ی سیاستگذاری به مثابه حلقه واسط بین سیاستمداران و شهروندان آسیب های جدی به شاکله مدیریت جامعه ایران وارد کرده است و این تصور که لایه سیاستگذاری همان امتداد نخبگان سیاسی در نهادهای انتصابی حکومت هستند مانع بزرگی بر سر راه برون رفت از گردش مدیران و ظهور زمینه های چرخش مدیران در نظام جمهوری اسلامی ایران است و من فکر نمیکنم این امری باشد که مدیریت گردشی کشور قادر به مفهومسازی آن باشد بل در این زمینه نیازمند ورود اصحاب علوم انسانی در بستر عرصه عمومی کشور هستیم تا در مرحله نخست پرسشهای بنیادین مطرح گردد و باتلاقها ترسیم گردد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۷ ، ۱۲:۳۳
سیدجواد

تنها سخن من به آقای طایفی این است که من ۲۰ سال نیست که به ایران آمده ام بل ۱۰ سال است. حال الباقی بحث های ایشان را به مخاطبان واگذار می کنم.


سید جواد میری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۷ ، ۱۲:۳۲
سیدجواد