برخی در این کشور ضد تاریخ و فرهنگ اسلامی ایران هستند و همه چیز را حوالت به دوران پیشااسلامی ایران حوالت می دهند؛ برخی در این سرزمین ضد تاریخ و فرهنگ پیشااسلامی هستند و همه چیز را تقلیل می دهند به دوران پسااسلامی؛ برخی ضد سنت هستند و برخی دیگر ضد مدرن و بعضی مشروطه خواه و برخی مشروعه خواه و و و ولی وجه مشترک تمامی این گفتمانهای متضاد این است که همگی ضد جهانی شدن ایران هستند و منظورم از جهانی شدن ایران این است که حضور ابعاد جهانی به عنوان یک واقعیت پسامدرن در چارچوب ایران کنونی را برنمی تابند و به نوعی همگی ضد ایران در ساحت گلوبال آن هستند و این موضوعی است که قابل مطالعه است و کمتر به آن اندیشیدیم. چرا ما این وجه از ایران را نمی بینیم؟ چرا باور نداریم که دیگر نمیتوان ایران را به مثابه یک ده یا شهر یا امپراتوری و در-خود-فرو-رفته مدیریت کرد؟ عصر جهانی بیرون از مرزهای ایران نیست بل در درون هر یک از ما ماواء کرده است و حاکمیتی که این را درک نکند از مدیریت شهروندان جهانی اش عاجز خواهد بود.