سیدجواد میری

جامعه‌شناسی، فلسفه و دین‌پژوهشی

سیدجواد میری

جامعه‌شناسی، فلسفه و دین‌پژوهشی

سیدجواد میری

سیدجواد میری مینق
دانشیار گروه جامعه‌شناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
دکترای تخصصی (Ph.D): جامعه‌شناسی، (دانشگاه بریستول/ انگلستان)، 2003.
کارشناس و کارشناسی ارشد: مطالعات ادیان و فلسفه علم، (دانشگاه گوتنبرگ / سوئد)، 1997.

طبقه بندی موضوعی
پیوندها



پیشنهادات بیشماری به دکتر روحانی درباره سفرش به نیویورک در فضای سیاسی کشور صورت گرفته است و شما کم و بیش آنها را خوانده اید و نیازی به تکرار آنها نیست. برخی حتی او را از رفتن برحذر داشتند و برخی دیگر پیشنهاداتی در باب "استراتژی حضور" داده اند و یقیننا شورای امنیت ملی کشور اتاق مشاوره ای قویی نیز دارد که در آنجا تصمیمات نیرومندی اتخاذ شده است ولی اجازه دهید من به عنوان یک جامعه شناس به این سفر نگاه کنم و صرفا مبتنی بر برداشت زیسته خود از حوزه سیاست در جامعه ایرانی به این پدیده (حضور روحانی در سازمان ملل) بنگرم و قدری مخالف برداشت های رایج نظرم را بگویم. برآیند کنش های سیاسی در ایران نشان دهنده یک نکته کلیدی است و آن این است که انسان ایرانی تقدیرگرا است و شهامت تصمیمگیری ندارد و این موجب می گردد که جامعه با انباشتی از "عدم تصمیمات حیاتی" مواجهه گشته است و خودِ این عدم تصمیمگیری تبدیل به یک رویه حفظ مناسبات موجود گردیده است. به سخن دیگر، تقدیرگرایی (و نه باور به تقدیر) شاخصه اصلی حوزه سیاست در جامعه ایرانی است و اگر حضور روحانی را نخواهیم تقلیل به یک کنش روانشناختی فردی دهیم بل او را در مجموعه مولفه های تشکیل دهنده امر سیاسی در ایران و در بستر جامعه و فرهنگ ایرانی مورد تامل قرار دهیم، آنگاه به نظر من حضور روحانی دو حالت بیشتر ندارد: در حالت اول او به دادن چند شعار تشریفاتی مانند "ایجاد شورای عالی صلح" یا "ائتلاف مصلحین جهان" بسنده خواهد کرد و سپس چند ستاد و دفتر در تهران تاسیس خواهد شد و سپس پس از پایان دولتش مانند دوران آقای خاتمی دفاتر هم بسته خواهند شد؛ در حالت دوم دکتر روحانی ژست قدرتمندی در صحن سازمان ملل خواهد گرفت و نسبت به ظلم هایی که به ایران شده است آمریکا را در سطح افواهی بازخواست خواهد نمود ولی همزمان مذاکرات دیپلماتیک بی سر و صدا با طرفهای وارد کننده فشار به ایران برگزار خواهد کرد ولی نتیجه جدی برای کشور حاصل نخواهد شد. به سخن دیگر، در هر دو صورت به دلیل سیطره و تسلط انگاره های تقدیرگرایی بر ذهن و زبان اهل سیاست در جامعه ایرانی قفل سردرگمی جامعه کماکان ادامه خواهد داشت "تا اینکه" آمریکا "تصمیمی" بگیرد یا کنشی دیگر از آمریکا ساطع شود تا اهالی سیاست بتوانند "وا-کنشی" نشان دهند. به عبارت دیگر، هیچ اتفاق خاصی با حضور دکتر حسن روحانی ریاست محترم جمهوری ایران در نیویورک رخ نخواهد داد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۷ ، ۱۱:۰۲
سیدجواد



سخن گفتن به صورت معقول و دور از هیجان در لحظات خونبار کار ساده ای نیست ولی در مقام تفکر باید بتوان روزنه ای برای فردایی که ممکن است نباشد و نیاید، خلق کرد و این آفرینش متعلق به ساحت تفکر است. واقعیتی تلخ سراسر منطقه ما را فراگرفته است و به دلیل بهمپیوستگی اقتصاد عصر تکنولوژیک و صنعتی با انرژی در این بخش از منطقه هارتلند راه گریزی نیست جز تامل در باب وضعیت خویشتن در این منطقه پر تلاطم که دائما آبستن خشونت و تکثیر خشونت است. به سخن دیگر، آیا راهی جز اشاعه خشونت پیش روی ما وجود دارد؟ ‌البته این ما چند وجه مختلف دارد: ما در یک وجه متوجه ایران و ایرانیان است، ما در وجه دیگر بر کشورهایی که همسایگان ایران هستند اطلاق می گردد، ما در وجه سوم به کشورهایی معطوف می گردد که در این منطقه حضور دارند و به این سادگی از اینجا نخواهند رفت. به تعبیر دیگر، برای تداوم ایران باید در هر سه ساحت "ما" بیاندیشیم زیرا قرن ۲۱، سده ای است که بسیاری از معادلات عصر استعماری صورت دیگری خواهند پذیرفت و یکی از آن صورتهای نوین نقش "شرکت های فراملیتی" در تعیین حدود و ثغور جهان در ۱۰۰ سال آینده خواهد بود. پس برای عبور از بحران در این منطقه و جهان نوین نیازمند فهم مناسباتی هستیم که زاییده تعاملات و رقابتها و نزاعهای شرکتهای فراملیتی در آینده جهان و سناریوهای پیش روی ایران هستیم. به نظر من، اندیشکده های ایرانی باید بی پروا به مسئولان حوزه سیاست در ایران آینده و جایگاه ایران در معادلات جهانی را ترسیم کنند و ظرفیتها و محدویتهای واقعی (نه آرمانی) کشور را تبیین کنند تا ایران بتواند با آگاهی از چالشهای موجود طی طریق کند. به عبارت روشن تر، ایران نیازمند یک تئوری جامع امنیت ملی برای نیمه دوم قرن ۲۱ است که مناسباتش در سه سطح مذکور مشخص شده باشد والا چرخه خشونت در صور سهمگینانه تری رخ خواهد نمود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۷ ، ۱۱:۰۱
سیدجواد



من هیچگاه فکر نمی کردم با آمدن مهر تا بدین پایه دلهره مرا فرا بگیرد و از مواجهه با "مدرسه" دلم بلرزد. اما از خود می پرسم این دلهره تو از کجا نشات گرفته است؟ مگر نه این است که مدرسه محل آموزش و پرورش است و فرزندان این مرز و بوم در آن با احساس امنیت به رشد و تعالی می رسند و یا حتی به قول ایوان ایلیچ "مدرسه" (در معنای school همان محل فرآغت) نونهالان و دانش آموزان است پس من چرا اضطراب تمام وجودم را فرا گرفته است؟ به تجربه زیسته خود می نگرم و این تجربه من حاصل داشتن فرزندی است که متفاوت با "نرم های تعریف شده" در گفتمان آموزشی نظام تعلیم و تربیت کشور است و شاکله مدیریت آموزشی "وقت" ندارد به این "نازک نارنجی بازی ها" توجه کند. زیرا وظیفه مهمتری در نظام آموزش و پرورش برای مدیریت دانش تعریف شده است که "حوصله" پرداختن به "دیگری" ندارد. تجربه من مبتنی بر دیگری است که مبتلا به اتیسم است ولی در این کشور دیگری های بیشماری وجود دارد که هر کدام به نوعی زیر چرخ این ماشین مندرسِ آموزش و پرورش در دست مدیریت کهنسال در حال له شدن هستند. هنگامیکه به این می اندیشم مهر برایم مهرآفرین جلوه نمی کند بل "قهرآمیز" رخ می نماید و این تمامی اعضای بدنم را به لرزه درمی آورد و این حس درماندگی که مشکل تو در نهایت مشکل توست و هیچکس و هیچ ملجایی وجود ندارد که با امر متمایز که تو درگیرش هستی، پاسخگویی داشته باشد در کنه جان احساس عجز به آدمی می دهد. این اگر درد من بود سکوت می کردم ولی بیشماری از انسانها را می بینم که به دلیل متفاوت بودن و ابتلاء به اتیسم چنان طرد و مطرود می گردند و زبانی هم در این جامعه ندارند و این دلهره مرا بیشتر و شدیدتر می کند. درست است که ناامید نباید بود ولی گوش شنوا را چگونه بیافرینیم؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۷ ، ۱۱:۰۰
سیدجواد



راستی چرا ما به این همه خدمت که دکتر فرهت به جامعه ما کرده است، هنوز تابعیت ایرانی به او نداده ایم؟ فکر می‌کنم علتش این است که ما گمان می‌کنیم نژاد برتریم و نژ‌ادهای دیگر از کشورهای دیگر حق این که شهروندی ما را بگیرند ندارند. چون ما ملت برتریم و ملت های دیگر را نسزد که عضو ما شوند. دقیقا مثل یهودی‌ها که هیچ کس نمی تواند وارد دینشان شود و یهودی بودن فقط با خون منتقل می شود، تابعیت ایران هم اینگونه است حتی اگر از مردم هرات باشی که تا ۱۶۰ سال پیش جزء ایران بوده است و بخشی از تمدن ایرانی را نمایندگی می کرده است و ۳۶ سال هم ایران ساکن باشی و ۲۵ سال هم به کودکان این دیار خدمت کنی باز حق نداری عضوی از این ملت شوی. هیتلر درست می گفت که ایرانی‌ها و نازی‌ها هم خون هستند. نازی ها نژاد پرستی‌شان در اوایل قرن بیستم گل کرد و هزینه‌اش را یک بار تمام ملت آلمان داد و از پسِ آن تجربه، بالغ شدند و نژاد پرستی شان تمام شد؛ ولی نژاد پرستی ما هنوز تمام نشده است؛ آه که خدا می داند ما کی بالغ خواهیم شد.
 محسن رنانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۷ ، ۱۰:۵۹
سیدجواد




در این یادداشت می خواهم کمی متفاوت در باب کربلا و عاشورا بیاندیشم و زاویه دید را قدری تغییر بدهم. در تاریخ تفکر شیعی نقاط عطفی وجود دارد و شاید اغراق نباشد که بگوییم یکی از ژرفناکترین نقاط عطف شیعی "واقعه کربلا" است ولی نوعی عوامیت بر اندیشه شیعی در باب "حماسه حسینی" غلبه کرده است و این خود موجب شده است که درک جامعی حتی در بین اهل نظر در باب این رویداد وجود نداشته باشد. در روانکاوی هر شخصیتی یک ساحتی دارد که "سایه" محسوب میشود و تامل در باب سایه (که از نقاط تاریک و مبهم محسوب می گردد) تو را در فهم شخصیت یاری می کند و به نوعی بصیرت بنیادین به تو می دهد. در روایت از واقعه کربلا به نظر من یک شخصیت سایه وجود دارد و این ساحت سایه وار کمتر به دقت مورد واکاوی قرار گرفته است و بحث هایی که درباره این "سایه" در مدرّس و منبر در طی قرون و در عالم معاصر گفته شده است خالی از دقت است و خودِ این بی دقتی موجب شده است که ما فهم درستی از رویداد کربلا پیدا نکنیم و از قضا عواملی که حسین برای آنها قیام کرد کماکان جامعه ما را گرفتار خود کرده است. سایه داستان کربلا "یزید بن معاویه" است که در جامعه شیعی حتی یک کتاب علمی و مبتنی بر دقت نظر توسط هیچکدام از علماء و اهل نظر در این ۱۴ قرن نگاشته نشده است و خودِ این بی التفاتی باعث شده است که همانگونه که شخصیت حسین به مثابه یک انسان ناشناخته باقی بماند، به همان نسبت "سایه" هم ناشناخته باقی مانده است و این موجب شده است که ما ندانیم و نتوانیم خود و جامعه خود را از "تمایلات سایه" در زیست جهان خویش رها کنیم و صرفا در دو روز تاسوعا و عاشورا خود را در دلِ داستانسرایی های مداحان و روضه خوانها رها کنیم تا در "ثواب" بینش حسینی شریک شویم و با فرستادن "لعنتی" بر یزید به اوج برسیم ولی "لعن کردن" معرفتی نمیزاید و البته انتظار معرفت از غیر اهلش توقع بیجایی است. به سخن دیگر، برای فهم رویداد کربلا هم حسین را باید شناخت و هم سایه حسین را و این شناخت فرم های گوناگونی میتواند داشته باشد و یکی از آنها شاید رویکرد روانکاوانه کارل گوستاو یونگ است که مفهوم "سایه" در آن نقش بسزایی دارد. سایه در نگاه یونگ "ساحت سیاه" شخصیت است که به دلائلی سرکوب گشته و به ناخودآگاه و لایه های زیرین نقل مکان کرده است. اگر این ایده را بر روایت از رویداد کربلا بیفکنیم، آنگاه می توان گفت که سایه و سایه های این رویداد که با نام "یزید" و "شمر" و "ابن زیاد" و ... در خاطره جمعی ما برجسته شده اند، به نوعی خصلت ها و خصائص پلید و تمایلات فرومایه خودِ جمعی ما است که به انحاء مختلف چون استبداد (در ساحت سیاست) و استثمار (در ساحت اقتصاد) و استتار و تزویر (در ساحت فرهنگ و دین) ... بی عدالتی و نابرابری (در ساحت جامعه) ظهور و بروز می کند و ما با فرستادن لعن به سایه ها به جای تامل در باب آنها، مواجهه و زدودن آن ها را به تعویق می اندازیم و صرفا به کارناوالی از رویداد کربلا بسنده می کنیم. وقت آن رسیده است که به سایه و سایه ها بپردازیم و ببینیم چگونه و تحت چه شرایطی سایه بر شخصیت فردی و اجتماعی و تاریخی ما غلبه پیدا کرده است. به سخن دیگر،
روایت عاشورا (و نه خودِ واقعه کما هو وقعّ) دو ساحت دارد: یک ساحت حسین و یک ساحت یزید و یا بهتر بگویم این سناریو دو شخصیت کلیدی در داستان دارد. در این داستان ما به این توجه نداریم چه مناسباتی حسینیان را میسازد و چه معادلاتی یزیدیان. اینگونه نباید تصور کرد که حسین در بیرون از ماست و یزید در دوردستها یا در مقابل "ما". جوامعی و معادلاتی ظلم و ستم را برمیسازند و این را من با مفهوم "سایه" خواندم و استعارا از یونگ مفهوم سایه را وام گرفتم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۷ ، ۱۰:۵۷
سیدجواد

آیت‌الله مکارم‌ شیرازی: مراقب باشید فرهنگ سکولار غربی در کتب دانشگاهی نفوذ نکند. جاهایی از کتاب‌های ترجمه‌ای را که فرهنگ ضد دین و سکولار را ترویج می‌کند، شناسایی و از کتاب حذف کنید.


من در نشستی که در سمینار مسکو در اکتبر ۲۰۱۷ برگزار شده بود استدلال کردم که اندیشه شیعی دچار نوعی "آسیب کاتولیکی" شده است و این بدین معناست که حتی علمای شیعی هم جهاندینی خود را از منظر جهاندینی مسیحیت کاتولیک تفسیر می کنند. در نوشته منسوب به آیت الله مکارم شیرازی سکولار و ضد دین مترادف مورد استفاده قرار گرفته است ولی همانگونه که در مسجد ابوذر تهران در ماه رمضان ۱۳۹۷ اشاره کردم "سکولار" به معنای ضد دین نیست بل سکولار در متافیزیک و الهیات مسیحی جایگاهی الهیاتی دارد و نه ضد دینی ولی آیت الله مکارم شیرازی به این دقت نکرده است و این خود دامن به بن بستی بنیادین در اندیشه معاصر در ایران ذیل حکمت و فقه شیعی زده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۷ ، ۱۰:۵۶
سیدجواد



به نظر من اقتصاد ایران دیگر فرصت تبدیل شدن به یک اقتصاد تولیدی و صادراتی مانند چین و کره جنوبی یا هند را از دست داده است. شاید ۴۰ سال پیش که هنوز امکان ظهور ببرهای رنگارنگ آسیایی بود و اروپا نیاز به کار ارزان داشت، آن موقعیت می توانست برای ایران نیز بک "امکان" باشد ولی وجدان جمعی ایرانیان در آن روزگار درگیرهایی دیگری داشت و اولویتش "رسیدن به قدس از کربلا" بود و این خطوط بعدها تبدیل به ساختارهای ژئوپلیتیک ایران در قرن ۲۱ شد و کماکان جایگاه ایران را در جامعه جهانی تعریف و تحدید می کند. این مقدمه کوتاه را گفتم تا بگویم چه امکانهایی نداریم و حال باید برای چه امکانهای دیگری خود را منطبق کنیم. امروز در جهان یکی از مهمترین حوزه های بسط اقتصادی توجه به ظرفیتهای خدماتی است ولی برای ظهور چنین ظرفیتی در اقتصاد کشور ما نیاز به نیروی کاری داریم که خیلی سیال و سبکبار و دارای مهارتهای فردی و دارای بهره هوشی بالا هم عاطفی و هم مغزی باشد. یکی از حوزه هایی که می توان به آن پرداخت و نسبت درآمدزایی بین آن حوزه و اقتثاد ایجاد کرد، حوزه ورزش است. به سخن دیگر، مرتبط کردن ورزش و اقتصاد و دیدن ورزش به مثابه صنعت خدماتی که نیاز به مدیریت های خلاق دارد تا بتوانند ورزش را به مثابه "نه یک هزینه" بل "سرمایه گذاری" و ایجاد شغل و درآمدزایی درک کند. به عنوان مثال، فکر کنید دولت و بخش خصوصی که با رانت های حکومتی صاحب سرمایه های نجومی شده اند به جای خروج سرمایه های ملی از کشور آنها را در حوزه ورزش سرمایه گذاری کنند. اگر در هر محله ایی ۴ یا ۵ استخر و زمین ورزشی و مکانهای ورزشی برای تمامی گروه های سنی ایجاد شود یقیننا برای ورزش خانواده ها هزینه خواهند کرد و خانواده هایی که نمی توانند هزینه کنند یارانه دولتی خواهند گرفت و این صنعت قابلیت اشتغالزایی و همزمان "ترمیم" آسیب های اجتماعی همچون اعتیاد گسترده در بین نوجوانان و جوانان را نیز دارد و سرمایه های سرگردانی که به دنبال ابتیاع مواد مخدر میرود و در آن حوزه چشم انتظار سودآوری دارد، تغییر مسیر می دهد و به صنعت خدمات ورزشی حرکت می کند. البته این نیازمند فهم جدید از "خدمات" در حوزه تفکر است و دانشگاه ها باید به سراغ خلق فرمهای جدید از خدمت سرمایه زا بروند و نیروهایی تربیت کنند که شغل های خدماتی را به مثابه "پزهای اجتماعی" و "مناصب قابل افتخار" وجدان کنند و این نیاز به آموزش دارد. نکته اینجاست که نه تنها تحریم ها ما را محصور کرده و نه تنها حاکمیت راهی برگزیده که منجر به انزوای عمیقتر می گردد و از همه مهمتر ذهنیت های حاکم بر وجدان ایرانی او را در حالت کیش و مات قرار داده و تا سالهای بیشماری اقتصادی قوی نخواهیم داشت ولی این به معنای مرگ ما نیست بل باید به دنبال تغییر شیوه های هست و بودِمان بگردیم و یکی از حوزه های مهم صنعت ورزش و اقتصادی دیدن این حوزه و بسط آن است. این یک پیشنهاد به مسئولان است تا دائم نگویند باید اینکار بشود یا متاسفانه آن کار نشد و اگر آن می شد این نمیشد. حرکت لازم و سریع نیاز به تغییر زاویه دید لازم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۷ ، ۱۱:۲۸
سیدجواد


روایت عاشورا در ایران امروز تبدیل به ابزار قدرت شده است برای کنترل توده ها و به حاشیه راندن رقبای سیاسی. البته این پرسش ممکن است مطرح شود که پیام عاشورا چیست؟ به این پرسش می توان یک پاسخ قدمایی داد و گفت پیام عاشورا قیام حسین علیه یزید بود ولی در بستر معاصر چون قدرت و نمادهای قدرت از حالت و صورت شخصی به درآمده اند به این گونه دیگر نمی توان پاسخ داد. به سخن دیگر، استحمار در دوران معاصر به انحاء گوناگون رخ می دهد و به همین دلیل پیام عاشورا را به این سادگی نمی توان رمزگشایی کرد. شاید بتوان گفت که پیام عاشورا در بستر معاصر بسته به "مکان اجتماعی" و "زمان جامعوی" و جایگاهی که فرد در جامعه دارد متفاوت خواهد بود. به زبان دیگر، سخن گفتن از رشادت و شمشیر زنی حسین و حسینیان یک بعد از این روایت است ولی برای زن امروز یا معلولان، به عنوان مثال، این پیام نمی تواند در اولویت باشد بل ابعاد دیگر عاشورا باید مورد بازخوانی قرار گیرد. به تعبیر رساتر، اگر عاشورا را در چارچوبی جامعه شناسانه مورد ارزیابی قرار دهیم، آنگاه شاخصه هایی چون درآمد و مذهب و دین و جنسیت و طبقه و زبان و شهرنشین یا روستانشین و عشایر بودن .... نقش مهمی در فهم ما از عاشورا و فهم کنشگران از پیامهای عاشورا خلق خواهد نمود و آنگاه محتوای یکپارچه کننده روضه ها که یادآور "عصر کشاورزی" است برچیده خواهد شد و وجوه معاصرت به نوعی خود را در روایت های عاشورا نشان خواهد داد. به عبارت دیگر، روایت یکپارچه و یکدست از عاشورا برای همه نوعی ایدیولوژی سازی یا فهم کاذب از عاشورا است که ساخته و پرداخته ذهن های قدمایی است و اصرار بر منابری اینچنینی ایجاد فاصله بین نسل های معاصر و عاشورا خواهد افکند. نگاهی کنید به تفسیر داستایوفسکی از مسیح که جهان را کماکان می لرزاند ولی نوحه ها و مداحی های ما با ایده جهانشمول حسینی قرنها فاصله دارد و این به این دلیل است که شمولیت دین را ما هنوز درک نکرده ایم و پیام جهانشمول عاشورا را در قالب تفسیرهای محلی خود تاویل و برساخت می کنیم و انتظار داریم رغبت هم ایجاد شود. پرسش از عاشورا پرسش از آینده دین و جایگاه انسان در هستی است و این شیوه از پرسیدن کار مداح و منبری نیست بل کار فیلسوف و متفکر است.

روزنامه اعتماد 25 شهریور 97

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۷ ، ۱۱:۲۶
سیدجواد

فضای روشنفکری و عرصه عمومی در ایران بسیار نحیف و یکسویه و سرکوبگر (از منظر مفهومی) است. اگر نگاهی به تاریخ و فرهنگ و جغرافیای ایران بیاندازیم می بینیم که ایرانیان مسیحی و یهودی و زرتشتی همواره در عرصه فکر و اندیشه جامعه ایرانی حضور داشته اند ولی امروز در گفتگوهای دینی و فکری و فرهنگی و اندیشه ای آنها صامت هستند و در عرصه روشنفکری جایی برای آنها وجود ندارد. یک دلیلش می تواند احتیاط از سوی آنها باشد ولی مهمترین دلیلش می تواند خودِ جامعه اکثریت باشد که راه بلوغ و بالندگی آنها را بسته است و این خسران عمیقی برای رشد جامعه ایرانی ایجاد کرده است. باید این اجتماعات صامت را به سخن واداشت و عرصه روشنفکری باید یکی از رسالت هایش به سخن درآوردن اجتماعات فکری مسیحیان و یهودیان و زرتشتیان ایران باشد که این همسخنی یقیننا حس تعلق را در کنار بسیاری از مواهب گفتگو بالا خواهد برد. به نظر میآید یک حس اقلیت بودن در ذهن و جان ایرانیانی که مسلمان نیستند و شیعه نیستند ماواء کرده که زیاده از "حد" پای خودمان را دراز نکنیم و این دلهره "زبان" آنها را در خاموشی فرو برده است و این وظیفه ماست که سخن آغاز کنیم و فضای مفهومی گفتگوی بین ادیان و بین فرهنگها و بین سنتهای اندیشه ای موجود در ایران را آغاز کنیم. زیرا هرگاه سخن از گفتگوی ادیان یا فرهنگها می شود نگاه ها به بیرون از ایران معطوف می گردد ولی اول دار ثم الجار (اول خانه بعد همسایه).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۷ ، ۱۱:۲۵
سیدجواد

شنیدم آقای عارف گفته است "اصلاحات نیاز به پوست اندازی دارد"! خب عزیز برادر پوست بیانداز! این چه ادبیاتی است بین اصحاب قدرت و سیاست در ایران که همیشه به صورت سوم شخص جمله سازی می کنند! اگر پوست میخواهی بیاندازی خب بفرما بیانداز! این سوم شخص حرف زدن ها یک نشانه ای از فرم ذهنی هم می تواند باشد و آن اینکه "مردم" شما پوست بیندازید تا من سود ببرم. نه؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۷ ، ۱۱:۲۳
سیدجواد